ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 111   بهمن ماه 1393
 

 
 

 
 
   شماره 111   بهمن ماه 1393


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
فساد، ركود و تباهي در «حزب ایران نوین»

حزب ايران‌نوين عملاً جز پلكان ترقي و سوء استفاده شماري جاه‌طلب چيز ديگري نبود. رقباي حزبي و سياسي حزب ايران‌نوين هم اعضا و وابستگان اين حزب را مجموعه‌اي نامتجانس و ناهماهنگ لقب مي‌دادند كه مشتركاتي جز سودجويي و فرصت‌طلبي فردي آنان را دور هم گرد نياورده است و «نور چشمي‌هاي [لانه كرده در حزب] بي‌هيچ تلاشي صاحب مال و مقام شده‌اند» و دستگاه رهبري و كارگرداني حزب البته بيش از ديگر هم‌مسلكان سياسي و حزبي‌شان از اين مواهب رايگان برخوردار شده و به اصطلاح خيلي زود به مشروطه دلخواهشان دست يافته‌اند.
بعضي از افرادي كه حزب را «باور» كرده بودند، خيلي زود به اين حقيقت پي بردند كه حزب در واقع «دكاني» براي فرصت‌طلبان و جاه‌طلبان است. به گزارش يكي از منابع ساواك:
دكتر وفايي بازرس وزارت آموزش و پرورش كه عضو كميته شوراي شهرستان حزب ايران‌نوين مي‌باشد ضمن يك مذاكره خصوصي مي‌گفت من قبل از اين كه عضو كميته شوراي شهرستان بشوم و در جلسات هفتگي‌ اين شورا با نمايندگان دستگاه رهبري حزب تماس داشته باشم تصور مي‌‌كردم دستگاه رهبري حزب ما داراي افكار و انديشه و عقايد مشخصي است و از يك ايدئولوژي معلومي پيروي مي‌كند ولي در تمام مدت شش ماه كه ما افراد عضو كميته شوراي شهرستان در جلسات هفتگي با نماينده دستگاه رهبري حزب تماس داشتيم نه از طرف او مطلبي كه حاوي نظريات دستگاه رهبري حزب باشد عنوان شد و نه به حرف‌ها و نظريات و پيشنهادهاي ما كه از حوزه‌هاي حزبي مي‌رسيد ترتيب اثر مي‌داد و مطالعه من به اينجا رسيد كه حزب ايران‌نوين دكاني است كه عده‌اي تحت عنوان آن به وزارت و وكالت رسيده‌اند و براي عده‌اي كه شايد وابستگي به سياست خارجي مثلاً آمريكايي‌ها داشته باشند اين حزب كانوني براي كسب خبر به شمار مي‌رود و مهره‌هايي كه در وزارتخانه‌هاي مختلف از طرف كادر رهبري حزب قرار گرفته‌اند اخبار و فعاليت‌هاي اقتصادي و سياسي و اجتماعي را كسب نموده، آن را در اختيار دوستان خود در سطح بالاتر قرار مي‌دهند و آنها نيز از اين راه مطالب جمع‌آوري شده را در اختيار دوستان خارجي قرار مي‌دهند.
دكتر وفايي اضافه مي‌نمود در كميته شوراي شهرستان گفته‌ايم حزب ما كه ادعا مي‌كند پاسدار انقلاب شاه و مردم است بايد در درجه اول هدف‌هاي انقلابي مذكور را در حوزه‌هاي حزبي مطرح نماييم و عموم افراد حزبي را به اين هدف‌هاي انقلابي آشنا سازيم ولي دستگاه رهبري حزب در مقابل اين پيشنهاد فقط سكوت كرده است و حتي يك كلمه پيرامون هدف‌هاي انقلابي شاه و مردم در حوزه‌هاي حزبي صحبت نشده است.
ساواك در سي‌ام آذر 1345 فضاي يأس‌آلود و بحراني حاكم بر حزب ايران‌نوين و بي‌اعتباري آن در نزد دولت و اعضايش را چنين تصوير كرده است:
تحريكات و تبليغات مخالفان حزب ايران‌نوين توانسته است روحيه بسياري از افراد عضو حزب مذكور را نسبت به آينده اين حزب متزلزل سازد و چون خسرواني دبيركل حزب فاقد چنان شخصيت سياسي است كه بتواند محل اتكايي براي اعضاي حزب به شمار رود روي اين اصل تبليغات مخالفان حزب اثر شديدي در روحيه افراد آن ايجاد كرده است.
در حوزه‌هاي حزبي مطالب جدي كمتر مورد بحث قرار مي‌گرد و در انتصاب سازمان‌هاي دولتي و مخصوصاً در فرهنگ حق تقدمي براي افراد عضو حزب ايران‌نوين قايل نيستند و مجموع اين مسائل موجب شده كه جنب و جوش سابق در حزب ايران‌نوين كمتر به چشم مي‌خورد و در سازمان‌هاي دولتي بجز وزارت كار حزب مذكور تا درجه محسوسي اثر وجودي خود را از دست داده است.
حزب ايران‌نوين، هيچ‌گاه نتوانست مصداق واقعي يك حزب باشد. اين حزب برخلاف همة سر و صداها و تبليغاتش بدون كمك دولت، يك روز هم نمي‌توانست دوام بياورد و اگر كمك‌ها و در حقيقت رانت‌هاي دولتي در كار نبود حتي از پرداخت اجارة محل شعبه‌هاي خود ناتوان بود. همچنان كه از گزارش ساواك برمي‌آيد، در اواسط تيرماه 1345 حزب ايران‌نوين عمدتاً به خاطر بي‌توجهي‌هاي دولت هويدا، كه در رقابتي انكارناپذير با خسرواني و دستگاه رهبري حزب بود، دچار بحراني قابل‌توجه شده بود:
روز سه‌شنبه گذشته فراكسيون پارلماني حزب ايران‌نوين با حضور هويدا، صدر وزير كشور، خسرواني رهبر حزب تشكيل شد. ابتدا دكتر سعيد با لحن بسيار تند يادآور شد كه علت عدم پيشرفت حزب ايران‌نوين در نتيجه ندادن پول به شعب حزب در شهرستان‌هاست. چون حتي قادر به پرداخت اجاره بهاي شعب نيستند. در نتيجه مردم را نمي‌توانند به خود جلب كنند. حيدرعلي ارفع گفت: چون حزب ايران‌نوين روش صحيح مبارزاتي حزبي را اعمال نمي‌‌كند نتوانسته در ميان مردم نفوذ كند. سپس مهندس آصفي با لحن بسيار استهزاآميزي اقدامات دولت را در شهرستان‌ها تخطئه كرد كه مأموران محل و فرمانداران و استانداران اغلب ضدحزبي هستند و به نمايندگان حزب توجهي نمي‌كنند و دولت هم از تغيير آنها عاجز است و اضافه كرد چرا دولت به مأمورين دستور نمي‌دهد با نمايندگان عضو حزب ايران‌نوين در توسعه حزب همكاري كنند. در پاسخ، هويدا كه به شدت از اين انتقادات عصباني شده بود، گفت: شما كه همه‌چيز را از دولت مي‌خواهيد اول بگوييد چرا از يكصدو‌چهل نفر عضو فراكسيون فقط نود نفر آمده‌ايد و اين دليل عدم علاقة شما به حزب و انضباط حزبي است. خلاصه اظهارات تند هويدا تمام نمايندگان را به شدت ناراحت كرد. با اينكه قرار بود در اين جلسه دولت به تقاضاهاي نمايندگان درباره نحوه تشديد فعاليت حزب در شهرستان‌ها توجه كند و تسهيلات لازم را فراهم كند، ولي صحبت‌هاي متقابل آنقدر تند بود كه نمايندگان حزب بدون نتيجه جلسه را ترك كردند.
در اواسط دهه 1340 به نظر مي‌رسيد كه در نتيجه سوء مديريت خسرواني دبيركل حزب و نيز بي‌اعتنايي و بي‌اعتقادي رهبران ريز و كلان حزب و اشتغال و اشتهار آنان به فساد، حزب ايران‌نوين به لانة فساد تبديل شده بود. ساواك در بيست‌و‌هشتم آبان 1345 در اين باره گزارش صريحي داده است:
ساعت 1900 روز 17/8/45 آقاي اديب سميعي نماينده مجلس و معاون سازمان‌هاي وابسته به حزب ايران‌نوين در منزل خانم صديقه موسوي همداني اظهار داشت من به حزب ايماني ندارم چون رهبران آن نيز خودشان كمترين ايمان و عقيده‌اي به حزب ندارند. آقاي خسرواني، دكتر كلالي، زاهدي براي خود مي‌زنند و ساير اعضا نيز براي حفظ پست و يا براي به دست آوردن پستي در حزب فعاليت مي‌كنند. خانم صديقه همداني اظهار داشت اگرچه شهرستا‌ن‌ها هم مانند تهران عضو واقعي ندارد ولي نفوذ آقاي دكتر كلالي بدون سروصدا توسعه مي‌يابد چون او در انتخاب اعضاي كميته استان‌ها كمال دقت را به كار مي‌برد كه كليه افراد از هواداران و رفقاي خود او باشند. آن گاه آقاي اديب سميعي افزود: آقاي دكتر زاهدي با وجود داشتن پست معاونت دبيركل و رياست سازمان‌هاي وابسته به حزب به علت آنكه شخصاً آدم درست و باشخصيتي است كمترين علاقه‌اي به حزب ندارد چون مدعي است پست‌ها و مقامات آن بر اساس ايمان و عقيده حزبي تقسيم نشده و كساني چون دكتر رهنوردي كه منشأ فساد هستند تحميلي است. سپس خانم موسوي گفت فساد متأسفانه همه جا هست و مردم نيز بر عكس تصور فاسدان، اعمال آنها را مي‌بينند و قضاوت مي‌كنند. مثلاً مجالس شبانه دكتر سام (استاندار گيلان) و عياشي‌هاي برخي از استانداران و نمايندگان را همه نقل مجلس كرده‌اند و خانم...(معاون سابق استانداري خوزستان) را به قائم‌مقامي سازمان زنان نتيجه روابط ايشان با آقاي انصاري (وزير كشور) مي‌دانند.
ساواك در چهاردهم آذر 1345 هم گزارش نوميدكنندة ديگري درباره وضعيت اسفبار حاكم بر مجموعه حزب ايران‌نوين داد:
شنبه هفته گذشته جلسه‌اي با حضور كليه رؤساي حوزه‌هاي حزب ايران‌نوين و خسرواني دبيركل و هويدا نخست‌وزير در محل حزب تشكيل گرديد. كمالوند كارمند مجلس شوراي ملي كه مسئول يكي از حوزه‌ها بود ضمن مطالبي گفته است من [كه] در تمام دوران زندگي خود عضو هيچ حزبي نشده بودم در اثر تشويق مرحوم منصور وارد حزب ايران‌‌نوين شدم و تصور مي‌كردم حزب مذكور مكتبي براي تربيت سياسي افراد است و مطالبي كه براي مصلحت مملكت ضرورت دارد در اين حزب به افراد آموخته مي‌شود. امروز بعد از سه سال بايد اعتراف كنم كه عمر سه ساله ما در حزب ايران‌نوين به كلي تلف شده و حتي يك كلمه بر معلومات اجتماعي من افزوده نشده است. يكي ديگر از افراد گفته است كليه وزرا و مقامات عالي‌رتبه دولتي كه عضو حزب مي‌باشند اصولاً در حوزه‌ها شركت نمي‌كنند و معلوم است با عدم شركت در حوزه حزبي از افكار و نظريات افكار عمومي بي‌خبر مي‌مانند و نمي‌توانند مشكلات زندگي مردم را مرتفع سازند.
در اواخر سال 1345 فساد و تباهي در سطوح مختلف رهبري و مديريتي حزب چنان گسترش پيدا كرده بود كه اعضايي از اين حزب علناً و آشكارا انتقادات بسيار تند و شديداللحني را متوجه رهبران حزب مي‌ساختند و آنان را صراحتاً شماتت مي‌كردند كه جز دزدي و مفسده‌جويي هدف ديگري را دنبال نمي‌كنند. اما گوش رهبران حزب به هيچ‌يك از اين انتقادها بدهكار نبود. در نتيجه درستكارترين اعضا و آنان كه ماهيت دمكراسي شاهنشاهي و نهادهاي آن، از جمله حزب ايران‌نوين، را نشناخته بودند، وقتي از احتمال سالم‌تر شدن فضاي حاكم بر حزب مأيوس مي‌شدند، به حضور خود در اين حزب براي هميشه پايان مي‌دادند. ساواك در هفدهم اسفند 1345 در اين باره چنين گزارش كرده است:
ساعت 1815 روز 16/12/45 جلسه حوزه 75 حزب ايران‌نوين با شركت دوازده نفر در محل حزب ايران‌نوين تشكيل گرديد. ابتدا قدرت‌الله بختياري‌نژاد ضمن قرائت دو مورد از اساسنامه حزب ايران‌نوين اظهار داشت بايد ديد آيا اين حزب به اساسنامه خود ايمان دارد يا خير و مسلماً خير! آيا حزب ايران‌نوين اعضاي خود را راهنمايي مي‌كند و اذهان آنها را روشن مي‌نمايد؟ مسلماً خير. زيرا خودشان مايه‌اي ندارند تا مردم را راهنمايي كنند. آيا به وسيله اين حزب دولت در قلب مردم رسوخ نموده؟ مسلماً خير. زيرا خودشان مروج فساد هستند و دست افراد فاسد را كوتاه نمي‌كنند. پس به اين دليل من كه اطمينان دارم بايد حزبي وجود داشته باشد تا مشكلات و مفاسد را ريشه‌كن نمايد و تشكيل نيرويي دهد در برابر افراد نادرست لذا چون خلاف آن را در اين حزب مشاهده كرده‌ام از اين جهت استعفاي خود را براي حزب مي‌نويسم چون كه جز اتلاف وقت و هزينه چيزي عايد نمي‌شود. سپس محمدعلي اربابي رئيس دبيرستان اسدآبادي گفت در ايران دزد و رشوه‌خوار زياد است اگر حزب راست مي‌گويد لااقل به ما مأموريت بدهد تا اشخاص دزد و رشوه‌خوار را به دولت معرفي نماييم. علي مهركار منشي جلسه گفت براي اينكه مملكت اصلاح شود زمان لازم است.
عزت‌الله مصدقي بازرس آموزش و پرورش ناحيه يك گفت براي گرفتن دزد زمان لازم نيست. سپس صادق ناصرزاده رئيس جلسه گفت چند شب قبل نزديك بود استعفاي خود را بدهم و از حزب ايران‌نوين كناره بگيرم زيرا انقلاب شاهنشاه آريامهر موقعي به ثمر مي‌رسد كه همه با فساد مبارزه كنيم ولي اكنون اشخاصي فاسد كه يك زماني توده‌اي و زماني دمكرات بوده‌اند و امروز هم منافع آنها ايجاب مي‌كند كه سنگ انقلاب را به سينه بزنند در حزب ايران‌نوين جمع شوند و وضع خود را تثبيت كنند براي آنكه مثلاً اگر وكيل هستند فردا وزير شوند و غيره. اين افراد فقط براي همين موضوع اينجا جمع شده‌اند و اكنون زعماي حزب مشغول باندبازي و هزار كارهاي ناپسند ديگر هستند. چندي قبل دكتر شادمان استاندار تهران و چند تن از دوستان وي كه براي تثبيت وضع خود در اينجا جمع شده‌اند و حتي به نيت من كه هدفي جز شاهدوستي و جلوگيري از فساد ندارم پي بردند به من فحاشي كردند و علناً گفتند علت اجتماع ما در اينجا گرفتن شغل بهتري است و تو كه ادعا مي‌كني به خاطر انقلاب اينجا آمده‌اي پيغمبر هستي.
ارزيابي ساواك از بقية كساني كه در حزب مانده بودند، چنين است:
اكثريت قريب به اتفاق گردانندگان حوزه‌ها از كساني هستند كه داراي پست‌هاي حساس دولتي مي‌باشند و اين افراد اگر هم براي دلخوشي افراد عادي در جلسات انتقادات تندي به عمل مي‌آورند وقتي كه خودشان با مقامات و رهبران حزب تماس مي‌گيرند همان كاري را مي‌كنند كه در ادارات معمول است يعني مثلاً مي‌گويند خاطر مبارك آسوده باشد همه اعضا مؤمن و منظم هستند، كمترين نارضايتي ندارند و اگر هم داشته باشند من با دليل و منطق ايشان را قانع مي‌سازم و از حزب و رهبرانش دفاع مي‌نمايم.
در مورد اينكه آيا افراد ساير حوزه‌ها نيز از رهبران انتقادي مي‌كنند، بايد گفت بله. نارضايتي در همه حوزه‌ها وجود دارد ولي اغلب مطالب به اطلاع رهبران نمي‌رسد و اگر هم برسد ناديده مي‌گيرند و اهميتي به آنها قايل نمي‌شود. تا مدتي پيش مرسوم بود كه خلاصه مذاكرات حوزه‌ها در روزنامه ارگان حزب منتشر مي‌شد ولي آن را هم ترك گفتند تا مبادا شكوه‌هاي برخي اعضا از حزب يا دولت علني شود.
تنها پي‌گيري منتقدين در مورد انتقادات خود تكرار آنها مي‌باشد و سپس فراموشي موضوع. در اينجا اضافه مي‌كند افراد شركت‌كننده در حوزه‌ها بر دو نوعند. دسته اول كه اكثريت را تشكيل مي‌دهند، صاحبان پست‌‌هاي بزرگ يا كوچك اداري مي‌باشند كه براي حفظ پست خود در حزب رفت و آمد مي‌‌كنند و كاري به كارهاي واقعي و اصولي حزبي ندارند. به همين علت يا انتقاد نمي‌كنند يا اگر انتقادي هم بكنند اصراري در پي گرفتن مسئله ندارند. چون ممكن است موقعيت شغلي آنان به خطر بيفتد ـ دسته دوم كه افراد عادي و بي‌پست مي‌باشند. پس از اينكه در چند جلسه حوزه شركت كردند و كيفيت وضع حزب دستگيرشان شد، ديگر غيبشان مي‌زند.
بازي دمكراسي دوحزبي شاهانه، اين بار نيز ناموفق بود. نه احزاب مليون و ايران‌نوين توانستند حزب اكثريت واقعي باشند و نه حزب مردم به جايگاه يك حزب اقليت واقعي دست يافت. اين مشكل البته از ماهيت رژيم و شخص شاه ناشي مي‌شد. نويسنده‌اي در يكي از نشريات آن دوره، به تفسير و تجزيه و تحليل اين ناكامي در پا نگرفتن حزب در ايران پرداخت. البته نويسنده نمي‌‌توانست به صراحت به شاه اشاره كند و مجبور بود در تحليل خود نارسايي‌ها و ناكامي‌ها را متوجه «دولت‌ها» بداند: ‌
وضع ناگواري كه حزب مردم بدان دچار است و مشكلاتي كه حزب ايران‌نوين با وجود همه امكانات و اختيارات در پيش دارد بار ديگر اين سؤال قديمي را به ياد مي‌آورد كه چرا در ايران حزب واقعي به مفهوم دموكراسي‌هاي غربي به وجود نمي‌آيد. آسان‌ترين پاسخ به اين سؤال شايد اين باشد كه در ايران دولت‌‌ها احزاب نيرومند را نمي‌پسندند [و در واقع شاه نمي‌پسندد] و با وسايل مختلف از رشد كردن و قوام يافتن آن جلوگيري مي‌كنند: اگر در نظر بگيريم كه دولت كنوني بارها خود را متكي به سيستم حزبي معرفي كرده و چه نيرو و پولي صرف نگهداري حزب دولتي مي‌شود. مشكل اصلي در اين است كه ما احزاب بدون ايدئولوژي و ايدئولوژي بدون احزاب داريم و در سال‌هاي اخير دسته يا جمعي كه بتواند ميان اين دو، يعني ايدئولوژي و حزب پيوندي پديد آورد به ميدان نيامده است. البته مرامنامه‌هايي كه در دفترچه‌هاي نفيس چاپ مي‌شود و يا شعارهايي كه در پشت تريبون‌هاي مجلل به زبان مي‌آيد بسيار است اما وقتي حزب، جمعيت و يا دسته‌اي عنوان حزب حاكم بر خود مي‌گذارد بايد بدان معني باشد كه دولت بدون آن دسته يا جمعيت نمي‌تواند كار كند و روزي كه اعتماد آن گروه را از دست داد، ساقط مي‌شود و جاي خود را به دولت ديگري مي‌دهد. زماني كه از حزب اقليت سخن مي‌رود، دسته‌اي كه اين عنوان را بر خود مي‌نهد بايد نقطه‌نظرهاي مشخصي در قبال حزب اكثريت داشته باشد و نقاط مختلف خود را با دولت از نظر ايدئولوژيك روشن كند و بر سر آنها بايستد. دعوا بر سر فرماندار فلان شهر و يا رئيس بيمارستان فلان ده، اختلاف‌نظر حزبي نيست. اقليت و اكثريتي كه تنها در روي كاغذ با يك خط فرضي از هم جدا شده‌ باشند طبعاً نمي‌توانند مورد قبول اقليت و اكثريت واقعي جامعه باشند. اكنون در ايران كمتر كسي قبول مي‌كند كه مثلاً اگر حزب اكثريت نظر نخست‌وزير را در موردي نپذيرد، مي‌تواند دولت او را ساقط كند. يا هيچ خوش‌باوري نمي‌تواند پيش‌بيني كند كه حزب مردم به طور طبيعي روزي به مقام اكثريت برسد و دولت تشكيل دهد.
در گزارش‌هاي ساواك و دفتر ويژه اطلاعات كه نسخه‌ نهايي آن معمولاً به شخص شاه تسليم مي‌شد به موارد پرشماري از شيوع گسترده فساد در ميان رهبران حزب و دولت حزبي اشاره شده است و نام افرادي مانند اميرعباس هويدا، علي‌نقي عاليخاني، يدالله شهبازي، منصور روحاني، فتح‌الله ستوده، غلامرضا نيك‌پي، منوچهر شاهقلي، فرخ‌رو پارساي و عطاءالله خسرواني در مقام «گردانندگان حزب ايران‌نوين به عنوان سوءاستفاده‌‌چيان اصلي» ذكر شده است كه هيچ‌گونه اعتنايي به مرام و موقعيت حزب نشان نمي‌دهند و نسبت به آينده حزب و اهدافي كه براي آن تعريف شده بود، كاملاً بي‌اعتقاد هستند.
ساواك در گزارشي كه طي واپسين دوران دبيركلي خسرواني بر حزب ايران‌نوين تهيه كرد، به شدت نسبت به گسترش فساد مالي بي‌سابقه در ميان رهبران حزب و وزراي كابينه حزبي ابراز نگراني كرده و آنان را بسان قشون مهاجمي ارزيابي كرد كه در كشور بيگانه‌اي وارد شده و به چپاول دامنه‌دار اموال و ثروت عمومي مشغول هستند و در اين ميان دواير نظارتي مانند سازمان بازرسي شاهنشاهي هم تقريباً كاملاً با سوءاستفاده‌چيان در رأس دولت و حزب ايران‌نوين هم‌كاسه شده‌اند و دولت حزبي با صرف هزينه‌هاي هنگفت تبليغاتي مانع از انعكاس اين روند به شدت خطرناك در افكار عمومي و نيز حتي شخص شاه مي‌شود و نشريات هم به انحاء گوناگون براي سرپوش گذاردن بر فساد گسترده دولت و حزب تهديد و يا تطميع مي‌شوند. ساواك هشدار مي‌دهد كه ادامه اين روند فساد‌آور باعث شده است تا مردم كشور به اين باور برسند كه حتي شخص شاه و حاكميت هم در اين راستا با غارتگران در حزب و دولت هم‌داستان است و شاه در هر صورت به عنوان رأس حاكميت نمي‌تواند خود را بي‌تقصير بداند. ساواك هشدار مي‌دهد كه مردم كشور فساد گسترده حاكم بر دولت حزبي و حزب ايران‌‌نوين را ناشي از حمايت‌هاي پيدا و پنهان دربار و وابستگان نزديك به حاكميت مي‌دانند و با اشاره به اينكه حزب ايران‌‌نوين از همان آغاز با مشاركت و همكاري گروهي دزد و بي‌اعتقاد شكل‌ گرفت، تصريح مي‌كند كه اينك «حزب ايران‌‌نوين منفورترين احزابي است كه تا به حال در ايران به وجود آمده» و رهبران و مؤسسين ريز و درشت، آنكه افرادي فاقد شخصيت و صلاحيت بوده و با بيگانگان هم در ارتباط پيدا و پنهان مداومي هستند، هيچ آبرو و حيثيتي در نزد مردم كشور ندارند و عطاءالله خسرواني دبيركل وقت حزب «كه از لحاظ خبث طينت و دروغ‌گويي و تقلب و شارلاتاني كم‌نظير مي‌باشد» به شدت منفور عام و خاص است كه «با جمع‌آوري عده‌اي حقه‌باز و كلاه‌بردار حرفه‌اي حزب را در جهت تكميل نظرات پليد خود» بازيچه كرده است.
پيرامون شيوع گسترده فساد اخلاقي در حزب نيز اخبار و شايعات فراوان وجود داشت. گفته مي‌شد كه حتي برخي از وزيران حزبي كه در دستگاه رهبري حزب صاحب مقاماتي بودند به شدت به فساد اخلاقي شهره هستند. ساواك در يك مورد به شيوع علني فساد مشمئز‌كننده جنسي و اعمال منافي عفت در بالاترين سطوح رهبري حزب و دولت حزبي چنين اشاره كرده است:
برابر اطلاع زعفرانلو نماينده مجلس شوراي ملي از بهبهان و سرپرست دبيرخانه سازمان كشاورزان كه از طرف دكتر وليان اختياردار مطلق در امور سازمان كشاورزان حزب ايران‌نوين مي‌باشد براي مشاراليه مجالس بزم شبانه ترتيب داده و ميان خانم‌هاي جوان نمايندگان وابسته به سازمان كشاورزان حزب با دكتر وليان روابط برقرار كرده و براي اين كه خود را بيشتر به وليان نزديك كرده و از اين موقعيت استفاده كند، مرتباً در حزب در صدد است كه كدام‌يك از نمايندگان و يا طالبين مقام داراي زن خوشگل و جوان هستند تا وسايل نزديكي آنان را با وليان فراهم سازد.
علاوه بر فساد اخلاقي، فساد مالي و رشوه‌گيري نيز دامنگير اعضاي بلندپاية حزب بود. ساواك در هفتم بهمن 1349 در اين باره گزارش كرده است كه «وضع آموزش و پرورش از چند سال پيش بدتر شده است زيرا از زماني كه وزير حزبي خانم پارسا وزير شده‌اند، گرفتن پست در فرهنگ پولي شده است... البته سابق هم بود ولي حالا تا اندازه‌اي علني گرديده و هر كس مي‌خواهد رئيس فرهنگ يا رئيس بخش شود بايد يك مقداري پول بدهد، بستگي دارد [به] آن جا كه مي‌‌خواهد رئيس شود، مبلغ فرق مي‌كند. اگر شهرستان بزرگ باشد بيشتر بايد بپردازد».
حزب ايران‌‌‌نوين به راستي در ‌زماني كوتاه مركز و ام‌الفساد دولت و حاكميت وقت شده بود.

منبع:مظفر شاهدی ، سه حزب ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 569 به بعد

این مطلب تاکنون 3450 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir