«امپراتور نفت» تحت سلطه یانکیها! | محمدجواد سلطانی روابط اقتصادی ایران و ایالات متحده به سالهای بسیار دور بر میگردد. زمانی که مشروطهخواهان به دنبال یک شریک خارجی برای بهبود و سروسامان دادن به وضعیت نابسامان اقتصادیشان و ساختن کشوری آباد و مستقل، تلاش کردند از مستشاران آمریکایی استفاده کنند. به همین دلیل مورگان شوستر برای اصلاح امور مالی وارد ایران شد. هر چند وی نماینده دولت آمریکا نبود و به عنوان یک شهروند و فعال اقتصادی خصوصی وارد ایران شد. این روابط به صورت روزافزونی گسترش یافت تا این که در دوران پهلوی دوم و به ویژه در اواخر این دوران روابط ایران و آمریکا جایگاه ویژهای یافت. به نحوی که ایالات متحده به یکی از نزدیکترین شرکای اقتصادی ایران تبدیل گردید. این روابط عرصههای گوناگون بانکی،نفتی، نظامی، کشاورزی و صنعتی را در بر میگرفت و به نظر میرسید که همراستا با روابط سیاسی دو کشور روند فزاینده خود را حفظ کند. اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تمام این محاسبات را به هم زد و دو کشوری که در سال 1357 متحد استراتژیک لقب گرفته بودند، به شیطان بزرگ و محور شرارت مبدل گشتند. بررسی روابط اقتصادی دو کشور در دهه 50 و به ویژه در سالهای نزدیک به وقوع انقلاب اسلامی در ایران میتواند نوع روابط دو کشور و میزان تسلط آمریکاییها بر اقتصاد ایران را نشان دهد.
رابطه حامی- پیرو و وابستگی به آمریکا
همان طور که گفته شد، روابط اقتصادی دو کشور ایران و آمریکا در دهه 50 به شدت متاثر از روابط سیاسی میان دو کشور بود. در حقیقت ایران که در سالهای 1960 فقط یک حلقه در زنجیر دفاعی آمریکا در برابر بلوک کمونیست به شمار میرفت در سالهای دهه 70 به صورت متحد ممتاز ایالات متحده درآمد. قدرت نمایی شاه کمک زیادی به اجرای دکترین نیکسون میکرد زیرا بلندپروازیهای منطقهای او کاملا با نظریات رئیس جمهوری امریکا مطابقت داشت. بنابراین ایالات متحده، امنیت منطقه خلیج فارس را در درجه اول به ایران و سپس به عربستان صعودی واگذار کرد و به ایران اجازه داد هر گونه و هر مقدار سلاح غیر هستهای را که مایل باشد به دست آورد.(1)
از طرف دیگر این سالها مصادف بود با افزایش شدید قیمت نفت که اجازه میداد شاه با دست بازتری جاهطلبیهای خود را دنبال کند.(2) بودجه دفاعی ایران که در سال 1349 معادل 844 میلیون دلار بود، در سال 1356 به ده میلیارد دلار افزایش یافت و سفارشهای نظامی ایران به امریکا، از قِبَل افزایش درآمد نفت از پنج میلیارد دلار در همین سال تجاوز کرد. این در حالی بود که وضعیت اقتصادی اقشار کم درآمد کشور مناسب نبود و ایران بیش از آن که درآمد نفت را صرف بودجه دفاعی و خرید تجهیزات نظامی کند، نیازمند توسعه زیرساختها و زیربناهای اقتصادی خود بود. همزمان با چهار برابر شدن قیمت نفت مجله امریکایی تایم در شماره 4 نوامبر 1974 خود تصویری از شاه روی جلدش چاپ کرد و وی را امپراتور نفت نامید. اما همزمان در مقالهای به شدت شاه را مورد انتقاد قرار داد. به این دلیل که افزایش قیمت نفت بیش از آنکه متوجه کاستن از شکاف طبقاتی شود و رفاه عمومی پدید آورد، بخش قابل توجهی از ثروت کشور را در دست ده درصد جامعه متمرکز ساخته بود. شاه بیش از نیمی از درآمد سالانه نفت ایران را در برابر دریافت جنگ افزارهای گوناگون به آمریکاییها میداد، نیم دیگر را نیز به دستور آنان به کشورهای دیگر و موسسات بین المللی بذل و بخشش میکرد. در امور خارمیانه و حتی شاخ افریقا دخالت میکرد و حتی کارش به جایی رسیده بود که به کشورهای بزرگ جهان پند و اندزر میداد.(3)
مناسبات اقتصادی ایران و آمریکا در دهه 1350
شاهاز سال 1342 با طرح و اجرای اصلاحات ارضی و تلاش برای دستیابی به «تمدن بزرگ»، جهش نوینی را در راستای دگرگونی سرشت و ساختار اجتماعی آغاز و بر عناصر و عوامل مادی روند توسعه یافتگی جامعه به طور ملموسی افزود. در حقیقت از اوایل دهه 1350 به سبب افزایش درآمد دولت از فروش نفت و دستیابی به ثبات سیاسی، وضعیتی به وجود آمده بود که آمریکا به صورت روزافزونی در مسائل ایران درگیر شد و نقش مهمی در سیاست و اقتصاد ایران به عهده گرفت.این روند حتی پس از رسوایی واترگیت که در سال 1352 اتفاق افتاد و به استعفای نیکسون و به قدرت رسیدن جرالد فورد انجامید، نیز ادامه داشت و تغییر چندانی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران روی نداد.
در روند تحکیم روابط اقتصادی دو کشور هنری کسینجر وزیر امور خارجه وقت آمریکا در آبان 1352 به ایران مسافرت کرد و به دنبال آن کمسیون مشترک اقتصادی میان دو کشور تشکیل گردید. در تداوم مسافرتهای هنری کسینجر که نقش اصلی را در روابط نظامی و اقتصادی دو کشور ایفا میکرد و سهم بسزایی در نفوذ اقتصادی ایالات متحده آمریکا در ایران داشت،وی بار دیگر در واسط مرداد 1355 در راس هیاتی به ایران مسافرت کرد. در این مسافرت بزرگترین قرارداد منعقده در تاریخ روابط دو کشور به امضاء رسید و ایران به صورت یکی از شرکای بزرگ آمریکا درآمد.
بر اساس این قرارداد حجم مبادلات دو کشور تا سال 1359 تا چهل میلیارد دلار بالغ میشد. بدین ترتیب ایالات متحده آمریکا موفق شد سلطه اقتصادی خود را در ایران بیش از پیش تحکیم بخشد و در کنار تبدیل ایران به بزرگترین بازار صادرات برای کالاهای ساخت امریکا،این کشور توانست دلارهای حاصل از فروش نفت ایران را جذب اقتصاد خود و کشورهای صنعتی اروپای غربی کند.
این واقعیتی است انکارناپذیر که ایران در مقابل حجم عظیم واردات خود از امریکا، مقادیر اندکی کالا به آن کشور صادر میکرد، و کسری موازنه شدیدی میان واردات و صادرات ایران با امریکا برقرار بود و این امر حاکی از تسلط عمیق امریکا بر اقتصاد و بازارهای ایران داشت و این وضع تا فروپاشی رژیم محمدرضا شاه ادامه یافت.در سال 1351 ایالات متحده آمریکا مقام اول را در میزان سرمایهگذاری در ایران و در سال 1356 رتبه دوم را در این زمینه به دست آورد. شرکتهای آمریکایی تجاری، بانکها، و شرکتهای چند ملیتی از مهمترین پوششها و ابزارهای مناسبات مالی و اقتصادی بین دو کشور بودند و نقشی بسیار اساسی در پیشبرد سیاست خارجی آمریکا در صحنه بینالمللی داشتند.(4)
در یک مورد سولیوان آخرین سفیر آمریکا نقل میکند که یکی از مامورین سیا در قالب ریاست یکی از شرکتهای آمریکایی قصد ورود به ایران را داشت که با مخالفت من روبهرو شد اما در نهایت این مامور سیا موفق به ورود به ایران و انجام فعالیت خود شد.(5) علاوه بر این، شرکتهایی همچون گرومان، لاکهید،بل، جنرال دینامیکس، جنرال موتورز، کوکاکولا، فیلکو و ... که در توسعه صنعتی و اقتصادی ایران نقش مهمی داشتند از نوعی مصونیت اقتصادی در بازار پر سود ایران برخوردار بودند و با نقش مستقیمی که در طرح و اجرای برنامه پنج ساله عمرانی برعهده گرفته بودند، بودجه کشور را از حرکت در مسیر تولیدات داخلی، در جهت وابستگی روزافزون به دلارهای حاصل از درآمدهای نفت و قرضه خارجی سوق دادند.(6)
اما اوج همکاریهای اقتصادی میان دو کشور به سال 1977 بر میگردد یعنی مقطی کهمیزان سرمایه گذاریهای آمریکا در ایران چیزی بالغ بر 682 میلیون دلار بود.بیش از 500 هزار آمریکایی در ایران زندگی میکردند.خریدها و تعهدات نظامی آمریکا چیزی بالغ بر 12 میلیارد دلار بود.ایالات متحده به دومین صادرکننده محصولات غیر نظامی به ایران تبدیل شده بود که چیزی بالغ بر 12.7 میلیارد دلار را شامل میشد. این میزان همچنین قرار بود تا سال 1981 به 15 میلیارد دلار برسد که در نتیجه نیازهای اقتصادی ایران و خواست هیئت حاکمه بود. اما با وقوع تحولات انقلابی در ایران در سال 1357(در 29 نوامبر 1978)، کمیته مشترک ایران و آمریکا با دستپاچگی جلسهای به منظور بررسی اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران و چگونگی ادامه همکاری با ایران،با شرکت نمایندگان سی شرکت آمریکایی که دارای روابط و وابستگیهای تجاری با ایران بودند، برگزار کرد. اعضای شرکت کننده در این جلسه متفقالقول بودند که شرایط بحرانی به وجود آمده در ایران گذراست و از این رو قاطعانه از اقداماتی که آرامش را به ایران بازگرداند و به برقراری ثبات اقتصادی و ادامه افزایش سطح زندگی ایرانیان کمک کند، حمایت کردند. با این حال، اوجگیری انقلاب، سیاستمداران و صاحبان صنایع و شرکتهای چندملیتی را بر آن داشت تا به منظور استحکام دوباره روابط جاری با ایران به ارزیابی واقع بینانهتر و مطالعه جدیدی اقدام کنند و نقش خود را در خصوص تحولات سیاسی سال 1357 مشخص نماید.(7) امری که در نهایت بر کوچ آنها از ایران برای همیشه منجر شد.
پی نوشت:
1 - عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران(1357-1320)، تهران، انتشارات پیکان، 1380، چاپ پنجم،ص 397.
2 - همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا سلطنت پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز،1394، چاپ شانزدهم، ص 301.
3 - عبدالرضا هوشنگ مهدوی،همان، ص400.
4 - علیرضا ازغندی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1382، چاپ دوم، ص 350-347.
5 - ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران: خاطرات سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، ترجمه: ابراهیم مشفقی فر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، چاپ اول، ص145.
6 - علیرضا ازغندی،همان، ص 352-351.
7 - همان، ص352. این مطلب تاکنون 2540 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|