حوزه علمیه قم در عصر رضاخان |
روحانيت شيعه ايران پس از مشروطه، ضربات سختى را متحمل شد و اميد و زمينه اى براى احياى حوزه علميه قم و استقرار مرجعيت، وجود نداشت. اگر شرايط به همان منوال مطلوب سياست استعمارى انگلستان و رضاخان كه در پى كودتا در صدد تحكيم و گسترش ديكتاتورى بود، ادامه مى يافت روحانيت كاملاً پايگاه و نفوذ اجتماعى خويش را از دست مى داد و مهم ترين مانع تخريب هويت ملى و دين زدايى از سر راه برداشته مى شد.
تا آنكه در سال 1301 با مهاجرت آيتاللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى و تنى چند از علما و فقهاى ساير نقاط به شهر قم، حوزه علميه قم تأسيس مجدد يافت. ايشان كه از شاگردان برجسته علمايى چون ميرزاى شيرازى و آخوند خراسانى بود با اقامت در قم منشأ تحولى عظيم در تاريخ تشيع گشت و حوزه علمى معتبر و فراگيرى براى آموزش و تربيت علما و روحانيون بنا نهاد كه در تحولات آينده فرهنگى و سياسى ايران و جهان تشيع نقش اساسى و بى بديلى بر عهده گرفت. در شرايطى كه حوزه علميه نجف تحت فشار شديد انگليس و ملك فيصل قرار گرفته بود و روحانيت ايران نيز در وضعيت بسامانى به سر نمى برد، آيتاللَّه حائرى با اقدامات وسيع خود در ساماندهى و نظام بخشى به مدارس علميه و بهبود امور اجتماعى و رفاهى مردم شهر قم، با تربيت علما و فقهاى برجسته حركت بالنده و اميدبخشى را آغاز نمود و در زمان كوتاهى به عنوان بزرگترين مرجع بعد از مراجع نجف شناخته شد. در دوران زعامت ايشان، ظاهراً روش و سلوك اجتماعى وى عمدتاً و صرفاً علمى و آكادميك محسوب مى گشته و به عنوان يك شخصيت سياسى شهرت نيافته بود. مواردى نقل شده است كه نشان مى دهد كه وى با استراتژى تقويت و تحكيم بنيادهاى حوزه علميه قم، از برخوردهاى آشكار سياسى اجتناب مى نمود. در جريان نهضت حاج آقا نوراللَّه اصفهانى با آن كه از ورود مهاجرين به قم استقبال كرد و آنها را مورد تفقد قرار داد، مداخله اى در اين جريان ننمود و در قضيه ضرب و شتم آيتاللَّه بافقى با وجود وساطت براى آزادى وى از زندان، مانع گسترش ابعاد و دامنه موضوع گرديد. از ديدگاه مرحوم آيتاللَّه حائرى در آن زمان شرايط و مقتضيات و امكانات مناسب براى يك اقدام گسترده و مؤثر عليه رضاخان فراهم نبود و بيم آن مى رفت كه در صورت تقابل آشكار حوزه علميه با استبداد خونريز پهلوى، اساس حوزه علميه قم نابود و متلاشى گردد. از اين رو وى معتقد بود تا پيش از استوار شدن پايه هاى حوزه قم نمى توان و نبايد اقدامى صورت داد. آيتاللَّه سيدرضا زنجانى كه زمانى در قم تصدى كارهاى آيتاللَّه حائرى را بر عهده داشته است می گويد:
«در جريان كشف حجاب يك روز حاج شيخ عبدالكريم حائرى به خانه ما آمد. اين زمانى بود كه حاج آقا حسين قمى قصد داشت تا از روى اعتراض به كشف حجاب از مشهد به تهران بيايد. وقتى مرحوم حائرى به خانه ما آمد، گفت: «آقا، من خيلى فكر كردم. اين مردك (رضاخان) چادرها را بر مى دارد، عمامه ها را هم برمى دارد، اين ريش ها را هم مى زند... همه اينها واقعيت دارد و بايد در حدود توان كارى كرد... ولى اينجا (حوزه علميه قم) هنوز ثابت و استوار نشده است. ما كوشش كرديم كه پايگاه را از نجف به اينجا بياوريم. شما آقا، اعتقاد نداريد به اين كه اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ به شکایت و تظلم خانم فاطمه زهرا عليهاالسلام، وقتى كه صداى اذان را از مأذنه شنيد كه شهادت به وحدانيت و رسالت پيامبر مى داد، گفت: فاطمه جان، اگر مى خواهى اين صدا باقى بماند، بايد يك مقدار صبر كنى. «حاج شيخ عبدالكريم حائرى اينها را مى گفت و همين طور گريه مى كرد و از محاسنش اشك مى ريخت.»
برخى از صاحبنظران معتقدند از آنجا كه حوزه قم و مكتب علمى آيتاللَّه حائرى يزدى پايگاه پرورش رهبر آينده انقلاب اسلامى و نظريه پردازان و علماى مجاهدى بود كه بخش مهمى از تحولات فرهنگى و سياسى زمينه ساز انقلاب را رهبرى و هدايت نمودند، تلاش ها و مجاهدات آن مرحوم براى تأسيس و گسترش حوزه در شكل گيرى ريشه ها و بنيادهاى انقلاب ثمرات خود را نشان داده است.
ضمناً يكى از آثار استقرار و توسعه حوزه علميه قم بسترسازى انتقال مرجعيت عامه تشيع به حوزه علميه قم محسوب مى شود كه تداوم آن در شخصيت امام خمينى جايگاه، اعتبار و نفوذى را كه رهبرى انقلاب اسلامى از آن بهره مند شد، فراهم آورد و اين امر در سايه تدبير و تلاش بنيادگذارانه آيتاللَّه حائرى يزدى حاصل گرديد.
نمونه ديگرى از اقدامات سركوبگرانه رضا پهلوى در مقابل علماى معترض، نحوه برخورد با حاج آقا حسين قمى بود.
آيتاللَّه حاج آقا حسين قمى از مراجع مقيم ايران كه در مشهد اقامت داشت و از شاگردان علمايى همچون ميرزاى شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى و ميرزا حسن آشتيانى بود، براى مقابله با كشف حجاب اقدام به مهاجرت به تهران نمود تا از اقدامات دولت رضا خان پهلوى جلوگيرى نمايد. در شهر رى محاصره و محبوس گرديد كه منجر به قيام خونين مسجد گوهرشاد و شهادت تعداد زيادى از مردم و طلبه ها شد كه نهايتاً رضاخان وى را به عراق تبعيد كرد.
مرورى بر ويژگى ها، مواضع و رفتار اجتماعى و سياسى علما و روحانيت در دوره رضاخان نشان مى دهد كه به موازات مقاومت هاى سياسى علمايى نظير حاج آقا نوراللَّه اصفهانى، شيخ محمدتقى بافقى، حاج آقا حسين قمى و شهيد سيدحسن مدرس كه در اوج قلّه مبارزات سياسى روحانيت در آن دوره قرار مى گيرد، علما و مراجع بزرگ تشيع بويژه در حوزه علميه قم تلاش هاى گسترده و مجاهدات دشوارى را به انجام رسانيدند تا در برابر ديكتاتورى سركوبگر و خشن رضاخان، بنيان فرهنگى و دينى جامعه اسلامى ايران را حفظ و تقويت نمايند و از فروپاشى و متلاشى شدن كامل هويت ملى ايرانيان ممانعت كنند.
البته در شرايط اختناق و سركوب خشن ديكتاتورى رضاخان كه بسيارى از روشنفكران عرفى و نهادهاى اجتماعى و فرهنگى رسمى به همراهى و يا سكوت و انفعال كشانده شده بودند، بدنه روحانيت هنوز از آن وسعت، استقرار و رشدى كه امكان بسيج اجتماعى و رهبرى مبارزه عمومى عليه استبداد و وابستگى را دارا باشد، برخوردار نگشته بود و ذهنيت بخش زيادى از طلبه ها و روحانيون معطوف به وظايف محدود تبليغى و مذهبى بود و رسالت اجتماعى و سياسى تحول گرا براى خويش قائل نبودند. بويژه آنكه عوامل حكومت رضاخان هر نوع زمزمه مداخلات سياسى روحانيون را با شدت تمام سركوب مى كردند. تضييقات و محدوديت هاى سيستماتيك براى آموزش علوم دينى، استفاده از لباس روحانيت و برگزارى مراسم و شعائر مذهبى و جلسات وعظ و تبليغ دينى، به گونه اى بود كه عملاً فضاى اندكى براى اقدامات اجتماعى روحانيون وجود داشت. اما برخى از علماى روشن بين و شجاع با بهره گيرى از موقعيت هاى خاص خويش از اين فرصت ها و فضاهاى اندك بهره جستند و نقش سياسى روحانيت را به منصه ظهور مى رساندند. یکی از برجسته ترين و شناخته شده ترين روحانىون سياسى دوران رضاخان، سيدحسن مدرس بود كه در كسوت نمايندگى مجلس به صورت رسمى و فعال واجد نقش و هويت سياسى بود.
منبع:سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز 1385، ج 1، ص 50 تا 53
این مطلب تاکنون 2297 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|