ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 205   دي ماه 1401
 

 
 

 
 
   شماره 205   دي ماه 1401


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
فرجام یک فریب

نمود؛ درخواستی که به نفوذ و سلطه بيشتر آمريكا منجر گردید.
به این ترتیب آمریکایی‌ها طی یک دوره 70 ساله توانستند با فریب و با نقابی دوستانه، اعتماد دولتمردان ایرانی را کسب کنند و سوابق استعماری و مداخلات علنی روس و انگلیس در امور داخلی ایران را در خدمت پیشبرد این سیاست قرار دهند.
دوره حضور سلطه‌گرانه
دوره دوم رفتار آمریکایی‌ها با دولت و ملت ایران، دوره حضور سلطه‌گرانه بود. این حضور با کودتای 28 مرداد 1332 و براندازی حکومت ملی مصدق و روی کار آوردن رژیم نظامی در تهران آغاز شد و تا سقوط شاه و پیروزی انقلاب ادامه یافت.
در این سال‌ها آمریکایی‌ها تمامی تلاش خود را برای اعمال سلطه بر کشور و فرمانروایی در ایران به کار بستند. آنان از یک سو در قالب دریافت سهم ۴۰ درصدی خود در قرارداد کنسرسیوم(۱۳۳۳) نفت ایران را به یغما بردند و از سوی دیگر طی سالهای بعد، رفته‌رفته به جای پرداخت پول در ازای نفت، ایران را تدریجاً به زرادخانه سلاح‌های آمریکایی تبدیل کردند. صادرات تسلیحاتی آمریکا به ایران ظرف دو سال از ۱۳۵۱ تا 1۳۵۳ هفت برابر شد و در سال ۱۳۵۵ ایران به بزرگترین خریدار جنگ افزارهای آمریکایی تبدیل گردید؛ سلاح‌هایی که استفاده از اغلب آنها نیازمند حضور انبوه مستشاران نظامی آمریکا در کشور بود. در نتیجه به تدریج تا ۴۰ هزار آمریکایی در قالب مستشار به ایران سرازیر شدند. همراه با این رویداد، آمریکایی‌ها برای آزاد گذاردن رفتار مستشاران و خانواده‌های آنان و سپس، همه آمریکایی‌ها در جامعه ایران، از کاپیتولاسیون بهره گرفتند. پدیده منحوسی که در قرن نوزدهم میلادی در اکثر نقاط جهان منسوخ شده بود. در این دوره دولت ایران در چارچوب منافع منطقه‌ای آمریکا پیمان نظامی «سنتو» را امضا کرد، رابطه پنهان یا آشکار با صهیونیست‌ها برقرار نمود، افسران ساواک را به اسرائیل و آمریکا اعزام کرد تا روش های شکنجه و سرکوب مخالفان را از جاسوسان موساد و سیا فرا بگیرند، به صلاحدید آمریکا و در چارچوب منافع منطقه‌ای آن کشور به عمان لشکرکشی نمود، و به همان صلاحدید، از استان چهاردهم خود، یعنی بحرین چشم‌پوشی کرد و....
دوره دوم روابط آمریکائی‌ها با ایران، دوران سلطه آنان و ضعف و ذلت پهلوی‌ها در برابر غرب، به ویژه آمریکا بود.
دوره دشمنی و کینه توزی
با پيروزي انقلاب اسلامي دورۀ سوم در روابط دو کشور آغاز گردید. دوره‌ای که به منزله پایان سلطه و نفوذ آمریکا در ایران و از دست رفتن اصلی‌ترین متحد آمریکا از مدار سلطه آن کشور و در نتیجه خشم و کینه‌توزی کاخ سفید نسبت به دولت و ملت ایران بود.
پیروزی انقلاب، دو ضربه بزرگ برای آمریکایی‌ها به دنبال داشت. یکی از دست دادن وفادارترین متحد خود در خلیج فارس، که به ژاندارم آمریکا در منطقه تبدیل شده بود، و دیگری بیم از سرایت ارزشهای انقلابی و اسلامی به دیگر نقاط جهان اسلام بود. به این دلیل و به امید منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران، آمریکایی‌ها موجی از فشار علیه انقلاب و جمهوری اسلامی آغاز کردند.
این فشارها شامل بلوکه کردن دارایی‌های ایران، حصر اقتصادی ایران، برنامه‌ریزی بسیاری از توطئه‌ها علیه ایران، دخالت نظامی در طبس، مشارکت با عراق در جنگ، ارائه اطلاعات نظامی و ماهواره‌ای از محل‌های تمرکز نیروهای ایرانی به بعثی‌ها، حمله مستقیم به پایانه‌های نفتی و اسکله‌های ایران در خلیج فارس، ساقط کردن عمدی هواپیمای مسافربری ایران، و .... بوده است.
با این حال مضحک‌ترین برگ پرونده روابط آمریکا با ایران آن است که منابع سیاسی و رسانه‌ای آمریکا هر بار به هنگام تحلیل و ریشه‌یابی بحران چهل و چند ساله دو کشور سعی می‌کنند چشم خود را به روی یک قرن ظلم به ملت ایران ببندند و از حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران به عنوان نقطه شروع بحران فیمابین یاد کنند.
واقعیت این است که از زمان پيروزي انقلاب اسلامي ايران تا زمان تسخير سفارت امريكا در تهران ديپلماتهاي امريكايي مستقر در سفارتخانه آن کشور‌ از هيچ تلاشي در جهت مقابله با نظام نوبنياد جمهوري اسلامي ايران فروگذار نكردند. تماس با سركردگان گروههاي ضد انقلاب، ارتباط حمايتي با شبكه‌هاي كودتا و براندازي در داخل كشور و تأمين مالي گروهكهاي تروريستي كه در غرب و جنوب ايران به انفجار در لوله‌هاي نفتي و يا ايجاد نا‌امني و بي‌ثباتي و ترور و خونریزی در مناطق كردنشين مشغول بودند، از جمله عملكردهاي مأموران سياسي فعال در ساختمان سفارت امريكا بود. بسیاری از اين حقايق را در اسناد لانه جاسوسي نيز می‌توان یافت. بعضي از مقامات بلند پايه دولت كارتر پس از شكست وي در انتخابات 1359 ش. در خاطرات خود، به نقش نامطلوب و مخرب دستگاه حكومتي آمريكا عليه ايران كه از طريق سفارتخانه آن كشور در تهران هدايت مي‌شد، اقرار كردند. سفارت امريكا در تهران طي زمستان 1357 تا پائيز 1358 به مركز فرماندهي عمليات جاسوسي و خرابكاري عليه جمهوري اسلامي ايران تبديل شده بود؛ نظامي كه عمر سياسي آن به يك سال نمي‌رسيد. مع‌الوصف سفارت امريكا زماني توسط دانشجويان تسخير شد كه امريكا خواست مشروع ملت ايران در استرداد شاه و اموال و دارايي‌هاي بلوكه شده ايران را ناديده گرفت و حتي امكاناتي وسيع در اختيار فراريان حكومت شاه گذاشت تا تشكيلات خود را عليه انقلاب سازماندهي و فعال كنند.
رابطه تاریخی آمریکایی‌ها با مردم ایران، پرونده‌ای قطور از فریب، سلطه‌جویی، زیاده‌طلبی، و یا دشمنی و کینه‌توزی بوده است.
سردبیر

 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir