سپاهدین! | ساجدی روز 20 اسفند 1357 آقای ابوالحسن فرحی سرپرست سازمان اوقاف اظهار داشت: «سپاه دین که در زمان حکومت پهلوی در جهت امیال شاه شکل گرفته بود، منحل شد.» این تشکل در 24 مرداد 1350 به دستور محمد رضا پهلوی به وجود آمد و بر اساس آن مشمولان خدمت وظیفه عمومی که در رشته های علوم دینی و معارف اسلامی تحصیل کرده بودندتحت سرپرستی نهادهای وابسته به حکومت به منظور تبلیغ دین به مناطق محروم میرفتند. این، تلاشی حساب شده برای دخالت دولت در امور دین و قطع رابطه مردم با روحانیت بود. امام خمینی در 21 آبان 1350 در مخالفت با این تصمیم شاه ، طی پیامی این تشکل را به «سپاه نامیمون» و «نغمه ناموزون» تعبیر کردند. پیام امام روشنگر و خواندنی است:
بسمه تعالی
خدمت عموم طبقات ملت محترم ایران ـ ایدهم الله تعالی
پس از اهدای سلام و تحیات؛ کراراً تذکر داده ام که تنها چیزی که می تواند سد راه اجانب و دوَل استعمارگر باشد و نگذارد سلطه بر ذخایر ممالک اسلامی پیدا کنند اسلام و علمای جلیل اسلام است؛ و این حقیقتی است که در طول تاریخ برای دوَل استعمارگر ثابت شده است. از نخست وزیر اسبق خبیث دولت استعمارگر انگلستان نقل شده است که: «تا قرآن بین مسلمین است ما نمی توانیم در مقاصد خود پیشرفت کنیم». هدف اصلی دولتهای استعمارگر محو قرآن، اسلام و علمای اسلام است؛ و برای وصول به اهداف استعماری خود هر چند، نغمه ای را به وسیلۀ عمال خبیث خود آغاز می کنند و چهرۀ ضد اسلامی و ضد ملی آنها را ظاهرتر می سازند؛ چنانکه اخیراً نغمۀ «سپاه دین» را از حلقوم کثیف یکی از عمال سرسپردۀ خود آغاز کرده اند.
نغمۀ «سپاه دین» در شرایطی ساز می شود که دستگاه جبار هر روز ضربه های پیگیری به پیکرۀ اسلام وارد می کند، و دست جنایتکار اسرائیل را در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران باز گذاشته است. بسیاری از علمای اعلام، خطبای عظام، محصلین علوم اسلامی و ملت شریف ایران در زندان، تبعید و تحت شکنجه به سر می برند، و جوانان غیور وطنخواه، اعدام و تیرباران می شوند و یا مقدمات محاکمه و اعدام آنها فراهم می شود.
اینجانب به ملت محترم ایران اعلام خطر می کنم که اگر خدای نخواسته، ایادی اجانب و دشمنان اسلام در این مقصد شوم و کمرشکن توفیق پیدا کنند، اولاً علمای اعلام و وعاظ و مروجین اسلام را کنار زده، و ثانیاً اسلام و احکام آسمانی آن را محو و نابود می نمایند. خطر این سپاه نامیمون که باید در خدمت استعمار، جمیع حقایق اسلام را به نفع آنها توجیه و تأویل کند، بزرگترین خطری است که مسلمین و در رأس آنها علمای اعلام با آن مواجه شده اند. آنها در تجربه های طولانی خود فهمیدند که علمای معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدات پیگیر خود ملتها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده هیچ گاه با تهدید و تطمیع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمی برنداشته اند، و با کمال قدرت پستهای خود را حفظ کرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن کریم و اسلام عزیز در دست دارند؛ و اگر چند نفر معمم بی حیثیت و از خدا بیخبر به نفع دستگاه جبار قدمی بردارد، مطرود جامعۀ علمیه و جوامع اسلامی است. لهذا این نقشۀ خطرناک را کشیده اند تا به خیال باطل خود دست علمای اعلام و مبلغین را کوتاه کرده و اسلام را به وسیله عمال خود بازیچه قرار دهند و اساس دیانت را برچینند تا به مقصد خود که قبضه کردن تمام ذخایر کشور است برسند، و ملت مُسْلم را عقب مانده و استعمارزده نگه دارند.
باید ملت اسلام بدانند خدمتهایی که علمای دین به کشورهای اسلامی در طول تاریخ کرده اند قابل شمارش نیست. در همین اعصار اخیر، نجات کشور از سقوط قطعی مرهون مرجع وقت «مرحوم میرزای شیرازی»(1) و همت علمای مرکز بود. حوزه های علمیه و علمای اعلام همیشه حافظ استقلال و تمامیت ممالک اسلامی بوده اند. خدمتهایی را که با الهام از اسلام برای آرامش و حفظ انتظامات کشورها کرده اند عُشْری از اعشار(2) آن را دولتها و قوای انتظامی نکردند؛ با آنکه هیچ تحمیلی بر بودجۀ مملکت نداشته اند. در نظر اجانب و عمال خائن آنها باید این سنگر شکسته شود تا با خیال راحت به تاخت و تاز و چپاول و عیاشی به زندگانی ننگین خود ادامه دهند.
اینک بر مسلمین غیور و خصوص نسل جوان روشنفکر است که با کمال جدیت از این نغمۀ ناموزون خانمانسوز اظهار تنفر کنند، و مساجد و محافل دینی را هرچه بیشتر گرم کنند، و علاقۀ خود را به اسلام و علمای اعلام و وعاظ و خطبای محترم ـ دامت برکاتهم ـ بیش از پیش ابراز نمایند، و با این اظهار علاقه مشتی محکم به دهان عمال استعمار ـ خذلهم الله ـ(3) بکوبند.
بر کافّۀ علمای اعلام و وعاظ محترم است که اگر گلایه هایی از هم دارند، نادیده گرفته و خود را مجهز نموده صفوف خود را فشرده تر کرده و در صف واحد در این امر حیاتی چاره جویی کنند. و بر آنان و سایر دانشمندان و علاقه مندان به اسلام و استقلال کشور است که ملت مسلمان، خصوصاً ساکنین قرا و قصبات را از این فکر شیطانی که با نام فریبندۀ «سپاه دین» می خواهند دین و استقلال کشور را پایمال کنند، آگاه سازند و با هر وسیلۀ ممکن مفاسد این نغمۀ شوم را به مردم برسانند.
اینجانب از نسل جوان اهل علم و منبری تقاضا دارم به طبقۀ بزرگان و علما احترام شایسته نمایند، و از حضرات اعلام تقاضا دارم که با نسل جوان با مهر و عطوفت رفتار فرمایند. رجای واثق است که با خواست خداوند متعال، عمال خبیث اجانب در این امر نیز مثل سایر کارهای ضد اسلامی و ضد انسانی در پیشگاه ملت با شرافت ایران ـ ایدهم الله تعالی ـ مفتضح تر شوند. خداوند تعالی حافظ دین و حوزه های دینی است: اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ.(4)از خداوند متعال قطع ایادی استعمار و عامل خائن آن را خواهانم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته - روح الله الموسوی الخمینی
***
«سپاه دین» که محمد رضا پهلوی در آبان 1350 آن را تشکیل داد، و «موسسه وعظ و خطابه» که پدرش رضاشاه در خرداد 1315 تاسیس کرد، هر دو یک هدف داشتند و آن تلاش در جهت منحرف کردن دین از مسیر حقیقی بود.
روز 19 خرداد 1315 رژيم رضاخان براي كنترل وعاظ و زيرنظر گرفتن خطابههاي آنان «مؤسسه وعظ و خطابه» تأسيس كرد و روحانيون واعظ را موظف به تحصيل در اين مؤسسه نمود.
تبليغ در ايران اسلامي، از دير باز امري خودجوش و مردمي بود كه در اين ميان وعاظ و خطبا با بيان مفاهيم مذهبي و مواضع ديني در قبال مسائل مستحدثه جامعه، به خصوص تاريخ معاصر قرن اخير، نقش مهمي در تهييج افكار و احساسات مردم داشتند. خطابه و وعظ يك هنر بسيار ظريف و غني است. «خطابه از آن جهت كه يك هنر و يك فن است و هنر و فن معمولاً ميتوانند اثر اجتماعي داشته باشند و يك فكر و يك عقيده را تقويت و يا تضعيف كنند، از بزرگترين عوامل اجتماعي به شمار ميروند و هيچ هنري به اندازه هنر خطابه نميتواند اثر اجتماعي داشته باشد.»(5)
لذا رژيم رضاخان با شناخت عامل نفوذ كلام روحانيون در ميان مردم، درصدد بهانهجويي جهت تعرض به اين حرفه برآمد و به بهانه اينكه وعاظ از معلومات كافي برخوردار نيستند و به جاي هدايت، مردم را گمراه ميكنند، (6) دست به ايجاد مؤسسه وعظ و خطابه زد.
وعاظ و خطباي واقعي هرگز حاضر نبودند مدح رژيم را بگويند، از آنجا كه «هر دولتي و مقامي سخنگويي دارد ميگويند امروز سخنگوي دولت چنين و چنان گفت، يا سخنگوي كاخ سفيد اين طور گفت، دين اسلام هم بايد سخنگو داشته باشد، سخنگوي دين خطبا و اهل منبرند.» (7) رژيم دريافته بود كه سخنگوي دين، هرگز دين خود را به دنياي حاكمان نخواهد فروخت، لذا حكومت رضاخان جهت تربيت وعاظ مورد نظر كه از نظر توانايي، در جهت خواستههاي رژيم قرار گيرند، دست به ايجاد چنين مؤسسهاي زد كه «گامي به سوي انهدام روحانيت»(8) بود. هيئت دولت در 19 خرداد 1315 «براي تربيت اكابر و روشن ساختن اذهان عموم و هدايت افكار طبقه جوان و دانشآموزان كشور و آشنا ساختن عامه به اوضاع عصر جديد» مؤسسه وعظ و خطابه را به تصويب رساند. (9)
اساسنامه شامل سه فصل زير بود: 1 - مجالس وعظ و خطابه، 2 - كنفرانسهاي عمومي 3 - تعليم تاريخ معاصر. روحانيون، وعاظ و اهل منبر از اين اقدام رژيم استقبالي نكردند و همچنان به كار خود ادامه ميدادند. رژيم رضاخاني به خاطر تحت فشار قرار دادن روحانيون، طي نامهاي از سوي سرپاس مختاري به شهرباني دستور داد جلوي وعاظي كه در مؤسسه جهت تحصيل شركت نكردهاند، گرفته شود. در اين نامه آمده است:
«... معروض ميدارد به كلانتريها دستور داده شد به وعاظ اهل منبر اخطار نمايند در صورت خودداري از تحصيل در مؤسسه وعظ و خطابه از پوشيدن لباس روحانيت ممنوع خواهند شد. (10)»
هدف اصلي رژيم از ايجاد اين مؤسسه، تربيت بزرگسالان (اكابر) و تربيت وعاظ و روحانيون دولتي بود كه بتوانندخدمات رژيم شاهنشاهي را با قدرت نفوذ كلام و بيان در ميان مردم تبليغ كنند و از دولت و خدمات شايان آنها تعريف و تمجيد لازم را به عمل آورند.
رژيم رضاخان در عمل، مانند بعضي از اقدامات ديگر، چون ميخواست امور ديني را دولتي سازد و در كنترل خود درآورد نتوانست موفقيتي كسب كند. به دنبال آن دولت مجبور شد كه در سال 1317 «سازمان پرورش افكار» را تصويب كرده، آن را تأسيس كند. «دولت ذكاءالملك تقريباً 6 ماه قبل از كشتار [گوهرشاد] اين طرح استعماري را به مورد اجرا گذارد و هنگامي كه مرحوم آيتالله حائري يزدي در باب اين قضيه با حضرت امام مذاكره ميكردند، به امام گفتند كه طرح بدي نيست، ديگر هر بيصلاحيتي عمامه به سر نميگذارد و حضرت امام فرموده بودند كه بله طرح خوبي است، لكن اينها ميخواهند خوبها را بشناسند و بعد همه را نابود كنند و از بين ببرند.» (11)
هدف اصلي رژيم رضاخان از ايجاد دانشكده معقول و منقول و مؤسسه وعظ و خطابه، تربيت روحانيون درباري بود. امام خميني (ره) در اين زمينه در كتاب كشفالاسرار مينويسد:
تبليغات روحاني در آن بيست سال كه ممكن نبود انجام بگيرد، مجالس تبليغ آنها حكم ترياك قاچاق يا بدتر از آن را پيدا كرده بود. مدارس علمي را كه سرچشمه اين منظور بود در تمام كشور از آنها گرفته يا بستند و يا مركز فحشاء مشتي جوان تازهرس قرار دادند. مدرسه مروي را در تهران كه از آن هزاران عالم روحاني بيرون آمده بود، جايگاه مشتي ارامنه كردند. مدرسه سپهسالار را به مشتي جوانها كه با نام مدرسه موقوفات آن براي پشت ميزنشستن تربيت ميشد واگذار كردند و امروز هم به همان حال باقي است. گويندگاني به نام وعظ و خطابه از پيش خود انتخاب نمودند كه بعضي از آنها به جاي دعوت به دين، دعوت به مقاصد شوم رضاخان كه مقاصد اجانب بود ميكردند.(12)»
پی نوشت:
1 ـ میرزا محمد حسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی بزرگ (اول)، مرجع اعظم عصر خود و از علمای عالیقدر امامیه بود که فرمان او در تحریم استعمال تنباکو در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار معروف است.
2 ـ یک دهم از یک دهمها.
3 ـ خداوند خوارشان دارد.
4 ـ سورۀ حجر، آیۀ 9: «ما قرآن را نازل کردیم و ما هم محققاً آن را نگاه خواهیم داشت».
5. مطهري، مرتضي؛ دهگفتار، تهران، انتشارات اسلامي، 1363، ص 152.
6. رازي، عبدالله؛ تاريخ ايران از ارامنه باستان تا سال 1316، تهران، اقبال، 1317، ص 863؛ و، حكمت، علياصغر؛ سيخاطره از عصر فرخنده پهلوي، تهران، جعفري، 1335، ص 386.
7 . مطهري، مرتضي؛ همان، ص 152.
8. كوهستاني، مسعود؛ «مؤسسه وعظ و خطابه»، گنجينه اسناد، سال اول، دفتر اول، بهار 1370.
9. كوهستاني، مسعود؛ همان مقاله.
10. سند شماره 1.
11. واحد، سينا؛ قيام گوهرشاد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1366.
12. موسوي خميني (امام)، روحالله؛ كشفالاسرار، صص 332 ـ 333.
منابع :
- «سقوط» ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ص 872 تا 874
- صحیفه امام ج 2 ص 396
- روزشمار تاریخ معاصر ایران، جمهوری اسلامی ایران، ج اول این مطلب تاکنون 3063 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|