بازخوانی تروریسم لجامگسیخته در دهه شصت
سرزمین مظلوم ما ایران، طی یک قرن اخیر، تنی رنجور از تروریسم داشته است. پدیده منحوس تروریسم در ایران اگرچه ریشه در حوادث عصر قاجار دارد، ولی در دوره رضاخان پهلوی، این پدیده، جدیتر، گستردهتر و سازمانیافتهتر از گذشته شد و در دوره حاکمیت پسرش به عنوان یک «راهکار» برای منفعل ساختن مخالفین ادامه یافت. در دوران پس از پیروزی انقلاب نیز بسیاری از سازمانها و گروههای پرادعایی که با سوء استفاده از فضای آزاد پس از فروپاشی اختناق شاهنشاهی همچون قارچ در جامعه روییده بودند، از ابتدا راه تروریسم علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند. محصول این عملکرد، هزاران قربانی از تمامی اقشار جامعه بود.
در دوره رضاخان ترورهای سیاسی منحصر به «تروریسم دولتی» بود. دربار با روشهای مشهوری که بعدها فیلمها و رمانهای بسیاری از دل آن بیرون آمد، رهبران مخالف یا حتی متحدان ناراضی را با روشهایی استالینی حذف میکرد. تیمورتاش، شیخ خزعل، فیروز میرزا نصرتالدوله، جعفرقليخان اسعد بختياري، عبدالحسین دیبا، محمد فرخی یزدی، تقی ارانی و بسیاری دیگر از مخالفان سرشناس رژیم پهلوی، ازجمله قربانیان تروریسم دولتی پهلوی اول بودند. یکی از مشهورترین این ترورها در دوره رضاشاه، ترور 7 آبان 1305 شهید مدرس بود که البته نافرجام ماند، اما پازل ترور او در زمان تبعیدش در کاشمر به شیوهای عریانتر، کامل شد و این بار ماموریت موفقیتآمیز بود. البته پیش از آغاز این سلسله ترورها، ترور میرزاده عشقی، منتقد سرسخت رضاخان در خانهاش به ضرب گلوله، که در دوره نخست وزیری رضاخان رخ داد، نمایشی از خوی تروریستی اولین شاه پهلوی به شمار میآمد.
دوره سلطنت محمدرضا پهلوی را باید دوره تشدید مبارزه رژیم با مخالفان دانست. این مبارزه که قالب تروریستی نیز داشت به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332 و تاسیس ساواک ابعاد گستردهای به خود گرفت.
در دو دهة 1340 و 1350 تعداد قابلتوجهي از مخالفان سياسي حكومت پهلوی دوم توسط ساواك ترور شدند که در میان آنان از همه طبقات وجود داشتند. آمار ترور شدگان به ویژه پس از شکلگیری «کمیته مشترک ضد خرابکاری» سازمانیافتهتر از گذشته شد. در طول سالهاي دهة 1350 دهها نفر از اعضاي گروههاي چريكي و مسلح به انحاء گوناگون در داخل یا خارج از زندان به قتل رسیدند و از سرنوشت بسیاری از آنان هيچگاه نشاني به دست نيامد.
طی این دو دهة، بسیاری از فعالان سياسي مخالف حكومت پهلوي، در فهرست ترورشدگان بودند. از جمله آنها به گلوله بستن 9 نفر از زندانيان سياسي زندان اوين در تپههاي مشرف به اين زندان بود.(1354) پس از پيروزي انقلاب و به دنبال افشاگريها و اعترافات برخي عوامل ساواك كه خود در اين جنايت از پيش تعيين شده دست داشتند، (از جمله بهمن نادريپور معروف به تهراني) آشكار شد كه بسیاری از ترورهای قبل از انقلاب با تأييد و اصرار شخص شاه و هدايت نصيري رئيس وقت ساواك و كارگرداني پرويز ثابتي مدير اداره كل سوم ساواك صورت گرفته است.
از جمله اقدامات ساواك، دستداشتن در دهها مورد «ترورهای مشكوك» است. ساواک در قتلهای مشكوك مخالفان سياسي و بهويژه چهرههاي شناخته شده و مشهور سياسي، فرهنگي، روشنفكري و نظاير آن دست داشت. از جمله كساني كه مرگ مشكوك او به ساواك نسبت داده شد غلامرضا تختي قهرمان كشتي بود كه جسد او در روز 17 دي 1346 در هتل آتلانتيك تهران پيدا شد. مخالفان سياسي و مردم در همان دوره، ساواك را عامل قتل وي دانستند؛ بهويژه اينكه غلامرضا تختي با برخي گروههاي سياسي مخالف نظير جبهه ملي نيز سابقه همكاري داشت. پس از مرگ مشكوك جلال آلاحمد در 18 شهريور 1348 نیز، شايعاتي درباره نقش ساواك در قتل او در افكار عمومي انتشار يافت. دكتر علي شريعتي در 29 خرداد 1356 در لندن درگذشت. بلافاصله و با قرائنی شايع شد كه ساواك در ترور (و یا مرگ مشكوك) دكتر شريعتي نقش داشته است. از ديگر كساني كه مرگ مشكوك او به ساواك نسبت داده شد، حجتالاسلام سيدمصطفي خميني فرزند امام خميني بود كه در اول آبان 1356 در نجف اتفاق افتاد. شايعه دست داشتن ساواك در مرگ او، به نقطه عطفي در گسترش تحركات دوران انقلاب اسلامي تبديل شد.
پس از پیروزی انقلاب، پدیده تروریسم از جانب گروههایی دنبال شد که منافع از دسترفته خود را در مرگ مردم و مسئولان نظام دنبال میکردند. حاصل فعالیتهای تروریستی این گروهها و تشکلهای سیاسی، به شهادت رسیدن 17 هزار نفر از مردم عادی از پیر و جوان و دانشآموز و کودک و روحانی و
|