تاملی در یک پيامد سياسي كشف حجاب | هر چند زنان ايراني تا قبل از كشف حجاب، در ظاهر همچون مردان داراي حقوق سياسي مشابهاي نبودند و نهضت مشروطيت نيز چنين امتيازي را به آنها اعطاء نكرد؛ اما در جريانات مختلف سياسي كه پاي استقلال و آزادي كشور در ميان بود، فعالانه ـ حداقل در تهران ـ شركت داشتند. پس از كشف حجاب نيز زنان تا مدت مديدي به حقوق سياسي قابل مقايسه با مردان دست نيافتند. در دهه چهل حكومت پهلوي، در راستاي جريان اصلاحات آمريكايي در ايران، مأموريت يافت تا از طريق دست بردن در برخي از مقررات مربوط به انجمنهاي ايالتي و ولايتي و در پوشش اعطاي حق رأي به زنان، در واقع، به تضعيف موقعيت مذهب و روحانيت و تقويت فرهنگ بيگانه و گسترش بيبند و باري و فساد در جامعه بپردازد.
ورود زنان به صحنههاي اجتماعي در حالي كه همانند مردان از ابتداييترين حقوق انساني مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند، ماهيتي جز فريب نداشت. مخالفت امام خميني(ره) با تصويبنامه آمريكايي نیز، نه مخالفت با آزادي زنان، بلكه مخالفت با عوامفريبي رژيم بود. همچنان كه اعلام داشتند: «ما با ترقي زنها مخالف نيستيم ما با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاي غلط مخالفيم. مگر مردها در اين مملكت آزادي دارند كه زنها داشته باشند؟! مگر آزادي مرد و آزادي زن با لفظ درست ميشود؟!»
و يا در جاي ديگري ميفرمايند:
«ما ميگوييم زنها را به اسم آزادي و ترقي به فساد نكشيد و منحرف نسازيد. شما حساب كنيد در اين بيست و چند سالي كه از اين كشف حجاب مفتضح ميگذرد چه چيزي عايد زنها شده، چه چيزي عايد مردها شده و چه چيزي عايد اين مملكت گرديده است.»
در واقع رژيم بر آن بود كه با كشاندن زنان به مراكز لااباليگري، جامعه را از سياست دور سازد. سركوبي مخالفين مذهبي و سياسي و در نطفه خفه كردن هر نداي رهاييبخش لازمهاش منفعل كردن قشر فعال و خطرساز و انقلابي اجتماع كه اغلب جوانان هستند، بود؛ و براي ايجاد انفعال در اين قشر، فراهم كردن سرگرميهاي مختلف و ايجاد مراكز فساد و تباهي، آسانترين و نزديكترين راه به نظر ميرسيد. در اين ميان زنان مورد نظر كه اغلب در زمره هنرپيشگان سينما، خوانندگان، رقاصهها و ... بودند بهترين ابزار براي سياستزدايي، ترويج فساد و مقابله با هرگونه حركت سياسي عليه رژيم، به كار گرفته شد. اين نكته گر چه در دوره پهلوي اول كه شرايط اجتماعي كشور براي پذيرش استبداد بيشتر فراهم بود و امكان بروز انقلاب نيز كمتر، كمتر مورد نظر رضاخان و دستيارانش قرار گرفت؛ اما در دوره پهلوي دوم براي جلوگيري از خطراتي كه رژيم را تهديد ميكرد، و براي نفي ارزشهاي مذهبي و سنتي جامعه ايران، زن از حجاب برون آمده به عنوان ابزار تبليغاتي بسيار مهم به نفع اهداف رژيم به كار آمد.
در ابتداي دوره پهلوي دوم كه اوضاع سياسي و اجتماعي ناشي از جنگ شرايطي را فراهم آورد كه اعمال زور و فشار را براي اجراي اين طرح تقريباً غير ممكن ساخت؛ رژيم براي آنكه از بروز هرگونه حركتي در جامعه جلوگيري كند با ايجاد مراكز تفريحي و سرگرمي كه اكثر گردانندگان آن را زنان لاابالي تشكيل ميدادند قشر فعال اجتماع را به اين محافل سرگرم نمود. در حقيقت اين كشف حجاب بود كه اين شرايط را براي رژيم فراهم آورد تا زني كه قبلاً مجاهد ميپروراند و انقلابي به بار ميآورد تبديل به زني شود كه جلوي هرگونه حركت و انقلاب را عليه رژيم سد ميكند.
در همين راستا بود كه طي دستورالعمل محمدرضا پهلوي به وضوح بر اين نكته تأكيد شده بود كه از وجود زنان كه نيمي از جمعيت كشور را تشكيل ميدهند براي بالا بردن حيثيت سلطنت و شاه استفاده گردد. اگر چه ممكن است مفاهيم قديم بر مردان حاكم باشد، اما زنان مستعد فراگرفتن مفاهيم جديد هستند. «رهايي» زنان باعث ميشود تا شاه در هر خانه يك پايگاه براي خود به دست آورد.
در واقع، رژيم نيز براي اين منظور از زنان، بهترين و بيشترين استفاده را برد. رژيم تا جبهه زنان را در كنار خود داشت هر گونه حركت سياسي را به نفع خود به پايان رساند و هر فرد انقلابي را سركوب كرد؛ اما زماني كه زنان به خود آمدند و شعار بازگشت به خويشتن خويش سر دادند جبهه مردان به پيروزي رسيد.
در حقيقت اين زنان بودند كه با بازگشت دوباره به سوي حجاب شرايطي را فراهم آوردند تا مردان انقلاب كنند و از اين زمان به بعد بود كه رژيم ستمشاهي بزرگترين برگ برنده را از دست داد. به ثمر رسيدن شعار آزاديخواهي جامعه ايراني به دست زنان تحقق يافت و به دست مردان پيش رفت. البته فراموش نميكنيم كه اين بيداري را مذهب پديد آورده بود.
نتيجه آنكه پيامدهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي كشف حجاب بيش از آنكه براي جامعه ايراني نتايج مثبتي داشته باشد، نتايج منفي به دنبال داشت. اگر ميخواستند زنان را وارد عرصه فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي نمايند لازمهاش كشف حجاب نبود كه مبدل به كشف حجب شود. به قول مخبرالسلطنه لازمه امداد به زندگاني اگر رفع حجاب باشد، رفع حجب و حياء زندگي را خراب كرد. جريان كشف حجاب در دوره پهلوي دوم در واقع به رفع حجب رسيد. به طوري كه فرهنگ برهنگي، همراه با برهنگي فرهنگي، جوانان را كه سرمايه كشور بودند به عياشي دعوت ميكرد. پيران را به خدمتگزاري اين مراكز فرا ميخواند و زنان را به هنرنمائي در آن. آنچه هنر ناميده ميشد چيزي جز الگوهاي غربي نبود كه در مدلهاي هاليوود خلاصه شده بود. در نتيجه فرهنگ هيپيگري، بيبند و باري، هرزگي، ويرانگري، در اجتماع رو به رشد نهاد. منبع:مهدي صلاح ، كشف حجاب، زمينهها، واكنشها و پيامدها، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، تهران، بهار 1384 ، ص 232 تا 235 این مطلب تاکنون 2465 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|