امیرکبیر را چرا کشتند؟ | پس از مرگ محمدشاه قاجار، پسر او ناصرالدین میرزا با نام ناصرالدین شاه قاجار به سلطنت رسید. مهدعلیا مادر او با کمک انگلیسیها و ایادی آن دولت از جمله میرزاآقاخان نوری که رسماً ننگ تابعیت و نوکری آنها را پذیرفته بود، تا رسیدن شاه از تبریز به تهران زمام امور را در دست داشت. ناصرالدین شاه میرزا محمد تقیخان فراهانی امیرنظام را با لقب «امیرکبیر اتابک اعظم» به وزارت تعیین کرد. آنگاه امیرکبیر به اقدامات اصلاحی پرداخت. او امور داخلی را سر و سامان داد، صنایع را رونق بخشید، تجارت را فعال کرد، دارالفنون را تاسیس نمود و روزنامه وقایعالاتفاقیه را به عنوان اولین روزنامه رسمی کشور انتشار داد. امیرکبیر سرمایهدارانی را که شانه از پرداخت مالیات خالی میکردند، قلع و قمع کرد و مقررات محکمی برای اخذ مالیاتهای معوقه مقرر نمود. او عوامل هرج و مرج و اغتشاش و شورش و ناامنی در شهرها و نقاط مختلف کشور را سرکوب و مجازات کرد، به اختلاس و ارتشاء و دزدیهای خرد و کلان در سیستم مالی و اداری کشور خاتمه داد و دستگاههای دولتی را از وجود افراد ناصالح تصفیه کرد. حقوقهای نجومی سرمایهداران و شاهزادگان و درباریان را قطع یا محدود کرد، به بذل و بخششها و حیف و میلهای اطرافیان متملق شاه خاتمه داد، دست شاه را از خزانه و جواهرات سلطنتی کشور کوتاه کرد. او با اصلاح نظام صادرات و واردات، ورود کالاهای غیر ضروری به کشور را ممنوع و تولیدات داخلی را توسعه داد و در راهاندازی کارخانجات تعطیل شده و راکد کشور همت گماشت. عملکرد سفارتخانههای خارجی را تحت نظارت شدید قرار داد و از اعمال نفوذ آنان در مدیریت کشور جلوگیری به عمل آورد. امیرکبیر همچنین به رونق و تقویت بنیه نظامی کشور پرداخت و قشون و سربازخانهها را تقویت کرد.
طبعاً این اقدامات هیچگاه باب میل بیگانگان و به ویژه دولت استعمارگر و مداخلهجوی انگلیس نبود. از این رو آنان در طول سه سال صدارت امیرکبیر از هیچ تلاشی برای کنار نهادن وی از مسئولیت دولتی فروگذار نکردند. این تلاشها که به مدد عناصر وابسته به بیگانه و از جمله مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه قاجار و میرزاآقاخان نوری صورت گرفت سرانجام نتیجه داد و زمینههای لازم برای صدور حکم عزل امیر توسط شاه را فراهم ساخت. در این میان درباریانی که امیرکبیر درآمدهای نامشروع آنان را قطع کرده بود، و به حکم امیر از رفتن به سفارتخانههای خارجی منع شده بودند، از این تلاشها استقبال نمودند و خود مشوق و موید دستور شاه شدند. سرانجام دستور قتل او از سوی ناصرالدین شاه قاجارقاجار صادر شد و انسان جلیلالقدری که مقام وزارت از زمان درگذشت خواجه نظامالملک طوسی تا آن زمان به جز یک استثناء یعنی خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، مردی با چنان کفایت و اعتبار و درایت و دانایی به خود ندیده بود، در حمام فین کاشان شهید شد. این واقعه در 18 ربیعالاول سال 1268 ق ( 20 دی 1230خورشیدی) اتفاق افتاد و مملکت یکباره به دست مردانی افتاد که نوکری بیگانگان و تابعیت آنان را افتخاری برای خود میشمردند.
پس از مرگ امیرکبیر، انگلیسیها با حمله به جزیره خارک و بوشهر تا خرمشهر و اهواز پیش رفتند و خروج خود از این مناطق را منوط به خروج قوای ایرانی از شهر هرات دانستند؛ شهری که بخشی از خاک ایران بود. در نتیجه ناصرالدین شاه قاجار و صدر اعظم او میرزاآقاخان نوری طبق «معاهده پاریس» (1273 ق / 1235 ش / 1856 م) جدایی کامل افغانستان از ایران را به رسمیت شناختند. این معاهده شوم به فاصله 5 سال پس از مرگ امیرکبیر منعقد گردید. بدین ترتیب خاطر انگلیسیها از توجه ایران به شرق آسوده شد.
منابع:
روزها و رویدادها، مرکز تربیتی فرهنگی نور ولایت، انتشارات پیام مهدی(عج)، 1379، ص 493
تاریخ ایران، دکتر رضا شعبانی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، موسسه و انتشارات ندای تاریخ، 1394، ص 347
این مطلب تاکنون 1756 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|