بازخوانی تروریسم لجامگسیخته در دهه شصت | زن و .... بود. حداقل 12 هزار نفر از این قربانیان در فهرست سیاه کارنامه یکی از این گروهها به نام سازمان مجاهدین خلق به ثبت رسیده است
كارنامه فعاليتهاي تروريستي سازمان مجاهدين خلق از ابتداي پيروزي انقلاب تاكنون اين سازمان را به مهمترين گروه تروريستي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران تبديل كرده است. این گونه فعاليتها متأثر از سه عامل اختناق دوره پهلوي، بنيادهاي فكري ايدئولوژيك و انديشههاي التقاطي سازمان، و ناكامي سازمان در فضاي سياسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفته و حمايت مستقيم قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي نقش مؤثري در گسترش و تداوم اقدامات تروريستي این سازمان داشته است.
بعد از غائله 14 اسفند 1359 مجاهدين خلق به مهمترين متحد و پشتيبان بنيصدر تبديل شدند. اين موضع سازمان با عزل بنيصدر از رياستجمهوري، زمينه ورود آنان به فاز مقابله مسلحانه عليه نظام جمهوري اسلامي را به وجود آورد. منافقين كه مدتي قبل با فرمان خلعسلاح سازمان از سوي امام مخالفت كرده بودند، حركت شبهنظامي خود را در قالب راهپيمايي ميليشيا به بهانه حمايت از بنيصدر گسترش دادند، تا اينكه در 30 خرداد 1360 رسماً به قصد سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران وارد عمل شدند. در این روز اولين حرکت تروريستي آنان در تهران، حداقل 30 كشته و 200 مجروح بر جاي گذاشت. بر اين اساس، با عدم اقبال مردمي در همراهي با اين اقدامات مسلحانه، سازمان برنامه خود براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران را در سه مرحله تدوين و عملياتي كرد:
مرحله اول از 30 خرداد 1360 تا تابستان 1361 شامل بيآينده كردن نظام، بر هم زدن نظم و امنيت و ثبات نظام سياسي و تثبيت نظامي سازمان و معرفي خود به عنوان آلترناتيو نظام جمهوري اسلامي ايران بود. بنابراين، در اين مرحله سازمان با فرار رجوي و بنيصدر از ايران به پاريس و شكست فاز اول شورشگري اجتماعي، تروريسم را در دستور كار خود قرار داد و تلاش كرد ترور مسئولان عاليرتبه و مقامات و ائمه جمعه با نفوذ نظام را به منظور بيآينده كردن نظام پيگيري نمايد. بنابراين، عمليات تروريستي 6 و 7 تير، و 8 شهريور 1360، شهادت محمد كچويي، شهداي محراب (آيتالله مدني، دستغيب، صدوقي و اشرفي اصفهاني)، شهيد هاشمينژاد، آيتالله علي قدوسي و... انجام گرفت.
مرحله دوم اقدامات تروريستي سازمان از تابستان 1361 تا پايان سال 1362 بود. در اين مرحله، سازمان ضربه به بدنه نظام جمهوري اسلامي يا به تعبير سازمان، «سرانگشتان رژيم» شامل پاسداران، بسيجيان و همچنين افراد انقلابي طرفدار نظام از عامه مردم را در دستور كار خود قرار داد. در چارچوب اين استراتژي با توجه به اينكه بدنه نظام بر اراده آحاد مردم متکی بود، بنابراين هر يك از افرادي كه نشانهاي آشكار از حمايت جمهوري اسلامي را داشت به عنوان پاسدار و سرانگشت رژيم مورد هدف قرار گرفت.
در این مرحله اكثر ترورها شامل كشتار مردم عادي و غيرنظامي شد، چنانكه بر اساس گزارشهاي سازمان از ميان 2800 نفري كه از 30 خرداد 1361 تا 30 خرداد 1362 به شهادت رسيدند تنها 40 نفر عضو سپاه پاسداران بودند و مابقي را شهروندان عادي غيرنظامي تشكيل ميدادند. اين مسئله بيشتر به دليل ترورهاي كور واحدهاي ترور سازمان بود كه رهگذران، صاحبان كسب و پيشه را هدف ترور قرار داده بود.
مرحله سوم اقدامات تروريستي سازمان از سال 1363 به عنوان دستور كار سازمان اعلام شد. سازمان با شروع مرحله سوم يعني «سرنگوني رژيم» از سال 1363 به بعد، باقيمانده نيروهاي خود را از ايران خارج كرد و به كردستان عراق انتقال داد و به جذب نيرو و آموزش نظامي آنان را در اين منطقه پرداخت. با استقرار سازمان در كردستان در سال 1364 و سپس انتقال مركز فرماندهي مجاهدين در سال 1365 به عراق، سازمان رسماً به بخشي از ارتش متجاوز صدام تبديل شد. سازمان از همان نخستين سال حضور در فرانسه كوشيد خود را با بعثیها در یک جبهه وانمود کند. اين مواضع زمينه ملاقات رجوي و طارقعزيز در سال 1361 در پاريس را به وجود آورده بود. با وجود اين، نقطه عطف همكاري مشترك آنان با صدام در جنگ تحميلي با اخراج مسعود رجوي از فرانسه در سال 1365 و استقرار مركز فرماندهي مجاهدين خلق در عراق محقق شد. این پیشامد از یکسو به نفع صدام بود که به یک سازمان مزدور و نفوذی دست یافته و از سوی دیگر به نفع سازمان بود که در شرایط سرکوب در ایران و طرد از فرانسه، از یک پشتیبان برخوردار شده بود.
با حمايت مالي و نظامي رژيم بعث عراق، واحدهاي كوچك نظامي سازمان به سرعت سازماندهي و تجهيز شدند. منابع سازمان مدعياند در سال 1366 و 1367 هزاران نفر تلفات به نيروهاي ايران وارد ساختند. بهرغم اينكه سازمان با ارائه آمارهاي اغراقآميزي مدعي است كه در عمليات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاويدان نيز هزاران نفر از رزمندگان جمهوري اسلامي را به شهادت رسانده است اما عملاً آنان با تلفات فراواني مجبور به عقبنشيني شدند.
رجوي پس از حضور در عراق ماهيانه علاوه بر تأمين هزينهها و احتياجات سازمان بين 9 تا 10 ميليون دلار از رژيم عراق دريافت ميكرد و پيش از جنگ كويت نيز ماهيانه 20 ميليون دينار عراقي از سازمان اطلاعات نظامي (استخبارات) ميگرفت.
سازمان مجاهدين خلق پس از پايان جنگ تحميلي، به ارتش خصوصي صدام تبديل شد و در خلال جنگ دوم خليج فارس (جنگ كويت) از نيروهاي مجاهدين خلق براي سركوب قيام مردمي كردستان در شمال عراق استفاده شد. همچنين در سركوب انتفاضه شيعيان جنوب عراق نيز مورد استفاده قرار گرفت و بدين ترتيب فعاليتهاي تروريستي سازمان علاوه بر مردم ايران، ملت عراق را نيز دربرگرفت.
به طور خلاصه، سازمان مجاهدین خلق در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به طور اعم و در سالهای دهه ۶۰ به طور اخص با برخورداری از حمایت دشمنان قسم خورده انقلاب، جان و مال و هستی مردم را در راستای تحقق اهداف برنامهریزی شده خود هدف قرار داده بود. صفحات دهه ۶۰ با جنایات و خونریزیهای تروریستهای این سازمان عجین شده و برای بالا بردن آگاهی نسلی که شناختی نسبت به این سازمان و اینگونه گروههای سیاسی ندارند، باید اوراق حوادث دهه ۶۰ را پیش روی آنان گشود. زیرا مرور رخدادهای دهه اول انقلاب اسلامی بهترین معرف دوستان و دشمنان مردم ایران است.
حسن ختام این نوشتار، جملهای است پر مغز از رهبر معظم انقلاب اسلامی. ایشان در مراسم بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) از تعبیری رونمایی کردند که مورد توجه بسیاری از صاحبنظران و محققان قرار گرفته و آن این بود که «نباید جای شهید و جلاد عوض شود.» ایشان در بخشی از بیاناتشان با اشاره به دهه شصت انقلاب اسلامی فرمودند: «دهه شصت، دهه اول پیروزی انقلاب و حیات با برکت امام خمینی دههای است مظلوم و اخیراً توسط برخی از صاحبان بلندگوها مورد تهاجم قرار گرفته است ..... دهه شصت دهه آزمونهای بزرگ و دهه خشنترین تروریستهای ضد ملت ایران است، که شخصیتهایی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی شهید شدهاند. حالا عدد تعیین نمیکنم ولیکن تا ۱۷ هزار شهید ترور را میگویند ..... من توصیه میکنم به همه کسانی که اهل فکر و تامل هستند، جای شهید و جلاد عوض نشود. ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد....»
سردبیر
|
|
|