ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 79   خرداد ماه 1391
 

 
 

 
 
   شماره 79   خرداد ماه 1391


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
روسيه و جنبش تنباكو

محمد احمدي منش
مقاله حاضر به ارزيابي و بررسي مواضع روسيه در قبال قيام مردم عليه امتياز تنباكو پرداخته است.
1ـ اقدامات نخستين روس‌ها
تا پيش از آنكه مخالفت با امتياز تنباكو به ميان مردم كشيده شود، روسيه مخالفت خود را با اعتراض‌هاي رسمي و اقدام‌هاي سياسي اظهار مي‌كرد. «بوتزوف» وزير مختار روسيه در ايران تنها چند روز پس از آغاز مأموريت خود در 1307 ق/ ژوييه‌ي 1890 م، نامه‌ي اعتراضي رسمي‌اي بر ضد امتياز نامه‌ي رژي به وزير خارجه‌ي ايران تسليم كرد. در اين نامه بوتزوف از طرف دولت روسيه امتياز رژي را بر خلاف عهدنامه‌ي تركمانچاي، نامعتبر دانست و خواهان بر هم زدن آن شد بوتزوف به اين خاطر از عهدنامه‌ي تركمانچاي سخن به ميان آورده بود كه براساس آن داد و ستد اتباع روسيه در ايران مي‌بايست آزاد و بدون مانع باشد.
بوتزوف به رغم پاسخ ايران و اظهار پاي‌بندي به پيمان تركمانچاي، همچنان بر اين ادعا پاي مي‌فشرد كه انحصارنامه‌ي تنباكو با اين پيمان ناسازگار است. با اينهمه روس‌ها ابزارهاي زيادي براي فشار آوردن به دولت و دربار ايران نداشتند؛ به‌ويژه با وجود صدراعظمي چون امين‌السلطان كه مورد حمايت سفارت انگلستان و طرف اعتماد شاه بود، و از آنجا كه خود ميانجي دادن امتياز به تالبوت بود و از اين راه پول كلان ستانده، سرسختانه از آن دفاع مي‌كرد.
مقامات سفارت روسيه بر آن شدند كه امين‌السلطان را به جانب خود بكشانند. امين‌السلطان خود به منشي ايراني سفارت انگليس گفته بود كه بوتزوف «پيشنهاد كرده است كه در اوضاع و احوال جاري مصلحت در آن است كه ميان امين‌السلطان و سفارت انگليس تفتين شود و موجباتي فراهم گردد تا دومي نسبت به حسن تفاهم امين‌السلطان با روس‌ها سوءظن حاصل كند.» بوتزوف براي اين كار سه فايده برمي‌شمرد: نخست، بدگماني انگلستان را نسبت به امين‌السلطان بر مي‌انگيزد؛ دوم سبب مي‌شود امور جاري دوستانه و به آساني حل و فصل گردد؛ سوم آنكه دوستي با صدر اعظم در آينده قبول درخواست‌هاي روسيه را آسان‌تر مي‌كند.
در جلب امين‌السلطان به جانب خود، روس‌ها چندان كامياب نشدند؛ ولي توانستند برخي از دولتيان را كه با انگيزه‌هاي گوناگون با امتياز تنباكو مخالف بودند، به خود نزديك كنند. ميرزا علي خان امين‌الدوله، كامران ميرزا نايب‌السلطنه حاكم تهران، مشيرالدوله وزير خارجه، و ميرزا محمدحسن خان اعتماد‌السلطنه، در شمار اين افراد بودند كه هيچ‌كدام با صدراعظم ميانه‌ي خوبي نداشتند. امين‌الدوله، مشيرالدوله، و اعتمادالسلطنه از انگيزه‌ي وطن‌دوستي و خيرخواهي دولت و كشور خالي نبودند؛ ولي دلايل شخصي نيز در ايشان وجود داشت. امين‌الدوله، نامزد صدارت اعظمي به شمار مي‌آمد و بر سر آن با امين‌السلطان رقابت داشت. اعتمادالسلطنه هم كه خود را بسي شايسته‌تر از امين‌السلطان و ديگر دولتيان مي‌پنداشت، توسط شاه و صدر اعظم مورد بي‌مهري قرار گرفته بود. وي، چند ماه پيش از آمدن تالبوت به ايران طرحي براي واگذاري امتياز دخانيات تهيه كرد و آن را به شاه پيشنهاد نمود؛ اما شاه آن را به چيزي نگرفت، و اندكي بعد در برابر چرب زباني امين‌السلطان و تالبوت، فريفته شد و امتياز را به بهايي اندك واگذاشت.
اما در مورد نايب‌السلطنه، شرايط به گونه‌اي ديگر بود. وي نه در انديشه‌ي وطن‌دوستي و دولت‌خواهي بود و نه از رشوه‌هاي رژي بي‌نصيب مانده بود؛ گويي تنها دليلش براي مخالفت با رژي، دشمني با امين‌السلطان بود.
در نامه‌اي كه به شاه نوشت، اعتمادالسلطنه از فتنه‌انگيزان تبريز توصيفي مي‌كند كه با نايب‌السلطنه و دار و دسته‌اش خوب مي‌خواند، و اگر اين‌چنين باشد نيت و انگيزه‌ي ايشان را نشان مي‌دهد: «... به شاه عرض كردم كه شايد مقدمه‌ي تبريز را به شما درست عرض نمي‌كنند. اين فتنه از روس است و معاندين شخص امين‌السلطان؛ چنانچه چند ماه پيش اعلانات دروغ منتشر كردند، شما را كسل كردند بلكه امين‌السلطان را عزل كنيد؛ ديدند به اركان اقتدار او خللي وارد نيامد، خودشان مختصر فايده بردند. مردم را از شما رنجاندند و شما را از مردم بددل كردند...»
اين چند تن ـ مگر نايب‌السلطنه ـ وابسته و سرسپرده‌ي دولت و سياست روسيه نبودند؛ بلكه در دوره‌اي كه شرط ماندن سياستگران ايراني در عرصه‌ي سياست برخورداري از حمايت يكي از دو همسايه‌ي نيرومند ايران بود، و دور شدن از يكي از اين دو كانون قدرت، ناگزير به نزديك شدن به ديگري مي‌انجاميد، اينها روسيه را بر انگلستان ترجيح دادند. در واقع، تا اندازه‌اي بيزاري از كارهاي صدراعظم انگلوفيل ناصرالدين شاه، و ناخرسندي از شرايط امتيازهايي كه به اتباع انگليس داده مي‌شد ـ از جمله انحصار نامه‌ي رژي ـ سبب شد كه اينها به سفارت روس نزديك شوند.
در اوايل رجب 1308 ق/ فوريه‌ي 1891 م همان زماني كه تالبوت در تهران بود، گروهي از بازرگانان تنباكو در تهران، دادخواستي اعتراضي نسبت به انحصارنامه‌ي دخانيات براي شاه نوشتند و امين‌الدوله بود كه ميانجي شد و نامه را به شاه تسليم كرد.
اين دادخواهي هيچ فايده نبخشيد، اما امين‌السلطان را در خشم فرو برد؛ چرا كه اين پيشگامي امين‌الدوله را دسيسه‌اي بر ضد خود مي‌پنداشت. امين‌السلطان از مقام خود استعفا كرد، اما شاه آن را نپذيرفت و حتا گفت حاضر است همه‌ي وزيرانش از كار بركنار شوند، اما امين‌السلطان بايد باقي بماند. بدين‌ترتيب امين‌السلطان به خوبي استواري كار خود را به رقيبانش و حتا سفارت روسيه نماياند.
در اين ميان، كامران ميرزا نايب‌السلطنه حاكم تهران هم «فرصتي مغتنم يافته، از اتهام مردم عاجز و گرفتاري بي‌دادرس فارغ نمي‌نشست چه براي نفع، چه براي مشغول داشتن شاه و موقع حكمراني خود به بيچارگان متعرض مي‌شد.» حتا خودداري نمي‌كرد از اينكه كساني را برانگيزد كه به بهانه‌ي مخالفت با امتيازها، مردم را بر ضد دولت بشورانند؛ در يك مورد ميرزا رضاي كرماني ـ يار و همراه نزديك سيد جمال ـ را تشويق كرد كه «تو يك كاغذ بنويس كه اي مومنين و اي مسلمين، امتياز تنباكو داده شد، بانك تشكيل شد، خط واگون در مقابل مسلمين به راه خواهد افتاد، امتياز اهواز داده شد... ما مسلمان‌ها به دست اجنبي خواهيم افتاد، رفته‌رفته دين از ميان خواهد رفت، حالا كه شاه به فكر ما نيست خودتان غيرت كنيد و اتحاد نماييد، همت كنيد و درصدد مدافعه برآييد.»
نايب‌السلطنه و دار و دسته‌ي او در دامن زدن به مخالفت‌ها بر ضد دولت و امتياز رژي نقش فراواني داشتند، و انگيزه‌ي آنان هم رقابت و دشمني با صدراعظم بود. حتا در جريان تحريم تنباكو، وي فراشان و نوكران خود را گماشت تا نگذارند كسي در قهوه‌خانه‌ها و جز آن قليان بكشند اعتماد‌السلطنه در نامه‌اي كه به شاه نوشت، غيرمستقيم به ايشان اشارت كرد و بدخواهي آنها را به همراه فتنه‌ي روس‌ها، عامل اصلي مخالفت و شورش بر ضد امتياز دخانيات معرفي كرد.
تا پيش از به پا خاستن تبريز، نقش روس‌ها چندان آشكار و پراثر نبود و تلاش عمده‌ي آنها در جهت اختلاف افكندن ميان شاه، سفارت انگليس و صدراعظم بود كه در آن ناكام ماندند.
با شورش مردم بر ضد رژي در شيراز و سپس اصفهان، عوامل روسيه در آذربايجان هم دست به كار شدند؛ چرا كه هم در آنجا نفوذ فراوان داشتند، و هم آذربايجان محل عمده‌ي داد و ستد و صادرات توتون و تنباكو بود. از اين موقع بود كه روس‌ها به يك طرف ماجرا تبديل شدند.
2ـ در آذربايجان و تبريز
روس‌ها در كنار اقدامات سياسي براي وادار نمودن دولت به لغو امتياز، تلاش مي‌كردند كه مانع از پا گرفتن رژي شوند. «بوتزوف» اصرار داشت كه بساط كمپاني رژي بايد پيش از ريشه دوانيدن در كشور برچيده شود، و از اين رو كنسول روسيه در تبريز هم سخت سرگرم تكاپو بر ضد رژي بود. بوتزوف، همه‌ي رعاياي روسيه را آگاه كرد كه «مي‌توانند وجود امتيازنامه‌ي تنباكوي رژي را ناديده بگيرند و بي‌هيچ مانع و رادعي به خريد و فروش تنباكو بپردازند.» كنسول روسيه در تبريز هم به بازرگانان ارمني و تبعه‌ي روس تنباكو كه از سرانجام كار خود پرسيده بودند پاسخ داد كه مواد امتياز نامه‌ي رژي شامل آنان نمي‌شود. دستاويز اينها هم، همان ماده‌ي يك منضم به عهدنامه‌ي تركمانچاي بود كه پيش‌تر از آن سخن رانديم. البته اين رويه‌ي روس‌ها فقط مخصوص آذربايجان نبود؛ چنانكه به چند نفر از بازرگانان فارس ـ مانند حاج عباس اردوبادي ـ هم كه تابع دولت روسيه بودند اعلام شد كه مشمول قوانين شركت رژي نيستند و حتا از آنان خواسته شد تا جاي ممكن در كار رژي اخلال كنند. عوامل روسيه در كنار برانگيختن عوامل تاثيرگذار براي مقابله با كمپاني رژي، شماري از افراد سرشناس و بانفوذ آذربايجان را نيز با خود همراه نمودند كه ميرزا جواد يكي از مجتهدان تبريز و امير نظام پيشكار آذربايجان از جمله‌ي ايشانند.
روس‌ها با امير نظام سر و سري داشتند و حضور وي در آذربايجان را به سود خود مي‌دانستند؛ چنانكه هنگامي كه در پي حوادث آذربايجان و تبريز در همين قضيه‌ي رژي، شاه امير نظام را به تهران فرا خواند روس‌ها اصرار داشتند كه وي به آذربايجان بازگردد. حتا وزير مختار ايران در سن پترزبورگ هم از پافشاري روس‌ها در مورد امير نظام آسودگي نداشت تا اينكه امين‌السلطان پس از برهم خوردن بساط رژي به وي تلگراف زد كه «... امير نظام به حكومت كرمانشاهان و كردستان منصوب و چند روز قبل روانه شد و رفت؛ آسوده باشيد.» صدراعظم از اميرنظام دل خوشي نداشت و نمي‌خواست باز او را به آذربايجان بفرستد؛ با اين كار، هم امير نظام را به كاري گماشت و دهان روس‌ها را بست، و هم او را از آذربايجان ـ كه جاي حساس و پرخطري شده بود ـ دور كرد.
ميرزا جواد دست كم به نزديك بودن به روس‌ها شهره بود و اين شهرت را همچنان حفظ كرد. به خصوص دربار نسبت به همكاري مجتهد با روس‌ها خيلي بدگمان شده بود؛ تا جايي كه وقتي هفده ماه پس از پايان يافتن ماجراي رژي تنباكو، ميرزا جواد جنجالي در تبريز به پا كرد، شاه و صدراعظمش كه دستپاچه شده بودند بي‌درنگ به سفارت روس متوسل شدند تا بلكه ميرزا را به راه آورد البته كار پيش از آنكه به دخالت روس‌ها نيازي افتد فرو خوابيد، اما همين ماجرا هم نشان مي‌دهد كه دربار چگونه به مجتهد مي‌نگريست.
رفتار سياسي اين دو نفر (امير نظام و ميرزا جواد) در شورش مردم تبريز با هم همانندي دارد. هر دو با جنبش مردم موافقت داشتند و در آغاز براي آن مانعي نتراشيدند، اما در بزنگاه‌هايي كه جنبش به اوج مي‌رسيد هر يك با حيله‌اي مي‌كوشيدند تا آن را آرام كنند، بي‌آنكه راه را براي دستيابي به خواسته‌ي اصلي ـ يعني بر افتادن رژي ـ بسته باشند. مجتهد با خطابه‌اي كه در روز تاسوعاي محرم بر مردم خواند و خواب خود ساخته‌ايي كه تعريف كرد، تبريزيان را تا اندازه‌اي از تب و تاب كشتن فرنگي‌ها انداخت؛ با اين حال سپس خطاب به ايشان گفت «اول به شاه عريضه كنيد، هر گاه چاره نشد آن وقت مختاريد.» امير نظام هم كه در اتفاقات ماه محرم به نحوي شگفت‌انگيز خاموش بود. بي درنگ به نماينده‌ي رژي فرمان داد كه اداره‌ي دخانيات و معاملات آن را تعطيل كند. مردم عريضه را نوشتند، ولي چون نتيجه‌ي آن را نديدند هيجانشان بالا گرفت تا روز محرم و روز پس از آن بيم پيش آمدن طغيان سختي مي‌رفت. اين بار امير نظام به تنهايي وارد ميدان شد و با انتشار تلگراف محرمانه‌ي شاه، مردم را آرام كرد. 26 شاه به وليعهد خود مظفرالدين ميرزا تلگراف كرده بود كه هر زمان ترتيب كار خسارت‌هاي شركت تنباكو داده شود، امتياز آن لغو خواهد شد. اصل اين خبر را هم وزير مختار روسيه با اجازه‌ي شاه براي كنسول روس در تبريز تلگراف كرده بود و امير نظام با چاپ و انتشار دادن تلگراف شاه به وليعهد، سبب پراكندگي و فرو نشستن هيجان مردم شد. به اين ترتيب امير نظام اين مطلب را كه شاه نمي‌خواست فاش شود، بر سر زبان‌ها انداخت و خواسته يا ناخواسته خدمتي هم به روس‌ها كرد كه حالا ديگر مي‌گفتند امتياز «به موجب اين دستخط و اعلان بايد موقوف شود»، شاه هم كه در «دولت‌خواهي» امير نظام ترديد كرده بود، وي را از آذربايجان فرا خواند.
ميرزا جواد و امير نظام، هر دو از يك سو با امين‌السطان بددل بودند و از سوي ديگر با روس‌ها، هم داستان؛ پس «تجار را دل دادند و از آنها قول گرفتند كه مأمورين دخانيات را در تبريز و ديگر بلاد آذربايجان در كارها مداخله ندهند» و اين كار البته جز به پشتگرمي حمايت كنسول روسيه نبود كه «ادعا مي‌شد به آخوند‌ها قول داده است كه ايشان را حفظ كند»؛ همان‌طور كه در آغاز خيزش مردم تبريز، خانواده‌ي امير نظام گروسي را در محل ييلاقي خود در باسمنج پناه داده بود.
به هر حال ميرزا جواد و امير نظام، بي‌‌آنكه هيچ كدام نقش چنداني در به وجود آمدن و اوج‌گيري خيزش مردم تبريز داشته باشند، به پشتوانه‌ي اراده‌ي دولت روسيه ـ كه به مخالفت با امتياز تنباكوي رژي تعلق گرفته بود ـ به گونه‌اي كما بيش غير مستقيم به هدايت‌گري و راه نمودن قيام مردم ـ كه در آن هم گويا روس‌ها نقش مهمي داشتند. پرداختند؛ و در ضمن در پوشش خيرخواهي براي دولت و شاه، خواسته‌هاي شورشيان را همراه با بغرنج نماياندن اوضاع،‌ به آنها انتقال مي‌دادند.
درباره‌ي نقش و تأثير سياست روسيه در حركت توده‌اي مردم تبريز به دشواري مي‌توان داوري نمود. تنها همين را مي‌توان گفت كه كنسول روسيه در تبريز و وابستگان آن همه‌ي توانايي و امكانات خود را براي مقابله با رژي از طريق برانگيختن مردم آذربايجان به كار بستند، و اين پس از آن بود كه كارهاي سياسي و ديپلماتيك دولت و وزير مختار روسيه براي وادار كردن دربار به برهم زدن رژي بي‌ثمر ماند.
با اين حال، موضوع كه اين تلاش‌ها چقدر در خيزش مردم داراي تأثير بوده و اينكه از چه راههايي اعمال مي‌شده، تا حد زيادي پوشيده است.
دربار، وقايع آذربايجان را يكسره زير سر روس‌ها مي‌دانست. صدراعظم كه با انگليسي‌ها‌ خصوصيت داشت و از روس‌ها پرهيز، اعلاميه‌ي آتشين منتشر شده در تبريز كه بر علما و فرنگيان و هواداران امتياز تاخته بود را دسيسه‌‌ي روس‌ها مي‌دانست البته اين شيوه از امين‌السلطان طبيعي مي‌نمايد، چرا كه او مي‌خواست تقصير هنگامه‌اي كه خود در برپا كردنش نقشي عمده داشت را برگردن دشمنان و بدخواهان خود اندازد، و اين رسم هميشگي او بود. اما اعتماد السلطنه هم كه فردي است آگاه و منصف، و آشنا و مرتبط با سياست روسيه، اذعان مي‌كند كه در كار تبريز «روس‌ها هم قدري فتنه مي‌كنند»؛ بعد تا آنجا پيش مي‌روند كه بگويد «اگر به دست آنها اصلاح نشود، فتنه‌ي بزرگي در آذربايجان بلكه در تمام بلاد ايران خواهد شد. حتا در غوغاي مردم تبريز به سبب رسيدن «امين حضور» فرستاده‌ي شاه به آنجا، آنقدر دست و روس‌ها را نيرومند مي‌بيند كه به شاه عرضه مي‌كند «تبريزي‌ها اگر دست خارجي‌ها در كار نبود كجا عقل‌شان مي‌رسيد سگ را به گردنش طناب ببندند و كاغذي به گردنش آويزان كنند كه فرستاده‌ي شاه،‌ امين حضور است.» اين را هم بايد به ياد داشت كه واكنش توده‌اي مردم در تبريز،‌ براي درباريان كاملاً تازگي داشت و مي‌توان به سادگي تصور كرد كه اينان در رويارويي با چنين رخدادي بي‌درنگ و يكسره آنرا به دسيسه‌ي عاملي بيگانه يا به دشمني‌هاي موجود ميان رجال بانفوذ و كسان ايشان ـ‌ كه با هر دو آشنايي داشتند ـ نسبت مي‌دادند. در هر حال براي ايشان شگفت و باور نكردني مي‌نمود كه خيل مردم به اراده‌‌ي خويش بر ضد رژيم شوريده باشند. ديدگاه محمد حسن‌ خان اعتمادالسلطنه در اين مورد نمو‌نه‌ي خوبي است؛ وي در ميان رجال دولت از فرهيختگان به شمار مي‌آمد و از وطن دوستي هم بي‌بهره نبود. از اين‌رو دانستن نظر وي سنجه‌اي در خور به دست مي‌دهد براي پي بردن به تلقي ديگر دولتيان. او به شاه مي‌نويسد «... اين فتنه از روس است و معاندين شخص امين‌السطان ... شما را كسل كردند بلكه امين‌السطان را عزل كنيد، ديدند به اركان اقتدار او خللي واردنيامد... مردم را از شما رنجاندند و شمارا از مردم بددل كردند...
شاه در مورد آذربايجان به مخمصه‌اي گرفتار شده بود كه راه برون رفت از آن را نمي‌دانست. از يك سو از بيم دشوار‌تر شدن كار آذربايجان و اينكه بهانه‌ براي دخالت نظامي به دست روس‌ها افتد، از اقدام سخت در آذربايجان خودداري مي‌كرد: و از سوي ديگر «لحن تهديد‌آميز عرض حال تبريز» كه چهار هزار نفر پاي آن امضا كرده بودند شاه را سخت پريشان و هراسناك كرده بود، سوم اينكه، صاحبان رژي هم بر شاه و دربار فشار مي‌آوردند كه امتياز را هر طور كه هست با قدرت در آذربايجان اجرا كنند تا مبادا دامنه‌ي اعتراض به استان‌ها و شهرهاي ديگر كشيده شود. ارنستين مدير عامل رژي كه از برچيده شده رژي در آذربايجان توسط پيشكار آنجا ناخرسند بود، به شاه گلايه كرد كه اگر قرار باشد اين تدبير ادامه يابد « نه تنها يك سوم جمع محصول تنباكوي ايران از دست كمپاني بيرون مي‌رود، بلكه وضع كمپاني در ساير نواحي ايران سخت به خطر مي‌افتاد.» شاه كه خود را باخته بود، هم تلاش مي‌كرد رژي را به لغو قرار داد راضي كند، و هم دست به دامان روس‌ها شد تا با استفاده از نفوذ خود اوضاع آذربايجان را آرام كنند. ابتدا (29 محرم 1309) از سفير روسيه خواسته شد كه در كار تبريز مداخله كند. بر پايه‌ي گزارشي كه معلوم نيست تا چه اندازه درست باشد، شاه از بوتزوف خواسته بود كه كنسول روس در تبريز را وا دارد كه مردم را تهديد نمايد كه اگر آرام نگيرند، روس‌ها آن را اشغال خواهند كرد.
3ـ تلاش روس‌ها پس از غوغاي آذربايجان
بلواي آذربايجان، شاه و دربار را پريشان و آشفته كرد. ارنستين مدير رژي سخت در پي آن بود كه دولت ايران قرارداد را اجرا و مخالفان آن را سركوب كند. سفارت انگلستان هم كه پس از رفتن «ولف» وزير مختار پيشين، توسط «كندي» دبير اول سفارت اداره مي‌شد، پاي شركت رژي ايستاده بود و از آن حمايت مي‌كرد.
در حين بلواي تبريز، شاه كه به هراس افتاده بود، بر آن شد كه امتياز را بر هم زند ولي امين‌السلطان و كندي راي او را برگرداندند.
اصل پيشنهاد لغو امتياز از آن اعتماد السلطه بود. او كه گمان مي‌برد «اين فتنه از روس»‌و «معاندين شخص امين‌السلطان» است، سه راهكار براي خواباندان آن به شاه پيشنهاد كرد:‌ قشون‌كشي به تبريز، استثنا كردن آذربايجان از امتياز، و لغو امتياز البته پيشتر، هنگامي كه طغيان تبريز اوج گرفته بود بوتزوف «شخصا به شاه اصرار ورزيد كه به الغاي كامل امتياز نامه برآيد.» اما شاه آن را كاري «بيش از حد قهرمانانه» انگاشت و از انجام آن سر باز زد. بعد هم كه خود به اين نتيجه رسيد كه امتباز مي‌بايست بر هم خورد، امين‌السطان و كندي راي او را زدند. اين بار حتا حاضر شده بود كه «به جاي آن امتياز‌نامه‌اي گرانمايه‌ي ديگري اعطا كند.» اما نه فقط ارنستين اين پيشنهاد را پذيرفت بلكه بوتزوف وزير مختار روس هم با آن مخالفت كرد. وي به مشير‌الدوله وزير خارجه‌ي ايران پيغام داد كه «به قراري كه مي‌شنوم دولت ايران مي‌خواهد به جاي امتياز نامه‌ي رژي امتيازهاي ديگري به كمپاني دخانيات بدهد... ميل دارم اعلي حضرت بدانند كه اگر شرايط امتيازنامه‌هايي كه ممكن است در عوض رهايي بدهند همانند اين انحصار نامه به حيثيت و اقتدار دولت ايران لطمه مي‌زند به يقين دولت روس در برابر طمع تازه‌اي انگلستان بي‌طرف نخواهد ماند كه بگذارد امتيازنامه‌ي جديدي داده شود. گفتيم كه شاه جرأت دست زدن به اقدام سخت را نداشت، براي برهم زدن امتياز هم كه تير وي به سنگ خورد؛ آخر كار همان پيشنهاد دوم اعتماد‌السلطنه به كار آمد.
در هر حال شورش آذربايجان شاه را به سختي مقهور و درمانده كرد و قدرت و توانايي واقعي يا پنداري روس‌ها را به وي نماياند. شاه دست به دامان ايشان شد و خواست تا توان خود را براي آرام كردن آذربايجان به كار گيرند. روس‌ها در اين مورد قول همكاري دادند، اما از درخواست خود براي بر هم خوردن امتياز تنباكو پاي پس نگذاشتند. ارستين مدير رژي،‌ ساده‌انديشانه گمان مي‌كرد كه همه‌ي تكاپو و تلاش روس‌ها به خاطر از دست دادن منافع اقتصادي و بازرگاني دخانيات، و يا به طمع شريك شدن در آن است؛ از اين رو رژي ـ هنگامي كه هنوز لاسلس وزير مختار جديد انگلستان به ايران نيامده بود ـ با شركتي فرانسوي به نام «سوسيته دو تنباك» قرار دادي بست «براي تعهد تجارت با ايران در مورد كليه‌‌ي صادرات تنباكو»؛ سپس كوشيد تا روس‌ها را هم در سود اين شركت سهيم كند. و اميد داشت كه با اين كارها روسيه دست از مخالفت يا ادامه‌ي كار شركت رژي در ايران بردارد. اما روس‌ها كه هدفشان توسعه طلبي در ايران و جلو گرفتن از گسترش بيشتر نفوذ انگلستان در ايران و به ويژه استان‌هاي شمالي كشور بود، پيشنهاد‌هاي رژي را به چيزي نگرفتند و حتا به آنها پاسخي هم ندادند.
با فروكش كردن شورش تبريز، فشارهاي سياسي و ديپلماتيك روس‌ها بر دولت شدت و صراحت بيشتري به خود گرفت. حتي پاي امپراتور روسيه هم به ميان كشيده شد و «معلوم شد كه امپراتور روس‌ها سخت ايستاده‌اند كه عمل تنباكو به هم بخورد. شارژدافر روس‌ها از قول وزير مختار، پيغام‌هايي «سرا پا تهديد» به شاه داد دور روز بعد از آن بوتزوف شاه را از دادن هر امتياز به جاي امتياز دخانيات بر حذر داشت. هر قدر شاه عقب مي‌نشست، روس‌ها خواسته‌هاي تازه‌اي را مطرح مي‌كردند؛ اين بار وزير مختار عريضه به شاه نوشت و گله كرد كه «ماها اسباب مراوده به شما نداريم؛ شخص اميني را معين كنيد كه مطالب ما را به شما عرض كند، به وزير اعظم شما اطمينان نداريم. دور روز بعد هم شارژدافر سفارت اعلان تازه‌ي بانك روس را نزد اعتمادالسلطنه برد تا در روزنامه‌ي ايران چاپ گردد در واقع آنها امتياز اداره‌ي رهنيه را گرفته بودند و مي‌خواستند حال كه دولت گرفتار اوضاع سخت آذربايجان شده بود و با دشواري فراوان و روي آوردن به روس‌ها، شورش را از سر گذرانده و نفوذ و قدرت آنها را دريافته، آن امتياز را به امتياز بانك تبديل كنند. اينكه مقام و موقعيت امين‌السلطان را هم تهديد مي‌كردند، شايد به خاطر مرعوب و تسليم كردن وي بوده است؛ چون قبول امتياز بانك روس در گروي موافقت صدر‌ اعظم بود.
ديديم كه پس از فرو نشستن قيام تبريز ـ كه نزد دربار، درست يا نادرست به منزله‌ي قدرت نمايي روس‌ها تلقي شد ـ دولت و نمايندگان سياسي روسيه از فرصت پيش آمده، سود جستند و فشار سياسي و ديپلماتيك خود را بر دولت ايران و شاه افزايش دادند. هدف اصلي از اين فشارها، بر هم زدن امتياز شركت رژي بود؛ اما اين هدف محقق نشد و آنچه به دست آمد بر كنار ماندن موقتي آذربايجان از اجراي امتياز نامه بود. البته اين هم دستاوردي بود در خور، و احتمالاً گام نخست پيش از گام‌هاي بعدي به حساب مي‌آمد. در اين ميان روس‌ها مسأله‌ي بانك را هم مطرح كردند تا بتوانند همچون بانك شاهي انگليسي‌ها، راه نفوذي براي خود دست و پا كنند.
4ـ پرداخت خسارت
هنگامي كه امتياز تنباكو با تحريم آن توسط مردم و علما بر هم خورد، دربار و دولت ايران دو برنده براي آن مي‌شناخت و كوشيد تا خود را به هر دو نزديك كند؛ نخست علما و دوم روس‌ها. همان روزي كه روا بودن مصرف تنباكو اعلام شد، شاه كه در دوشان تپه بود با شتاب به تهران آمد و چند تن از علما را به حضور پذيرفت و از «دولت خواهي» و اهتمام ايشان در استوار ساختن بنيان دولت ايران و پايندگي و برقراري دولت قاجار سپاسگذاري كرد.
يكي دو ماه بعد هم كار شاه و صدر اعظمش با سفارت روسيه به صلح و آشتي افتاد. در ميانه‌ي ماه رجب بود كه امين‌السلطان به تن خويش به سفارت روسيه رفت و «شرط و عهد بست و قسم خورد كه ديگر با آنها خلاف نكند و دشمني نورزد.» شاه هم در حضور وزير مختار روس قول وزيرش را تضمين كرد و به ديگر دولتيان گوشزد نمود كه از اين پس مخالفت با او را وا نهند. دو سه روز هم براي دلجويي بيشتر، قوچي را كه در جاجرود به دست خويش شكار كرده بود، توسط «امين‌السلطان» براي وزير مختار فرستاد.»
پس از بر هم خوردن امتياز دخانيات، براي پرداخت خسارت رژي مشكلي پيش آمد و آن هم محل تأمين پول بود. ابتدا ارنستين پيشنهاد داد كه به جاي پرداخت خسارت، دولت از لغو واگذاري توتون و تنباكوي صادراتي به عثماني به شركت رژي عثماني ـ كه پيشتر توسط رژي ايران انجام شده بود ـ و پولي كه از بابت آن به دولت ايران پرداخت مي‌شد چشم بپوشد.
امين‌السطان كه كوشش‌ها كرده بود تا شاه را وادار به قبول پرداخت همه‌ي خسارت رژي نمايد، با اين پيشنهاد هم مخالفت كرد. بهانه‌ي وي البته مخالف بوتزوف وزيرمختار روسيه بود، كه مي‌گفت «ماكل عمل را ابطال كرده‌ايم و به برقراري جزيي از آن اذعان نمي‌توانيم. از اين رو معلوم شد كه براي پرداختن خسارت بايد از جايي وام گرفت. و طبيعتن نخستين گزينه بانك شاهي بود. بانك پذيرفت كه وام را با بهره‌ي هشت درصد در اختيار دولت ايران قرار دهد، با اين شرط كه ماليات فارس يا همه‌ي گمرك‌هاي ايران را در رهن آن بگذارند. دولت و وزيران اين شرايط را پذيرفتند،‌ اما شاه از آن ناراضي بود و به دنبال چاره مي‌گشت.
اواخر ماه شعبان، وزير مختار فرانسه از طريق اعتمادالسطنه به شاه پيغام رسانيد كه «اين تنخواه را از ما فرانسه‌ها مي‌تواند با شروط خيلي سهل كه ضرر مآليه و نه ضرر حاليه باشد، قرض كند.» اما روس‌ها ‌به دولت فرانسه اين طور وانمودند كه گمرك‌هاي شمال در رهن آنها و گمرك‌هاي جنوب در دست انگليسي‌‌هاست فرانسوي‌‌ها هم نظريه دوستي‌اي كه اخيرن با روس‌ها پيدا كرده بودند، اين ادعا را باور كردند و چون گمان مي‌كردند كه رهن گمركي در كار نيست از دادن وام نيز خودداري كردند. سفير ايران در پاريس هم هر چه كوشيد تا اين دورغ‌پردازي روس‌ها را براي دولت فرانسه آشكار كند، نتوانست و روس‌ها سرانجام مانع از استقراض ايران از فرانسه شدند.
در نيمه رمضان روس‌ها اعلام كردند كه آماده‌اند وام را با شرايطي آسان و بهره‌ي شش درصد در اختيار ايران قرار دهند. روز بعد امين‌السلطان سندي را با مهر و امضاي شاه، به سفارت انگلستان تحويل داد كه طبق آن در آغاز ماه پنجم پس از رمضان، دولت همه‌ي خسارت شركت رژي را پرداخت خواهد كرد. پس از اينكه مسأله‌ي وام گرفتم از روس‌ها مطرح شده بود، امين‌السلطان به تكاپو افتاد تا رابطه با روس‌ها را نيز منحصر در خود كند. نزد شاه كه خود موافق استقراض را روس‌ها شده بود. خود را مخالف آن جلوه مي‌داد تا مگر شاه را نيز به چنين موضعي بكشاند؛ آنگاه در سفارت روسيه و نزد رجال ايراني نزديك به آنها ـ مانند اعتماد‌السلطنه ـ خود را هواخواه استقراض از روس‌ها، و شاه را مخالف با آن معرفي مي‌كرد. حتا دستخط‌هاي محرمانه‌ي شاه كه بر ضد روس‌ها بود را به سفير روس نشان مي‌داد تا وي را به كلي از شاه دلسرد و نااميد گرداند.
امين‌السلطان پس از قدرت‌نمايي روس‌ها در واقعه‌ي رژي، با هوشمندي‌اي كه داشت، فهميده بود كه دوره‌ي يكه‌تازي سياست انگلستان به پايان رسيده و از اين پس بايد دوستي روس‌ها را هم جلب نمود؛ اما با پيشينه‌اي كه در دشمني با ايشان داشت اين كار آسان نبود. از اين رو بر آن شد كه به روس‌ها اين‌طور بفهماند كه «من به شخصه با شما عداوتي نداشته‌ام. اگر عنادي به ظهور رسيده، به حكم شاه بوده نه ميل و راي من.»
در اين ميان انگليسي‌ها بهانه كردند كه به دولت ايران اطميناني ندارند و وام را تنها با بهره‌ي ده درصد به علاوه‌ي رهن حاضرند بپردازند. اين هم گويا به دسيسه‌ي صدر اعظم بوده كه يا مي‌خواسته دولت را به وام‌گيري از روس‌ها وا دارد، ‌و يا بر آن بوده كه سهم خود را از خسارت رژي افزايش دهد. به هر روي، شاه بي‌درنگ روي به جانب روس‌ها آورد و وام را از ايشان طلب كرد ـ هر چند در باطن بدان خرسند نبود. پس اعتمادالسلطنه را مأمور كرد كه «بايد بروي به سفارت روس و بگويي كه من از ابتدا مايل به استقراض انگليسي‌ها نبود، وزير خاين فلان فلان شده‌ي من، مرا مجبور به اين كار كرد و حالا كه قبول نمودم باز يك تدليس كرده و آنها را مانع است كه پول به من قرض بدهند. حالا وقت دستگيري است،‌ چنانچه اظهار كرده بوديد كه به من قرض بدهيد... و مخصوصاً به ايلچي بگو كه تمام اين كارها از وزير خاين من است...»
بو تزوف هم در پاسخ فرستاده‌ي شاه ابتدا گلايه كرد كه چرا دولت ايران از اصل پرداخت خسارت را پذيرفت، ديگر اينكه چرا از همان آغاز پيشنهاد دريافت وام شش درصد از روس‌ها را رد كرد و خواست از انگليسي‌ها وام با بهره‌ي ده درصد بگيرد. اما آخر كار وزير مختار پذيرفت كه وام را با همان شرايط و بدون رهن بپردازد، با اين شرط كه هرگاه بيشتر از دو قسط از اقساط چهل ساله‌ي وام پرداخت نشود بندرهاي مازندران را تصرف كنند، و هر گاه اقساط پرداخت شد. روس‌ها نيز آنها را پس مي‌دهند. خبر اين موافقت روس‌ها، شاه را سر ‌‌ذوق آورد؛ ‌چرا كه از گرفتاري‌اي كه امين‌السطان و انگليسي‌ها برايش درست كرده بودند، رهايي پيدا كرده‌ بود، و جز اين از چيز ديگري انديشه نداشت. همين هم امين‌السلطان و انگليسي‌ها را به تكاپو وا داشت. امين‌السلطان از اين هراس داشت كه شاه بي‌واسطه‌ي او به سفارت روس راه يابد. براي انگليسي‌ها هم پرداخت وام از سوي روس‌ها فاجعه تلقي مي‌شد، چرا كه گمان مي‌برند هر وامي كه روس‌ها بدهند در گروي نظارت آنها بر بندرهاي خليج فارس خواهد بود،‌ و آنها حق چنين نظارتي را خواهند خواست امين‌السلطان از وزير مختار ايران در لندن خواست تا به لرد ساليسبوري بگويد كه چنانكه بانك شاهي از پرداخت مبلغ خسارت خودداري كند ديگران ـ يعني روس‌ها ـ‌ حاضرند آن را با بهره‌ي شش درصد بدهند سرانجام دولت انگليس و لاسلس وزير مختار آن در تهران، بي‌آنكه به دنبال جلب رضايت رژي و بانك شاهي افتند، راضي شدند كه وام را با بهره‌ي شش درصد و بدون رهن و ضمانت، در اختيار ايران قرار دهند تا دولت ايارن طي چهل سال خسارت رژي را پرداخت كند.
در واقع، دخالت روس‌ها و پيشنهادشان براي وام دادن به ايران بود كه انگلستان را وادار به عقب‌نشيني كرد. در اين ميان امين‌السلطان خود را به روس‌ها نزديك كرد بي‌آنكه از سفارت انگليس فاصله گرفته باشد. وي نزد روس‌ها خود را هوادار آنها و نزد حريفشان خود را انگلوفيل جلوه مي‌داد و با مهارت زيادي كه داشت، تا حد بسياري موفق بود. هر بار كه كفه‌ي ترازو به سود يكي سنگيني مي‌كرد،‌ وي نيز جانب همان را مي‌گرفت؛ چنان كه در جريان تأمين پول، ابتدا به سود روس‌ها كار مي‌كرد و در آخر به كام انگليسي‌ها عمل نمود. اين تغيير مواضع خود را نيز به گونه‌اي توجيه مي‌كرد، و يك شيوه‌ي وي در اين كار،‌ به ميان كشاندن شاه بود. او بسياري از دستخط‌هاي شاه كه گواه و نمايان‌گر بدبيني وي نسبت به روس‌ها بود را به ايشان مي‌داد و از اين راه هم آنها را نسبت به شاه بدبين مي‌كرد و ميان‌شان جدايي مي‌انداخت، و هم دليل كارهاي خود را كه براي روس‌ها ناخوشايند بد به اداره‌ي شاه نسبت مي‌داد.
5ـ نتيجه‌گيري
در ماجراي امتياز دخانيات رژي و شورش بر ضد آن، روس‌ها بي‌ترديد نقش بزرگي داشتند. هر چند به دليل در دسترس نبودن اسناد سفارت روسيه در تهران، نمي‌توان بي‌ميانجي و به گونه‌اي مستقيم از مواضع و كارهاي آنها آگاهي يافت، اما با بررسي و ملاحظه‌ي گزارش‌ها و ديدگاه‌هاي كساني كه به نحوي با روس‌ها ارتباط داشتند ـ از سياستگران و افراد با نفوذ ايراني گرفته تا مسولان شركت رژي و سفارت بريتانيا ـ مي‌توان به گوشه‌هايي از سياست و كنش‌هاي ايشان آگاهي پيدا كرد. از جمله مي‌توان با درجه‌ي اطمينان بالا چنين ادعا كرد كه روس‌ها آنچه در توان داشتند به كار بستند تا فعاليت شركت رژي در ايران را محدود كنند؛ مهمترين و مؤثرترين نقشي كه آنها بازي مي‌كردند، در جنجال آذربايجان و تبريز بود كه كار آن به اندازه‌هاي بالا گرفت كه شاه را در انديشه‌ي بر هم زدن كلي امتياز انداخت، و اگر نبود فشارها و پشتگرمي‌هاي صدر‌اعظم،‌ رژي و سفارت انگلستان ـ كه هر سه براي بقاي رژي دست به دست هم داده بودند ـ دور نبود كه شاه اين انديشه را در عمل آورد.
با اين حال خطاست كه شورش تبريز را يكسره حاصل كار روس‌ها بدانيم. مي‌دانيم كه در آذربايجان، دستي نيرومند داشتند و البته مخالفان اصلي انحصارنامه‌ي دخانيات نيز همين‌‌ها بودند. افزون بر اين، آن بيست هزار نفري كه با «تفنگ‌هاي مارتيني» كوي و بام خانه‌ي مجتهد شهر را پر كرده بودند و «امين حضور» از آنها ياد كرد ـ هر چند شايد همراه با گزاف‌گويي ـ به طور مسلم همان مردم عادي آذربايجان بودند كه با چيرگي اقتصادي انگليسي‌ها مخالف بودند، و نه عوامل و هواداران روس.
اشارت‌هاي برخي رجال ايراني كه خيزش آذربايجان را يكسره فتنه‌ي روس‌ها مي‌دانستند ـ هر چند در پس آنها حقيقتي نهفته است ـ را نبايد زياد جدي گرفت؛ براي اينها عادت شده بود كه هر رخداد معمول را به روس‌ يا انگليس نسبت دهند.
در تهران پس از اعلام حكم تحريم، ابتكار عمل به دست روحانيون افتاد اما در پس پرده، هم بازرگانان و هم روس‌ها به كار خود مشغول بودند. با اين همه، اگر روس‌ها هيچ كاري هم نمي‌كردند، باز كاميابي مخالفان رژي در برچيدن بساط آن، ضربه‌ي هولناكي بود بر پيكره‌ي سياست خارجي بريتانيا، به‌ويژه در ايران؛ و به همين اندازه راه را براي گستردن خيال‌ها و آروز‌هاي روسيه باز مي‌كرد. وانگهي، در اذهان بسياري ـ درست يا نادرست ـ مخالفت با رژي، نقشه‌ي روس‌ها براي رويارويي با انگلستان تلقي مي‌شد و اين خود، كار را براي انگليسي‌ها دشوارتر و پر اهميت‌تر مي‌كرد.
از اين رو بود كه وقتي لاسلس ـ سفير كاردان و با تجربه‌ي انگليس ـ وارد تهران شد و جاي كندي دبير اول سفارت را گرفت برخلاف وي در حمايت بي‌‌چون‌ و چرا از شركت رژي درنگ كرد و سپس از آن دست كشيد، و بر آن شد كه كار رژي آنچنان خاتمه دهد كه نه براي روس‌ها سبب كاميابي گردد و نه براي انگلستان مايه‌ي سرافكندگي. در واقع وي ميان منافع يك شركت انگليسي و مصالح دولت بريتانيا، دومي را برگزيد و حاضر شد با دولت ايران براي برچيدن رژي همگام شود. بي‌گمان مهمترين عامل در پيش گرفتن چنين سياستي توسط لاسلس و تأييد آن توسط بريتانيا، هراس از روس‌ها بود.

پی نوشت:
1. كاظم‌زاده فيروز، روس‌ و انگليس در ايران (پژوهشي درباره‌ي امپرياليسم)،‌ برگردان: منوچهر اميري تهران،‌ انتشارات علمي فرهنگي، چ دوم 1371.
2. همان جا.
3. همان ص 234.
4. همان ص 235.
5. همان ص 236.
6. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، روزنامه خاطرات، امير كبير، تهران، 2536؛ ص 767.
7. آدميت، فريدون؛ شورش بر امتيازنامه‌ي رژي، پيام، تهران، ص 15: تلگراف كندي به ساليسبوري.
8. كاظم‌زاده ص 336.
9. همان ص 337.
10. امين‌الدوله، ميرزا علي خان، خاطرات سياسي امين‌الدوله، به كوشش حافظ فرمانفرماييان، تهران، شركت سهامي انتشارات ايران، 1341، ص 152.
11. ناظم‌الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، به كوشش علي سعيدي سيرجاني، تهران، آگاه، 1361، ص 103: بازپرسي رضاي كرماني پس از كشتن شاه.
12. صفايي، ابراهيم؛ اسناد سياسي دوره‌ي قاجار، تهران، بابك، چ يكم، 2535، ص 34: گزارش امين‌السلطان به شاه.
13. اعتمادالسلطنه ص 767.
14. كاظم زاده ص 242.
15. گزارش پاتون نك: كاظم‌زاده ص 240.
16. نامه‌ي امين‌السلطان به كندي نك:‌ همان ص 240.
17. همان ص 239.
18. همان ص 233.
19. تيموري، ابراهيم؛ تحريم تنباكو: اولين مقاومت منفي در ايران، تهران، كتابخانه‌ي سقراط؛ 1339 ص 68.
20. اعتماد‌السلطنه ص 773.
21. صفايي ص 46.
22. اعتمادالسلطنه ص 773.
23. همان ص 875.
24. گزارش پاتون نك: كاظم‌زاده ص 241.
25. آدميت ص 36.
26. گزارش پي‌تون به كندي نك: آدميت ص 43.
27. فووريه، ژرژ؛ سه سال در دربار ايران، برگردان: عباس اقبال، تهران، انتشارات كتابخانه‌ي علمي 1326، ص 223.
28. همان ص 223.
29. تلگراف شاه به امير نظام نك: اعتمادالسلطنه ص 769.
30. اعتمادالسلطنه ص 723.
31. اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان؛ خلسه يا خواب نامه، به كوشش محمود كتيرايي، تهران طهوري، 1348، ص 109.
32. گزارش پاتون نك: كاظم‌زاده ص 241.
33. تيموري ص 74.
34. گزارش پتون نك:‌ كاظم‌زاده ص 240.
35. كاظم‌زاده ص 240.
36. اعتمادالسلطنه ص 765.
37. همان ص 767.
38. اعتمادالسلطنه ص 767.
39. گزارش كندي به ساليسبوري نك: كاظم‌زاده ص 241.
40. اعتمادالسلطنه ص 765.
41. گزارش كندي به ساليسبوري نك: آدميت ص 39.
42. گزارش چهار ماهه‌ي ارنستين به نك: آدميت ص 37.
43. فووريه ص 223.
44. گفتگوي معاون وزير خارجه‌ي روسيه با نماينده‌ي سياسي فرانسه در پترزبورگ نك: آدميت ص 49.
45. آدميت ص 38: نامه‌ي ارنستين به شاه.
46. تلگراف شاه به امير نظام نك: اعتماد‌السلطان ص 769 ـ گزارش كندي به ساليسبوري نك: آدّميت ص 39.
47. تلگراف كندي به ساليسبوري نك: آدميت ص 48.
48. اعتماد‌السلطنه ص 767.
49. آدميت ص 46.
50. گزارش كندي به ساليسبوري نك: كاظم‌زاده ص 242.
51. آدميت ص 49.
52. آدميت ص 48.
53. فووريه ص 223.
54. كاظم‌زاده ص 244.
55. همان ص 244.
56. اعتمادالسلطنه ص 767.
57. همان ص 767.
58. آدميت ص 48.
59. همان ص 768.
60. همان جا.
61. همان جا.
62. تيموري ص 195.
63. اعتماد‌السلطنه ص 793.
64. همان ص 794.
65. همان جا.
66. امين‌الدوله ص 170.
67. همان ص 172.
68. اعتماد‌السلطنه ص 798.
69. همان ص 802.
70. اعتمادالسلطنه ص 802.
71. گزارش سفير ايران در پاريس به امين‌السلطان نك:‌ صفايي ص 207.
72. همان ص 208.
73. همان ص 804.
74. خلسه‌ ص 143.
75. اعتماد‌السلطنه ص 805.
76. خلسه ص 135 ـ اعتمادالسلطنه ص 805.
77. خلسه ص 135.
78. همان ص 135.
79. خلسه ص 135.
80. همان ص 135.
81. اعتمادالسلطنه ص 807.
82. همان ص 808.
83. كاظم‌زاده ص 250.
84. همان ص 251.
85. اعتمادالسلطنه ص 808.

این مطلب تاکنون 4654 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir