رفتار زنان عصر رضاشاه در برابر کشف حجاب |
17دی هرسال یاد آوراعلام فرمان ممنوعیت حجاب در کشور ماست. در 17 دیماه سال 1314 رضا شاه پهلوی رسما فرمان بی حجابی زنان ایرانی راصادر کرد وبرای مراعات کنندگان حجاب مجازات تعیین نمود.
در آن زمان واكنش زنان در برابر كشف حجاب بسته به طبقه اجتماعي آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباري اگرچه اكثراً، در 17 دي ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمينه كشف حجاب و يا پيشبرد آن، در مقايسه با زنان طبقه روشنفكر و تحصيلكرده كه با نظام جديد آموزشي و سير تجددگرايي ارتباط بيشتري داشتند، فعاليت چشمگيري نكردند. در حقيقت، براي آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرايي مطرح نبود، بلكه بيشتر براي حفظ موقعيت سياسي ـ اداري همسرانشان، رفع حجاب كردند و از طرفداران پر و پا قرص اين طرح شدند.
در مقابل اين دو دسته، زنان ساير طبقات شهري قرار داشتند كه واكنش آنها اكثراً در برابر كشف حجاب منفي بود. انگيزه مذهبي و سنتي قوي در بين آنها، قرار گرفتن در محيطهاي بسته و دور بودن از متن جريانات تجددگرايي و زندگي مدرن، آنها را به عكسالعمل منفي در مقابل طرح جديد واداشت. در اين ميان، عكسالعمل زنان كارمندان جزء را بايد جدا كرد. چرا كه، آنها طوعاً و كرهاً ناگزير به شركت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعيت اداري همسرانشان به مخاطره ميافتاد.
در برابر طبقات مختلف زناني كه ذكرشان رفت، زنان روستايي و عشايري قرار داشتند كه كشف حجاب به صورت طبيعي تغييري در زندگاني آنها به وجود نياورده بود. همان طور كه گفتيم هدف اصلي مجريان طرح نيز در ابتدا اين گروه نبودند. بلكه پس از چند سال كه از كشف حجاب گذشت و تا حدودي برنامههاي خود را نسبت به زنان شهري اعمال كردند؛ به سراغ اين دسته از زنان رفتند. برنامه دولت براي زنان عشايري، تغيير لباس سنتي و تبديل آن به لباس اروپايي بود.
براي بررسي و تحليل دقيقتر واكنش زنان در برابر كشف حجاب لازم است واكنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.
واكنش زنان امرا، رجال سياسي و اشراف
جز خانواده سلطنتي، زنان اشراف، امراء و رجال سياسي در فراهم ساختن زمينههاي كشف حجاب نقش چنداني نداشتند. در واقع، «روز 17 دي ماه 1314، بانوان رجال و وزراء براي اولين بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسراي مقدماتي شركت كردند». در همين مراسم بود كه «آقايان وزراء براي اولين بار توانستند با خانمهاي يكديگر آشنا شوند». رضا شاه در صحبتي با وزرا و معاونين آنها گفته بود: «حضور دختران من بايد سرمشق زنهاي شما وزراء و معاونين باشند».
اين دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسليمپذيري همسرانشان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و كرهاً در اين مراسم و ديگر مناسبتها شركت كردند؛ اما پس از اندك مدتي توانستند گوي سبقت را از ساير زنان بربايند؛ و در كنار خانواده سلطنتي، نقش هدايت و سرپرستي زن از حجاب درآمده ايراني را برعهده گيرند. آنها از طريق شركت در جشنها و انعكاس اخبار وسيع آن در جرايد، حتي به زنان روشنفكر و تحصيلكرده كه عمري را وقف اين كار كرده بودند، جهت ميدادند و آنها را سازماندهي ميكردند. شمس و اشرف پهلوي: دو تن از دختران شاه، رهبري كانونها و جمعيتهاي زنان را بر عهده داشتند. اين سازمانها با پشتيباني آنها قادر بودند طي آن شرايط، در پيشبرد امر نهضت بانوان بكوشند. رويهمرفته، اين گروه از زنان در برابر كشف حجاب واكنشي مثبت داشتند و «17 دي ماه از نظر آنان روزي بود كه زن ايراني وارد صحنه تمدن شده است».
در ميان همسران رجال و امراء معدود زناني هم بودند كه با قضيه كشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف با كشف حجاب ميانهاي نداشتند. همسر صدرالاشراف، ـ وزير عدليه رضا شاه ـ پس از آنكه بالاجبار در مراسم مربوط به كشف حجاب، به عنوان ميزبان شركت كرد، از شدت ناراحتي چنان بيمار شد؛ كه ديگر از خانه بيرون نيامد تا مدت يكسال بعد كه در گذشت. اينها نادر زناني بودند كه انگيزههاي مذهبي و سنتي قوي، مانع از حضورشان به صورت بيحجاب در جمع ديگر خانوادههاي رجال و امراي مملكت ميشد. چنان كه وقتي همسر مخبرالسلطنه از اينكه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملكه مورد ايراد واقع ميشد، ترك رفتن نمود.
قضيه اخير، هرچند قبل از اعلام رسمي كشف حجاب روي داده است، اما، نگرش برخي از زنان طبقه امراء را نسبت به جريان كشف حجاب نشان ميدهد. اين رفتار در واقع پاسخي بود به طرز رفتار ملكه كه به قول مخبر السلطنه حتّي «در سنهي 1306 و 1307 ترويج دكلته ميكرد و منع چادر نماز».
واكنش زنان روشنفكر و تحصيلكرده
كشف حجاب در ايران به دست زناني كه اكثراً تحصيلكردگان غربي و يا مدارس آموزشي جديد بودند، پايهريزي شد و در نتيجه فعاليتهايي كه طي دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پيشگامان كشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پايهگذاري كردند. وظيفه اصلي اين مراكز اشاعه افكار و انديشههاي غربي در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود. آنها در نشريات و جرايد كشور، مباحث گستردهاي راجع به حقوق حقه زنان از ديدگاه عقل و شرع مطرح ميكردند؛ علاوه بر انعكاس گزارشهاي متنوعي از اجحافاتي كه مردان در حق زنان روا ميدارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقايسه زن ايراني با زن غربي، عقبماندگي زن ايراني را از قافله تمدن غرب گوشزد مينمودند و چنين وانمود ميكردند كه عامل اصلي اين عقبماندگي، حجاب است و براي گريز از اين عقبماندگي چارهاي جز كشف حجاب نميبينند و كشف حجاب را عامل رسيدن به تمدن جديد معرفي مي كردند.
رضا شاه از همان ابتدا به حمايت از اين زنان پرداخت. يكي از آنها، كه او را نخستين ايراني بيحجاب ناميدهاند، صديقه دولتآبادي است. وي که تحصيلكرده فرانسه بود و با فرهنگ و آداب و رسوم غربي زندگي كرده بود، در بازگشت به ايران در سال 1306، يعني هشت سال قبل از اعلام رسمي كشف حجاب، اولين زني بود كه با لباس و كلاه اروپايي در كوچه و خيابان ظاهر شد.
يكي ديگر از پيشگامان كشف حجاب، شهناز آزاد است كه مجله بانوان را در تهران منتشر ميكرد. سابقه فعاليتهاي وي به قبل از كودتاي 1299 باز ميگردد. او ضرورت كشف حجاب را حتي پيش از روي كار آمدن رضا خان مطرح كرده بود؛ ولي از آنجا كه هيئت حاكمه طرح چنين موضوعي را لازم نميشمرد؛ به گفته نويسنده كتاب زنان روزنامهنگار و انديشمند ايراني: «در اين راه دچار صدمات و مشقاتي گرديد و به جرم پيشوايي زنان و آزادي زنان و كشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.
از ميان ديگر زناني كه فعالانه در امر كشف حجاب پيشقدم بودند، و در اين راه كوشش فراواني كردند، ميتوان به مستوره افشار، نورالهدي منگنه ، و هاجر تربيت اشاره كرد. اكثر اين پيشگامان تحت لواي كانون بانوان و زير نظر وزارت معارف فعاليت ميكردند و از اين طريق توانستند زمينة مساعدي براي اعلام رسمي كشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهاي دختران ايجاد كنند. آنها با پشتوانه دولتي روز به روز آهنگ رفع حجاب و بي حجابي را سرعت ميبخشيدند و پس از اعلام رسمي طرح حكومتي، فعاليت خود را بيش از پيش گسترش دادند؛ به طوري كه توانستند در ميان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقيتهاي چشمگيري دست يابند و آمال و آرزوهاي رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسيار وسيعي جامه عمل بپوشانند.
واكنش زنان ساير طبقات شهري
از آنجايي كه زنان ساير طبقات شهري پيوستگي بيشتري با مذهب و سنتهاي اجتماعي داشتند؛ در برابر كشف حجاب از خود واكنش نشان دادند و حتي زنان كارمندان جزء اداري، در بسياري از مواقع از خود عكسالعمل نشان ميدادند و به بهانههاي مختلفي چون تمارض از شركت در جشنها و ميهمانيها سر باز ميزدند. زنان ديگر طبقات در سطح وسيعتري نسبت به اين قضيه عكسالعمل نشان دادند و خصوصاً در ابتداي امر، حاضر به ترك چادر نشدند. به همين علّت پليس نيز مأموريت داشت با شدت هر چه بيشتر، با آنان برخورد نمايد. به طوري كه «چادر از سر زنان بر ميداشت و به ضرب و جرح آنان ميپرداخت». در مقابل، زنان نيز سعي ميكردند از رفت و آمد در كوچهها و خيابانها جز به وقت ضرورت خودداري نمايند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانههاي مشهد تغيير تازهاي روي داد و آن اين بود كه خانوادههاي متدين در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتي براي رفتن به حمام از خانه خارج شوند.
در آن زمان زيارت امام رضا (ع) نيز تقريباً در تمام مدت روز تعطيل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خيلي دير وقت به زيارت ميرفتند. در ميان آنان، زناني بودند كه تا شهريور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعي كه ميبايست بيحجاب حضور يابند، وارد شوند. خصوصاً زناني كه سالهاي جواني را پشت سر نهاده و در ميانسالگي، بعد از عمري به سر بردن در حجاب، بيحجابي را به هيچعنوان نميتوانستند تحمل كنند. زيرا تن دادن به اين رفتار، در نظر آنان به معني از دستدادن حيثيت و آبروي گذشته بود. گذشتهاي كه در پيوند با مذهب و پرهيزگاري به سر آورده بودند. در حالي كه، در ميان فرزندان جوان همين زنان، كساني بودند كه به تدريج طرح جديد را پذيرفته و واكنشي مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به طوري كه، در همان روزها مشاهده ميگرديد كه مادر پيري كاملاً خود را در حجاب پيچانده، اما دختر جوانش كلاه فرنگي بر سر گذارده است. اين در حالي بود كه هر دو خود را مسلمان ميدانستند. زنان مسن چنين تصور ميكردند كه چون دوران پيري آنها فرا رسيده بيشتر بايد حدود شرعي را رعايت كنند؛ حال آن كه، اجراي مقررات و حدود شرع بيشتر شامل سن جواني است تا دوران پيري.
آن دسته از زنان طبقات عادي اجتماع كه به ناگزير كشف حجاب كردند، در ابتداي امر فقط چادر را كنار گذارده و به جاي آن از كلاه استفاده ميكردند «و وقتي كه كلاه بر سر ميگذاشتند آنرا حتي الامكان پائين ميكشيدند و گاهي يك بلوز يقه چين دار در بر ميكردند و عينكي سياه بر چشم ميگذاشتند، به طوري كه نيمي ازصورت و چينهاي بلوز تمام گلويشان را ميپوشاند». اما به تدريج تغييراتي در وضع پوشش جديد آنها در شهرهاي بزرگ، خصوصاً در تهران روي داد. به قول نويسنده مجله زن روز: «خانمهاي تهراني در پيروي از مد و آرايش به سرعت پيشرفت كردند و همان خجالتيها و گوشهگيرها كه در ميهماني حتي دستكش از دستشان در نميآوردند در تابستان اول رفع حجاب با لباسهاي بيآستين و دكلتههاي كوتاه در ميهمانيها، ظاهر شدند». البته خانمهايي كه در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفتهاند؛ بيشتر خانمهاي كارمندان دولت بودند؛ تا زنان ديگر طبقات شهري. چرا كه به قول پيتر آوري، در همان اوايل كشف حجاب در تهران «تخمين زده ميشد كه از 300000 نفر جمعيت مرد و زن تهران، نزديك به 4000 زن، رفع حجاب كرده باشند» چنانچه بعد از مدتي اين تعداد افزايشي هم نيافته باشد، چون در خيابانها و معابر عمومي ظاهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خياباني دهند، جلوه اين تعداد كم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومي به واسطه شدت عمل پليس، بسيار زياد به نظر ميرسيد. خصوصاً آنكه تبليغات اين عده اندك، در رسانههاي وابسته آن زمان نيز در سطح وسيعي منعكس ميشد تا براي زنان محجبه اثبات نمايند كه دوران حجاب رو به افول و دوران بيحجابي رو به پيشرفت است.
ميتوان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، عليرغم آنكه در 17 دي براي اولين بار بدون حجاب ظاهر شدند، بيش از زنان ساير طبقات از كشف حجاب استقبال كردند و حتي در تبعيت صرف از ظواهر غربي تا آنجا پيش رفتند كه به قول مخبرالسلطنه «جاي شكرش باقي است كه سرتا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاريس و برلن پليس منع كرده بود والاّ در حرارت تقليد، بانوان ما مستعد تقليد بودند و آنچه در پرده داشتند مينمودند».
رضا شاه نيز، به نقل از مخبرالسلطنه با اين وضع توافقي نداشته و حتّي دستور ميدهد كه منع و جلوگيري كنند. همين نوع تقليد صرف بعدها حتي به زنان اقشار متوسط هم سرايت كرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از كشف حجاب بين خانمهاي طبقه متوسط معمول شد در حاليكه پيش از آن مختص طبقه اعيان و خانمهاي درباري بود» دختران اقليتهاي مذهبي خصوصاً ارامنه كه برخلاف زنان مسلمان چندان پايبند حجاب نبودند از قضيه كشف حجاب مشتاقانه استقبال كردند «بطوريكه زنان و دختران ارامنه در آرايش و شيك پوشي سرمشق خانمهاي ايراني بودند و هر نوع مد و آرايش از آنها تقليد ميشد».
زنان روشنفكر و تحصيلكردهاي كه در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ كشف حجاب در مدارس و در ميان نسل جوان تلاش فراواني كردند. البتّه پيروي آنها از مد و الگوهاي غربي با توجه به محدوديتي كه در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پيش نرفتند و حتي در مقابل انحرافي كه در روند كشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صديقه دولتآبادي يكي از اين زنان پيشگام در كشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقالهاي تحت عنوان آزادي زنان، چنين مينويسد:
بعد از رفع حجاب تغييرات مهمي در وضع و طرز لباس و آرايش زنها پيدا شده ولي بدبختانه اين تغييرات به غير از تقليد كوركورانه از زنان بيگانه نبوده و ثمري جز بيچارگي براي ما نخواهد داد
اين دسته از زنان، ضمن آنكه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهريور 1320 واكنش نشان دادند؛ از وضعيت به وجود آمده در پيكشف حجاب نيز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جاي مصنوعات بيگانگان حتي در زمينه آراستن ظواهر» از شعارهاي آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعيت محض از الگوهاي غربي، خود را به پاي زنان طبقات مرفه و اعيان رساندند و همه آرزوها و اهداف اين پيشگامان را بر باد دادند.
زنان ساير طبقات شهري نيز ـ به جز زنان كاركنان دولت ـ از پذيرش كشف حجاب اجباري خودداري كردند تا جايي كه كنج خانه را بر قبول اين طرح اجباري ترجيح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورين بود. اما فرزندان جوان اين زنان واكنشي متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوري كه پس از مدتي عدهاي از آنها به صف بيحجابان پيوستند؛ اما اين مسئله در شهرهاي مذهبي كمتر مصداق داشت.
واكنش زنان روستايي و عشايري
در مراحل اوليه كشف حجاب كه هدف گردانندگان طرح برداشتن چادر و نقاب و جايگزين كردن كلاه به جاي روسري بود؛ از سوي حكومت، حساسيت خاصي نسبت به نحوة پوشش زنان روستايي نشان داده نميشد. اما پس از مدتي كه كلاه از سر زنان شهري به كنار رفت و به مدد اعمال فشار حكومت، كشف حجاب تا حدودي در شهرها جا افتاد؛ برنامهريزي براي تغيير پوشش زنان روستايي و عشايري نيز آغاز شد.
در ميان روستاييان و عشاير، وضع زنان دسته اخير متفاوت بود. عشاير كه در اين دوران به تازگي اسكان داده شده بودند و برنامه يكجانشيني آنان به لطف قواي قهريه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس اين طرح مجبور بودند كه چارقد را از سر برگيرند. اما، اين اجبار تنها بخشي از برنامه حكومت براي آنان بود، مطابق برنامهاي كه در آن زمان براي روستاييان و عشاير در نظر گرفته بودند: «زنان ايلياتي و دهاتي ميبايست از لباس سنتي خود دست برداشته و به لباس زنان شهري ـ لباس غربي ـ درآيند». معلوم بود كه اجراي چنين فرماني با توجه به وضعيت جغرافيايي مناطق و نوع شغل كه مستلزم همان لباس سنتي بود، براي آنها ميسر نبود. از طرف ديگر، آنها نميتوانستند در مقابل اين فرمان، همانند زنان شهري مبارزه منفي در پيش گيرند، و خانهنشيني اختيار كنند. چرا كه ناگزير از كار در مزارع و مراتع بودند و در حقيقت، علاوه بر كارهاي منزل، نيمي از اين امورات را در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشاركت زنان قابل اداره بود. از اينرو، به گفته يكي از مأمورين امنيه، زنهاي روستايي و عشايري براي آنكه از اجراي دستور طرفه روند و در چنگال مأمورين نيفتند صبحها خيلي زود از خانه خارج شده و از بيراهه به محل كار خود ميرفتند و عصرها هنگامي باز ميگشتند كه هوا كاملاً تاريك شده بود و يا رو به تاريكي ميرفت. در بعضي مواقع نيز با دادن مبلغي پول به رئيس پاسگاه، آزادي عمل مييافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چارهساز نبود.
در بعضي مناطق، به جز نيروهاي انتظامي، افراد ذينفوذ نيز براي اجراي طرح و جلوگيري از حجاب و معرفي متخلفين مورد استفاده قرار ميگرفتند. مجبور ساختن كدخداها و خانمها براي اجراي اين مقصود امري طبيعي بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قريه داورزن، يكي از قراء سبزوار، كدخداي محل در جريان بازجويي اظهار ميدارد: «كسي از خانمهاي محلي نديدهام چادر سر كند، چنانچه در آتيه مشاهده نمايم كه كسي از نسوان چادر استعمال نمايد تعهد ميكنم كه قضيه را ضمن معرفي اشخاص متخلف به پست داورزن معرفي كنم». بدين ترتيب، با تعهد افراد ذي نفوذ، كمبود نيروهاي انتظامي براي اين منظور در روستاها و مناطق عشايرنشين در سطح قابل توجهي، جبران ميشد.
عليرغم ايجاد محدوديت عليه زنان روستايي و عشايري، سير كشف حجاب در اين مناطق به كندي پيش ميرفت و آنها هنگامي كه براي امري ضروري وارد شهرها ميشدند پوشش سنتي خود را به همراه داشتند و دولت نيز براي تغيير رفتار آنها سرمايهگذاري كمتري ميكرد. فقط براي نشاندادن تسلط بر اين مناطق گهگاه، تصاويري از مراسم حجاببرداري زنان، خصوصاً در مناطق عشايري، در مجلات و روزنامهها درج ميگرديد. يكي از اين تصاوير، نشان ميدهد كه زنان عشاير در حضور شاه كشف حجاب ميكنند. قطعاً، چنين تصاويري براي رژيم بيش از آنكه نشان دهنده استقبال زنان عشايري از كشف حجاب باشد، نمايانگر تسلط كامل بر اين مناطق و سركوب عشايري است كه زماني با رضا شاه سرجنگ داشتند.
به طور كلي، زنان روستايي و عشايري نسبت به پذيرش كشف حجاب كه به قول پيترآوري «در وضع آنان تأثيري نداشت»، چندان تمايلي از خود نشان ندادند. مشكلات مجريان طرح در شهرها نيز اين فرصت را براي آنها به وجود آورد تا نسبت به اجراي دستور اهمال ورزند. هر چند سعي مجريان طرح بر آن بود تا زنان اين مناطق «به لباس متمدنين دنيا درآيند». اما اجراي اين دستور نياز به برنامهريزي بلندمدت داشت. فرصتي كه در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نيامد و به جز اقدام انتظامي و تعقيب كه چارهساز مشكل نبود، اقدام ريشهاي و در خور توجهي صورت نگرفت. در دوره پهلوي دوم تا حدودي با آشناسازي زنان روستايي و عشايري با فرهنگ غربي شهر از طريق سپاهي دانش، و با تشكيل كلاسهاي پيكار با بيسوادي در روستاها، اقداماتي در اين زمينه صورت گرفت. با همه اين فعاليتها، همراهي زنان روستايي و عشايري با طرح كشف حجاب رضايت برنامهريزان را جلب نكرد. شايد به خاطر عواملي كه بيشتر جنبه محيطي و شغلي داشت تا مذهبي، زنان روستايي و عشايري در برابر كشف حجاب واكنش مثبتي نداشتند و از اجراي آن عليرغم برخوردهاي انتظامي خودداري ورزيدند. تنها در برخي از تصاوير به جاي مانده از آن زمان، ميبينيم كه روستاييان و عشاير، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و براي لحظاتي كوتاه حجاب از سر برداشتهاند. منبع:مهدي صلاح، كشف حجاب؛ زمينهها، واكنشها و پيامدها، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، بهار 1384، ص 189 تا 202
این مطلب تاکنون 2053 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|