ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 177   مرداد ماه 1399
 

 
 

 
 
   شماره 177   مرداد ماه 1399


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
مروری بر فاجعه سينما ركس آبادان

روز 28 مرداد سالروز آتش‌سوزي در سينما ركس آبادان است. سال 1357 در چنين روزي و درست در فرداي روزي كه سينما آرياي مشهد توسط عوامل رژيم شاه به آتش كشيده شد، سينماي ركس آبادان با بيش از 400 نفر از تماشاچيان آن در آتش سوخت و از آن جز تلي از خاكستر بر جاي نماند. مطبوعات داخلي و رسانه‌هاي دولتي، اين آتش‌سوزي را به انقلابيون نسبت دادند.(1)
گزارش حادثه
روزنامة «اطلاعات» در مورد اين حادثه نوشت: «ساعت 22، در حالي كه 700 نفر مرد و زن و كودك سرگرم تماشاي فيلم «گوزنها» بودند، گروهي خرابكار و غير معتقد به اصول انساني، با همكاري سرايدار سينما، با مواد آتش‌زا، سالن سينما را به آتش كشيدند. شعله‌هاي آتش زبانه كشيد و حريق تمام سالن سينما را در برگرفت. مردان و زنان و كودكان تماشاچي با ديدن شعله‌هاي آتش به طرف درهاي ورودي و خروجي هجوم بردند، اما با درهاي بسته مواجه شدند. در اين ميان، شعله‌هاي آتش تمام سالن را دربرگرفت و تماشاچيان با ناله و ضجه در محاصرة كامل شعله‌هاي آتش قرار گرفتند. 377 نفر از مردان و زنان و كودكان تماشاچي، زنده زنده و به طور فجيع و رقت‌باري در ميان شعله‌هاي آتش سوختند. بلافاصله پس از شروع حريق، براي اطفاي آن از مأموران آتش‌نشاني، شهرداري آبادان و شركت ملي نفت ايران كمك خواسته شد. مأموران آتش‌نشاني موفق شدند در ساعت 2 بامداد آتش را مهار كنند. تلاش براي خارج ساختن اجساد 377 نفر از تماشاچياني كه در آتش سوخته و كشته شده‌اند ادامه دارد.»
آبادان آن شب حالت فوق‌العاده‌اي داشت و بسياري از مردم به خواب نرفتند. خانواده‌هايي كه فرزندان و يا يكي از اعضاي ايشان به سينما ركس رفته بود، همه در اطراف سينما اجتماع كرده، زاري و شيون مي‌كردند. سرايدار سينما كه در ايجاد اين آتش‌سوزي با خرابكاران همكاري داشته است، در حالت مستي از سوي مأموران دستگير شد در شهر آبادان حالت فوق‌العاده به وجودآمد و شهر در غم اين فاجعة بزرگ و عزاي ملي بسر مي‌برد.
پس از وقوع آتش‌سوزي خانواده‌هاي زنان و مردان و كودكاني كه در اين آتش سوزي‌كشته شده‌اند، به خيابانها ريختند. به گفتة مقامهاي پليس آبادان، چند لحظه پس از شروع نمايش فيلم، چند ناشناس با استفاده از تاريكي شب، درهاي ورودي و خروجي سينما را بستند و داخل سالن سينما را با مواد آتش‌زا آغشته كردند و سپس با افروختن كبريت، سينما را به آتش كشيدند و گريختند. آتش‌سوزي كه با صداي دهشتناكي همراه بود، در اندك زماني سراسر سالن سينما را فرا گرفت و ستونهاي دود و آتش از هر سو به آسمان زبانه كشيد. علي نادري (صاحب سينما ركس آبادان) در گفت و گو با خبرنگاراطلاعات،‌ با اظهار تأسف از اين فاجعه، گفت: «سينما ركس كه در خيابان شهرداري آبادان ساخته شده، بيش از شش ميليون تومان ارزش داشت و ظرفيت سالن آن نهصد صندلي بود. ساختمان سينما در برابر آتش‌سوزي بيمه بوده است.»
در جريان آتش‌سوزي سينما ركس دهها مغازة زير سالن سينما نيز آسيب ديد. خبرنگار اطلاعات اضافه كرد نوبت آخر فيلم «گوزنها» ساعت 9 شب بود و آتش‌سوزي زماني روي داد كه حدود يك ساعت از نمايش فيلم مي‌گذشت . 377 زن و كودك و مرد بدون هيچ هراس و بي‌خبر از هرگونه فاجعة دلخراش، روي صندليهاي خود نشسته و سرگرم تماشاي صحنه‌هاي پرجاذبة فيلم بودند، كه ناگهان صداي سهمگيني از هر چهار طرف سالن سينما برخاست، و در پي آن شعله‌هاي آتش و ستونهاي دود و آتش به آسمان زبانه كشيد. هنگامي كه آتش‌سوزي رخ داد، صاحب سينما (آقاي علي نادري) در قطار تهران ـ خرمشهر بود و به سوي آبادان مي‌رفت. از هفتصد تماشاگر سينما ركس آبادان كه مشغول تماشاي فيلم بودند، در جريان آتش‌سوزي، فقط يكصد نفر توانستند خود را از مهلكه نجات دهند و به بيرون فرار كنند و ششصد نفر ديگر در ميان جهنمي از آتش سوختند، كه از اين عده 377 نفر جان خود را از دست دادند. بيشتر كساني كه در اين فاجعه دلخراش جان دادند، يا زير دست و پا ماندند و بر اثردودزدگي خفه شدند و يا در ميان شعله‌هاي آتش سوختند.
سعيدنيا(فرماندار)، تيمسار رزمي( رئيس شهرباني) و دكتر حسين يساري (مدير عامل جمعيت شير و خورشيد سرخ آبادان) در محل حادثه حضور يافتند و دهها امدادگر، پزشك، پرستار، بهيار و آمبولانس در محل مستقر شدند. صدها مأمور شهرباني، آتش‌نشاني و امدادگر براي بيرون كشيدن انسانها كه در ميان شعله‌هاي آتش گرفتار آمده بودند، تلاش زيادي كردند، اما به دليل پردامنه بودن حريق، كسي قادر نبود به شعله‌ها نزديك بشود. پليس خيابانهاي اطراف سينما را زير نظر گرفت و جستجوي وسيعي براي شناسايي و دستگيري عاملين آتش‌سوزي سينما از سوي پليس ادامه داشت. با تلاش مأموران آتش‌نشاني آخرين شعله‌هاي آتش ساعت 4 بامداد فرو نشست.» (2)
ساواك در مورد اين فاجعه به ذكر تنها يك جمله در بولتن خبري نوبه‌اي خود اكتفا كرد.
«چند تن از عناصر اخلالگر سينما ركس، شهر آبادان را به آتش كشيدند كه در نتيجه قريب 400 تن از تماشاچيان در آتش سوختند و جان خود را از دست دادند.» (3)
پیام امام خمینی
پس از وقوع جنايت هولناک آتش‏سوزي سينما رکس آبادان، از سوی حضرت امام خميني(ره) در 31 مردادماه سال 1357پیامی به این شرح منتشر شد :
بسم الله الرحمن الرحيم - خدمت عمومي اهالي محترم آبادان ايدهم الله تعالي دريافت خبر بسيار فجيع به آتش کشيدن چند صد تن هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شديد گرديد. من گمان نمي کنم هيچ مسلماني بلکه انساني دست به چنين فاجعة وحشيانه اي بزند جز آنانکه به نظاير آن عادت نموده اند و خوي درندگي و وحشگيري ، آنان را از انسانيت بيرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافي ندارم لکن آنچه مسلم است اين عمل غير انساني و مخالف با قوانين اسلامي از مخالفين شاه که خود را براي حفظ مصالح اسلام و ايران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته اند و با فداکاري از هم ميهنان خود دفاع مي کنند به هر مسلکي باشند، نخواهد بود و قرائن نيز شهادت مي دهد که دست جنايتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انساني ـ اسلامي ملت را در دنيا بد منعکس کند. آتش را به طور کمربند در سراسر سينما افروختن و بعد توسط مأمورين درهاي آن را قفل کردن، کار اشخاص غير مسلط بر اوضاع نيست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده مي دهند و تکرار آن پس از واقعه که اين همان وعده بوده است شاهد ديگري بر توطئه است، نه اينکه واقعاً شاه يک غيبگوي بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ايران را با ملت نابود مي کنم نيز شاهد اين مدعاست. اظهار تأسف و تأثر در بوق هاي تبليغاتي از اشخاصي که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم ميهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگي است بر نقشه شيطاني شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهاي ايران دست به کشتارهاي فجيع زده اند. آيا مردم مظلومي که هر روز به دست همين جنايتکاران به خاک و خون کشيده شده و به وضع بسيار اسفباري کشته شده اند هم ميهنان ما نبوده اند؟ قراين نشان مي دهد که قضيه دلخراش آبادان چون کشتار ساير شهرهاي ايران از يک منشأ به وجود آمده است. آيا از اين جنايت کسي جز شاه و بستگانش اميد نفعي داشته اند؟ آيا تاکنون غير از شاه که هرچند وقت يکبار دست به کشتار وحشيانه مردم مي زند اين قبيل صحنه ها را به وجود آورده است و يا خواهد آورد؟ اين مصيبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگي است تا به تبليغات وسيع در داخل و خارج دست زند و به بوق ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بيشتر براي اغفال مردم اين جنايت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ايران نسبت دهند تا در خارج ، ملت حق طلب ايران را مردمي که به هيچ ضابطه انساني و اسلامي معتقد نيستند معرفي نمايد. من به ملت بزرگ ايران اعلام خطر مي کنم، خطر اينکه دستگاه اينگونه اعمال وحشيانه و ضد اسلامي را در ساير شهرهاي ايران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ايران را که با خون خود ريشه درخت اسلام را آبياري مي کنند لوث نمايد. لازم است گويندگان مطلبي را که به نابودي انقلاب رهايي بخش اسلام منجر مي شود براي مردم روشن نمايند. اين مصيبت بزرگ را به ملت مسلمان ايران بخصوص به مردم ستمديده آبادان و به خانواده هاي داغديده تسليت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شريک مي دانم. از خداوند تعالي نصرت اسلام و مسلمين و قطع ایادي اجانب و پيوستگان به آنها را خواستارم. 17 شهر صیام 98 - روح الله الموسوي الخميني (4)
ابعاد نقشه
مهم‌ترین‌ موضوعی‌ که‌ مسئله‌ را بیشتر پیچیده‌ می‌کرد مسئله‌ قفل‌ بودن‌ درهای‌سالن‌ نمایش‌ سینما بود. نجات‌یافتگان‌ همگی‌ اظهار کردند که‌ هنگام‌ آتش‌سوزی‌ کلیه‌ ‌درهای‌ خروجی‌ و اضطراری‌ قفل‌ بوده‌ و آنها توانسته‌اند با شکستن‌ یکی‌ از درهای ‌اضطراری‌ خود را نجات‌ دهند. شهود نیز که‌ در لحظه‌ اوّل‌ به‌ کمک‌ آمده‌ بودند نیز برقفل‌ بودن‌ درها اذعان‌ کرده‌اند. دادستان‌ آبادان‌ نیز در گزارش‌ خود به‌ وزیر دادگستری‌نوشته‌ است‌ «کلیه‌ی‌ نجات‌یافتگان‌ متفقاً بسته‌ بودن‌ درهای‌ سالن‌ را تأیید می‌کنند» این‌ موضوع‌ حتی‌ در روزنامه‌ها نیز منعکس‌ شد. کیهان‌ از قول‌ خانواده‌ رامهرمزی‌نوشت‌ ‌: «شاهدان‌ عینی‌ می‌گویند ما چند لحظه‌ قبل‌ از شروع‌ آتش‌سوزی‌ از سینماخارج‌ شدیم‌ و هیچ‌ یک‌ از درهای‌ سالن‌ بسته‌ نبود، امّا هنگام‌ بازگشت‌ به‌ سالن‌ با درهای‌بسته‌ روبه‌رو شدیم‌.» مسئله‌‌ دیگر که‌ شک‌ مردم‌ را برانگیخته‌ بود ممانعت‌ از یاری‌ مردم‌ به‌ حریق‌زدگان‌توسط‌ شهربانی‌ بود. با این‌ که‌ کلانتری‌ مرکزی‌ در صد متری‌ سینما بود، برای‌ نجات‌ محبوس‌شدگان‌ درحریق‌ اقدام‌ فوری‌ به‌ عمل‌ نیاورد. مراکز مسئول‌ هم‌ پس‌ از حضور در محل‌ آتش‌سوزی‌فاقد امکانات‌ اطفاء حریق‌ بودند.
به‌ گزارش‌ ساواک‌ «مأمورین‌ آتش‌نشانی‌‌ که‌ باسه‌ دستگاه‌ ماشین‌ به‌ محل‌ اعزام‌ شده‌ بودند، فاقد آب‌ بودند و هم‌چنین‌ بلندگو برای‌اعلام‌ خطر و راهنمایی‌ مأمورین‌ آتش‌نشانی‌ وجود نداشت‌. آتش‌نشانی‌ شرکت‌ نفت‌ پس‌از یک‌ ساعت‌ و نیم‌ تأخیر به‌ محل‌ حادثه‌ رسید، لذا متأسفانه‌ دیر شده‌ بود و بوی‌ سوخته‌شدن‌ اجساد به‌ بیرون‌ نیز رسیده‌ بود.»
بنا به‌ گزارش‌ مورخ‌ 27/7/1357 آقای‌ ضرابی‌دادستان‌ وقت‌ آبادان‌ به‌ وزیر دادگستری‌، ساعت‌ 1 بامداد از طرف‌ شهربانی‌ خبرآتش‌سوزی‌ را به‌ دادستان‌ اعلام‌ کردند. دادستان‌ فوراً خود را به‌ محل‌ حادثه‌ رساند.«بعضی‌ از مسئولین‌ معتقد بودند که‌ شبانه‌ تمام‌ اجساد یک‌ جا دفن‌ شوند»، ولی‌ دادستان‌این‌ تصمیم‌ را ردّ کرد و پیشنهاد داد اجساد شبانه‌ به‌ گورستان‌ شهر برده‌ و چیده‌ شوند تاخانواده‌هایشان‌ آنها را شناسایی‌ و بقیه‌ یکجا دفن‌ شوند. پیشنهاد دادستان‌ عملی‌ شد وخود نیز به‌ همراه‌ بازپرس‌ و پزشک‌ قانونی‌ در قبرستان‌ برای‌ صدور جواز دفن‌ حاضرشد. در نتیجه‌ از تعداد 306 نفر مقتولین‌ 106 جسد شناخته‌ شد که‌ جداگانه‌ دفن‌گردیدند و 80 نفر از گورستان‌ خارج‌ و به‌ محل‌ سکونت‌ آنان‌ برده‌ شد و 120 جسد دیگر که به‌ علّت‌ شدت‌ سوختگی‌ شناخته‌ نشدند، تقریباً به‌ طور دسته‌ جمعی‌ در کنار یکدیگردفن‌ شدند.
نکته‌ی‌ دیگری‌ که‌ بلافاصله‌ شک‌ّ همگان‌ را دامن‌ زد دو مقاله‌ای‌ بود که‌بدون‌ نام‌ و با یک‌ مضمون‌ درروزنامه‌ های کیهان‌ و اطلاعات‌ در صفحه‌ی‌ تشریح‌ حادثه‌ به‌ چاپ‌رسیدند. روزنامه‌ اطلاعات‌ این‌ مقاله‌ را تحت‌ عنوان‌ «گوشه‌ای‌ از وحشت‌ بزرگ‌« به چاپ رساند و نوشت‌:«سه‌ روز پیش‌ رهبر ایران‌ در مصاحبه‌ای‌ با سردبیران‌ و خبرنگاران‌ جراید داخلی‌ سخن‌ ازوحشت‌ بزرگ‌ گفته‌ بود. آن‌ لحظه‌ شاید بسیاری‌ از مردم‌ عظمت‌ این‌ وحشت‌ را درک‌نکردند... دست‌هایی‌ درهای‌ سینما را می‌بندد، هیچ‌ کس‌ نباید سالم‌ بیرون‌ آید، وحشت‌بزرگ‌ باید واقعیت‌ پیدا کند.» کیهان‌ نیز مقاله‌ای‌ با همین‌ مضمون‌ تحت‌ عنوان‌ «حادثه‌ای‌ که‌ فاجعه‌ی‌ ملی‌ شد» نوشت‌: «این‌ واقعه‌ی‌ دردناک‌ چه‌ می‌تواند باشد؟ خبر وحشتی‌ بزرگ‌ که‌ ملّتی‌ را به‌ خشم‌درمی‌آورد و از فرط‌ بی‌رحمی‌ اشک‌ را در چشم‌ها می‌خشکاند. هنوز طنین‌ صدای‌شاهنشاه‌ در ایران‌ به‌ گوش‌ می‌رسد که‌ فرمودند: ما به‌ سوی‌ تمدن‌ بزرگ‌ می‌رویم‌ و آنهاکه‌ اهل‌ ایجاد حریق‌ و تخریب‌اند به‌ سوی‌ وحشت‌ بزرگ‌«.
در همان‌ روز قضاوت‌بسیاری‌ از خوانندگان‌ روزنامه‌ها این‌ بود که‌ این‌ دو مقاله‌ از ساواک‌ ارسال‌ شده‌ و سؤال‌می‌کردند: این‌ دو مقاله‌ی‌ هم‌ معنی‌، بدون‌ نام‌ و قبل‌ از مشخص‌ شدن‌ علّت‌ حادثه‌ چه‌مفهومی‌ می‌تواند داشته‌ باشد؟ هنوز پاسخ‌ این‌ سؤالات‌ روشن‌ نشده‌ بود که‌ اطلاعات‌ شاهدان‌ حادثه‌، زبان‌ به‌ زبان‌پیچید که‌ درهای‌ سینما قفل‌ بوده‌ و پلیس‌ از یاری‌ رساندن‌ مردم‌ سخت‌ جلوگیری‌ می‌کرده‌است‌. روزنامه‌ها با این‌ که‌ هنوز در سانسور دولت‌ بودند نتوانستند حقایق‌ را نادیده‌بگیرند.
کیهان‌ در این‌ رابطه‌ نوشت‌: «مردم‌ می‌گویند باید به‌ آنها اجازه‌ی‌ کمک‌ به‌ حریق‌زدگان‌داده‌ می‌شد. مردم‌ در مساجد خواستار رسیدگی‌ به‌ مسأله‌ی‌ اهمال‌رئیس‌ شهربانی‌ و مأمورانش‌ در جریان‌ اطفای‌ حریق‌ بودند. دولت‌ نیز هیأتی‌ را برای‌ بررسی‌ اعزام‌ کرد. هیأت‌ پس‌ از بررسی‌ با این‌ که‌نمی‌خواست‌ همه‌ی‌ وقایع‌ را تشریح‌ کند، ولی‌ در گزارش‌ خود اعتراف‌ کرد که‌آتش‌سوزی‌ در ساعت‌ 45/21 اتفاق افتاده‌، ولی‌ به‌ علت‌ نبودن‌ مسئولین‌ در محل‌ و ازطرفی‌ به‌ علت‌ نبودن‌ ارتباط‌ مستقیم‌ تماشاچیان‌ با خارج‌ و نیز عدم‌ دید مردم‌ اطراف‌ساختمان‌ سینما به‌ محل‌ وقوع‌ حادثه‌، اطلاع‌ از وقوع‌ حریق‌ با تأخیر انجام‌ می‌شود. به‌محض‌ اطلاع‌ شهربانی‌ از حریق‌ مراتب‌ تلفنی‌ به‌ آتش‌نشانی‌ پالایشگاه‌ آبادان‌ در ساعت‌22/22 اعلام‌ و وسایل‌ اولیه‌ آتش‌نشانی‌ در محل‌ حاضر می‌شوند و برای‌ اطفای‌ حریق‌سعی‌ می‌نمایند. شیر واقع‌ در فاصله‌ی‌ 60 متری‌ سینما به‌ علّت‌ شکستگی‌ قابل‌ استفاده‌نبوده‌، مجدداً به‌ شیر آب‌ خیابان‌ زند که‌ به‌ فاصله‌ی‌ 160 متری‌ سینما می‌باشد مراجعه‌، ولی‌ به‌ علت‌ آن‌ که‌ با موزاییک‌ مفروش‌ بوده‌ قابل‌ استفاده‌ نگردیده‌. بالاجبار به‌ شیر آب‌خیابان‌ امیری‌ که‌ 160 متری‌ است‌ و در نبش‌ بازار و در جهت‌ مخالف‌ لوله‌کشی‌ می‌باشد مراجعه‌، ولی‌ متأسفانه‌ به‌ علّت‌ نبودن‌ آب‌ و فشار کافی‌ ، قابل‌ استفاده‌ نبوده‌، لذا از تانک‌ 4هزار لیتری‌ ماشین‌ آتش‌نشانی‌ شرکت‌ نفت‌ آب‌ گرفته‌ و شروع‌ به‌ اطفا می‌نمایند که‌ به‌همین‌ علل‌ در حدود پانزده‌ دقیقه‌ مبارزه‌ به‌ تأخیر می‌افتد.»
امّا مهم‌ترین‌ موضوعی‌ که‌ مسئله‌ را بیشتر پیچیده‌ می‌کرد مسئله‌ قفل‌ بودن‌ درهای‌سالن‌ نمایش‌ سینما بود. نجات‌یافتگان‌ غلام‌حسین‌ نماینده‌، علی‌رضا دریس‌زاده‌، شیرین‌قنبرزاده‌، نادر ناصری‌ و رسول‌ رهنما همگی‌ اظهار کردند که‌ هنگام‌ آتش‌سوزی‌ کلیه‌ی‌درهای‌ خروجی‌ و اضطراری‌ قفل‌ بوده‌ و آنها توانسته‌اند با شکستن‌ یکی‌ از درهای‌اضطراری‌ خود را نجات‌ دهند. شهود نیز که‌ در لحظه‌ی‌ اوّل‌ به‌ کمک‌ آمده‌ بودند نیز برقفل‌ بودن‌ درها اذعان‌ کرده‌اند. دادستان‌ آبادان‌ نیز در گزارش‌ خود به‌ وزیر دادگستری‌نوشت: «کلیه‌ی‌ نجات‌یافتگان‌ متفقاً بسته‌ بودن‌ درهای‌ سالن‌ را تأیید می‌کنند»
خبر فاجعه‌ در فردای‌ آن‌ روز از رسانه‌های‌ داخلی‌ و خارجی‌ پخش‌ گردید. روزنامه‌اطلاعات‌ در صفحه‌ اوّل‌ نوشت‌: 600 نفر را در سینما رکس‌ آبادان‌ زنده‌ زنده‌سوزاندند. 377 تن‌ کشته‌ و بقیه‌ وضع‌ وخیمی‌ دارند. کیهان‌ نیز نوشت‌: 377 نفر درحریق‌ سینمای‌ آبادان‌ زغال‌ شدند. عزای‌ عمومی‌ در سراسر کشور اعلام‌ شد. دست‌ها وپاهای‌ جدا شده‌ و تکه‌ پاره‌های‌ بدن‌ تماشاگران‌ در سالن‌ فیلم‌ پخش‌ شده‌ بود. ناله‌ وشیون‌ ماتم‌دیدگان‌ از سراسر شهر آبادان‌ بگوش‌ می‌رسد. پدران‌ و مادران‌ داغ‌دار درمیانه‌ی‌ ویرانه‌های‌ سوخته‌ی‌ سینما به‌ دنبال‌ اجساد فرزندانشان‌ می‌گشتند.
موجی‌ که‌ علیه‌ رژیم‌ شاه‌ از این‌ فاجعه‌ی‌ دردناک‌ ایجاد شد، رژیم‌ را در تنگنا قرار داد. فاجعه‌ی‌ سینما رکس‌ خشم‌ مردم‌ ایران‌ را در سرتاسر کشوربرانگیخت‌. آبادان‌ یک‌ پارچه‌ علیه‌ رژیم‌ قیام‌ کرد. گرچه‌ دولت‌ از اعلام‌ حکومت‌ نظامی‌در آبادان‌ شرمگین‌ بود، ولی‌ عملاً در آبادان‌ حکومت‌ نظامی‌ برقرار کرد و تا هفتم‌کشته‌شدگان‌ تعداد بسیاری‌ از مردم‌ آبادان‌ با ضرب‌ گلوله‌ نیروهای‌ رژیم‌ شهید و مجروح‌شدند. مردم‌ در شهرهای‌ مشهد، کرمان‌، تهران‌، قم‌ و چند شهر دیگر تظاهرات‌ خونینی‌به‌ دفاع‌ از مردم‌ آبادان‌ برپا کردند. رژیم‌ نه‌ تنها نتوانست‌ از این‌ اقدام‌ ناجوانمردانه‌ استفاده‌کند، بلکه‌ شدت‌ نفرت‌ مردم‌ موجب‌ سقوط‌ دولت‌ آموزگار گردید.
پانوشت‌ها:
1ـ «دولت، مسلمانان افراطي و ارتجاعي را مسؤول اين جنايت هولناك دانست، اما در واقع جاي ابهام بسيار وجود داشت، زيرا آتش نشاني شهري كه بزرگترين پالايشگاه جهان در آن قرار داشت 2 ساعت پس از وقوع حادثه در محل حاضر شد و ‌آن هم در حالي كه وسايل نقليه‌شان فاقد آب بود، و تنها شير آب آتش‌نشاني نزديك به سينما نيز آب نداشت. از همه مهمتر، با توجه به نزديك بودن ادارة پليس (يعني در فاصلة 300 متري سينما) هيچ كس به مدت يك ساعت به محل حادثه نزديك نگرديد. همچنين بايد در نظر داشت كه رئيس پليس شهر آبادان، تيمسار رزمي، رئيس سابق پليس قم بود كه پس از سركوب تظاهرات قم ارتقاي مقام يافته، به آبادان منتقل شده بود.» (وحيدالزمان، پرفسور ـ «سيماي انقلاب ايران»)
2ـ اطلاعات، ش 15691، 29/5/57، ص 4.
3ـ حوزة هنري سازمان تبليغات اسلامي، ساواك و روحانيت، ج 1، تهران، 1371، ص 266
4 – صحیفه امام ج 3 ص 445 و 446
از : محمود پورهادی
منابع :
- روزشمار انقلاب اسلامي، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، ج چهارم
- پرتال جامع علوم انسانی
- یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، روح الله حسینیان
- صحیفه امام خمینی ، ج3
- روزنامه اطلاعات

این مطلب تاکنون 1798 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir