دیدار من با شاه | میشل پونیاتووسکی «میشل پونیاتووسکی» از مشاوران سیاسی و اطلاعاتی نزدیک ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه در 5 دی 1357 به عنوان فرستاده ویژه رئیس جمهور برای مذاکره محرمانه با شاه و بررسی اوضاع ایران به تهران آمد. وی پس از بازگشت به فرانسه در روز 12 دی گزارش ماموریت خود را به رئیس جمهور کشورش تسلیم کرد. متن زیر گزارش کتبی «میشل پونیاتووسکی» به ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه است:
گزارش محرمانه
به رئیسجمهور فرانسه
پاریس، 29 دسامبر 1978
الف – به دستور شما طی روزهای 26، 27 و 28 دسامبر در تهران بودم. در شهر حکومت نظامی برقرار بود. عبور و مرور از ساعت 9 شب الی 6 صبح ممنوع بود. وسائط نقلیه در خیابانها کمتر مشاهده میشدند. تظاهرکنندگان اتومبیلها را متوقف میکردند و اغلب آنها را بازدید مینمودند. در فرودگاه نیز اتومبیلها در چند محل به وسیله کارکنان در حال اعتصاب، پلیس و تظاهرکنندگان بازرسی شد. صدای تیراندازی و انفجار دائماً شنیده میشد. به برخی از اتومبیلها سنگ پرتاب میکردند و سرنشینان آنها را مضروب میساختند. تنها فرانسویها بودند که بدون ترس از خطر در سطح شهر رفت و آمد میکردند. هنگامیکه سفیر فرانسه در خیابانها دیده میشد، مردم با سر دادن شعارهای «زنده باد خمینی» و «زنده باد ژیسکاردستن» از او استقبال میکردند.
دفاتر سفارت انگلیس به آتش کشیده شده بود. سفارت آمریکا نیز چندین بار مورد حمله قرار گرفت. رفتن به کاخ سلطنتی از محل سفارت که در مرکز شهر قرار دارد، دشوار بود و با سرعت و تغییر مسیر و شنیدن صدای گلوله انجام میگرفت. بنزین برای اتومبیلها و نفت برای مصرف روشنایی و آشپزخانه بسیاری از مردم ایران نایاب است. در سرمای زمستان گازوئیل و نفت و گاز برای گرم کردن منازل مردم وجود ندارد. برق شهر به استثنای بیمارستانها و سفارت فرانسه همیشه قطع است.
ب - شاه با وقار و ژرف بین بود. وی در عین حال خسته و فرسوده مینمود. خلاصه مذاکراتمان به این شرح است:
شاه: «من با یک مرد سیاسی، نه با یک فرستاده دیپلماتیک حرف میزنم. ممکن است لحن گفتارم را خشن تلقی کنید. من در زندگی داخلی تقریباً تنها هستم. همه ترکم کرده و رفتهاند. عدهای از دوستانم به اروپا (در حال تبسم) به «نیس» عزیمت کردهاند. از خود میپرسم آیا از جنبه خارجی نیز در حال تنها شدن هستم؟ اگر چنین است بهتر است من آگاه شوم تا بتوانم پیشبینیهای لازم را به عمل آورم. آنچه دردناک و مخاطرهانگیز است، ابهام و تناقضگوییهایشان در باره پنهان کردن تصمیمی است که گرفتهاند و جرات بیان آن را به من ندارند. آمریکاییها میگویند تا آخرین لحظه از من پشتیبانی میکنند. اما میدانم که برخی از آنها نسبت به این گفته خود تردید جدی دارند.»
من به شاه گفتم: «ما به اهمیت مسئولیت شما واقفیم. همچنین میدانیم که استقلال و تمامیت ایران برای استقلال اروپا ضرورت حیاتی دارد.»
شاه گفت: «موضوعی که مطرح میکنم چگونگی کمک شما به من است. مسئله، کاستن از فشار شورویهاست. هدف آنها تضعیف ایران و سپس تضعیف اروپا است که ما 50 درصد نیاز نفتی آن را تامین میکنیم. فشار شورویها در داخل ایران از سوی حزب توده وارد میشود. این فشار از جنبه سیاسی، دیپلماتیک و نظامی احساس میشود. در همین دوران بخصوص ایام عاشورا میگهای شوروی به خاک ایران تجاوز کردند. من دستور دادم واکنش نشان داده نشود و هواپیماها را تعقیب نکنند. این اولینبار نبود که به طور وسیع به خاک ایران تجاوز میشد. در گذشته نیز عملیات نظامی کنترل نشدهای صورت گرفته بود ولی تجاوز اخیر آشکار و علنی بود.
من رویدادهای یک سال گذشته را بررسی کردهام. بدون تردید مرتکب اشتباهاتی شدهایم. وگرنه در چنین وضعی نبودیم. من فکر میکنم گذشته از فسادی که اهمیت آن را درک کردهام، علل و موجبات اصلی پیدایش وضع موجود به این شرح است :
- فعالیت شدید نیروهای مذهبی با 50 سال سابقه مبارزه بین روحانیون شیعه و سلسله ما.
- نفوذ قطعی روسها از خارج همراه با اشتباهکاری آمریکاییها.
از لحاظ داخلی، تصمیمگیری و رهنمود با من است. برخی از کشورها در فکر کمک به من بودند. اما این کار نتیجه کاملاً معکوس به بار آورد. نماینده سیاسی یکی از این کشورها (اشارهاش به سفیر آمریکا بود) حتی برای ایجاد یک دولت جدید، با رهبران اپوزیسیون مشورت میکرد.
شما میخواهید بدانید طرح و برنامه من چیست و آینده را چگونه مینگرم؟ کارکردن بسیار دشوار است زیرا نمیتوان حوادث را پیش بینی کرد. میگویند با استفاده از قدرت، تظاهرات را که در سراسر کشور وجود دارد، آرام کنیم. با اتکا به وفاداری ارتش میتوان بحران اولیه را از میان برداشت، اما امروز با بحران بسیار مهمتری روبهرو هستیم که اقتصاد عمومی و زندگی روزانه کشور را فلج کرده است. نفت روزانه وجود ندارد، گاز و برق نیست، تولید نفت تا میزان 350 هزار بشکه تنزل کرده، یعنی نصف مقدار مصرف روزانه کشور.»
در همین موقع برق قطع شد. شاه گفت: «میبینید؟ همه جا خاموش است، این یک نمونه است ...»
شاه ادامه داد: «با قطع صادرات، درآمدهای مربوطه قطع شده، وصول مالیاتها به حال تعلیق درآمده و من نمیدانم از چه محلی باید هزینههای مربوط به ارتش را پرداخت کنیم. ما مجبور به چاپ اسکناس شدیم ولی این کار نیز به علت اعتصاب متوقف گردید. فلج شدن اقتصاد کشور بسیار هولناک است و روی زندگی روزانه همه مردم تاثیر میگذارد. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ به نظر من سه راه حل وجود دارد:
1 – راه حل اول، رفتار سیاسی
من این موضوع را با آقای امینی طی چند ماه مورد بحث و مشورت قرار دادم ولی جز از دست دادن زمان و فرصت نتیجهای نگرفتم. برای رهایی از این وضع موجود و با توجه به بیماری ژنرال ازهاری، سنجابی را برای نخستوزیری در نظر گرفتم. وی پس از مذاکرات و مشورتهای لازم اظهار داشت که باید از کشور خارج شوم. سپس آقای صدیقی را مامور تشکیل دولت کردم. ولی او تاکنون نتوانسته است کابینه خود را تشکیل دهد. دوباره به او فرصت دادم که روز یکشنبه 31 دسامبر به پایان رسید.
2 – راه حل دوم، توسل به زور
این راه را به من توصیه میکنند. آنهایی که ایرانی نیستند میتوانند مسئول این کار باشند؟ آیا نتایج توصیه خود را به درستی ارزیابی کردهاند؟ راه حل توسل به زور به بهای اعدام عده زیادی و دستگیری حدود 30 هزار نفر تمام میشود. به بهای دیگر، ایجاد حمام خون و خطر جنگ خانگی و مداخلات خارجیان. این مشاوران به من میگویند: با مداخله خارجی شما و کشورتان نجات خواهید یافت. ولی آیا این ادعا حقیقت دارد؟ قرارداد ایران و شوروی به روسها حق داده است در صورت ورود دیگر نیروهای خارجی در ایران، آنها نیز در اینجا نیرو پیاده کنند. ترس من این است که این مداخله، یکطرفه و از سوی روسها باشد. اگر من خطر ورود نیروهای شوروی را قبول کنم و هواپیماهای آنها ضربه اولیه را وارد سازند، هیچگاه اطمینان ندارم که نیروهای آمریکا مداخله کنند. بدین ترتیب راه حل توسل به زورکشور را در معرض یک فاجعه قطعی قرار خواهد داد. آیا من میتوانم به استقبال چنین خطری بروم و کشور را در معرض چنین حملاتی قرار دهم...؟
3 – راه حل سوم، منوط است به رویه شما
کار بسیار مفیدی که شما میتوانید انجام دهید و خدمت بزرگی که آقای ژیسکاردستن میتواند در حق من انجام دهد این است که در گوادلوپ یک موضع روشن و مشترک در قبال اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ شود، به نحوی که امکان مداخله در ایران از میان برود و این اقدام باید با صراحت و بر مبنای تمایل صریح و مشترک اعلام شود.... شما میبینید که برخی میگویند قصد خدمت به من را دارند، ولی آنها مرا به جلو میرانند و رهایم میکنند. اینها مدعی کمک به من هستند، اما نفاق ایجاد میکنند.
بنابراین من فعلا طرح و برنامه مشخصی ندارم. وقتی اوضاع هر روز به سرعت تغییر میکند و رویدادها کنترلناپذیر شدهاند، امکان تصمیمگیری و طرح و برنامه وجود ندارد....»
ج – در این موقع مشکل آیتالله خمینی را عنوان کردم، شاه گفت:
«بین سلسله ما و علمای شیعه سابقه مبارزه طولانی وجود دارد. او (آیتالله خمینی) نماد این مبارزه و کشمکش است. بدین ترتیب هر اقدامی در این زمینه باید حسابشده باشد. چراکه در غیر این صورت درگیر خطرات بزرگی خواهیم شد. به همین دلیل بود که در اوایل اکتبر به وسیله سفیرمان در فرانسه درخواست کردم به آیتالله خمینی بدون هیچگونه محدودیتی اجازه اقامت در فرانسه داده شود. این بدان دلیل نبود که میل نداشتم به کشور دیگری برود که ارتباطات و ارسال کاستها به سهولت تامین نگردد. او در هرکجا که باشد این ارتباطات را برقرار میکند. من در این اندیشه بودم که پیشنهاد کنم به الجزایر فرستاده شود. زیرا در آن کشور وسایل ارتباطی چندان مناسب نبود ولی در عوض مخاطرات سیاسی را بیشتر میکرد. سرانجام این مسئله را در اختیار و تدبیر دولت فرانسه گذاشتم....»
جمعبندی و نتیجهگیری
د – قضاوت و ارزیابی اوضاع و تحولات، بدون در دست داشتن آگاهی و فرضیههای مستدل، بسیار دشوار است. آنچه در زیر خواهد آمد جنبه فرضیه و احساسی دارد:
1 – حرکت و پیشروی در جهت برخورد نیروها بسیار سریع است و نقطه تلاقی به بحران نیز بسیار نزدیک شده است.
2 – مخالفان با ترکیب دو تاکتیک به میدان آمدهاند: تظاهرات و اعتصاب اقتصادی.
3 – ژنرال ازهاری در حال حاضر بستری است. او نه تنها توان حرکت ندارد، بلکه در برقراری نظم و امنیت و تامین نیازهای اساسی و ایجاد شرایطی که بتوان انتخابات را انجام داد، نیز توفیق ندارد.
4 – ارتش در حال تجزیه است. بیرون فرستادن شاه حتمی است. مقامات اداری تهران و دادستان کل نامهای به عنوان شما(رئیس جمهور فرانسه) نوشتهاند و نسبت به پذیرایی و حفاظت آیتالله سپاسگزاری کردهاند.
5 – تنها نفی و طرد یک رژیم مطرح نیست. عملیات پلیس، فساد و اختلاف طولانی بین روحانیون و خاندان سلطنتی در میان است. وضع و حالت موجود مخاطرهانگیز، شورشزا و افراطگرایانه است. در این حالت باید توجه داشت که اخراج آیتالله از فرانسه، همان واکنشی را خواهد داشت که پاپ را از کشورمان اخراج کنیم.
6 – تنها دو نیرو در ایران وجود دارد؛ ارتش و مذهبیون، که ویژگیهای مشترکی دارند ولی ایجاد تفاهم و مصالحه بین آنها خطر زیادی دارد. هردو نیروی مزبور بسیار ناسیونالیست، سنتگرا و ضد مارکسیست هستند.
7 – شیوه عمل آمریکاییها بر اساس تحلیل آنها روی یک معادله به این شرح بوده است: شاه + ارتش= استقلال و تمامیت ایران. این معادله به این شکل در خور بررسی است: مذهبیون + ارتش= استقلال و تمامیت ایران. به نظر میرسد که تنها با به کار گرفتن این فرضیه میتوان روی استقلال و تمامیت کشور حساب کرد.
8 – ارتش هنوز به شاه وفادار است ولی این وفاداری در مواجهه با رویدادها تضعیف شده است. آمریکا هم هنوز به شاه متعهد است ولی این تعهد بینهایت نیست. پکن و مسکو هم متعهد شدهاند که از ناآرامتر کردن ایران خودداری کنند.
9 – شاه در شرایط موجود دو انتخاب پیش روی دارد: یکی اعمال زور توسط ارتش و پلیس در سراسر کشور که منجر به جنگ داخلی خواهد شد؛ و دیگری انتخاب یک هیات نظامی به موافقت رهبران نظامی. ماموریت این هیئت محدود خواهد بود به برقراری آرامش به منظور انجام انتخابات.
10 – سیاسیون در حال حاضرفاقد اعتبارند و مشروعیت ندارند و تنها به هنگام انتخابات میتوانند خود را نامزد کنند.
11 – موقعیت فرانسه نزد مردم ایران به طور استثنایی مطلوب است و محتملاً با مخالفتهایی بخصوص از سوی آمریکا و انگلیس روبهروست. آلمانیها با مهارت خود را با اوضاع تطبیق میدهند.
12 – رژیمی که از سوی محافل مذهبی و ارتش پشتیبانی شود استقلال و آزادی عمل دارد. اما ممکن است در آینده در نتیجه تحولات سیاسی پس از انقلاب با مشکلاتی روبهرو شود.
13 – شاه پنهان نکرد که در صورت بروز جنگ داخلی، خطر جدایی برخی از اقوام مانند کردها و بلوچهای مجاور مرز افغانستان، در میان خواهد بود. منبع:سرهنگ غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، موسسه خدمان فرهنگی رسا، 1371، ج 2، ص 216 تا 222 این مطلب تاکنون 2375 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|