شهید مدرس به روایت کاردار سفارت آمریکا | دکتر محمدقلی مجد «والاس اسمیت موری» کاردار سفارت آمریکا در تهران در مورد هماهنگی و اتفاق میان قوامالسلطنه و روحانیت مینویسد: «در روزهای پایانی تابستان سال 1922 (1301 خورشیدی)، زمانی که منازعه میان رضاخان، وزیر جنگ و قوامالسلطنه، رئیسالوزرا به اوج خود رسید، قوام برای در هم شکستن قدرت مخاطرهآمیز وزیر جنگ، رو به سوی روحانیون آورده و حمایت ایشان را خواستار شد.» روز 18 مهر 1303، «والاس موری» به ملاقات آیتالله سید حسن مدرس، که در آن زمان رهبری اقلّیت مجلس شورای ملی را برعهده داشت، رفت. وی در باره مدرس میگوید:
«مدرس، که یکی از روحانیون سید و مجتهد شهر میباشد، به واسطه ژست زاهدمآبانه خود و در لباس پیامبر، بسیاری از مردم این کشور را به دنبال خود به راه انداخته است. برخلاف ظاهر تنومند و چشمانی نافذ که در نگاه اول توجه همه را به خود جلب میکند، اگر کسی مدرس را در خیابان ببیند، به راحتی او را با یک گدا اشتباه میگیرد. با اینکه به طور عادی، وی با بالاترین رجال مملکت در خانه خود ملاقات میکند. در خانهای محقر زندگی میکند که تمام وسایل آن بیش از هشتاد تومان ارزش ندارد. وی از لحاظ سیاسی کاملاً بر تجار بازار مسلط است و تلاشهای بیوقفه رئیسالوزرا (رضا) برای پراکنده کردن همراهان او تاکنون بیفایده بوده است. او هرگز به سوءاستفاده از جایگاه خود متهم نشده است. وی سرسختترین دشمن چیزی است که خود او آن را "حکومت کودتا" نامیده است. از زمانی که سردارسپه بر مسند ریاست وزرا تکیه زده است، رهبری جناح مخالف را بر عهده دارد. وی به عنوان یکی از برجستهترین سخنوران مجلس شناخته میشود و بدون تردید ترسی از کسی ندارد حتی از شخص قلدری چون رئیسالوزرای فعلی (رضاخان). در تمام مدتی که سردارسپه برای رسیدن به قدرت تلاش میکرد، مدرس تنها کسی بود که در مواضع مختلف به چالش با او برخاست؛ و از این گذشته تنها کسی بود که جرأت میکرد او را تحقیر و استهزا کند.»
«موری» همچنین به تشریح حوادث دو سال پیش از آن، میپردازد. وی به نقل از سخنرانی آیتالله سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی که در 14 مهر 1301 در روزنامه «ستاره ایران» منتشر شد مینویسد:
«هیچ یک از مجالس گذشته در چنین مدت کوتاهی، پیشرفت چندانی از خود نشان ندادند. به واسطه وجود این مجلس بود که قرارداد 1919 رد شد (وکلا: قرارداد لغو شد اما تحمیلاتش عملاً وجود دارد). به برکت وجود این مجلس پلیس جنوب ملغی گردید و مستشاران انگلیسی این کشور را ترک کردند. ما هیچ ترس و واهمهای از رضاخان نداریم. چرا باید در خفا صحبت کنیم؟ ما باید صراحتاً حرف خود را بزنیم. ما قدرت داریم حکومت را برکنار و آن را تغییر دهیم و شاه و هرکس دیگری را عزل کنیم. همچنین اگر بخواهیم میتوانیم رضاخان را استیضاح کرده و عزل کنیم. این کار بسیار آسانی است. وزیر جنگ را به مجلس احضار کنید، او را استیضاح و سپس از کار برکنار کنید و به او اجازه دهید به اقامتگاه خود در دماوند برود و مابقی عمر خود را به استراحت بپردازد! چرا نمایندگان مجلس چهارم اینقدر بی روح و کم دل و جرأت هستند؟ قدرت مجلس قدرت برتر این مملکت است. شما نماینده 15 میلیون ایرانی هستید. هیچ دلیل برای پوشاندن حقایق وجود ندارد. بسیاری از شما آقایان زمانی که محمدعلی شاه به دست ما از سلطنت برکنار شد، نماینده مجلس بودید. زمانی را به یاد آورید که سالارالدوله با سی هزار نفر آمد و ما تنها با دویست نفر دست خالی از آنها جلوگیری کردیم. هیچ کسی یارای ایستادگی در برابر مجلس را ندارد... اگر با هم متحد نشوید، کوچکترین قدرتی بر شما فایق میآید. او (رضاخان) در برابر اتحاد ما چونان مگسی است.»
موری مینویسد: «در پایان سخنرانی مدرس، رئیس مجلس اظهار داشت که گفتههای مدرس در مورد تواناییهای مجلس برای تغییر شاه، برخلاف قانون اساسی است. اما مدرس با صدایی بلند توضیح داد که: هر شاهی را که بر خلاف قانون اساسی عمل کند، برکنار میکنیم.»
منبع:از قاجار به پهلوی ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1389، ص 232 تا 235 این مطلب تاکنون 1088 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|