بازنگری دفاع مقدس | البته در كنار اين جاهطلبي، صدام انگيزههاي جداگانهاي نيز براي جنگ داشت: صدام از تأثير انقلاب اسلامي ايران بر جمعيت 60 درصدي شيعيان عراق نگران بود؛ صدام همانگونه كه خود و دولتمردانش به دفعات اعلام كردند از پيمان الجزيره ناراضي بوده و در پي فرصتي براي لغو آن و حل يكسره اختلافات مرزي دو كشور مطابق ميل خود بود؛ صدام ـ بعدها از زبان سياستمداران عراقي و غير عراقي منتشر شد ـ مايل بود در برنامه نابودي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران و از بين بردن خطرتفكر اسلامي براي استعمارگران، در منطقه پيشقدم شود تا بتواند حمايت دولتهايي را كه با پيروزي انقلاب اسلامي منافعشان خطر افتاده، جلب كند و خود رهبري جهان عرب را به دست گيرد.
به همين دليل بسياري از تحليلگران سياسي، جنگ تحميلي عراق عليه ايران را تهاجمي فرا منطقهاي و برخاسته از اراده برون مرزي ميشمارند.
البته حوادث بعد نشان داد كه امريكا و يارانش در تبيين واقعيتها، اشتباه كرده و دچار خوشبيني شده بودند كه ناشي از ماهيت رخدادهاي سياسيـ اجتماعي و اطلاعات نادرست امريكا بود. امريكا به رغم نظام و سيستم اطلاعاتياش، همچنين حضور طولاني مدت در جامعه ايران، فاقد اطلاعات واقعي بود و توان تبيين صحيح اين اطلاعات را نيز نداشت.
مجموعه اين مسايل، امريكا و هم پيمانانش را به چالشي با جامعه ايران كشاند كه هنوز بعد از گذشت چهار دهه به پايان نرسيده است. گرچه در اين مدت تحولات زيادي رخ داده، اما به طور قطع آن چه امريكاييها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامي ايران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از كنج راكد عبادتگاهها به صحنه سياسي جوامع بشري موفق بود.
صدام كه اساساً با نيت مبارزه با جمهوري اسلامي ايران در 25 تير 1358 با كودتا در عراق به قدرت رسيده بود، از ابتدا از تمامي راههاي ممكن براي به زانو درآوردن انقلاب اسلامي بهره گرفت.
اخراج هزاران ايراني از عراق در نيمه دوم 1358ش.؛ توزيع اسلحه بين عوامل ضد انقلاب حمايت از بمبگذاران و طراحي انفجارهاي مكرر در خطوط راهآهن و تأسيسات نفتي؛ پناه دادن به ژنرالهاي فراري حكومت پهلوي؛ انتخاب اسامي مجعول براي شهرهاي ايران در نقشهها و كتابهاي درسي (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجيه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» ناميد. (2) و الحاق خيالي اين شهرها به قلمرو جغرافيائي عراق؛ تحريكات و تجاوزات مكرر مرزي (دهها مورد يادداشت رسمي اعتراض از سوي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران به سفارت رژيم عراق در تهران ارسال شده است(3)؛ انعقاد قراردادهاي خريد هواپيماهاي ميراژ، ميگ وتوپولف (اين قراردادها پس از پيروزي انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛ تقويت بدون دليل نيروهاي عراقي در مرز مشترك دو كشور و ايجاد موانع از قبيل سنگرهاي بتوني، سيمهاي خاردار و ... صدها نمونه ديگر از اقدامات مقدماتي صدام براي فراهم آوردن زمينه يك تهاجم گسترده نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران است.
از اين رو هجوم نظاميان عراق به ايران در 31 شهريور 1359، تعجب هيچ يك از محافل سياسي مطلع جهان را برنيانگيخت، چرا كه از تمامي اقدامات يكساله صدام، بوي جنگ به مشام ميرسيد.
دولتمردان عراقي از همان ابتداي تجاوزشان تمامي توان سياسي، نظامي و تبليغي خود را براي به زانو درآوردن انقلاب اسلامي ايران به كار بستند. در جبهه سياسي هيأتهاي بسياري را روانه كشورهاي اروپايي، آفريقايي و آسيايي كردند و در اين مأموريتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحميل جنگ به جمهوري اسلامي ايران را، نزد جهانيان توجيه نمايند. در نيمه اول دهه 1360 ش. روزنامهها و رسانههاي ارتباط جمعي امريكا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهايي بود كه در آنها، به اهداف و نقشههاي مقامات عراقي در به راه انداختن جنگ و علت حمايت كشورهاي غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در اين مقالات در توصيف اهداف جنگ به سركوب بنيادگرايي در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامي، كاستن از خطر بالقوه براي حكومت صهيونيستي، رفع نگراني دولتهاي عرب خليج فارس از قدرت ايران و ... اشاره شده بود.
عراقيها در خلال جنگ، تمام قوانين ومقررات بينالمللي را زير پا گذاشتند: پيمان الجزاير، پيمان منع كاربرد سلاحهاي شيميايي، پيمان منع حمله به اماكن مسكوني، پيمان مربوط به ضرورت رفتار انساني با اسيران جنگي، پيمان مربوط به ضرورت امنيت هوانوردي، پيمان مربوط به امنيت درياها، و دهها و صدها نمونه ديگر از پيمانها، مقررات و قوانين معتبر بينالمللي در خلال جنگ تحميلي از سوي عراقيها به زير پا گذارده شد.
بغداد در خلال جنگ تحميلي، از شبكههاي بمب گذار درداخل كشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدين خلق (منافقين) حمايت كرد. منافقين كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت يا حمايت دولتهاي ميزبان، بسياري از اقدامات تروريستي عليه مسئولان و افراد عادي كوچه و بازار ايران را در خلال جنگ تحميلي هدايت كردند. ترور مردم عامي و مسئولان نظام، در پاريس و بغداد طراحي و برنامهريزي ميشد و در شهرهاي مختلف ايران به اجرا در ميآمد. هفتم تير و شهادت آيتالله بهشتي و 72 نفر از مسؤولان ايران، هشتم شهريور وشهادت رئيس جمهور رجايي و نخستوزير باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادي از قبيل كاسب، دانشآموز، روحاني و غيره از جمله اقدامات تروريستهاي داخلي تحت الحمايه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحميلي بود.
علاوه بر اين، ابعاد جنگ فقط در مرزها و يا در داخل شهرها به صورت ترورهاي روزمره خلاصه نميشد، بلكه خانههاي مسكوني مردم و مدارس كودكان بيدفاع در بسياري از شهرهاي ايران آماج حملات موشكي عراقيها بود و هزاران نفر از تلفات مردمي جنگ ناشي از همين گونه حملات بود. كشتيهاي باري و نفتي كه عازم بنادر ايران بودند، در بخش عمده اين 8 سال هدف حملات هوايي عراق در خليج فارس بودند و هواپيماهاي جاسوسي ـ آواكس ـ كه در عربستان مستقر بودند، جنگندههاي عراقي را در هدفگيري اين كشتيها ياري ميدادند.
در خلال جنگ تحميلي، عراق از حمايت بيدريغ تسليحاتي، مالي و سياسي بينالمللي برخوردار بود. فرانسه، شوروي، انگلستان و چين درصدر صادر كنندگان اسلحه مورد نياز عراق قرار داشتند، آلمان تأمين كننده عمده جنگ افزارهاي شيميايي عراق بود و دولتهاي عرب حوزه خليج فارس تأمين كننده عمده نيازهاي نفتي، مالي و ترابري عراق بودند.
دولت عراق در 1358ش. حدود 12 ميليارد دلار صرف خريد تسليحات كرد، امّا در 1361 توانست در خريد جنگافزار از عربستان سعودي سبقت گيرد و در 1363 ش. بودجه نظامي بغداد از مجموع بودجه نظامي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس بيشتر شد. در اين سال عراق 40 درصد درآمدهاي داخلي خود را صرف خريد جنگافزار از امريكا، انگليس، فرانسه و روسيه كرد. هزينهاي كه عراق در دهه 1360ش. صرف خريد سلاح از امريكا و اروپا كرد، از هزينه تسليحاتي كشورهاي صنعتي اروپاي غربي در همين دهه بيشتر بود. در اين دهه عراق، دو برابر آلمان غربي بودجه نظامي داشت.(4)
نه در امريكا، نه در اروپا، نه در روسيه و نه در سازمان ملل، هيچ منعي براي تسليح مداوم عراق به انواع جنگافزارهاي كشتار جمعي در دهه 1360 ش. وجود نداشت. بسياري از اين سلاحها در شرايطي به عراق سرازير ميشد كه اين كشور پولي براي خريد آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض ميساخت. بسياري از واردات نظامي نيز با صادرات نفتي پاسخ داده ميشد.
آمارهاي رسمي نشان ميدهد كه شوروي، فرانسه و چين ـ سه عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل ـ به ترتيب درصدر كشورهاي صادركننده سلاح به عراق در دهه 1360 ش. بودهاند. در طول اين دهه، 53 % واردات نظامي عراق به ارزش تقريبي 13 ميليارد و 400 ميليون دلار از شوروي تأمين ميشد. فرانسويها نيز با فروش بيش از 5 ميليارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360ش. مجموعاً 20 % واردات نظامي عراق را به خود اختصاص دادهاند. اين رقم در مورد چين نيز به 7% يعني به بيش از يك ميليارد و ششصد ميليون دلار بالغ ميشد. (5)
در كنار فعاليت مستقيم كارخانجات جنگ افزار سازي وابسته به دولتها، مؤسسات خصوصي مختلف نيز در اين راستا صرفاً جهت كسب درآمد هرچه بيشتر وارد معركه شده و بدون توجه به قوانين داخلي هر كشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامي به كشورهاي درگير جنگ و حتي قوانين و كنوانسيونهاي بينالمللي ناظر بر جلوگيري از توليد و فروش سلاحهاي غير متعارف، عراق را به صورت يك زراد خانه عظيم درآوردند.
اين روند باعث شد كه حكومت بعث نه تنها به پيشرفتهترين تجهيزات نظامي در زمينههاي جنگ هوايي و زميني دست يابد، بلكه كارخانجات جنگ افزار سازي متعددي با همكاري كشورهاي مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت، به طوري كه طبق گزارش مؤسسات بينالمللي، در پايان جنگ، عراق پنجمين قدرت نظامي جهان شد.(6)
در اين جنگ امريكاييها نيز سهم ویژه خود را در ياري رساندن به ماشين جنگي صدام و دشمني با جمهوري اسلامي ايران ايفا كردند. هزینه جنگافزارهای نظامی ارسالی آنان به حمایت از صدام اگرچه به پای انگلیس و آلمان و روسیه نمیرسید ولی واشنگتن از بانیان اصلی تحریک صدام به جنگ با جمهوری اسلامی ایران بود.
«جولیتوکیهزا» روزنامهنگار مشهور ایتالیایی در کتاب معروف خود: «هدف : تهران» مینویسد: «آمریکاییها از همان اوایل 1979 مشغول بررسی امکان شورش در ایران بودند....واشنگتن به طور مداوم در حال آماده کردن ابزار و شرایط لازم برای سرنگونی هر رژیمی که خوشآیند آمریکا نباشد و منافع آن کشور را تامین نکند بوده است....آمریکا در تحریک و تشویق کشورهای هم مرز ایران و در وهله نخست عراق، برای یک تهاجم نظامی علیه این کشور کوششهای فراوانی به عمل آورده است.(7)
برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا نیز در یکی از گزارشهای خود در این رابطه مینویسد: «انقلاب اسلامی، منافع آمریکا را در منطقه تهدید میکرد و یک عراق قدرتمند میتوانست جلو آرزوهای توسعهطلبانه آیتالله خمینی را سد کند.»(8)
آمریکاییها در اجرای استراتژی خویش، در اسفند 1360، نام عراق را از فهرست كشورهايي كه واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروريسم» ياد ميكرد خارج کردند و در آذر 1363، به تحريم سياسي عراق خاتمه دادند و روابط سياسي با اين كشور را برقرار كردند. امريكاييها در موارد متعددي هماهنگ با صدام و به طور مستقيم وارد جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران شدند. حمله به پايانهها و چاههاي نفتي ايران در خليج فارس، حمله مستقیم به کشتیهای غیر نظامی ایران و ساقط كردن هواپيماي مسافري ايرباس ايران بر فراز اين منطقه و كشتار 300 مسافر و خدمه آن، چند نمونه از اين حملات بود. اين حوادث در حالي رخ ميداد كه ايران مورد تحريم تسليحاتي قرار داشت و اين تحريم با شدت اعمال ميشد. «كاسپارواين برگر» ـ وزير دفاع وقت امريكا ـ راجع به تصويب قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران با صراحت گفته بود:
«... در صورتي كه قطعنامه تحريم تسليحاتي اجرا شود، ريشه توانايي ايران براي ادامه جنگ به سرعت خشك ميشود و در واقع ريشه موجوديت ايران نيز به صورت يك ملت به خشكي ميگرايد...»(9)
شوراي همكاري خليج فارس كه در 1359 ش. به بهانه همكاريهاي اقتصادي، سياسي و نظامي 6 كشور عضو ـ امارات متحده عربي، بحرين، قطر، كويت، عربستان سعودي و عمان ـ به وجود آمد، عملاً كانوني براي گردآوري دلارهاي نفتي منطقه و انتقال آن به بغداد براي تقويت بنيه نظامي عراق شده بود. هنگامي كه جنگ به پايان رسيد، تنها مطالبات نقدي 6 كشور عضو اين شورا از عراق، از مرز 80 ميليارد دلار گذشته بود. اين غير از ميلياردها دلار نفتي بود كه دولتهاي منطقه به ويژه كويت و عربستان از پالايشگاهها و پايانههاي خود به حساب عراق به شركتها و كمپانيهاي نفتي غرب فروخته بودند.
شيخ نشينهاي عرب منطقه به مدت يك دهه به مثابه دولتهاي دست نشانده بغداد عمل ميكردند. عراقيها دائماً از آنها متوقع بودند و براي جنگ و اقدامات نظامي خود بر سر آنان منت ميگذاشتند و رژيمهاي عرب نيز سپاسگزار بعثيها، دلارهاي نفتيشان را براي حاكمان بغداد ارسال ميكردند؛ همان حاكماني كه دو سال بعد از پايان جنگ تحميليشان بر ايران، در حمله جديد خود به كويت و عربستان تلافي حمايتهايشان را كردند!. به همين دليل، هنگامي كه در تابستان 1369 ش.، صدام، طرح حمله گسترده به كويت را آماده ميكرد، كمترين بهايي براي واكنش احتمالي عربستان و ساير شيوخ شوراي همكاري قائل نبود. دولتهاي عرب حوزه خليج فارس در آن سال، در حقيقت پاداش سياست ده ساله خود را در دفاع يكجانبه از صدام دريافت كردند.
ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامي و موج عظيم مردمي كه در قالب «بسيج» براي دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي ايران طي 8 سال دايماً حضور خود را در جبهه حفظ كردند، بزرگترين سرمايه انقلاب و نظام بود و مهمترين نقش را در توقف ماشين جنگي عراق بر عهده داشت.
در بررسي عوامل شكست عراق در دستيابي به اهداف اعلام شدهاش، علاوه بر ايمان و اعتقاد رزمندگان ايراني، عوامل ديگر از قبيل نااميدي حاميان صدام از سقوط جمهوري اسلامي ، مردمي شدن جنگ و سرانجام پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران نيز بي تأثير نبود. نتيجه آن شد كه عراقيها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اوليه آغاز قرار داشتند.
«خاوير پرزدكوئهيار» ـ دبير كل وقت سازمان ملل ـ نيز در خاتمه جنگ، با انتشار بيانيهاي رسماً از عراق به عنوان «شروع كننده جنگ» نام برد. اين بيانيه نيز سندي از مجموعه اسناد حقانيت جمهوري اسلامي ايران درجنگ بود. در خلال اين جنگ هيأتهاي متعدد صلح از سوي سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب و جنبش عدم تعهد براي ميانجيگيري به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داوري آنها به دليل آن كه فاقد اصل بيطرفي و گاهي عاري از عدالت و صداقت بود، به نتيجهاي نرسيد. قطعنامههاي منتشره از سوي شوراي امنيت سازمان ملل نيز به استثناي قطعنامه هفتم ـ قطعنامه598ـ كه در تير 1366 به تصويب رسيد، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعايت نكرده بود.
قطعنامه 598 نيز عاري از اشكال نبود اما نسبت به ساير قطعنامههاي منتشره، مواضع بيطرفانهتري داشت و جمهوري اسلامي ايران عليرغم بيميلي اوليه سرانجام در تير 1367 آن را رسماً پذيرفت. روز 29 مرداد 1367 از سوي سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدريج آتش جنگ در جبههها خاموش گرديد. با اين همه هنوز اكثر بندهاي قطعنامه 598 اجرا نشده است.
قسمتي از پيام امام خميني(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرايط سياسي آن روز چنين است:
... من با توجه به نظر تمام كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم و خدا ميداند كه اگر نبود انگيزهاي كه همهما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود...
... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشيدهام و در برابر عظمت و فداكاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري ميكنم، و بدا به حال آنان كه در اين قافله نبودند، بدا به حال آنهائي كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهي تا به حال ساكت، بي تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.(10)
به اين ترتيب جنگي كه در 31 شهريور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثي به جمهوري اسلامي ايران تحميل شد، بدون دستيابي آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش. به پايان رسيد.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که دولتهایی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و....که امروز بر طبل ثبات و آرامش جریان نفت در خلیج فارس میکوبند باید بپذیرند که طی 40 سال اخیر، خود از عوامل اصلی هرج و مرج و تنش و اشاعه تروریسم و ناامنی در منطقه بودهاند.
پينويس:
1 - تاریخ انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی از شروع تا پذیرش قطعنامه 598، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، شماره 5، چاپ اول: 1393، ص 13
2 ـ تحليلي بر جنگ تحميلي عراق عليه ايران؛ انتشارات وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران.
3 ـ همان.
4 ـ روزنامه جمهوري اسلامي؛ 31 شهريور، دوم و سوم مهر 1370ش؛ «صادر كنندگان مرگ».
5 ـ همان.
6 ـ گزارش آماري مؤسسه بينالمللي صلح استكهلم ؛ 1989 م.
7 - جولیتوکیهزا، هدف : تهران، ترجمه هادی سهرابی، نشر نو، 1362، ص 135
8 - تاریخ انقلاب اسلامی، همان، ص 12
9 ـ فرآيند جنگ تحميلي؛ اداره كل پژوهش معاونت سياسي صدا و سيما.
10ـ صحيفه نور؛ جلد 20 ؛ ص 239.
|
|
|