حمایت آمریکا از صدام به روایت اسناد محرمانه آرشیو امنیت ملی آمریکا
جنگ عراق بر ضد ايران، تنها، خواسته دولت عراق نبود؛ کشورهاى ديگرى نيز در اين جنگ اهدافى را دنبال مىکردند. حرف اول زمزمهها و تيترهاى روزنامهها، جنگ ايران و عراق بود و سکوت خفقان بار مجامع جهانى در برابر اين فاجعه انسانى گوش فلک را کر مىکرد.
اینجانب، پژوهشگر تاريخ معاصر در بوستون، در دومين مجلد از مجموعه سه جلدي «پس از شصت سال» که به خاطرات جلال طالباني، رئيس جمهور وقت عراق، ميپردازد، دوران جنگ را روايت می کنم. من پس از شش ماه پژوهش در ميان اسناد آرشيو امنيت ملي آمريکا به نکات مهم و اسناد محرمانهاي در ارتباط با جنگ ايران و عراق و حمايتهاي آمريکا از صذام پي برده ام . اسنادي که در اين نوشتار به برخي از آنها اشاره ميشود، همگي اسناد آمريکاييان است که هرگز انتشار عمومي نيافتهاند.
• گروگانگيري ـ پناهندگي شاه
هنوز سندي در ارتباط با كمك و پشتيباني آمريكا از شكلگيري انقلاب اسلامي در ايران به چشم نخورده است. اما پس از گروگانگيري، سندهاي زيادي از تصميم آمريکا به دخالت در ايران وجود دارد. سفارت آمريکا، اول سپتامبر 1979، با ارسال دورنگاري (سند شماره NOD 686-5OF 13-026509147) به سازمان سيا مينويسد: «در يکي ـ دو ماه آينده، رخدادي جدي رقم زده ميشود و بايد به فکر حفظ امنيت آمريکا و آمريکاييها در تهران بود.» پس با توجه به اين سند، به روشني ميتوان دريافت که آمريکاييها از تصرف سفارت باخبر بودند و حتي پناهنده شدن شاه ايران در آن کشور را به سود منافع آمريکا نميدانستند. گرچه Bruce laingen، 28 جولاي 1979 به Edmund muskie در سفارت نامه فرستاده و او را از قصد شاه مبني بر اقامت در آمريكا آگاه ميكند، اما چون دولت وقت آمريكا قصد تعامل با حكومت جديد ايران را داشته است، اين مساله را ناديده ميگيرند. اما برژينسكي در اكتبر همان سال در نامهاي محرمانه به كارتر و كاخ سفيد، آنها را از بيماري محمدرضا پهلوي و آمدن او به نيويورك آگاه ميكند و اين دودستگي در بيشتر اسناد قابل مشاهده است.
• اطلاع کامل از حمله نظامي عراق به ايران
برژينسكي در سند محرمانهاي كه به تاريخ 21 دسامبر 1979 به كاخ سفيد ارسال كرده اظهار داشته است: «بهتر است بدانيم كه آقاي خميني، ممكن نيست با فشار اقتصادي و تحريم و... از قدرت كنار گذاشته شود. حتي چنين چيزي، موجب تحريك افكار جهاني نسبت به آمريكا ميشود. درباره حمله نظامي بايد فکر بيشتري کرد. 66 آمريكايي در چهارم نوامبر 1979، به گروگان گرفته شدهاند؛ حال اگر حمله نظامي به ايران به خاطر آزادي گروگانها باشد، بهتر است که گروهي، پيش از انجام هر كار، به بررسي نظامي و سياسي جريان بپردازند.» برژينسكي بر اين باور است كه تهديد كاملا محرمانه آمريكا در 23 نوامبر 1979 بر تفکر آيتالله خميني تاثير گذاشته است. او در همان سند، از توجه به عراق از جهت نظامي سخن ميگويد و اينكه با Vance (وزیر خارجه آمریکا)در اين باره صحبت و Schlesinger (رئيس وقت سيا)را هم از ماجرا آگاه كرده است. در همان سند، کارتر با خودنويس خود روي سند نامبرده نوشته است: «بايد فهرستي تهيه كنيم، از آنچه دولت خميني نميخواهد رخ دهد.»
تا اينکه در 17 سپتامبر 1980، صدام، قرارداد الجزيره را پاره و بيست و دوم همان ماه به ايران حمله كرد. اسناد بيشماري در اين فاصله 9 ماهه وجود دارد كه آمريكاييها، ابتدا خواهان ناآرامي مرزها بودند.حتي شوراي امنيت ملي، 17 سپتامبر 1980 در نامهاي، جنگ مرزي را يك هشدار براي آغاز جنگ دانست و آن را خطري بزرگ ناميد. در همان روز، يعني 17 سپتامبر 1980 و پنج روز پيش از آغاز جنگ، رئيس وقت سيا هشدار ميدهد: بنا به عوامل سياسي و اقتصادي ايران و عراق ـ با توجه به تاسيسات نفتي، نوار مرزي ـ دچار مشكلات بسيار جدي هستند كه اگر جنگي رخ دهد، مساله گروگانها پيچيدهتر ميشود. در اين نامه همچنين به غيرقابل تحمل بودن شعارهاي ايران و اينكه عراق، قادر به گرفتن خوزستان و تاسيسات نفتي آن است اشاره شده. در اين نامه همچنين آمده كه جنگ، موجب بيثباتي در خاورميانه ميشود. زيرا عراق در پي جنگ ميان مردم عرب و فارس است و ايران هم بر شيعيان عراق، عربستان، كويت و بحرين سرمايهگذاري ميكند حتي با سوريه هم بر عليه دشمن مشترك كه رژيم بعث است به توافق ميرسند.
|