ازهاری به روایت خودش |
ارتشبد غلامرضا ازهاری یکی از فرماندهان ارشد ارتش شاهنشاهی ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی بود. وی از ۱۵ آبان ۱۳۵۷ تا ۱۱ دی ۱۳۵۷ نخستوزیر ایران بود. از اقدامات دولت نظامی ازهاری، دستگیری نویسندگان مطبوعات، بازداشت دولتمردانی چون ارتشبد نعمت نصیری، منوچهر آزمون، عبدالعظیم ولیان، داریوش همایون، غلامرضا نیکپی و امیرعباس هویدا بود. او سرانجام در اوایل دی ۱۳۵۷ دچار حمله قلبی و بستری شد و با عذر بیماری از مقام خود کناره گرفت و بلافاصله راهی آمریکا شد. او در خارج از کشور فعالیت سیاسی نداشت اما با هژبر یزدانی در تأسیس یک بانک همکاری نمود.
ازهاری در آخرین روزهای سال 1373 در حالی که در واشنگتن در بستر بیماری بود طی مصاحبهای با یک خبرنگار ایرانی به نام میبدی، نکاتی را از بحران سال 1357؛ سال انقلاب، بیان کرد. این مصاحبه را با هم میخوانیم:
س – چه عاملی باعث شد که شما در آن دوران پر آشوب و آتشفشانی یکی از دشوارترین و پیچیدهترین ماموریتهای سیاسی را بپذیرید؟ چراکه همه میدانند شما رئیس دولت نظامی بودید اما نمیدانند که چه شد که یکباره قرعه به نام شما افتاد؟
ج – ده روز قبل از آتش زدن موسسات و ساختمانها در تهران، اعلیحضرت به من فرمودند ما در نظر داریم پست نخستوزیری را به شما بدهیم. عرض کردم هرچه رای مبارک باشد ولی فکر میکنم در شرایط حاضر پست رئیس ستاد ارتش مهمتر از نخستوزیری باشد. فرمودند پس اگر میل نداری از آن صرفنظر میکنم. تا اینکه آتشسوزیهای تهران شروع شد. ایشان در اواسط آبان یک شب در ساعت 8 شب مرا احضار فرمودند. وقتی به دربار رفتم فرمودند تو از این پس نخستوزیر هستی و این دستور، یک فرمان نظامی است.
س – تشکیل دولت نظامی، آخرین تیر ترکش نظام پادشاهی بود. چه شد که شما یک کابینه نیمبند نظامی تشکیل دادید؟ دولتی که قرار بود با دستکش آهنین به میدان آید ولی شما با لبخند ماموریت خود را شروع کردید. منظور این است که کابینه شما اسمش نظامی بود اما غیر نظامیها در آن نقش اساسی داشتند.
ج – مردم فرق بین دولت نظامی و حکومت نظامی را نمیدانند. دولت نظامی در غیاب مجلسین تشکیل میشود و هر اقدامی را که لازم بداند انجام میدهد که در مورد دولت ما صدق نمیکند. زیرا در شرایطی روی کار آمدیم که مجلسین بودند و اگر کاری میداشتیم باید به مجلسین رجوع میکردیم در حالی که حکومت نظامی اختیارات زیادی داشت و میتوانست افرادی را بازداشت کند و یا افرادی را از زندان آزاد نماید. بنابراین ما حکومت نظامی تشکیل ندادیم. به همین سبب قدرت ما محدود به اختیاراتی میشد که مجلسین به ما میدادند.
س – وقتی این ماموریت را پذیرفتید چه برنامهای داشتید؟ آیا برای خودتان مشخص بود که به عنوان یک نخستوزیر مملکت درهم و آشفته و آشوب زده باید کاری انجام بدهید؟ اولویتها چه بود و استراتژی شما در موقعی که قبول مسئولیت کردید چه بود؟ سرکوب انقلاب یا کنار آمدن با انقلاب؟
ج – بنده هیچگونه برنامهای برای دولت نداشتم. هدفم آرام کردن مملکت بود. اصلاً میل نداشتم نخستوزیر شوم. اعلیحضرت امر کرد و من اطاعت کردم.
س – اگر به جای پادشاه بودید چه تصمیمی میگرفتید؟
ج – سئوال مشکلی است و من هیچگاه به آن فکر نکردهام.
س – آیا شما میدانید شریف امامی چرا نخست وزیر شد و چرا ناگهان کنار رفت؟
ج – خدا شاهد است که نمیدانم.
س – شما در آن روزها فکر میکردید که نظام شاهنشاهی یک روز سقوط کند و جمهوری اسلامی جای آن را بگیرد؟
ج – با آن ارتشی که من در آن مملکت به جای گذاردم اصلاً فکرش را نمیکردم که چنین تغییرات عظیمی اتفاق بیفتد.
س – یکی از گفتههای معروف شما در شبهای انقلاب موضوع «نوار» بود. آیا واقعاً آن شعارها از نوار بود؟
ج – بله واقعاً نوار بود و اطلاعاتی که به من میرسید همین بود.
س – منظورتان این است که مردمی در خیابانها نبودند و آن صداهایی که ما از پشت بامها میشنیدیم، واقعاً صدای نوار بود؟
ج – بله، اطلاعاتی هم که مردم میدادند میگفتند نوار است. همسایهها هم میگفتند صدای نوارها را بلند کردهاند و ما میشنویم. البته این یکی از کارها و روشهای جنگ براندازی است.
س – وقتی روز 22 بهمن مطلع شدید که ارتش تسلیم شده و اعلام بیطرفی کرده، چه احساسی به شما دست داد؟
ج - من در جریان وقایع نبودم. چون در زمان نخستوزیری حالم بد شد و به زمین افتادم. مرا به اتاق خواب نخست وزیری بردند و معلوم شد که سکته کردهام. اعلیحضرت فرمودند از کشورهای مختلف دکتر آمد و گفتند شما فقط چهار روز دیگر زنده هستید. مگر اینکه خود را معالجه کنید. اینگونه بود کهمرا به آمریکا آوردند و دخترم که روانشناسی خوانده بود گزارشهای مربوط به ایران را از روزنامهها جدا میکرد که من نخوانم. زیرا هرگونه هیجانی برای من ضرر داشت.
س – وقتی که شاه از ایران خارج شد شما با ایشان تماسی داشتید؟
ج – به هیچ وجه تماسی نداشتم چون پزشکان مرا از مسافرت منع کرده بودند.
س – به عنوان یک شخصیت متنفذ در رژیم گذشته بفرمایید نقش قدرتهای خارجی در ایجاد یا دامن زدن به انقلاب چه بود؟ و بگوئید سهم نیروهای داخلی در هدایت انقلاب بیشتر بود یا نیروهای خارجی؟
ج – من معتقد به تاثیر عوامل خارجی نیستم. هرچه بود از داخل بود. تا آن موقع که من در ایران بودم اینطور بود.
س – نقش ژنرال هایزر در متوقف کردن ارتش چه بود؟
ج – من در آن زمان در ایران نبودم که بدانم نقش هایزر چه بود. هایزر مرتب به ایران رفت و آمد میکرد. اعلیحضرت هم اجازه داده بودند که به ایران بیاید برای کارهای نظامی و نه سیاسی. منبع:سعید قانعی، محمد علی علمی، نخستوزیران ایران از صدر مشروطه تا فروپاشی دولت بختیار، انتشارات علمی و انتشارات آسونه، 1391، ص 727 تا 730 این مطلب تاکنون 1917 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|