راهپیماییهای انقلاب تاکتیک مؤثر در فروپاشی نظام شاهنشاهی (قسمت اول) | محمود پورهادی حرکت انقلاب اسلامی ایران از خرداد 1342 آغاز شد. این نهضت در تاریخ نهضتهای رهاییبخشِ جهان شیوه نوینی را به جهانیان عرضه کرد که میتوان گفت یکی از دلایل مهم پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 بود. از آنجا که رژیم پهلوی همۀ گروههای مبارز و احزاب را سرکوب کرده بود و در عمل سازمان یا حزبی که بتواند مبارزه علیه آن رژیم را سازماندهی کند، وجود نداشت، روحانیت بیدار به رهبری امام خمینی(ره) با اتخاذ راهبرد حضور مستقیم مردم در متن مبارزه علیه شاه، توانست با برگزاری راهپیماییهای عظیم مردمی، رژیم سرکوبگر پهلوی را به زانو درآورد.
در تاریخنگاری انقلاب اسلامی، از قیام 19 دی مردم قم به عنوان آغاز مرحله تعیین کننده نهضت امام خمینی(ره) پس از قیام پانزده خرداد 1342 یاد میکنند. این راهپیمایی که در اعتراض به انتشار مقاله وهنآلود دربار شاه علیه امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعاتِ 17 دی ماه 1356 انجام گرفت، برگزاری مراسم سوگواری برای شهدای بجایمانده از این راهپیمایی و تشکیل چهلمهای پی در پی در تبریز، یزد، تهران و ... را در پی آورد؛ بهطوری که نقش بسیار با اهمیت و تعیین کنندۀ آنها ـ در شکل دادن به روند حرکت مردم ایران بر ضد نظام پهلوی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی ـ بر همگان آشکار شد؛ زیرا این راهپیماییها توانسته بود حرکت انقلاب اسلامی را وارد مرحله برگشت ناپذیر و سرنوشتساز خود نماید و آن را تا سقوط سلطنت تداوم بخشد.
بعضی از مورخین نیز، اجتماعات و تظاهرات اعتراض آمیز مردم در مراسمهای سوگ حاج سید مصطفی فرزند امام خمینی را مبدأ حرکت تعیین کنندۀ مردم علیه حکومت پهلوی بر میشمارند. با این حال بی شک تظاهرات و راهپیماییهای گسترده مردم در شهرهای مختلف ایران با سازماندهی روحانیت مبارز و تحت رهبری امام خمینی(ره) شرایطی را برای سردمداران حکومت پهلوی و حامیان آمریکایی و انگلیسی آنها فراهم ساخت که نتوانستند موج عظیم مردمی را کنترل کنند.
درنهایت ترفند استعفای دولت جمشید آموزگار در چهارم شهریور 1357و تشکیل ـ به اصطلاح ـ دولت آشتی ملی به نخست وزیری شریف امامی و در پی شکست این دولت در چهاردهم آبان 1357، به روی کار آوردن دولت نظامی ارتشبد ازهاری انجامید. اما نه تنها این نظامی سالخورده در مقابل موج توفنده حرکت مردم تاب نیاورد، بلکه دولت بختیار هم که خود، نقش مخالف شاه را در درون جبهه ملی برعهده داشت، نتوانست مردم ایران را از مسیر مبارزه علیه حکومت پهلوی به رهبری امام خمینی(ره) منحرف سازد.
تداوم راهپیماییها و تظاهرات بی بدیل
برای یافتن مبدأ تظاهرات، اجتماعات و راهپیماییهای اعتراض آمیز علیه حکومت پهلوی طی دوران انقلاب و بیان فهرستوار آنها میتوان از زمان انتشار اخبار مربوط به رحلت آیتالله سیدمصطفی خمینی(ره) فرزند امام خمینی در تهران و شهرستانها آغاز کرد. انتشار خبر درگذشت مشکوک ایشان در اول آبان 1356 بازتاب بسیار وسیعی در ایران یافت و موج بزرگی را علیه حکومت پهلوی به راه انداخت؛ زیرا پس از سالها نام «خمینی» بار دیگر در مجامع عمومیِ شهرهای مختلف ایران بدون ترس از ساواک مطرح گردید.
براین اساس میتوان گفت بزرگترین تظاهرات و راهپیماییهای سیاسی مردم ایران و تعیینکنندۀ سرنوشت حکومت پهلوی، در حد فاصل اول آبان 1356 تا 22 بهمن 1357 صورت گرفت. راهپیماییهایی که در آنها موضوعهای اساسی در قالب شعارهای مردم جلوهگر میشد. در این راهپیماییها بر «وحدت کلمه»، «نقش محوری مساجد»، «هدایت روحانیت» و در رأس آنها امام خمینی(ره)، «ازخودگذشتگی»، «خون و شهادت»، «استقلال خواهی» و «نفی وابستگی» به بیگانگان تأکید میشد.
در فاصله این 16 ماه، علاوه بر تشکیل هزاران تجمع مردمی در خیابانها، میادین، مساجد و معابر مختلف در ابراز مخالفت با رژیم شاه، تعداد قابل توجهی راهپیمایی میلیونی یا تجمع و تظاهرات تعیین کننده در تهران و شهرستانها به مناسبتهای مختلف علیه حکومت پهلوی برگزار شد که همانطور که تأکید شد، تأثیری بسیار سرنوشتساز در سقوط سلطنت پهلوی و شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران داشت. این تظاهرات یا راهپیماییها که فرازهای اصلی تاریخ انقلاب اسلامی در سال7 - 1356 را تشکیل میدهند، عبارتند از :
- اجتماعات سوگواری در مراسم یادبود رحلت فرزند امام در شهرهای تهران، قم، اصفهان و مشهد.
- قیام خونین 19 دی مردم قم.
- قیام خونین 29 بهمن مردم تبریز در اربعین شهدای 19 دی قم.
- قیام خونین 10 فروردین مردم یزد در اربعین شهدای 29 بهمن تبریز.
- قیام خونین مردم قم، تهران و چند شهر دیگر در اربعین شهدای 10 فروردین یزد.
- راهپیمایی روز 13 شهریور بعد از نماز عید فطر.
- راهپیمایی روز 16 شهریور از مبدأ تپههای قیطریه.
- تظاهرات خونین 17 شهریور در میدان شهدا و روز «جمعه سیاه».
- تظاهرات خونین 24 مهرِ کرمان و اقدام رژیم در به آتش کشیدن بخشهایی از مسجد جامع این شهر
- تظاهرات خونین روز 13 آبان در دانشگاه تهران.
- تظاهرات خونین روز اول محرم در تهران.
- راهپیمایی روز 19 آذر، روز تاسوعای حسینی در تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران.
- راهپیمایی روز 20 آذر، روز عاشورای حسینی در تهران و اکثر شهرهای ایران.
- راهپیمایی روز 29 دی، روز اربعین حسینی.
- راهپیمایی روز 6 بهمن علیه شاپور بختیار به خاطر اقدام وی در بستن فرودگاه مهرآباد.
- راهپیمایی روز 7 بهمن، حرکت عمومی مردم به طرف فرودگاه مهرآباد.
- راهپیمایی روز 12 بهمن، استقبال از امام(ره) در مسیر فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا.
- راهپیمایی روز 19 بهمن، در تأیید نخست وزیر منتخب حضرت امام(ره)
- و سرانجام حضور مردم در خیابانها در روزهای 21 و 22 بهمن، علیرغم اعلام حکومت نظامی.
در مقاله پیش رو، به بررسی اجمالی هریک از این راهپیماییها و تظاهرات مردمی پرداخته شده است.
اجتماعات گسترده سوگواری برای رحلت فرزند امام
رحلت مشکوک آیتالله سید مصطفی خمینی(ره) فرزند امام خمینی را میتوان از اولین جرقهها در انفجار بشکۀ باروت اعتراض مردم ایران علیه رژیم پهلوی دانست. سید مصطفی در نیمه شب یكشنبه اول آبان 1356، به شكل مرموزانهای درگذشت. در پی رحلت او، امام در یادداشتی چنین مرقوم كردند:
«بسمه تعالی - إنّا لله و إنّا الیه راجعون - در روز یكشنبه نهم شهر ذیالقعدة الحرام 1397، مصطفی خمینی نور بصرم و مهجۀ قلبم، دارفانی را وداع كرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد. اللّهمّ ارحمه و اغفرله و أسكنه الجنّة بحقّ اولیائك الطّاهرین علیهم الصّلوة و السّلام.» (1)
با انتشار این خبر، حوزه نجف در هالهای از غم و اندوه فرو رفت. درسها تعطیل شد و روحانیت به سوگ نشست. رحلت سیدمصطفی نهضت اسلامی پانزده ساله ایران را جان تازهای بخشید؛ به گونهای فراگیر نام خمینی بر سر منابر و مساجد و دانشگاهها مطرح گردید. در واقع آتش زیرخاکستر خشم مردم علیه نظام استبدادی پهلوی زبانه کشید. بهطوری که اصحاب مسجد و محراب و دانشگاه با برپایی مراسم سوگواری با امام همدردی كردند و رژیم شاه نیز در ابتدا كوشید كه خود را بیتفاوت نشان دهد. زیرا كارشناسان رژیم پهلوی میپنداشتند شور و هیجانی كه كشور را فرا گرفته است، به دنبال برپایی مراسم فروكش میكند و این مراسم سوپاپ اطمینانی است كه از انفجار پیشگیری خواهد كرد! غافل از آنكه مراسم بزرگداشت تا چهلم رحلت او به طور پیوسته در استانها، شهرها و شهرستانها تداوم یافت. در این مجالس گویندگان مذهبی با بهرهگیری از فرصت به دست آمده در تبیین خط و اندیشه امام خمینی و نمایاندن هرچه بیشتر ماهیت ضدّ اسلامی شاه و بسیج مردم بر ضدّ هیئت حاكمه داد سخن دادند. بواقع در این مرحله درگذشت فرزند ارشد امام خمینی اتحاد كم نظیری در ملت پدید آورد. عموم مردم، روحانیان، دانشگاهیان، سازمانها و گروههای سیاسی و ...، یکبار دیگر بعد از قیام پانزده خرداد 1342 به صورت یكپارچه پشت سر آرمان امام خمینی قرار گرفتند و این همپیمانی طلیعه یک انقلاب بود. به همین دلیل امام از رحلت سیدمصطفی به عنوان یکی از الطاف خفیۀ الهی نام بردند. (2) امام ضمن تأکید بر اهمیت فرصت سیاسی به دست آمده، به ضرورت همبستگی دو قشر روحانی و دانشگاهی اشاره کردند و فرمودند:
«...هر دو با هم دست برادری بدهید. دست برابری بدهید. مسائلتان را طرح بکنید. امروز یک فُرْجه پیدا شده. من عرض میکنم به شما یک فرجه پیدا شده. اگر این فرجه پیدا نشده بود، این اوضاع امروز نمیشد در ایران. یک فرجهای است این. اگر الآن غنیمت بشمارند این را، این فرصت است. این فرصت را غنیمت بشمارند آقایان. بنویسند، اعتراض کنند. الآن نویسندههای احزاب دارند مینویسند، امضا میکنند. مینویسند، اشکال میکنند، امضا میکنند. شما هم بنویسید، صد نفر از علما امضا بکنند. مطالب را گوشزد بکنند. اشکالات را بگویند. امروز روزی است که باید گفت. و پیش می برید...» (3)
با همین سفارش و تأکید امام بود که پس از رحلت حاج آقا مصطفی، مجالس ختم با شرکت وسیع روحانیان و دانشگاهیها در داخل و خارج کشور به مناسبت ختم و هفت و چهلم ایشان، برگزار شد. در خلال هر یک از اینها، تظاهرات گستردهای علیه رژیم شاه براه افتاد. همبستگی این دو قشر تأثیرگذار در جامعه، موجی تازه علیه رژیم پهلوی پدید آورد. موجی که در قالب تظاهرات و راهپیماییها وقتی به دیگر امواج اعتراضی پیوست، به ساحل انقلاب رسید. یکی از گزارشهای ساواک راجع به تبعات درگذشت سید مصطفی خمینی در ۱۱ آبان ۵۶ چنین مینویسد:
«تجلیلی که قاطبه روحانیون، بازاریان، اعضای سابق جبهه به اصطلاح ملی، نهضت به اصطلاح آزادی، دانشجویان و افراد عادی در خلال برگزاری مجالس ترحیم و سوگواری یاد شده بالا در مسجد ارک، مسجد جامع بازار، مسجد جامع سرسبز نارمک، مسجد اعظم قم، مسجد آیتالله کاشانی در پامنار، مسجد شهرری از خمینی به عمل آوردند و در دنباله مراسم سوگواری به یک روز تعطیل عمومی در قم و یک روز تعطیل شدن بازار تهران انجامیده، اکثر شرکت کنندگان در این مراسم و مجالس شعارهایی بر له خمینی و علیه دستگاه داده و همه دست به دعا بودند که یکبار دیگر خمینی به ایران مراجعت نماید. از طرفی در بعضی از محافل بازار بین مردم عادی چنین شایع شده که مصطفی خمینی را نیز مانند علی شریعتی در خارج از ایران به وسیله دستگاه به قتل رسانیدهاند. روی هم رفته مرگ مصطفی خمینی در بالا بردن شأن پدرش بین قاطبه مردم بسیار مؤثر بوده است.» (4) به ویژه که همه اقشار جامعه در برگزاری مجالس سوگواری وی حضوری فعال داشتند. (5)
یک گزارش دیگر که نشان از وحشت سران ساواک از برگزاری آیینهای سوگواری برای فقدان آیتالله مصطفی خمینی دارد، گزارشی است که پرویز ثابتی از مسئولان بلندپایه ساواک آن را نوشته است. ثابتی درگذشت سیدمصطفی و برگزاری مجالس ختم او را چنین تحلیل میکند:
«فوت مصطفی خمینی پسر روحالله خمینی در عراق به علت سکته قلبی ... مستمسک جدیدی به دست روحانیون افراطی و هواداران آنها داد تا مجدداً زمینه تحریک متعصبین مذهبی را فراهم نمایند... به مناسبت فوت یاد شده، مجالس متعددی در تهران و دیگر شهرهای کشور برگزار گردید و روحانیون افراطی فرصتی یافتند تا از متوفی و پدرش تجلیل نمایند...» (6) در این سند ثابتی اذعان میکند که درگذشت سیدمصطفی به روند حرکت نهضت اسلامی شتاب بخشیده است. سلسله حوادثی که پس از اول آبان ۱۳۵۶ در ایران روی داد مبدأ تحول بزرگ و بی نظیری در تاریخ کشور شد.
قیام 19 دی قم
حکومت شاه پس از مشاهده اجتماعات و مجالس گسترده سوگواری برای رحلت فرزند حضرت امام خمینی، متوجه اقتدار و عمق نفوذ امام در جامعه گردید. شاه که این نفوذ را خطری برای دوام تاج و تخت خود میدانست، در صدد مقابله با آن برآمد. او در اقدامی حساب نشده، زمینهسازِ قیام عمومیِ مردم قم و سپس سایر شهرها گردید و حکومت خود را آشکارا در برابر اراده مردم قرار داد.(7)
روز شنبه 17 دی 1356 و در سالروز کشف حجاب، مقالهای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با امضای مستعار «احمد رشیدی مطلق» در صفحه 7 روزنامه اطلاعات به چاپ رسید. این مقاله که به سفارش دربار تهیه شده بود، حاوی اهانتهایی به امام خمینی بود.
اقدام دربار واکنش خشمآلود مردم قم را به همراه آورد. بازار قم و درس مراجع عظام به نشانه اعتراض تعطیل شد و دهها هزار نفر از مردم در مسجد اعظم قم اجتماع و انتشار مقاله توهین آمیز علیه مرجع تقلید زمان خود را محکوم کردند. بسیاری از مردم نیز به سمت بیت مراجع قم راهپیمایی کردند. آنان به کامیونی که حامل روزنامه اطلاعات جهت توزیع در شهر بود، حمله کردند و روزنامههای آن را به آتش کشیدند. در جریان زد و خورد خونینی که روز 19 دی 1356 میان مأموران امنیتی با مردم رخ داد، دهها نفر شهید یا مجروح شدند. دفتر حزب رستاخیز در قم، کلانتریهای این شهر و خودروهای پلیس مورد حمله مردم قرار گرفت.(8) روزنامه اطلاعات تعداد قربانیان را 6 کشته و 9 مجروح اعلام کرد؛(9) ولی منابع غیر رسمی تعداد تلفات را به مراتب بیشتر اعلام کردند.
حادثه 19 دی باعث شد که رژیم در عکس العمل حوادث قم و مهار حرکت مردم، گروهی از شاگردان امام خمینی را به دیگر شهرها تبعید کند. با این تبعیدها امواج نهضت از قم به دیگر نقاط کشور گسترش یافت.
دستاوردهای قیام 19 دی قم
تظاهرات اعتراض آمیز مردم قم دستاوردهایی داشت که مهم ترین آنها عبارتند از:
الف) ثابت شد شعار «فضای باز سیاسی» که شاه تلاش فراوان داشت تا در صحنه بین المللی آن را تبلیغ کند و نشانه دموکراسی و آزادی در ایران بنامد، دروغ است.
ب) هراس شاه از حرکت مذهبی ـ سیاسی مردم به رهبری روحانیت و در رأس آنها، امام خمینی، بیش از هر حرکت سیاسی دیگر به نمایش گذاشته شد.
ج) با قیام 19 دی قم، نهضت امام خمینی در مسیر جدیدی قرار گرفت که مراسمهای چهلم شهدا بعد از آن، در عمل ترفندهای رژیم شاه را برای کنترل حرکت انقلاب اسلامی در ایران بی نتیجه گذاشت.
د) پس از قیام 19 دی مردم قم، متحجرین و مروجان جدایی دین از سیاست منزوی شدند. پس از این قیام، امواج انقلاب اسلامی شدت گرفت و با چهلمهای پی در پی مردمِ نقاطِ مختلف ایران، دامنه انقلاب فراگیر شد و در نهایت به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید. رژیـم پـهـلوى بـعـد از واقـعه خونین 19 دى، عدهاى از كارمندان و اعضاى حزب رستاخیز را جمع آورى و با به راه انداختن تظاهراتى نمایشى سعى كرد وانمود كند كه روشنفكران ایران، آنچه را که «شورش مرتجعین قم» خوانده شد، محكوم کردند. در واقع تـظـاهر كنندگان قلابى که روز 23 دى 1356 طى یك راهپیمایى در قم، به حمایت از شاه پرداختند، اجیرشدگان حزب رستاخیز بودند. (10)
پس از حماسه 19 دی 56 شهر قم، نه شاه و نه درباریان پهلوی حاضر نشدند مسئولیت نوشتن مقاله اهانتآمیز را كه با نام مستعار «رشیدی مطلق» به چاپ رسیده بود به عهده بگیرند. گروهی شخص شاه را نویسنده اصلی مقاله میدانستند و گروهی دیگر دربار پهلوی را. جمعی پرویز نیکخواه معاون سابق وزارت اطلاعات را نویسنده مقاله معرفی کردند،(11) جمعی نیز ـ از جمله داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینه جمشید آموزگار ـ علی شعبانی را. (12) و... اما این مطلب را نمیتوان انكار کرد كه مقاله را چه خود شاه و چه یک درباری نزدیك به شاه نوشته باشد، با هماهنگی شاه بوده و او در جریان انتشار مقاله قرار داشته و انتشار مقاله جز با نظر مثبت او غیر ممكن بوده است.
قیام 29 بهمن تبریز (اربعین شهدای قم)
روز 29 بهمن 1356 از جمله روزهای ماندگار در تاریخ تحولات انقلاب اسلامی ایران به شمار میرود. در این روز مردم بپاخاستۀ تبریز در اربعین شهدای 19 دی قم علاوه بر حضور در مساجد و تکایا و برگزاری آیینهای چهلمین روز شهادت شهدا، به صورت راهپیماییهای بزرگ به خیابانها نیز آمدند و با نثار خون خود، راه شهدای قم و راه انقلاب اسلامی را تداوم بخشیدند.
مردم تبریز پیش از ظهر این روز در مقابل مسجد میرزا یوسف اجتماع کردند؛ اما مأموران پلیس مانع ورود آنان به مسجد شدند و عدهای از مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در نتیجه درگیری در همین نقطه با مأمورین آغاز شد. این درگیری به سرعت توسعه یافت و تدریجاً تمام شهر تبریز را فرا گرفت. در این روز بانکهای متعلق به بهائیان، ساختمان حزب رستاخیز، مجسمههای شاه، مشروب فروشیها، مراکز فساد، کارخانه پپسی کولا، سینماها و مراکز دولتی در آتش خشم و کینه مردم انقلابی تبریز سوختند. در این حوادث عدهای شهید و صدها نفر مجروح و مصدوم شدند و با آنکه در شهر حکومت نظامی اعلام شد، ولی مردم بیاعتنا به مقررات حکومت نظامی فردای آن روز نیز به تظاهرات دست زدند و با پلیس مجدداً درگیر شدند. در چند نقطه شهر، تظاهرات اوج بیسابقهای یافت و به آتش زدن چند ساختمان دولتی دیگر انجامید. بنا به نوشته مطبوعات و خبرگزاریها مجموعاً در دو روز 29 و 30 بهمن 1356 در تبریز شش نفر کشته و 125 نفر زخمی شدند. (13) ولی آمارهای غیر رسمی تعداد قربانیان را بیش از این ارقام ذکر کردهاند. بر اساس گزارش مطبوعات در این دو روز همچنین 135 نقطه شهر به آتش کشیده شد: مجموعاً ۷۳ شعبه بانک، هشت سینما، چهار هتل و سه اتومبیل دولتی در آتش سوختند. (14) سرکنسول امریکا در تبریز در گزارش خود وقایع 29 بهمن تبریز را چنین تشریح میکند:
«... اندکی پس از ساعت 10 صبح شنبه، گروههایی که اکثریت آنان را جوانان تشکیل میدادند در بازار و مرکز خرید اصلی شهر گرد آمدند. کوشش پلیس محلی برای جلوگیری از ازدحام به زد و خورد شدیدی منجر گردید که به سرعت و به طرز خشونت باری به دیگر نقاط شهر سرایت کرده و گسترش یافت. با وجود آنکه شنبه به طور رسمی روز کار محسوب میشد، اوراق چاپی از هفته گذشته بین مردم توزیع گشته و به آنان سفارش شده بود که روز شنبه را به مناسبت چهلم مقتولین مرکز مذهبی قم تعطیل نمایند و لذا منطقه بازار و اکثریت مطلق مغازههای شهر تعطیل کرده بودند. اما ادارات، فروشگاههای وابسته به دولت و بانکها باز بودند. این اماکن، همزمان با آغاز آشوب، از سوی جمعیت مورد حمله و تهاجم قرار گرفتند... مأمورین پلیس شهری آشکارا فاقد آمادگی لازم جهت مقابله با انفجار خشونتی که در پیش بود، به نظر میرسیدند و ظاهراً هیچگونه برنامهریزی قبلی در این باره انجام نگرفته بود... پلیس محلی بزودی کنترل خود را از دست داده... اقدام به عقب نشینی نمود. اوایل بعدازظهر، سربازان پیاده نظام به کمک پلیس شتافتند و وارد صحنه شدند... هنگامی که این نیروهای کمکی رسیدند و شلیک گلوله به سمت جمعیت به طور جدی آغاز گردید، آشوب در منطقهای به طول 12 کیلومتر (از دانشگاه آذر آبادگان در شرق تا ایستگاه راه آهن در غرب شهر) و عرض 4 کیلومتر (از ستاد حزب رستاخیز در شمال تا دو بلوک مانده به کنسولگری امریکا در جنوب) گسترش یافته بود. ورود ارتش و به ویژه تانکهای چیفتن که برای گشت و پاسداری از شهر وارد صحنه شدند، باعث شد که موضع تهاجمی مردم کاهش پذیرد...خسارت وارده بر اموال دولتی قابل ملاحظه و آمار کشتهها و مجروحین صدها نفر تخمین زده میشود... انتظار میرود که آثار و عوارض آشوب تا مدتی مدید ادامه داشته باشد.» (15)
قیام 29 بهمن مردم تبریز چنان برای رژیم شاه خرد کننده بود که در عکس العملی تدافعی سپهبد اسکندر آزموده استاندار نظامی آذربایجان برکنار و به تهران اعزام شد و سپهبد جعفر شفقت قائم مقام ستاد ارتش به جای وی رهسپار تبریز شد. (16) در همین رابطه رئیس شهربانی تبریز نیز از مقام خود عزل شد. (17) علاوه بر این، دولت جمشید آموزگار نخست وزیر، کمیته ویژهای را مأمور بررسی اوضاع تبریز کرد(18) و در مجلس، مقامات و مسئولان دولتی مورد حمله شدید نمایندگان قرار گرفتند. (19)
قیام 29 بهمن مردم تبریز خود مبدأ تازهای شد تا در اربعین شهدای آن، مردم یزد به پاخیزند و این انقلاب را تداوم بخشند. روز 29 بهمن در شرایطی که به دعوت آیات عظام و مراجع، بازارها در بسیاری از نقاط کشور بسته بود، مردم قم نیز مراسمی در مساجد و حسینیهها برگزار کردند. امام خمینی نیز طی سخنانی در مسجد شیخ انصاری نجف، ضمن تجلیل از قیام 19 دی قم، شدیداً به امریکا و انگلیس که اعلامیۀ حقوق بشر را امضا کردهاند ولی جنایات شاه را تأیید میکنند، حمله کردند. (20)
دستاوردهای قیام 29 بهمن تبریز
1- قیام 29 بهمن تبریز به هیئت حاکمه پهلوی و به شخص شاه فهماند که در تحلیل وقایع کشور، اتهام بیپایه دخالت کمونیستها را باید کنار بگذارند و حساب ویژهای برای انگیزههای مذهبی در اینگونه وقایع باز کنند. انتخاب «چهلمین روز» برای ادامه نهضت، دقیقاً برخاسته از فرهنگ اسلامی است.
2- قیام 29 بهمن تبریز که در روز 30 بهمن نیز ادامه یافت و عزل و نصبهای گسترده حکومتی در پی سرکوب مردم این شهر نشان داد که رژیم پهلوی در مدیریت بحران تا چه حد ضربه پذیر و دچار بهمریختگی و استیصال شده است. افزون بر آن ابهت ساختگی شاه و ساواک در نگاه مردم نیز فرو ریخت.
3- قیام 29 بهمن تبریز بعد از قیام 19 دی قم نشان داد که مردم به صورت جدی و تا پای اهدای جان خود، خواستار ادامۀ نهضت ضد استبدادی علیه حکومت شاه هستند و هیچ فرصتی را در این خصوص از دست نمیدهند. چنانکه بعضی از مورخان معتقدند برگزاری چهلمهای پیاپی در شهرها بیش از آنکه بیانگر تمایل مردم برای برگزاری آیینهای سوگواریِ شهدا باشد، نشان از عزم آنان برای تداوم نهضت دارد.
4- راهپیمایی و تظاهرات گسترده مردم تبریز در اعتراض به کشتار مردم بیپناهِ قم بار دیگر، یادآور پیوند روحانیت و مردم در صدر مشروطیت و وقایع حاصل از پیشگامی مردم تبریز در برابر ظلم و بیدادگری بود. همین موضوع موجب نگرانی شدید دستگاه حکومت شاه در تهران شد.
قیام دهم فروردین یزد (اربعین شهدای تبریز)
روز پنجشنبه دهم فروردین 1357 به مناسبت چهلم شهدای 29 بهمن تبریز، راهپیماییهای گستردهای علیه رژیم شاه در سراسر كشور برگزار شد. به دنبال اعلام عزای عمومی از سوی امام خمینی رهبر انقلاب و آیات عظام، بازار تهران و سایر شهرهای كشور در این روز تعطیل بود. در قسمتی از پیام امام خمینی که به مناسبت اربعین شهدای تبریز انتشار یافت آمده است:
« مصیبت بزرگی را که بر برادران تبریزی ما وارد شد، اربعین آن را در سوگ هستیم، و ملت ایران نیز در آن روز با عزای عمومی خود به ملتهای آزاد جهان بفهمانند که ما با چه شرایطی زندگی میکنیم. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواستار، و قطع ایادی اجانب را امید دارم.» (21)
متعاقب پیام امام، روز 10 فروردین 1357، سراسر کشور در اعتصاب و تعطیل عمومی و راهپیماییهای اعتراض آمیز بود. در شهرهای قزوین، اصفهان، بابل و کاشان، به ساختمانهای حزب رستاخیز در خلال تظاهرات حمله شد. راهپیماییها و تظاهرات مردمی در بسیاری از شهرهای کشور خشونت بار بود و بر اثر درگیری پلیس با مردم، تعداد زیادی شهید یا مجروح شدند.
بیشترین آمار شهدا و مجروحین مربوط به تظاهرات یزد بود كه در این شهر نیروهای دولتی بیمحابا به سوی مردم شلیك كردند. در این روز تمام شهر یزد یکپارچه تعطیل عمومی بود. در کشتار مردم یزد که تا نخستین ساعات روز 11 فروردین بی محابا ادامه داشت، دهها نفر از طبقات مختلف مردم به شهادت رسیدند و صدها نفر مجروح شدند. و پلیس عده زیادی را دستگیر كرد. (22)
حوزه علمیه یزد در اطلاعیهای که روز 12 فروردین انتشار داد، تصریح کرد که تظاهرکنندگان یزدی را نظامیان شاه از هر طرف محاصره کرده بودند و تمامی راهها و حتی کوچهها را برای جلوگیری از فرار مردم عمداً بسته بودند و سربازان، وحشیانه به روی مردم آتش میگشودند. صحنۀ اصلی جنایت شاه در یزد، میدان پهلوی (میدان شهیدانِ فعلی) بود. در خلال این درگیریها تعدادی از علما دستگیر شدند و بعضی از آنان پس از ضرب و جرح، به شهرهای دوردست تبعید شدند. هیچكس اجازه ملاقات با مجروحین را نداشت و بسیاری از مردم میگویند جسد شهدا به هیچوجه به بازماندگان آنان داده نشد... آمار دقیقی از شهدای یزد در مورد حوادث 10 فروردین منتشر نشد و روزنامهها به نقل از گزارش منابع دولتی تنها به دو کشته در این روز اشاره کردند.(23) همین منابع به آمار 13 کشته در حوادث سراسر کشور اشاره کردهاند.(24)
اربعین شهدای یزد در سراسر كشور
روز 19 اردیبهشت 1357 مراسم اربعین شهدای شهرهای یزد، جهرم و اهواز به شكلی بیسابقه در سراسر كشور برگزار شد. این مراسم با شهدای جدید و بازداشتهای گسترده مواجه گردید و نقطه اوج آن نیز در شهر قم بود. (25) این شهر به مدت 10 ساعت شاهد زد و خورد و خون و آتش بود و عده دیگری به خیل شهدا پیوستند. در این شهر یک هتل در خلال 10 ساعت درگیری پنج بار به آتش کشیده شد.(26) فضای شهر را دود و گاز اشكآور، پر كرده بود. درگیریها از پایان مراسم سوگواری که در مسجد اعظم قم برپاشد، آغاز گردید. صدها اتومبیل در جریان درگیریِ قوای دولتی با مردم آسیب دید. تعداد زیادی از بانکهای متعلق به سرمایهدارانِ حکومتی، ساختمانها و ادارات دولتی، کلانتری قم و اتومبیلهای انتظامی و نظامی توسط مردم خشمگین مورد حمله قرار گرفته و به آتش کشیده شدند. منزل آیتالله العظمی گلپایگانی مورد حملۀ قوای دولتی قرار گرفت به طوری که ایشان دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان انتقال یافت.(27)
در تهران نیز در اربعین شهدای یزد اجتماع عظیمی از اقشار مختلف مردم در مسجد جامع تهران تشکیل شد. پس از این مراسم که جلوهای از همبستگی دانشجویان، دانشآموزان و بازاریان را نشان میداد، مردم در خیابانهای اطراف بازار به حرکت درآمدند و پس از شروع درگیریِ نظامیان با آنان، تعداد زیادی مشروب فروشی، سینما و مراکز فساد توسط مردم خشمگین به آتش کشیده شد. در شیراز، تبریز، خرم آباد، اهواز، زنجان، اصفهان، بهبهان و نجف آباد، درگیریهای مأموران دولتی با مردم شدید و خونین بود. در بهبهان دو تانک ارتش توسط مردم به آتش کشیده شد. دولت جمشید آموزگار در خصوص حوادث روز 19 اردیبهشت 1357 بیانیۀ شدیداللحنی انتشار داد و متذکر شد که اخلالگران را به شدیدترین صورت ممکن مجازات خواهد کرد.(28)
حوادث روز 19 اردیبهشت در قم، تهران و دیگر شهرستانها انعكاس گستردهای در سراسر جهان داشت. رسانههای خارجی گزارشهای ویژهای درباره این حوادث كه منجر به تعطیلی دانشگاهها، بازار، درگیری، جرح و كشتار گردید، منتشر نمودند. روزنامه «لوماتن دوپاری» چاپ پاریس در گزارشی تحت عنوان «شاه زنجیر پاره میكند» دربارۀ حمله به منزل آیتالله العظمی گلپایگانی نوشت:
«...با حمله ناگهانی ساواك به منزل سه تن از رهبران مخالف مذهبی و كشته شدن چند نفر، دولت ایران جنگ علنی علیه مذهب را انتخاب كرد. گذشته از حوادث خونین امروز در شهرهای ایران، وخیمترین حوادث، حمله ساواك به منزل سه تن از مهمترین رهبران مذهبی شهر قم و كشور بود. افراد ساواك كه تظاهركنندگان را تعقیب میكردند حق پناهندگی مسلمی را كه از پیش وجود داشته نقض كردند. آنها چندین نفر را دستگیر كردند و در منزل آیات، گاز اشكآور پرتاب و تیراندازی كردند...» (29)
راهپیمایی عید سعید فطر
یکی از مهمترین رویدادهای دوران انقلاب که در ماه شهریور 1357 به وقوع پیوست، برپایی نماز عید «فطر» به امامت آیتالله «مفتح» و راهپیمایی میلیونی پس از نماز بود.(30) در فضای انقلابی آن روزها «جعفر شریفامامی» به عنوان نخستوزیر جایگزین «جمشید آموزگار» شده بود. آموزگاز که در 16 مرداد 1356 بعد از برکناری هویدا به نخست وزیری رسیده بود، در پنجم شهریور 1357 به فاصله یک هفته پس از جنایت هولناکی که در سینما رکس آبادان رخ داد، مجبور به استعفاء شد و زمام امور نخست وزیری را به شریفامامی واگذار کرد. شریفامامی در دوره کوتاه نخستوزیریاش تلاش کرد با دادن امتیازهایی به مخالفان، فضا را کمی آرام کند و به قول خودش «آشتی ملی» برقرار سازد. او به همین دلیل نام کابینۀ خود را که در پنجم شهریور 57 تشکیل داد، «کابینه آشتی ملی» نهاده بود. اما به دلیل عدم شناخت انقلاب اسلامی، در رسیدن به این هدف ناتوان بود.
تابستان سال 1357 با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود. نیمی از این ماه در مرداد و نیمی هم در شهریور ماه مقارن بود. به همین دلیل در ماه رمضان مساجدی که حال و هوایشان انقلابی بود، روزهای پر کاری داشتند. سخنرانانِ منابر از این ماه و از سنگر مساجد، به عنوان فرصتی ویژه برای مبارزه علیه رژیم شاه بهره بردند. در واقع مساجد به عنوان پایگاههای انقلاب، ـ در این راه ـ تعامل خوبی میان روحانیت و مردم ایجاد کرده بودند. اگر بخواهیم به چند نمونه از مساجدی اشاره کنیم که در رمضان 57 صداهای مخالف بیشتری از آنها شنیده میشد، بدون تردید اول باید از مسجد «قبا»یِ تهران یاد کنیم. این مسجد به همت شهید مفتح به یکی از کانونهای اصلی مبارزه علیه حکومت پهلوی تبدیل شده بود. طبق اسناد و خاطرات به جا مانده، سخنرانیها و انواع و اقسام فعالیتهای انقلابی، در ماه رمضان آن سال در مسجد قبا سازماندهی میشد. به گزارش اسناد ساواک میزان استقبال مردم هم از سخنرانیها و مراسم مسجد طوری بود که جمعیت به بیرون از مسجد و خیابانهای اطراف کشیده میشد. ازجمله در اسناد ساواک درباره تعداد جمعیت در سخنرانی شبهای مختلف ماه رمضان در مسجد قبا آمارهای قابل توجهی ارائه شده که بیشترین آنها مربوط به شب قبل از عید فطر است. در یکی از این گزارشها آمده که جمعیت در آن شب در خیابانهای اطراف مسجد به شعاع حدود 2 کیلومتر نشسته بودند.(31)
مراسم و فعالیتهای دینی و انقلابی رمضان آن سال در مسجد قبا و البته مساجد دیگر دارای حسن ختامی اساسی هم بود. این حسن ختام، نماز عید فطر در 13 شهریور بود که در بسیاری نقاط رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. آن سال نماز عید در مناطق مختلفی از تهران برگزار شد ولی دو سه نقطه نسبت به دیگر مناطق شاخصتر شدند. مانند نمازی که در خیابان فرحآباد (پیروزی) در نزدیکی میدان ژاله (شهدا) برگزار شد؛ یا نمازی که در زمینهای کن در اطراف بزرگراه محمدعلی جناح خوانده شد.
اما نمازی که در تاریخ انقلاب اسلامی ماندگار شد و تأثیر فوقالعادهای در جریان انقلاب داشت، نماز عید فطری بود که در تپههای قیطریه برگزار شد. به دنبال آن تظاهراتی شکل گرفت که از حدود تجریش شروع و تا مناطق جنوبی مثل راهآهن و شوش ادامه یافت. نماز عید فطر قیطریه که در مسجد قبا برنامهریزی شده بود، به امامت شهید مفتح برگزار شد. روزنامه کیهان درباره تظاهرات مردم ایران علیه رژیم پهلوی در روز عید فطر 57 نوشت:
«تظاهرات و راهپیمایی چند میلیونی عظیمترین نماز عید فطر تاریخ ایران برگزار شد... برمبنای همین گزارش براساس نظر حضرت امام راهپیمایان، سربازان و افسران را در خیابانها گل باران کردند... دریای جمعیتی که خیابانهای تهران را پوشانده بود، چهرۀ سیاسی - مذهبی خود را در آرامش شگفت آوری نشان داد... صدها هزار تظاهرکننده، هر جا به مأموران و کامیونهای پر از سرباز میرسیدند، چون دریایی که جزیرهای را در میان بگیرد، به گرمی برای سربازان و نظامیان دست تکان میدادند.» (32)
در این باره روزنامه اطلاعات همچنین نوشت:
«امروز بزرگترین راهپیمایی تاریخ ایران با شرکت بیش از سه میلیون نفر در سراسر کشور برگزار شد.»(33)
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران درباره راهپیمایی عظیم مردم ایران در عید فطر 57 مینویسد: «راهپیمایی روز عید فطر به عنوان یک دمونستراسیون و نمایش خیابانی در تاریخ نوین ایران بیسابقه بود. حداقل یک صد هزار نفر در این راهپیمایی شرکت کرده بودند. نظم این راهپیمایی فوقالعاده و شبیه به یک رژه نظامی بود. مأموران انتظامی راهپیمایی، جوانانی بودند که بیشتر سوار بر موتورسیکلت هوندا صفوف راهپیمایان را منظم میکردند و در سر چهارراهها و تقاطعها راه عبور و مرور وسایل نقلیه را برای حرکت راهپیمایان مسدود میکردند. عدهای از مأموران انتظامی راهپیمایی مجهز به وسائل مخابراتی تاکی– واکی بودند. پیشبینیهای لازم برای تأمین آب و خوراکی به عمل آمده بود و عدهای هم با بلندگو برای هماهنگ ساختن شعارهای راهپیمایان حرکت میکردند. به طور خلاصه این راهپیمایی نمایشی از قدرت مخالفان مذهبی شاه و تشکیلات قوی و منظم آنها بود.... نظم و سازمان این راهپیمایی در عین حال که موجب تحیر و شگفتی ما شد، این واقعیت را هم آشکار ساخت که ما تشکیلات و فعالیت مخالفان را دست کم گرفتهایم و از منابع اطلاعاتی لازم در میان گروههای مخالف به ویژه روحانیون و بازار برخوردار نیستیم....»(34)
آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران نیز در باره راهپیمایی عید فطر 57 چنین مینویسد:
«در جشنی که پایان رمضان را مشخص میکند (عید فطر) تظاهراتی عظیم ولی منظم که تمامی اقشار جامعه در آن شرکت داشتند، شمال تا جنوب تهران را فرا گرفت. این تظاهرات با چنان نظمی از سوی رهبران مذهبی سامان داده شده بود که دولت به آن رشک برده است. تظاهرکنندگان، مخالف و دشمن رژیم بودند؛ اما در نهایت آرامش حرکت میکردند. آنان با سربازان روابط دوستانهای برقرار نموده و برای اولین بار در لوله تفنگشان گل میگذاشتند. در این تظاهرات حادثهای رخ نداد ولی زنگ خطری را برای ژنرالها به صدا درآورد و آنها نگران روحیه سربازان در خیابانها شدند.»(35)
در روز عید فطر، پس از خواندن نماز و شنیدن سخنرانی شهید باهنر و صحبتهای کوتاه شهید مفتح، جمعیت همانند رودی آرام از خیابان کوروش کبیر (شریعتی فعلی) به سمت جنوب راه افتادند و دست به تظاهرات علیه رژیم زدند؛ تظاهراتی بیسابقه که گرچه ارقام ذکر شده درباره تعداد جمعیت در آن متفاوت است. اما بدون تردید تبدیل به بزرگترین حرکت مردمی بر ضد رژیم تا آن زمان شد.
یکی از ویژگیهای راهپیمایی طولانی عید فطر 57 همانگونه که اشاره شد، رفتار دوستانه مردم با ارتشیها در طول مسیر بود که انعکاس قابل توجهی در رسانههای داخلی و خارجی آن زمان داشت. تظاهرکنندگان به محض اینکه با کامیون پلیس برخورد میکردند شعار میدادند: «برادر ارتشی، چرا برادرکشی» و آنگاه به طرف مأمورین انتظامی گل پرتاب میکردند.
آن روز ساکنان بسیاری از خانهها در طول مسیر راهپیمایان با پذیرایی از آنها همدلی خودشان را با انقلاب اعلام میکردند. برای بسیاری از ناظران آن راهپیمایی، حضور گستردهی زنان با پوشش چادر مشکی قابل تأمل بود. هما ناطق پژوهشگر و تاریخ نگار، در این باره مینویسد:
«بزرگترین بسیج زنها در انقلاب، روز عید فطر بود. برای اولین بار بود که میتوان گفت تعداد زنها بر مردان میچربید و اولین بار بود که در یک تظاهرات، همه با چادر و حجاب اسلامی آمده بودند. برای ماها که از دور نگاه میکردیم، این یکی از عجیبترین منظرههایی بود که دیدیم. یعنی یکه خوردیم.» (36)
در روز 13 شهریور، بین «نماز» و «مبارزه»، پیوند برقرار شد. شعارهایی كه در آن روز داده شد، تماماً ماهیت مذهبی - سیاسی داشتند. شعارهایی مانند: «سكوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن»، «إنّ الحیات، عقیدة و الجهاد»، «برای حفظ قرآن، مردم به ما ملحق شوید» که در پارچه نوشتهها در دست مردم دیده میشد، نمایانگر ماهیت مذهبی- سیاسی راهپیمایی بود. نكته جالب اینكه مردم پس از راهپیمایی، نماز ظهر و عصر را در خیابان خواندند و این به منزله مطرح كردن یك نماد مذهبی در جریان یک مبارزه آرام سیاسی مبارزه بود. (37)
«...از بامداد آن روز، با براه افتادن جمعیت، خبرها به شاه رسید. اما هیچکدام از کسانی که طرف پرسش او قرار گرفتند، رقم تظاهرکنندگان را از ده هزار نفر بالاتر نبردند. درباریان میکوشیدند ـ چون همیشه ـ با عبارت: "خاطر مبارک آسوده باشد" شاه را از واقعیت دور نگه دارند. اما هر چه روز به ظهر نزدیکتر میشد التهاب او فزونی یافت. سپهبد صمدیانپور رئیس کل شهربانی کشور، وقتی پای تلفن خواسته شد، ناچار شد فاش کند که جمعیت تمام جاده قدیم شمیران را گرفته، ولی درگیری و مقاومتی وجود ندارد. چنین بود که شاه، ناگهان با فریاد از گارد خواست تا هلیکوپتر او را آماده پرواز کنند. فرح، درباریان، هویدا و نظامیان گارد با حداکثر تلاش خود، تنها توانستند او را وادار کنند که سوار بر هلیکوپتر هوانیروز شود. ساعتی بعد، او از بالا، با چشم خود میدید که سیل بیپایان جمعیت، فریاد زنان به مرکز شهر رسیدهاند. مردم آموخته بودند که به سوی این هلیکوپترها، مشت تکان دهند و شعارهای خود را فریاد کنند. شاه هنگام بازگشت، در یک واکنش عصبی، حاضران از جمله فرماندهان نظامی و هویدا و درباریان را به سختترین ناسزاها بست. فحشهای مستهجنی که تنها از زبان رضا شاه شنیده شده بود، همچون باران بر سر و روی حاضران باریده میشد. سرانجام از شدت خشم، لگدی بر بدنهی اتومبیل کورسی لامبرگینی محبوبش کوفت. سوار بر آن شده و رفت. گویی صدای آن یک میلیون تن در گوشش بود که تا فردا هیچکس را نپذیرفت. در این زمان، حتی فرح، همسرش نیز امکان ملاقات با او نیافت.» (38)
یکی از جنبههای اهمیت نماز و راهپیمایی عید فطر 57 در این بود که این دو برنامه در شرایط تهدید ساواک به حمله علیه اجتماعات مردمی صورت گرفته بود. دستور پرویز ثابتی مرد شماره 2 ساواک برای مقابله با تظاهرات روز عید فطر چنین بود: «دولت به مأمورین دستور داده چنانچه در روز عید فطر دستجاتی به تظاهرات پرداختند، آنها را به گلوله ببندد.»(39)
راهپیمایی روز عید فطر ضربهای بر پیکر دودمان پهلوی بود؛ زیرا مردم بجای درگیر شدن با ارتش، آنها را در آغوش گرفتند و بر روی اسلحه سربازان گل گذاشتند. از این روز به بعد بود که حکومت احساس کرد مردم به شکنندگی رژیم پی بردهاند. این روز، در داخل جناحهای نهضت نیز، اثری معجزهآسا داشت. مردم چون به هم پیوستند به معجزه اتحاد پی بردند. مرزها، فاصلهها و طبقات ناگهان از میان رفت. یک میلیون نفر یکصدا شدند. از این یکصدایی، نیرویی متولد شد که باطلالسحر تمام اقدامهایی بود که پیش از آن میتوانست حکومت سلطنتی را نجات بخشد.
تظاهرات 13 شهریور در تهران با این شرایط شکل گرفت و تا دل شب هم کم و بیش ادامه پیدا کرد. امام خمینی دو روز بعد، در بیانیهای از عید فطر 57 با عنوان «عید حماسه و جنبش هر چه بیشتر تمام جناحهای ملت ایران» و «روزی که رشد فکری و عملی ملت را به دنیا ثابت کرد» (40) یاد نمود.
آن راهپیمایی با توجه به گستردگی بیسابقه در بسیج مردم، شروعی بر اتفاقهای تأثیرگذار بعدی مثل راهپیمایی بزرگ 16 شهریور، فاجعه جمعه سیاه 17 شهریور و... یا به قولی «آغازی بر پایان کار رژیم سلطنتی» بود. در واقع آن راهپیمایی شیب سقوط سلطنت پهلوی و حرکت انقلاب را تندتر ساخت.
پی نوشت:
1 - صحیفه امام، ج 3، ص 233
2 - همان، ص 234
3 - همان، ص251
4 - سند ساواک، آرشیو اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewDocument&DocumentID=323&SP=Farsi
5 - سند شماره 1 پیوست
6 - دایره المعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2 ص 150
7 - خاطرات داریوش همایون، آیندگان و روندگان، مجموعۀ تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر به کوشش حسین دهباشی، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص 203
8 - سند شماره 2 پیوست
9 - روزنامه اطلاعات، 20 دی 1356، ص 4
10 – همان، 24 دی 1356، ص 4
11 - خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ هفتم ص 111
12 - خاطرات داریوش همایون آیندگان و روندگان ، مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر به کوشش حسین دهباشی ، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران ، ص 203
13 - سند شماره 3 پیوست
14 - روزنامه اطلاعات، یکشنبه 30 بهمن 1356، ص 4
15 - «اسناد لانه جاسوسی امریکا»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب نهم، ص 23
16 - روزنامه اطلاعات، 9 و 11 اسفند 1356
17 – همان، 2 اسفند 1356
18 - همان ، 9 اسفند 1356
19 - همان ، 7 اسفند 1356
20 - صحیفه امام، ج 3، ص 332 و 333
21 - همان ، ج 3، ص 362
22 - روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد سوم ، مدخل 10 فروردین ، صفحه 57
23 - سند شماره4 پیوست
24- روزنامه اطلاعات، 12 فروردین 1357
25 - سند شماره 5 پیوست
26 - روزنامه اطلاعات، 20 اردیبهشت 1357
27 - روزشمار انقلاب اسلامی،دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،جلد سوم ،مدخل 19 اردیبهشت 1357 ، صفحه 294
28 - روزنامه اطلاعات، 21 اردیبهشت 1357
29 - روزشمار انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، مدخل 19 اردیبهشت 1357 صفحه 295
30 - سند شماره 6 پیوست
31 - یاران امام به روایت اسناد ساواک: شهید آیتالله دکتر محمد مفتح، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 489
32 - روزنامه کیهان 14شهریور 57
33 - روزنامه اطلاعات 14شهریور 57
34 - ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، مهر 1361، انتشارات هفته، ص 113
35 - آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 118
36 - مجموعۀ برنامه داستان انقلاب از رادیو BBC، ص285
37 - مقاله: «روزی که محمدرضا شاه، سوار بر هلیکوپتر، نماز عید فطر قیطریه را تماشا کرد»، سایت خبرآنلاین:
http://www.khabaronline.ir/detail/236731/culture/religion
38 - بهنود، مسعود؛ دولتهای ایران از سید ضیا تا بختیار ؛ انتشارات جاویدان، ص774 – 778
39 - سخنرانی هدایت الله بهبودی، به نقل از کتاب «كالبد شكافي يك واقعه، هفده شهريور ۱۳۵۷»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
40 - صحیفه امام، ج3 ص454 این مطلب تاکنون 2661 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|