فرجام یک فریب
وقتی تاریخچه 137 ساله روابط سیاسی آمریکا با ایران و تحولات پرنشیب و فراز آن را مرور میکنیم، سه دوره متمایز را در آن مییابیم:
1 - دوره حضور نامحسوس
2 - دوره حضور سلطهگرانه
3 - دوره دشمنی و کینه توزی
دوره حضور نامحسوس
در دوره اول، به خاطر حضور دو قدرت بزرگ روس و انگليس در ايران، آمريكاييان با احتياط كامل عمل میکردند و در رقابتی نامحسوس، حركت نفوذي خود را آرام به پیش میبردند. دو دولت مزبور به خاطر دخالتهای علنی در امور داخلی ایران، چهرهای بسیار منفي نزد مردم ايران داشتند. از اين رو مردم ایران به این دو دولت به عنوان دشمنان خود مینگریستند. آمريكاييها با مطالعه و شناخت اين زمينهها حضور خود را در ايران آغاز کردند. در دوره اول حضور آمريكا در ايران، قبل از اين كه سياستمداران واشنگتن به طور علني به فكر تسلط سياسي باشند و به شکل رسمي با ايران روابط سیاسي برقرار كنند، فعاليتهاي فرهنگي و بهداشتي و مردمدوستانه نظیر تأسيس مدارس و مراكز بهداشتي را در شهرهاي مختلف ایران آغاز نمودند. آنان به خاطر آگاهی از خشم و نفرت مردم ایران نسبت به دولتهای متجاوز روس و انگلیس، همه جا از ملت و دولت ايران تمجيد ميکردند. در دهههای پایانی عمر سلسله قاجار در بسیاری از روزنامههای آمریکایی از سرزمین ایران به عنوان کشوری با سابقه تاریخی کهن و برخوردار از هنر و ادبیات اصیل، و فرهنگ و تمدنی کهنسال یاد میشد. دولت آمريكا با دولت ايران در سال 1856 م، يك عهدنامه مودت منعقد نمود و طرفین به تدریج باب مناسبات دوستانه و روابط بازرگانی با یکدیگر را گشودند.
تأسيس سفارت در تهران و برقراری روابط سیاسی با دولت ایران در 1883م/1262خورشیدی گام مهمي در راه بسط نفوذ سیاسی آمريكا در ايران به شمار میرفت. در اسفند 1299 كه كودتاي سياه در ايران واقع شد، آمريكاييها با جديت در پي كسب جايگاه مناسب در ايران برآمدند. امتيازخواهیهای نفتي انگليس نيز آمريكا را براي دستاندازی به چاههاي نفت ايران وسوسه میکرد. از اين رو در سال 1303 دولت ایران يك قرارداد نفتی با شركت آمریکایی سينكلر منعقد نمود و مجلس ايران هم اين قرارداد را تأييد كرد.
اگرچه این امتیاز با اعتراض شديد روس و انگليس مواجه شد و با كشته شدن يك تبعه آمريكايي عقیم ماند ولی با قدرتگيري احمدقوام در ايران، نفوذ و تسلط آمريكا در ایران رو به فزوني گذاشت و يك هيئت مالي از سوي آمريكا به ايران گسيل شد. با این حال، آمريكا هنوز حضوري چندان پرقدرت در ایران نداشت بلكه به طور نامحسوس و در مجامع بين المللي با اظهار نارضايتي از سلطه روس و انگليس، تلاش میکرد ژست دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی مردم ايران را بگیرد.
در جریان جنگ جهاني دوم آمریکاییها خواستار خروج نيروهاي روس از ايران شدند و براي حضور نيروهاي خود به دنبال كسب مجوزهای قانوني بودند.
در سال 1322 سه دولت روس، انگليس و آمريكا براي شناسایی تماميت ارضي ايران بيانيهاي مشترك در تهران صادر كردند. بدين ترتيب و با این قرارداد، حضور رسمي آمريكا به عنوان رقيب سوم در ايران، رفتهرفته شكل جدي به خود گرفت. با پيدايش خطر كمونيسم از سوي اتحاد شوروي، آمریکا درصدد بسط نفوذ خود در ایران برای مقابله با شوروی برآمد. محمدرضا شاه نیز که به تازگی به قدرت رسیده بود و پایههای قدرت خود را سست میدید برای رهایی از چنگال روس و انگلیس، چشم امید به آمریکا دوخته بود.
در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، حضور نیروهای اشغالگر روس و انگلیس در خاک ایران و قتل و غارت و جنایات آنان، میزان تنفر از بیگانگان را در مردم ایران به اوج رساند. دهه اول حکومت محمدرضا شاه، دهه هرج و مرج، ضعف و سقوط پی در پی کابینهها، ظهور حزب توده، کمبود ارزاق، امتیاز خواهیهای نفتی بیگانگان، ایجاد غائله و آشوب کمونیستها در آذربایجان و کردستان و..... بود. آمریکایی ها از این وضعیت نهایت استفاده را برای اعمال نفوذ در ایران به کار گرفتند. به عنوان مثال، در سال 1328 محمدرضا شاه با دعوت «ترومن» رئیس جمهور آمریکا عازم آن کشور شد و از مقامات کاخ سفید استمداد نظامي در برابر اتحاد شوروي
|