زمینههای روابط حکومت پهلوی با اسرائيل | از اوايل دهة 1880م. رهبران صهيونيست تلاشهاي منسجمي براي تشكيل دولت يهود در سرزمين فلسطين انجام دادند. نخستين كنگره بزرگ يهود به همت هرتزل در شهر بال سوئيس طي قطعنامهاي طرح تشكيل دولت اسرائيل را در فلسطين تصويب كرد. به دنبال آن با تشكيل گروههاي متعدد يهود در بخشهاي مختلف جهان و به ويژه اروپا، گامهاي مهمي براي نيل به اين هدف برداشته شد. در اين ميان آژانس يهود در اتحاد هر چه بيشتر جامعه پراكنده يهود سرآمد ساير گروههاي يهودي بود.
در 29 نوامبر 1947/8 آذر 1326 سازمان ملل متحد تقسيم سرزمين فلسطين به دو دولت مستقل عرب و يهود را تصويب كرد و قيموميت انگلستان بر سرزمين فلسطين به پايان راه خود رسيد. با اعلام رسمي تشكيل دولت اسرائيل در مه 1948/ارديبهشت 1327 مرحله جديدي در تاريخ تحولات سياسي خاورميانه آغاز شد.
در شرايطي كه دولت اسرائيل از سوي كشورهاي مسلمان عرب مورد تهديد بود، رهبران آن تلاش داشتند در عرصه بينالمللي و جهاني موقعيت خود را تثبيت و تحكيم كنند. موضوع شناسايي رسمي رژيم صهيونيست اسرائيل از مهمترين اقداماتي بود كه ميتوانست در توانبخشي آن در برابر مخالفان مؤثر افتد. به همين دليل اسرائيل درصدد برآمد نظر موافق دولت ايران را نسبت به اين مهم جلب نمايد. در آن دوره ايران شاهد اختناق سياسي ـ اجتماعي بود و بسياري از فعالان سياسي ـ مذهبي تحت تعقيب قرار گرفته و به انحاء گوناگون از عرصه فعاليتهاي اجتماعي ـ سياسي محروم مانده بودند. آيتالله كاشاني كه از مخالفان سرسخت اسرائيل بود دستگير و به لبنان تبعيد شده بود و افكار عمومي كشور امكاني براي ايستادگي در برابر تصميمات سوء حكومت پهلوي و دولت وقت نداشت. شكست زودهنگام و سريع ارتشهاي كشورهاي عربي در برابر اسرائيل باعث شد تا اشتياق حكومت پهلوي، هر چند ضمني، براي ارتباط با اسرائيل افزايش يابد. چنانكه سپهبد رزمآرا رئيس ستاد ارتش طي سخناني در باشگاه افسران، پيروزي ارتش اسرائيل بر ارتش كشورهاي عرب را ستايش كرد. برخي نشريات داخلي نيز با انتشار مطالبي در اين باره به طور ضمني از ضرورت شناسايي اسرائيل از سوي دولت ايران سخن به ميان آوردند.
از سوي ديگر با گسترش ستيز ميان اسرائيل و كشورهاي عربي، بسياري از يهوديان عراق از طريق مرزهاي غربي وارد ايران شده و مشكلات عديدهاي براي دولت پديد آوردند.
يكي از ايرانياني كه در تشكيل دولت صهيونيستي با آنان همكاري داشت، سيدضياءالدين طباطبايي بود. سيدضياءالدين طباطبايي (نخستوزير كودتاي سوم اسفند 1299) در سرزمين فلسطين به كار ملكداري اشتغال داشت و در خريد املاك و زمينهاي مردم عرب به نفع يهوديان آن سرزمين نقش واسطه را بازي ميكرد و در واقع با فريب مسلمانان فلسطيني املاك آنان را به نام خود (به عنوان يك مسلمان) ميخريد و سپس اسناد مالكيت آن را به يهوديان منتقل ميكرد.
موضوعي كه ميتوانست موجبات نزديكي دولت ايران با دولت صهيونيستي را فراهم آورد، روابط سرد و گاه تيره ايران با برخي كشورهاي عربي و مهمتر از همه عراق بود كه در بسياري مسائل سياسي و مرزي اختلافاتي شديد و ديرينه داشتند. در آن مقطع به رغم برخي اقدامات صورت گرفته، روابط فيمابين تيره بود. روابط ايران با مصر (مهمترين كشور عربي آن روزگار) هم استحكامي نداشت. بهويژه پس از جدايي فوزيه از شاه، روابط طرفين به سردي گرائيده بود.
مهمتر از همه، نقش انكارناپذير انگلستان و امريكا در سوق دادن حكومت ايران به ايجاد رابطه با دولت اسرائيل بود. انگليسيها كه در عرصه سياسي ايران نفوذ چشمگيري داشتند، به رغم رشد احساسات ضدانگليسي در بين مردم ايران، در درون حاكميت از ارج و اعتبار برخوردار بودند و توانستند بخشهايي از دولت و كارگزاران حكومت را با رأي خود موافق سازند. ايالات متحده نيز كه از جنگ جهاني دوم به بعد در شئون مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي و اجتماعي ايران نفوذ قابل توجهي يافته بود، در همسويي سياست حكومت ايران با اسرائيل نقش درجه اول داشت. در آن دوره، امريكا كمكهاي مالي، اقتصادي و نظامي قابل اعتنايي به ايران ميكرد و گامهاي جدي براي ايجاد سلطه بيشتر بر ايران برداشته بود. بر همين اساس هنگامي كه شاه در آبان 1328 براي نخستين بار به امريكا سفر كرد، دولت امريكا ضمن وعدههاي متعدد درباره ارائه كمكهاي اقتصادي، فني و نظامي به حكومت ايران، ضرورت شناسايي دولت جديدالتأسيس اسرائيل را به او گوشزد كرد. در همان حال طي اقامت 48 روزه شاه در امريكا، بسياري از تجار، سرمايهداران و محافل سياسي ـ اقتصادي يهودي مقيم امريكا در ملاقاتهاي متعدد با شاه از هيچ كوششي براي متقاعد كردن وي بر ضرورت شناسايي رسمي دولت اسرائيل و ايجاد روابط سياسي فيمابين فرو نگذاشتند. شاه در گام نخست تسهيلات لازم را براي پذيرايي مطلوب از يهودياني كه از عراق وارد ايران ميشدند، فراهم كرد.
در همان سفر، شاه به طور تلويحي وعده داد تمامي تلاشهايش را براي فراهم آوردن زمينههاي شناسايي رسمي اسرائيل به كار خواهد بست.
وعدههاي شاه هنگامي امكان عمل يافت كه مأموران اطلاعاتي اسرائيل موفق شدند با اعطاي رشوههايي كلان، نخستوزير (محمد ساعد) و برخي وزرا و كارگزاران حاكميت را به سياستهاي دلخواه خود سوق دهند. گفته شد كه مقامات دولت جديد صهيونيست با هزينه كردن چندصد هزار دلار (بين 240 تا 400 هزار دلار)، به آساني توانستند مقصود خود را عملي كنند:
اسرائيل شناسايي دو فاكتوي خود را با پرداخت رشوة قابل توجهي به دست آورد.
به دنبال اعلام شناسايي اسرائيل از سوي ايران كشورهاي عربي انتقادات سختي از دولت ايران كردند، اما ايران كه به پشتيباني امريكا و انگلستان مستحضر بود، به اعتراضات اعراب توجهي نكرد و سركنسولگري ايران در بيتالمقدس فعال شد.
اما نخستين مرحله روابط ايران و اسرائيل ديري نپاييد و با آغاز نخستوزيري مصدق روابط دو كشور قطع شد. البته پيش از آن و از آغاز شناسايي اسرائيل، آيتالله كاشاني كه سالها در برابر سياستهاي تجاوزكارانه انگلستان در ايران و خاورميانه ايستاده بود، به سياست دولت در شناسايي اسرائيل حمله كرد و هشدار داد هرگاه دولت ايران از تصميم اتخاذ كرده عدول نكند، مردم ايران در آيندهاي نه چندان دور، خود براي جلوگيري از نفوذ اسرائيل در ايران راهي پيدا خواهند كرد.
بدين ترتيب در 15 تير 1330 رسماً اعلام شد روابط ايران و اسرائيل به پايان راه رسيده و باقر كاظمي وزير امور خارجه وقت اعلام كرد كه سركنسولگري ايران در بيتالمقدس تعطيل شده است.
به رغم اين احوال، اسرائيل تلاش ميكرد از قطع كامل رابطه با ايران جلوگيري كند. هنگامي كه اين مقصود ممكن نشد، ي. دانتر رئيس بخش مهاجرت آژانس يهود در تهران طي نامهاي از وزير خارجه ايران خواست اجازه دهد سركنسولگري ايران در تركيه عهدهدار صدور رواديد براي يهودياني شود كه قصد داشتند ايران را به مقصد اسرائيل ترك كنند. اما باقر كاظمي وزير امور خارجه اين تقاضاي نماينده آژانس يهود در ايران را نپذيرفت و طي مراسلهاي از وزارت كشور خواست تا هر چه زودتر به فعاليت آژانس يهود در ايران خاتمه دهد.
البته پس از كودتاي 28 مرداد 1332 به تدريج روابط ايران با اسرائيل آغاز شد. با اين حال تا شناسايي آشكارتر اين رژيم از سوي شاه دو سه سالي زمان لازم بود. علاوه بر گفتگوها و ملاقاتهاي عمدتاً مخفيانه نمايندگان سياسي دو كشور، تلاش براي فروش نفت ايران به اسرائيل در پاييز 1333ش. نخستين گام جدي براي پيوند مجدد دو كشور تلقي شد. با اين حال فقط در 1336ش. بود كه دو كشور براي صدور نفت ايران به اسرائيل قرارداد رسمي امضا كردند و به تبع آن ميان نمايندگان سياسي ـ اقتصادي دو كشور ملاقاتها و مذاكرات بيشتري پيرامون مسائل ذيعلاقه صورت گرفت. طي ماههاي آتي، شاه در ملاقات با برخي مقامات اسرائيل (البته به طور غيررسمي) مانند لوي اشكول ـ وزير دارايي ـ وعده فروش نفت بيشتر به اسرائيل داد و همزمان با آن توافقاتي براي يافتن راه گسترش روابط طرفين در زمينههاي مختلف سياسي ـ اقتصادي صورت گرفت؛ تا جايي كه از اواسط 1338ش. دولت ايران آماده بود براي شناسايي و برقراري روابط سياسي فيمابين گامهاي بيشتري بردارد. در اولين گام جدي و آشكار، وزارت امور خارجه در 21 آذر 1338 نمايندهاي غيررسمي به اسرائيل فرستاد تا امور كنسولي ايران را در اين كشور كه تا آن هنگام اداره آن برعهده سفارت سوئيس در اسرائيل بود، مستقيماً برعهده گيرد. چند ماه بعد و در اوايل تير 1339 نماينده اسرائيل اجازه يافت تا در كنفرانس بينالمللي زنان كه در تهران تشكيل شده بود شركت كند.
شاه در آستانه برقراري روابط سياسي غيررسمي بين اسرائيل و ايران (در دوم مرداد 1339) تصريح كرد كه اقدام اخير او جز تأكيد و تأييد سياست دولتهاي گذشته نيست.
بدين ترتيب طي سالهاي پاياني دهة 1330ش. روابط ايران و اسرائيل گسترش بيشتري يافت و حكومت پهلوي بدون توجه به تبعات سوئي كه اين رابطه بر منافع ايران برجاي مينهاد، به صهيونيستها روي خوش نشان داد. اما دولت ايران به دلايل عديده كه مهمترين آن مخالفت دنياي اسلام و جهان عرب و نيز مردم ايران، بهويژه روحانيون بود هيچگاه نتوانست با رژيم صهيونيستي روابط رسمي برقرار كند و شناسايي اين رژيم در حد دوفاكتو باقي ماند.
البته به رغم روابط غيررسمي و دوفاكتو، در طول دوران سلطنت محمدرضا پهلوي رهبران درجه اول اسرائيل بارها (البته به طور مخفيانه) از ايران ديدن كرده و با شاه ملاقات كردند. در اين ملاقاتهاي مخفيانه كه البته كم هم نبود، رعايت مسائل امنيتي و اطلاعاتي اساساً برعهده ساواك و موساد بود كه از اواخر دهة 1330ش. روابط گستردهاي با يكديگر برقرار كردند.
از جمله مهمترين رهبران اسرائيل كه تا بهمن 1357 به طور مخفيانه به ايران سفر كرده و با شاه و ساير مقامات ايران ملاقات نمودند عبارتند از: ديويد بن گوريون، لوي اشكول، گلدا ماير، اسحق رابين، مناخيم بگين، شيمون پرز، موشهدايان و ايگال آلون.
به رغم روابط بسيار نزديك بين حكومت پهلوي و صهيونيستها، دولتمردان ايران همواره وجود رابطة جدي بين تلآويو و تهران را تكذيب ميكردند، اما اين فقط ظاهر امر بود و با واقعيت وجود روابط گسترده ايران و اسرائيل فاصله قابل توجهي داشت. منبع:مظفر شاهدی، ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 201 تا 205 این مطلب تاکنون 2290 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|