ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 146   دی ماه 1396
 

 
 

 
 
   شماره 146   دی ماه 1396


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
هویدا: راه و روش شکنجه را انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها به ما آموختند

از سال ۱۳۵۰ همزمان با برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله ، محمدرضاشاه که رؤیای «تمدن بزرگ» را در سر می پروراند، درصدد از میان برداشتن همه مخالفان سیاسی خود، که در رأس آنها چریکهای مسلح بودند، برآمد. از دیدگاه شاه، مخالفان او منحرفین، مرتجعین، کمونیستها، مصدقیها و یاغیان نادان و سبک مغز بودند. وی با دادن آزادی عمل به نیروهای امنیتی، و انتظامی درصدد ریشه کن ساختن مخالفان برآمد. ابزار این سیاست جدید، اعمال سرکوب و ترور بود. توسل به انواع شکنجه های قدیم و جدید؛ ربودن مخالفان؛ پر شدن زندانها؛ به کار افتادن دادگاههای مخصوص نظامی؛ صدور احکام فوری حبس های طولانی و اعدام زندانیان؛ تعقیب و ترور مخالفان یا دزدیدن و کشتن بی سر و صدای آنان در سیاه چالها و.... بود.
در اواسط دهه ۱۳۵۰، شاه اذعان کرد که در ایران شکنجه معمول و متداول است، وی در یک مورد گفت: «من، سفاک و خونریز نیستم. من برای کشورم و نسلهای آینده خدمت می کنم و نمی توانم به خاطر چند جوان نادان و دیوانه، وقت تلف کنم. من آن نوع شکنجه هایی را که مردم به ساواک نسبت می دهند، باور ندارم؛ من، همه چیز را نمی توانم کنترل کنم.»
امیرعباس هویدا، نخست وزیر در سال ۱۳۵۳، با صراحت به اعمال شکنجه در ایران اعتراف نمود. متن مصاحبه اختصاصی او، با جیمز بیل، استاد دانشگاه آمریکایی و مدیر مرکز مطالعات بین المللی «رِوِز» در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۷ (۱۳۵۳) بدین شرح است:
«...جیمز بیل: آقای هویدا؛ شاه در مصاحبه ای که چند روز پیش در روزنامه لوموند انتشار یافت، به این نکته اشاره کرد که زندانیان شکنجه می شوند.
هویدا: گمان نمی کنم شاه گفته باشد که...
بیل: بله، او در مصاحبه ای که در لوموند انتشار یافت، دقیقاً گفت که...
هویدا: خیر، به گمانم او گفت ایران همان کاری را می کند که دیگر کشورهای جهان می کنند.
بیل: شاه گفت در دیگر کشورها شکنجه روانی اعمال می شود و ایران به تازگی شروع به اجرای این نوع شکنجه کرده است. این گفته بدین معناست که در ایران تاکنون شکنجه بدنی اعمال می شده است. آقای نخست وزیر؛ آیا در زندان های ایران شکنجه معمول است؟
هویدا: (با خنده ملایم) منظورتان این است که ناخن ها را می کشند و انگشتان را خرد می کنند... اگر مقصودتان این نوع شکنجه هاست (با خنده) البته، خیر.
بیل: اگر بگویم اشخاصی را می شناسیم که در زندانهای ایران شکنجه شده اند، چه می گوید؟ کسانی که شلاق خورده اند، مضروب شده اند و ناخن هایشان را کشیده اند.
هویدا: شاید. ولی این کار ما نیست. کار پلیس است. من در کارهای آنها مداخله ندارم، کارهای پلیس جداست. برخی از دانشجویان دانشگاه نیز، همین سؤال شما را با من مطرح کرده اند. می دانید چه پاسخی به آنها دادم؟
بیل : نمی دانم.
هویدا: من به آنها گفتم «ببینید، پلیس برای عملیات پلیسی آموزش دیده است. به نظر شما هنگامی که آنها برای پراکنده کردن آشوبگران می روند، باید هرکدام، یک شاخه گل با خود داشته باشند؟ خیر، به آنها تعلیم داده شده با چماق راه بیفتند!»
بیل : من با تأسف و دلتنگی متوجه اعمال شکنجه شدم.
هویدا: (با فریاد) شما راه و روش آن را به ما آموختید! شما آمریکایی ها و انگلیسی ها!
بیل : من به کسی تعلیم نداده ام.
هویدا: شما آمریکاییها تعلیم دادید.....»
در اسناد منتشر شده در سال ۱۳۵۵ از سوی کمیسیون حقوقدانان بین الملل به کارگیری شکنجه در ایران تأیید شده است. در این اسناد گفته شده بود:
«تردیدی وجود ندارد که سالهاست ساواک در ایران، مظنونین را مورد شکنجه قرار می دهد... مارتین انالز دبیرکل عضو بین الملل در سال ۱۳۵۳ نیز گفت: "هیچ کشوری در جهان، پرونده حقوق بشر آن بدتر از ایران نیست." برای اجرای سیاست اختناق، سرکوب و شکنجه، تدارکات لازم تهیه دیده شده بود؛ کمیته مشترک ضد خرابکاری تأسیس گردید. گردانندگان این کمیته مخوف، افسران و درجه داران ارتش و شهربانی و مأموران کارآزموده ساواک بودند که طی سالهای پس از کودتای ۱۳۳۲ در فرمانداری نظامی و زندانها، در سرکوب و شکنجه گری تجارب زیادی کسب کرده بودند. گروهی نیز به وسیله کارشناسان سیا و موساد آموزش دیده بودند و در شکنجه دادن زندانیان و اقرار گرفتن از آنها، مهارت داشتند؛ افرادی مانند نادری پور، معروف به تهرانی؛ سرهنگ وزیری؛ فریدون توانگری، معروف به آرش؛ هوشنگ ازغندی، معروف به منوچهری؛ عطار پور، یا حسین زاده؛ محمدحسن ناصری، یا عضدی؛ مصطفی هیراد، معروف به مصطفوی؛ منوچهر وظیفه خواه، یا منوچهر؛ احمد بیگدلی؛ رسولی و حسینی.... از شکنجه گران سرشناس کمیته و ساواک بودند. گذشته از کمیته مشترک، کمیته های دیگری در ساواک و زندان اوین تشکیل شده بود که به طور مستقل و یا همکاری با کمیته مشترک فعالیت میکردند.»
مهمترین وظیفه کمیته مشترک، از اوایل سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۹، تعقیب، دستگیری و یا کشتن اعضای گروههای چریک فدایی و مجاهدین و دیگر گروههای کوچک، در تهران و شهرستانها بود. پنج زندان بزرگ برای تمرکز زندانیان سیاسی تدارک شده بود. ساواک در خارج از کشور، با استفاده از بودجه عظیم خود، همه جا فعال بود. ساواک، با سیا همکاری داشت و از طریق وزارت خارجه و نیز وابستگان نظامی ایران در کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا، شبکه وسیعی ایجاد کرده بود و فعالیت دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور را زیر نظر داشت.

منبع:غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 499

این مطلب تاکنون 3025 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir