روز فرار | «....ساعت 11 بعدازظهر روز سه شنبه 6 مرداد 1360 خبر فرار يك هواپيماى بوئينگ سوخت رسانى نظامى از فرودگاه تهران رسيد. دستور تعقيب و برگرداندن آن را داديم. ساعت دوازده خبر دادند كه وارد تركيه شده و از دست ما كارى بر نمى آيد و خلبان آن همان سرهنگ معزّى خلبان مخصوص شاه است كه هواپيماى شاه را به ايران آورده بود....
روز چهارشنبه 7 مرداد 1360 در ساعت يازده صبح گزارش رسيد كه بنى صدر و رجوى سرنشين هواپيماى فرارى هستند و امروز صبح به پاريس رسيده اند و دولت فرانسه به بنى صدر پناهندگى سياسى داده است. خبر تلخى است.(1)
پس از عزل بنى صدر، وى در منزل ناصر تكميل همايون ـ عضو حزب ملّت ايران ـ مخفى شد. طبق اظهارات تكميل همايون او مى پنداشته كه، بنى صدر قرار بود در ايران بماند. وى در اعترافات پس از بازداشت، گفت كه از بدو اتّصال بنى صدر به مجاهدين خلق در مخفىگاه، او را بى اثر مى كنند و تمام پلهاى ارتباطى او فرو مى ريزد؛ بخصوص كه وى اظهار داشت، قرار بنى صدر و وى مقوله ديگرى بوده است:
«... به اين شرط من خودم را داخل معركه كرده بودم و با آخرين روزهاى سياسى بنى صدر گره زده بودم كه وى را صحيح و سالم به بيت امام بسپارم.»(2)
اظهارات و نوع بيان تكميل همايون در مورد ارتباط بنى صدر با مجاهدين خلق نيز اندكى با آنچه ديگران گفته اند، متفاوت است. بنى صدر - گويا - چنين وانمود مى كرده كه «خواستار تعلّق به هيچ گروهى نيست» و تماس وى با سازمان نيز به منظور «رفع ابهام» و «تطهير آن قسمت از موضع ايدئولوژى آنها كه وى التقاطى مى دانست»، بوده است.(3) تكميل همايون در خصوص فرار بنىصدر چنين اظهار مى دارد:
«....كارها بدون اطّلاع من، كاملاً در خفا به دستيارى حسين نوّاب صفوى انجام گرفت. ظاهراً به من چنين تفهيم شده بود كه يك بحث جدّى ايدئولوژيك در پيش است، نه يك فرار و پنهان شدن... وقتى آن شب بنى صدر به همراه مجاهدين و با وسيله اى كه آنها تهيه كرده بودند رفت، من آقاى نوّاب را تا باجه تلفن نزديك بيمارستان هزار تختخوابى همراهى كردم. از گفت وگوهايى كه او با من داشت، فهميدم من در يك فرار و اختفا همكارى كرده ام. رئوس مطالبى كه گويا نوّاب مأموريت داشت به من تفهيم كند، چنين بود:
ـ شما (يعنى من) راحت شديد؛ ديگر مسئوليتى نداريد.
ـ خطر از بنى صدر دور شد.
ـ آنها (مجاهدين) به خوبى مىتوانند از بنىصدر دفاع و پاسدارى كنند.
ـ اگر بنىصدر لو مىرفت، نهتنها براى شما بلكه براى حزب ملّت ايران هم بد مىشد.
وضع روانى من واقعاً از شنيدن اين حرفها بسيار دگرگون شد. اين حرفها يعنى من آلت فعل شده بودم. مرا به بازى گرفته بودند. برنامه اصلى، يعنى رفتن به بيت امام، منتفى شده بود.....»(4)
در خصوص ارتباط بنى صدر با سازمان و نحوه آن، سودابه سديفى از اعضاى دفتر وى نيز مطالبى اظهار داشته كه ضمن آن به پيغام بنى صدر به رجوى مبنى بر آغاز ترور سران حكومت اشاره كرده است:
«...پس از عزل بنى صدر، عدّه اى از جمله نوّاب او را تحريك مى كردند كه به مجاهدين بپيوندد و بنى صدر نيز به وسيله نوّاب با مجاهدين در ارتباط بود. روزى من و عدّه اى در حضور بنى صدر بوديم. نوّاب در ارتباط با مجاهدين دو پاكت و يك روزنامه، كه فكر مى كنم در آن دفاع از بنى صدر مطرح بود، آورد. يكى از نامه ها از سازمان مجاهدين خلق بود. نامه ديگر هم اعلاميه چاپى از ناحيه همان سازمان. همه را به بنى صدر داد. نوّاب اصرار داشت كه بنى صدر با يكى از سران مجاهدين تماس حاصل كند. بنى صدر پافشارى مىكرد كه با خود رجوى ـ رودررو ـ گفت وگو كند. نوّاب گفت: ترتيب يك تماس تلفنى را با رجوى خواهد داد؛ ولى بنى صدر معتقد بود كه تماس تلفنى دردى را دوا نمى كند و جز سلام عليك پشت تلفن حرف ديگرى نمى شود زد و اين مثمرثمر نيست. نوّاب صفوى استدعا كرد كه اگر پيامى به رجوى دارد، او مى تواند حامل پيام باشد و بنى صدر پيامش را چنين اعلام نمود: "بايد شروع به زدن رأس هاى آنها نمود؛ چاره ديگرى نيست." سپس محافظت بنى صدر توسط مجاهدين مطرح گرديد كه طرح كلّى آن مورد موافقت بنى صدر قرار گرفت.(5)
حسين نوّاب صفوى، در اعترافات خود در تشريح نحوه وصل نهايى بنى صدر به سازمان، و توضيح نقش خود به عنوان رابط اصلى با سازمان در زمان اختفا، به سوابق روابط سازمان و بنى صدر نيز اشاره دارد.(6)
على اكبر راستگو از جداشدگان سازمان درباره فرار رجوى اين گونه ديدگاه افراد نظير خود را بيان كرده است:
«.... رجوى بعد از قدرت نمايى ميليشيا در 30 خرداد 60 و عدم سقوط رژيم، از تهران فرار كرد و به فرانسه گريخت. اگر وى قدرت را غصب شده مى دانست و به باورهاى خود ايمان داشت يقينا مى بايستى در ايران مى ماند و همانند ميليشياى خود... با رژيم مى جنگيد... ولى وى همه هواداران را بدون هيچگونه واهمه اى زير تيغ جمهورى اسلامى گذاشت و فرار كرد... از طرف ديگر رجوى هنگام فرار از ايران دو نفر را بر جاى گذاشت كه مى توانستند براى رهبرى وى بعدها باعث دردسر شوند. يكى موسى خيابانى و ديگرى همسرش اشرف ربيعى... با وجود موسى، رجوى هيچ وقت رهبر بلامنازع سازمان نمى شد و از طرف ديگر رجوى عاشق دختر بنى صدر شده بود و تصميم به ازدواج با وى را در پاريس در سر مى پروراند كه ضمنا رابطه با شخص بنى صدر را نيز... از اين طريق مستحكم گرداند(7).
رجوى در توجيه اين فرار، مطالبى عنوان كرده است كه مى تواند نشانگر سلطه طلبى وى ـ از نخست، حتّى با پذيرش ظاهرى رياست جمهورى بنى صدر ـ باشد. آنچه وى عنوان مى كند، تلاشى است براى موجّه و منطقى جلوه دادن «فرار» و «گريز». به راستى جز اين نمى توان تصوّر كرد كه خروش مردم ايران، پس از وقوع انفجار در دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى، و سپس نحوه شركت عظيم مردم در دومين انتخابات رياست جمهورى(8) هرگونه اميدى را در ذهن رجوى و بنى صدر زدود. رجوى مى گويد:
« .... بلافاصله بعد از نخستين ضربه نظامى(9) و سلب ثبات و بى آينده كردن رژيم ...، ما مى بايست در زمينه سياسى هم كارمان را متعادل و متوازن مى كرديم و آلترناتيو دموكراتيك خودمان را ارائه مى داديم. با اين ديدگاه بود كه به آقاى بنى صدر ... پيشنهاد تشكيل شوراى ملى مقاومت را كرديم و با تأييد ايشان شورا تأسيس شد ... به اين ترتيب، با تأسيس شوراى ملى مقاومت، آلترناتيو (حكومت جانشين) ما در قبال رژيم ... هم مشخص شد و بُعد سياسى حركتمان با بُعد نظامى آن، متطابق و متوازن گرديد. يك هفته يا ده روز بعد از تأسيس شوراى ملى مقاومت هم جريان پرواز به پاريس پيش آمد. ... پرواز به فرانسه ـ ولو اينكه مبنا و اساسش را حفاظتى تلقّى بكنيم ـ با اين تركيب و با اين شكل بخصوص آمدن، در مجموع در خدمت معرّفى و تثبيت آلترناتيو بود؛ به ويژه كه بر محمل يك عمل بزرگ نظامى (يعنى خود پرواز) نيز سوار بود.(10)
در اولين ساعات روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه 1360 خبرگزارىها و راديو ـ تلويزيونهاى جهان فرار بنى صدر و رجوى را گزارش دادند. اولين گزارش، به صورت تصويرى و كوتاه، در فرودگاه نظامى «اورو» پاريس تهيه شده بود و بنى صدر را با سبيل هاى تراشيده نشان مى داد كه رجوى نيز در كنارش قرار داشت. اولين اطلاعات منتشر شده از اين امر حكايت داشت كه هواپيماى فرار (بوئينگ 707 به خلبانى سرهنگ معزّى) از فضاى كشورهاى عضو ناتو عبور كرده و در يك فرودگاه نظامى متعلق به ناتو نيز فرود آمده است و گويا فرودگاه مزبور، از پيش، براى اين فرود آماده بوده است.(11) با توجه به چهره شناخته شده بنى صدر، محور اصلى اخبار منتشره در رسانه هاى بين المللى، رييس جمهور سابق ايران بود و رجوى در آنها تحت الشعاع وى قرار داشت. خبر تفصيلى زير در همان ساعات اول به سراسر جهان مخابره شد:
«....ابوالحسن بنى صدر، رييس جمهور معزول ايران، به كشور فرانسه گريخت و از دولت اين كشور پناهندگى سياسى دريافت كرد. بنى صدر با يك هواپيماى بوئينگ 707 نظامىِ ربوده شده در ساعت 22 و 45 دقیقه سه شنبه شب، به طور غيرمجاز، ـ پيش از آنكه هواپيماهاى شكارى نيروى هوايى جمهورى اسلامى ايران كه در تعقيب هواپيماى ربوده شده بودند، به اين هواپيما برسند ـ از مرز ايران خارج شد و با عبور از كشورهاى تركيه، قبرس، يونان و شمال ايتاليا، در يك فرودگاه نظامى واقع در حومه پاريس به زمين نشست. هواپيماى ربوده شده حامل بنى صدر را سرهنگ بهزاد معزّى هدايت مى كرد كه پيشتر نيز هدايت هواپيماى شاه را به قصد مراكش بر عهده داشت.(12) بنى صدر در پاسخ به سؤال يكى از خبرنگاران گفت كه تصوّر مى كند به زودى به ايران بازگردد. وى تصريح كرد: از آن جهت فرانسه را به عنوان تبعيدگاه سياسى خود برگزيده است كه قبل از پيروزى انقلاب، بخشى از زندگى خود را در اين كشور گذرانده است و دو دختر وى ـ به طور دايم ـ در فرانسه اقامت داشته اند. مسعود رجوى، يكى از رهبران سازمان مجاهدين خلق كه در مدت زندگى مخفى بنى صدر از او حمايت مى كرد، نيز در كنار رييس جمهور مخلوع ايران ـ كه بسيار خسته به نظر مىرسيد ـ ديده مى شد. همچنين سرهنگ بهزاد معزّى، كه ترتيب دهنده فرار بنى صدر بوده است، همراه وى بود. سپس رشته سخن را سرهنگ معزّى به دست گرفت و به تشريح چگونگى فرار بنى صدر پرداخت. وى گفت: روز گذشته (سه شنبه) برنامه پرواز يك بوئينگ 707 سوخت رسانى با پنج نفر خدمه را در اختيار داشت. اين برنامه، يك مأموريت آموزشى عادى بر فراز ايران بود. معزّى اضافه كرد: حدود ساعت بيست و سى دقيقه سه شنبه شب، طبق برنامه پرواز هواپيما، سوختگيرى كامل كرد؛ و در همان موقع، بنى صدر با يك وانت از راه مى رسد؛ طبق برنامه پيش بينى شده، ساعت بيست و دو و سى دقيقه با بوئينگ از فرودگاه نظامى تهران پرواز كرد و رهسپار يونان شد و ساعت چهار و سى دقيقه بامداد در فروگاه نظامى اورو به زمين نشست.(13)
بلافاصله پس از علنى شدن داستان فرار بنى صدر و رجوى، اخبار مربوط به اظهارنظرهاى رسمى و اقدامات ديپلماتيك جمهورى اسلامى در خصوص اعلام مجرميت فراريان و ضرورت استرداد آنها در صدر خبرها قرار گرفت. مهندس ميرحسين موسوى، وزير امور خارجه، اعلام نمود كه ايران به طور رسمى تقاضاى استرداد بنى صدر را تسليم سفارت فرانسه در ايران، كرده است. وى همچنين اظهار داشت: مداركى عليه بنى صدر در دادگسترى ايران وجود دارد كه به مسئول سفارت فرانسه تحويل داده خواهد شد تا با ارسال آن به فرانسه، براى مقامات فرانسوى محقّق شود كه بنى صدر تحت تعقيب بوده است.(14)
پینوشت:
1 – هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ص 218 و 219
2 – غائله چهاردهم اسفند، ظهر و سقوط ضد انقلاب، انتشارات نجات، 1377، ص 720
3 – همان
4 – همان، ص 721
5 – همان، ص 729 و 730
6 – همان، ص 730 تا 736
7 – راستگو، مجاهدین خلق، در آیینه تاریخ، ص 56
8 - مهدى افتخارى (با نام مستعار «فرمانده فتح اللّه») كه فرماندهى عمليات ويژه ـ از جمله فرار بنى صدر و رجوى ـ بر عهده او بوده است، در نامه اى كه زير عنوان «گزارشى از فرمانده عمليات پرواز بزرگ» در نشريه سازمان به چاپ رسيده مى نويسد: «... براى اعلام آمادگى نزد مسئول اول سازمان [ = مسعود رجوى] رفته بودم؛ اما او پس از نظرخواهى از خود من، گفت كه: "مسافرت يك هفته به عقب افتاده است؛ براى اينكه آقاى بنى صدر تمايل دارد نتايج انتخابات رياست جمهورى رجايى را، كه در دوم مرداد برگزار مى شود، ببيند و بعدا كشور را ترك كنيم".» - نشريه مجاهد، ش 162: ص 31
9 - رجوى در مواردى به كنايه «اَبلَغُ مِنَ التّصريح»، مسئوليت انفجار هفتم تير را پذيرفته، روى آن مانور مى دهد. در اينجا نيز منظور از «نخستين ضربه نظامى» همان حادثه است.
10 - رجوى، جمع بندى يكساله...: صص 119 ـ 122.
11 - مطبوعات 8 مرداد 1360؛ نقل از بولتن هاى لوموند و فرانس پرس.
12 - همان.
13 - غائله چهاردهم اسفند...: صص 892 ـ 893. نيز منابع مطبوعاتى پيشين.
14 - همان: ص 892. نيز بولتن هاى جمع آورى شده از مطبوعات روزنامه هاى كيهان و اطلاعات 8 و 11 مرداد 1360.
منبع: سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2، ص 612 تا 619
این مطلب تاکنون 1735 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|