چگونه اسرائیلیها را از ایران فراری دادم |
روز 25 بهمن 1357 چريكهاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق به سفارت آمريكا در تهران حملهور شدند و حياط آنجا را به اشغال خود درآوردند. تفنگداران آمريكايي محافظ سفارتخانه به مقابله با آنها پرداخته و گاز اشكآور پرتاب كردند. اما مهاجمين موفق شدند اعضاي سفارت را كه ويليام سوليوان نيز در ميان آنها بود، در رستوران سفارت به محاصره درآورند. سرانجام پس از چند ساعت و با دخالت نماينده دولت موقت غائله خاتمه يافت و مهاجمين محوطه سفارت را ترك كردند.(1)
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در تهران در کتاب خاطرات خود موسوم به «ماموریت در ایران» با اشاره به حمله مسلحانه به سفارتخانه کشورش مینویسد:
بعد از آنکه از شوک وارده بر اثر حمله به سفارت به خود آمدیم به کارهای فوری خود پرداختیم. ما سه کار عمده در پیش داشتیم. نخست ترتیب تخلیه سریع کلیه اتباع آمریکایی که در ایران مانده بودند. دوم آماده ساختن سفارت برای تجدید فعالیت و سوم تعیین تکلیف روابط آینده با حکومت جدید ایران.
در باره مسئله تخلیه آمریکاییها از ایران من به کلیه اتباع آمریکایی اعلام کردم که سفارت دیگر قادر به حمایت از آنها و حتی تامین جانی آنها نیست و قویاً توصیه کردم که همه آمریکاییها از ایران خارج شوند. ما مرکزی برای امور مسافرت در محوطه سفارت به وجود آوردیم تا کار تخلیه اتباع آمریکایی را هماهنگ سازد. ظرف چند روز یک هواپیمای نظامی ویژه این برنامه، از آلمان تامین نمودیم. ما همچنین با شرکت هواپیمایی پانآمریکن مذاکره کردیم و یکی از هواپیماهای این شرکت را برای این کار در نظر گرفتیم. در آغاز اجرای این برنامه قریب هشت هزار نفر آمریکایی در نقاط مختلف ایران پراکنده بودند.
اجرای موفقیتآمیز برنامه تخلیه اتباع آمریکایی از ایران بدون هیچگونه حادثه و تلفاتی در آن شرایط کار فوقالعادهای بود. باید بگویم که هموطنان آمریکایی ما در این کار نهایت انضباط و همکاری را نشان دادند. آنها هیچگونه عجله و شتابزدگی برای تسریع در رفتن خود نشان نمیدادند. اولویتها و نوبت خود را رعایت میکردند و بدون اظهار خشم و ناراحتی شبها با لباس در محل سفارت میخوابیدند و به خوردن ساندویچ خشک قناعت میکردند. ما اتومبیلهای آنان را در مقابل رسید تحویل میگرفتیم و در محوطه سفارت پارک میکردیم تا در سر فرصت برایشان بفروشیم. همچنین صورت اثاثیه آنها را با نشانی محلی که در آنها نگهداری میشود دریافت میکردیم تا به تدریج به نشانی جدیدی که برای ما اعلام میکنند بفرستیم. یک گرفتاری عمده ما در برخورد با کمیتهها بخصوص کمیته مستقر در فرودگاه مهرآباد به علت روش متغیر و غیر قابل پیشبینی آنها بود که گاه مشکلات بزرگی در پیشرفت کار ما فراهم میکرد.
در روز دوم یا سوم عملیات تخلیه، همکار اسرائیلی من(2) که پیش از اشغال محل نماینده سیاسی اسرائیل و تحویل آن به سازمان آزادیبخش فلسطین مخفی شده بود به من تلفن کرد و از من درخواست کمک برای خروج فوری خود و آخرین نفرات همکارانش را از ایران نمود. او گفت که جمعاً 32 نفر هستند و به محض اینکه در یکی از هواپیماهای ما برای رفتن آنها جا باشد، حد اکثر ظرف دو ساعت خود را به فرودگاه خواهند رساند. انجام این تقاضا برای من آسان نبود زیرا میبایست به خاطر آنها برنامه از پیش تدوین شده مسافرت 32 نفر از آمریکاییها را عقب بیندازم ولی با در نظر گرفتن این واقعیت که خطری که آنها را تهدید میکند بزرگتر و جدیتر است، تصمیم گرفتم این کار را با همه مشکلاتش انجام دهم. آنها را در یکی از نخستین پروازهای بعدی جای دادم ولی مشکلی که پیش آمد این بود که آنها به جای 32 نفر 33 نفر بودند و ظاهراً یا رئیس هیات نمایندگی اسرائیل را به حساب نیاورده بودند و یا من تعداد آنها را اشتباه فهمیده بودم. به هر حال این مشکل هم با انصراف داوطلبانه یکی از مسافران آمریکایی از مسافرت با این پرواز حل شد و اسرائیلیها به سلامت از ایران خارج شدند. با خروج این عده از ایران احساس راحتی عمیقی کردم و روز بعد هم پیام تشکر گرمی از موشه دایان وزیر خارجه وقت اسرائیل دریافت کردم.(3)
تخلیه اتباع آمریکایی که در قسمتهای جنوبی ایران کار میکردند با دشواریهای بیشتری همراه بود. ما ترجیح میدادیم که به جای انتقال آنها به تهران ، آنها را از شهرها و بنادر جنوبی ایران خارج کنیم و در این کار چند کشتی انگلیسی که در سواحل خلیج فارس به عملیات اکتشافی و زمین شناسی مشغول بودند به ما کمک زیادی کردند و گروهی از اتباع ما را به آن سوی خلیج فارس بردند. یکی از وقایعی که در جریان این تخلیهها روی داد ممانعت انگلیسیها از بردن دو سگ یک خانواده آمریکایی به درون یک کشتی بود. این خانواده ترجیح دادند به جای رها کردن سگها از مسافرت با کشتی خودداری کنند و در آن اوضاع آشفته و جادههای ناامن جان خود را به خطر انداخته و با اتومبیل به تهران بیایند. البته در تهران هم ما نمیتوانستیم سگهای آنها را همراه خودشان به سفر بفرستیم. ولی آنها را تحویل گرفتیم و با سگهای دیگر در یک پرواز مخصوص حیوانات به فرودگاهی در نزدیکی فرانکفورت آلمان فرستادیم تا به صاحبانشان تحویل داده شوند.
پینوشت:
1 - بهروز طيراني، روزشمار روابط ايران و آمريكا، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي، 1379، ص 284.
2 – مقصود، سفیر یا نماینده سیاسی اسرائیل در تهران است.
3 - آخرين گروه اسرائيليهاي باقيمانده در ايران شامل 33 نفر در روز 29 بهمن 1357 از ايران خارج شدند. (توضيح: پس از پيروزي انقلاب اسلامي 33 اسرائيلي در تهران باقي مانده بودند. علاوه بر یوسف هارملين رئيس سابق سرويس امنيت داخلي (شينبث) و ژنرال سگف وابسته نظامی اسرائیل. اينها عبارت بودند از مردخاي بن پورات نماينده سابق پارلمان اسرائيل كه در 15 بهمن براي كمك به ايرانيان يهودي به تهران آمده بود. نماينده آژانس يهود نماينده العال، اعضاي سفارت و چند مأمور امنيتي. اين گروه در تماس دائمي با اسرائيل بودند و مرتب كسب تكليف ميكردند. سرانجام مقامات اسرائيلي تصميم گرفتند از مجراي ديپلماتيك براي نجات آنها اقدام كنند. نظر به اينكه هارولد براون وزير دفاع آمريكا به منظور ارزيابي اهميت سقوط شاه و پيروزي انقلاب ايران به خاورميانه آمده و در بيتالمقدس به سر ميبرد، موشهدايان با وي مذاكراتي به عمل آورد و او موافقت كرد كه اسراييليها همراه با اتباع آمريكايي در 29 بهمن (1357) از ايران خارج شوند. به همين ترتيب عمل شد و اسرائيليها با يك هواپيماي مسافربري پان آمريكن به فرانكفورت و از آنجا به اسرائيل رفتند و بدين سان بيستوپنج سال همكاري ميان شاه و اسرائيل پايان يافت. / عبدالرضا هوشنگ مهدوي، صحنههايي از تاريخ معاصر ايران، تهران، انتشارات علمي، 1377، ص 470. منبع:ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، انتشارات هفته، مهر 1361، ص 185 و 186 این مطلب تاکنون 2236 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|