ریشه یابی عوامل حیات اقتصادی ایران در گذشته های دور | ساختار جغرافیایی هر کشوری در تاریخ و جامعه آن کشور تاثیر دارد و در ایران تاثیر عوامل جغرافیایی بسیار شدید است. در ایران، اول از همه مساحت وسیع این کشور مطرح است. حتی در چهارچوب مرزهای کاهش یافته کنونی ایران که حدود 1645000 کیلومتر مربع را در بر میگیرد، سرزمینی قرار گرفته که بسیار وسیعتر از ایتالیا، فرانسه، سوئیس، آلمان غربی، هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، دانمارک بریتانیا و ایرلند است. در وهله دوم طبیعت کوهستانی آن مطرح است. قسمت اعظم ایران در ارتفاعی بالغ بر 3000 پا و رشته کوههایی با قلل متعدد 10000 تا 14000 پایی و بعضی بلندتر قرار گرفته که در پهلوی آن قسمت مرکزی این سرزمین با اراضی و دریاهای محصور غنوده است. آب و هوای آن خشک است. اکثر جاهای ایران سالانه کمتر از 10 اینچ بارندگی دارند و مرکز آن مرکب از کویری است که رسوب ریزش آن کمتر از 5 اینچ و زندگی در آن محدود است. و بالاخره موقعیت ایران است که در کناره کانون اراضی درهم فشرده اوراسی، بین هلال خصیب و آسیای مرکزی و بین هند و دریای سیاه و نواحی خزری قرار گرفته است.
تاثیر این نیروها بر ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران کاملاً روشن است. وسعت گسترده سرزمین ایران و ناهمواری آن مانع از ظهور مرکزیت پر دامنهای شده و چهارچوب اقتصادی، سیاسی ایران عموماً سست تر از چهارچوب اقتصادی، سیاسی مصر و عراق و حتی ترکیه بوده است. فقدان رودخانه های بزرگ و آرام نیز در این رهگذر دخیل بوده است. ایران از یکسو فاقد راههای آبی ارتباطی داخلی نظیر نیل، دجله، فرات، سند و گنگ است و از سوی دیگر کمبود آبیاری وسیع، از نیروی یکی از عوامل اصلی مرکزیت در اراضی مجاور کاسته و نظریه «ویت فوگل» (wittfogel) را در مورد «جوامع هیدرولیک» همراه با دولتهای قوی، ارتشهای ثابت و دیوانسالاریهای عریض و طویل و پیچیده تحقق بخشیده است. ایران بجز چند دوره محدود در زمان شاهپور اول و شاه عباس اول و جانشینان بلافصلشان همیشه نسبت به کشورهای دیگر خاورمیانه بیشتر ساختار «فئودالی» یا «عشیرهای» داشته تا ساختار دیوانسالاری. در ایران یک اثر تاریخی که مشعر بر بهره کشی از رعایا توسط حکام باشد و آن را بتوان با ستونهای عظیم و یا معابد بعلبک مورد مقایسه قرار داد وجود ندارد.
ضمناً خشکی آب و هواجز در نواحی آبی، باعث عدم کشت و زرع در اکثر نواحی مملکت شده است. قلت رودخانه های بزرگ، ایران را از روش ارزان و قابل اعتماد آبیاری سیلابی که در دره نیل معمول است محروم ساخته و جز در خوزستان، ایران را از سیستم سنجیده و حساس آبیاری مداوم توسط نهرها و بندها که به طور سنتی در بین النهرین به کار گرفته میشود بی نصیب ساخته است. در عوض، ایران اجباراً بر تونلهای زیرزمینی کم عرض و گران مانند قنات که آب را از کمرکش تپه ها به نواحی مسطح منتقل میکنند دل بسته است. این قنوات مستلزم حفاظت دائمی است و به سادگی قابل تخریب است. چنانکه این مساله در خلال تاریخ طولانی این کشور بارها رخ داده است.
کم آبی و خشکی اراضی وسیعی را برای چادرنشینی ایجاد کرده است. چرا که در ایران نواحی گستردهای وجود دارد که در آنها دامپروری بهترین استفاده اقتصادی از خاک – و یا تنها استفاده ممکنه – به شمار میرود. عشایر چادرنشین همیشه نقش مهمی در تاریخ ایران داشته که هم حیات اقتصادی و اجتماعی آن را غنی میساخت و هم اینکه مسائل مهمی برای دولت ایجاد میکرد. سلسله جبال هم به خاطر ارائه چراگاههای تابستانی به عشایر که معمولاً مهاجرت فصلی «عمودی» بود تا «افقی» نقش مشابهی ایفا میکرد. کوهستانها نظیر جاهای دیگر، پناهگاه گروههای مختلف اقلیت بشمار میرفت که نشانگر گستره تنوع نژادی، زبانی و مذهبی ایران بود.
ترکیب کوهستانها و جلگه ها، و این واقعیت که مرکز ایران کویر «تورفته» غیر قابل سکونتی است، باعث شده که اکثر جمعیت ایران در حواشی آن متمرکز شوند. این بدان معنی است که پایتخت همیشه به صورت دورهای بوده که قسمتی از آن به خاطر تعویض جای مرکز حکومت بوده است. از این رو در خلال شش قرن گذشته مرکز سیاسی نه تنها در اروپای غربی (پاریس، لندن، ادینبورگ، وین، کپنهاک، لیسبون) بلکه در خاور میانه هم (استانبول، قاهره، بغداد، دمشق، دهلی) همین شهرها بوده است. حال آنکه طی همین دوره قسمت اعظم و یا کل ناحیه ایران از طریق بیش از 9 شهر اداره میشد : تبریز، سلطانیه، اردبیل، هرات، قزوین، اصفهان، شیراز، مشهد و تهران. تهران که امروزه بیش از 6 برابر وسعت شهرهای بزرگ سابق یعنی تبریز و اصفهان وسعت دارد صدها سال طول کشید تا از نظر جمعیت به پای این دو شهر رسید. در این صدها سال بود که به صورت یک مرکز سیاسی شکوفا شد.
بالاخره وسعت، ساخت و وضع ایران کمک میکند که عقب ماندگی نسبی آن از جریان تاریخ در خلال 200 یا 300 سال گذشته ارزیابی شود. ایران در پرتو نواحی گسترده و سلسله جبال مرتفع از تنوع خاک و آب و هوا برخوردار است. از جنگلهای مرطوب سواحل دریای خزر گرفته تا فلات مرکزی پر از گرد و غبار و بادخیز و از قلل آلپگونه آذربایجان گرفته تا سواحل حارهای خلیج فارس. ایران در سایه تنوع عظیم جغرافیاییاش که از جلگههای ته نشستی خوزستان و فلات مرکزی تا چین خوردگیهای سلسله جبال کشیده شده دارای معادن متنوع نظیر نفت، ذغال سنگ، آهن، مس، سلفر، و انواع و اقسام نمک است. این مساله و نیز توسعه نسبی صنایع دستی مبین این است که این مملکت نه تنها از حیث نیازمندیهای اساسی زندگی بلکه از نظر تنوع محصولات و فرآوردهها خودکفاست. انگیزه آن برای کاوش و شرکت در بازرگانی جهانی تضعیف شده است.
این مساله طی تاریخ طولانی ایران با عامل بسیار قوی برعکس شده است: یعنی قرار گرفتن آن بر سر راه عظیم تجاری که خاور نزدیک را به آسیای مرکزی و از آنجا به چین متصل میکرد. یعنی جاده معروف ابریشم. این جاده که از جلگه های بین النهرین نزدیک بغداد شروع میشد از فلات ایران از طریق کرمانشاه جدید، همدان، تهران میگذشت و سپس از طریق شمال به مرو، بخارا، سمرقند و از آنجا به چین میرفت و در موقع برگشت از جنوب به سیستان، از شرق به قندهار و از طریق کوهستانها تا جلگههای رود سند میگذشت. معهذا انتقال تجارت جهانی به راههای دریایی در قرن شانزدهم باعث از رونق افتادن این جاده باستانی گردید. ایران در دورهای از تجارت دریایی دچار اشکالاتی شد. نه تنها نوار ساحلی ایران کوتاه و بی ثمر است بلکه این سواحل توسط سلسله جبال متعدد از مرکز مملکت جدا افتادهاند. بایستی یادآوری کرد که در ناحیه خلیج فارس ایران تا زمان توسعه صنایع نفتی بندر عمدهای وجود نداشت. دور بودن ایران از اروپا از طریق راههای دریایی تا افتتاح کانال سوئز، وضعیت داخلی آن، و انزوای آن باعث شده که این مملکت از تاثیر جریانهای تجاری و افکار و عقایدی که در سایر نواحی خاور میانه نفوذ کرده است دور بماند.
دورنمای تاریخی
یکی از بارزترین مسائل برجسته تاریخ ایران این است که بارها مورد هجوم مهاجمین بیگانه قرار گرفته، و بار دیگر سربلند از زیر ضربات این تهاجمات به پا خاسته، توان یافته، و دگرباره با نیروی حیات جدیدی، جان تازهای گرفته است. یکی از روزنامه نگاران فرانسه چه زیبا این حالت را به توصیف نشسته است :
«وقتی کشور جهانگشای یونان مغلوب قدرت رم باستان شد، ایران نیز تحت سیطره اعراب فاتح در آمد و بعدها مغلوب مغولان بیابانگرد شد و بعد تا اندازهای تحت نفوذ امپراطوری عثمانی قرار گرفت. چیزی نگذشت که به صورت یک واحد منحصر به فرد در تاریخ معاصر جای گرفت و متحمل فشار ارتش سرخ شد. اینها بهترین دلایلی است بر موهبت وجود کشوری که توانسته است تا به امروز بپاید»
ایران نمونه بارزی از گفته نیچه را مبنی بر اینکه «مرا ضایع نمیکند بلکه جانم میبخشد» تحقق بخشید چرا که نه تنها این یورشها را از سر گذراند بلکه از همین یورشها روح تازه ای هم یافت. یونانیان با خود بذر هنر و علم آوردند که در عصر پارتیان و ساسانیان به شکوفه نشست. اعراب به ایران مذهبی والا و زبانی غنی و قابل انعطاف بخشیدند که زبان فارسی بر اساس آن آزادتر از زبان انگلیسی همراه با نتایج مفیدی عمل نمود. و مغولان راهی را هموار کردند که از طریق آن تاثیرات چینی سرازیر شد تا هنرها و صنایع دستی را روح تازهای ببخشد.
یکی دیگر از مضامین، دور سلسلهای بود که اغلب، البته نه همیشه، با تهاجم نیروی بیگانه نفسش گرفته شده است. بارها و بارها شجاعتی که پادشاهان موسس سلسله ها و جانشینان بلافصلشان - کوروش، داریوش، ارشک، مهرداد، اردشیر، شاهپور، طغرل بیک، ملکشاه، اسماعیل، عباس، نادرشاه و کریم خان – از خود نشان دادهاند محو شده و در میان نسلهای بعدشان تبدیل به افسانه گردیده است. نمیتوان انکار کرد که فقدان نوعی اصل وراثت قانونی و وجود قتلهای پی در پی، مثله کردنها و یا توقیف پسران، برادران و سایر نامزدهای تاج و تخت که لطمه بر روند تاریخ ایران میزد پس از به قدرت رسیدن یکی دونسل، خاندان سلطنتی را به شدت تضعیف مینمود. فقط سلسله ساسانیان که سلطنتشان بیش از چهار قرن به طول انجامید، و شاهان مقتدر و توانایی را به تاریخ عرضه کرد از این قاعده مستثنی است.
یکی دیگر از مضامین، که با دو مضمون فوق الذکر رابطه دارد، کنش متقابل بین ایلات و زارعان است. در ایران همسان سایر جاهای خاورمیانه فقط دولتهای مقتدر میتوانستند خطر مداومی را که توسط چادر نشینان متحد، غارتگر و مسلح تحمیل میشد مهار بکنند. کشنزارها به کرات لگدکوب حملات بیابانگردان عرب از جنوب، اسکیتها، هیاطله، خزرها، ترکان مغولات، تاتارها، ازبکان و افغانها از شمال میشد. از اینها گذشته ، ارتفاعات ایران مرکز عشایر- اکراد، الوار، تراکمه و غیره - بود که تا سالهای اخیر قویترین دولتها را در قلاع محکم کوهستانی شان به ستوه میآوردند و دلبخواهی و با مصونیت تمام به چپاول میپرداختند.
تهاجمات عشیرهای نشانگر تبیین گسترده و عمیقی از ادوار سلسلهای است. چند تا از خاندانهای سلطنتی ایران نظیر سلجوقیان، ایلخانیان، تیموریان، صفویان، زندیه و قاجاریه با قدرت عشیرهای صاحب تاج و تخت شدهاند. این الگو از دیدگاه عربی توسط مورخ و جامعه شناس قرن چهاردهم، ابن خلدون، با حقیق و بررسی ماهرانهای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سلسله جدید در روزهای نخستین خود بر پیوند خویشاوندیاش با عشیره متنفذ که برای نیل به فشار داخلی و دفاع خارجی نیروی مسلح تهیه میدید ، تکیه میکرد. ولیکن چندین نیروی همسان اساس این روال را از بیخ و بن میتراشید. زندگی اسکان یافته، تمدن و عیاشی، قوام و خصوصیات نظامی عشیره متنفذ را به تحلیل میبرد. بالاخره واگذاری املاک یا قدرت تادیه مالیات در ازای حقوق به اشراف قبایل و یا سایر اشراف، منبعی را به تحلیل میبرد که حکومت درآمد اصلیش را از آن به دست میآورد و همین مسئله منتهی به کسادی دم افزون مالی میگردید. بدین ترتیب تنشها و نارضایتیهایی که ایجاد میگشت دولت را به قدری تضعیف میکرد که شکافی را برای تهاجم یا شورش جدیدی توسط قبایل دیگر فراهم ساخت.
ادواری که نشان دهنده تاریخ سیاسی ایران است طبیعتاً همپای ادوار پر رونقی که پیآیند انحطاط یا زوال دولتهای تضعیف شده و یا ظالم بوده تاثیر زیادی در حیات اقتصادی آن داشت. ولی از یک لحاظ در این میان رشد متراکمی وجود داشت. چراکه نهادها، تکنیکها، تولیدات و پیشرفتهای فرهنگی که محصول فرهنگی دورهای محسوب میشد در دوره بعدی به ندرت از دست میرفت. از این رو ایران در عصر هخامنشیان(330 – 559 ق . م) پیوندهای نزدیکی با بابل ، یکی از مراکز بازرگانی باستانی برقرار کرده بود و از ایلات خاورنزدیکش، استفاده از سیستم پولی و بانکداری، جادههای شاهی و پستخانه ها و معیارهای موازین را کسب نمود. جریانهای تجاری که در این عهد گسترده تر از سابق براه افتاده بود مستلزم ایجاد بنادر جدید بود. کشاورزی هم به پیشرفتهایی نائل شد: قنات، که آب را از طریق کانالهای زیر زمینی از دامنه کوهها به اراضی مسطح میرساند از سالها پیش از این در ایران به کار گرفته شده بود. ولیکن در عهد هخامنشیان تعداد جدیدی از آنها ایجاد شد چنانکه سدهای کوچک و انواع و اقسام کارهای دیگرآبیاری نیز به راه افتاد. یونجه به عنوان علوفه تولید شد و طرز کشت پنبه احتمالاً در قرن هشتم قبل از میلاد از هند وارد ایران شده بود.
اسکندر و جانشینان سلوکی وی چندین شهر همراه با مرکزی برای سربازان یونانی ایجاد کردند که به زودی تحت محاصره ایرانیان در آمد. در این زمینه دو نوع الگو مشاهده میشد : یک رشته از شهرها به موازات شاهراههایی از سلوکیه در کنار دجله تا باکتریا برپا شده بودند که از نظر استراتژیکی و به خاطر پیدایش تجارت ابریشم با چین اهمیت داشتند. یک رشته دیگر نیز در کنار سواحل خلیج فارس به منظور امور تجاری برپا شده بودند. این شهرها و شهرهای دیگر با راههای جدید و قدیم به یکدیگر متصل میشدند. به نظر میرسد که کارگران ماهر و نیرومندی که توسط یونانیان و سایر مستعمرهگران به این شهرها آورده میشدند پراکنده شدن یونانیها و آرامیها که افقهای جدیدی پیش روی ایرانیان میگشودند جاده ها، نهرها و سایر کارهای عمومی و معیاری برای ضرب پول رایج، اوزان و مقیاسها و احتمالاً بالا رفتن نرخها به دلیل کاهش اندوخته خزائن ایران به دنبال تصرف آنها توسط اسکندر، همه و همه اثر بسیار نامطلوبی در اقتصاد کشور داشته است. فنون کشاورزی رو به بهبود گذاشته بود و چنین مینماید که بعضی از رستنیها و مواشی در این دوره از ایران به منطقه بین النهرین رخنه کرده اند. ضمناً بعضی از رستنیها هم نظیر زردآلو و شفتالو از چین وارد ایران شدهاند. صنایع دستی به ویژه نساجی و قالی بافی نیز توسعه یافته بود. به نظر میرسد حجم تجارت به طور قابل ملاحظهای بالا رفته و محتوای آن نیز متنوع گردیده است. یعنی شامل کالاهای تولیدی نظیر منسوجات، سفال و شیشه ، مواد خام – مثل چوب و آهن – و کالاهای ترانزیتی به ویژه دارو از هند و ابریشم از چین شده است. همچنین شواهدی در دست است که از کاربرد شدید پول حکایت دارد ؛ جریانی که بی تردید از طریق یکنواخت کردن مسکوکات و وجود دم افزون طلای سیبری و نقره آسیای صغیر تسهیل گردیده است. از سوی دیگر انحطاط سلطنت سلوکیها و جنگهای خارجی و داخلی که دنیای مدیترانه را به آتش کشید اثر نامساعدی بر اقتصاد ایران داشته است. ولی تحکیم قدرت پارتیان(247 قبل از میلاد – 227 بعد از میلاد) که کمی از آغاز تاریخ میلادی با برقراری امپراطوری رم و اوج سلسله «هان» در چین که نفوذش تا آسیای مرکزی کشیده شده بود، منطبق بود جهش جدیدی را باعث گردید. تجارت بین خاور دور و کشورهای مدیترانهای رو به افزایش گذاشت و پارتیان که بیشترین درآمد خود را از مالیات کالاهای ترانزیتی کسب میکردند با این راهها، چاهها و کاروانسراها بر سرعت این تجارت افزودند. رواج نعل اسب در این دوره خطوط ارتباطی را به هم نزدیک کرد. تماسهای بین المللی منجر به توسعه صنایع دستی شد. از این رو فلزکاری تحت تاثیر چینیها و شیشهگری تحت تاثیر سوریها رو به بهبود گذاشت. محصولات جدیدی نیز مانند نیشکر و برنج از شرق آورده شد.
نیمه اول دوره ساسانیان(222 تا 651 میلادی) سعادت خیز بود ولیکن پایانش با زوال سیاسی و تنزل اقتصادی قرین بود. انقلاب مزدکیان در آغاز سده ششم میلادی بازتاب و علت انحطاط اجتماعی بود. با وجود این، در این دوره جهشهایی به وقوع پیوست که برای مدتی به طول انجامید. از این رو شهرهایی که توسط شاهان نخستین ساسانی برپا شده بودند احیا گردیده و رو به رشد گذاشتند. اسیرانی که در خلال جنگهای مداوم با رومیان به اسارت درآمده بودند در ایالات فارس و خوزستان و غیره اسکان داده شدند. در میان آنها کارگران ماهری دیده میشدند که پلها و سدهایی بر روی رود کارون نزدیک شوشتر ساختهاند که هنوز هم پابرجاست. سدهای دیگری نیز بر روی رودخانه های کرخه و دز ساخته شدند. در این دوره پرورش کرم ابریشم هم رواج یافت و تولید پارچه های ابریشمی و زربفت با استفاده از اسیران رومی رو به توسعه گذاشت و سایر صنایع دستی نیز شکوفا شد. شواهدی در دست است که پیشهوران به صورت اصناف سازمان یافته بودند. امور آبیاری در بین النهرین و جاهای دیگر رشد کرد و چرخ چاه – که از مدتها قبل از یونان به این منطقه آورده شده بود – کاربرد عمومی پیدا کرد. گمان میرود که آسیاب در اواخر دوره ساسانی و آغاز دوره اسلامی در سیستان اختراع شده باشد.
بازرگانی و تدارکات مالی رو به افزایش گذاشت. تجارت از طریق راههای خشکی با چین ادامه یافت. ولی تجار ایرانی از راههای دریایی هم استفاده کردند و در اقیانوس هند با رومیان به رقابت پرداختند و کشتیهایشان احتمالاً تا سواحل چین رسید. معیاری کردن مسکوکات نقره و طلا و پیدایش و بسط برات، چک و اوراق اعتباری که توسط صرافان منتشر میشد راه را برای پیشرفت روز افزون تجارت خارجی و داخلی هموار ساخت. روابط بازرگانی، مذهبی و غیره با تمدنهای مجاور به رواج رشته های مختلف علوم و طب یونانی، ترجمه آثار متعدد خارجی و ایجاد مدارس طبی منجر گردید بالاخره پس از سرکوبی خیزش مزدکیها و شاید هم تحت تاثیر نظام بیزانسی، خسرو اول(79 – 531 م.) در مالیات ارضی اصلاحی انجام داد. شیوه معمول گرفتن قسمتی از محصول، پس از مساحی زمین و تقویم زراعی جایش را به مبلغ معینی برای هر ناحیه که بر طبق نوع محصول زیر کشت تعیین میشد، داد. مالیات سرانه نیز مورد نظارت قرار گرفت. این نوع نظام مالیاتی و دیوانسالاری که در آن زمان برپا شده بود برای مدت چندین قرن به عنوان اساس حکومتی ادامه یافت.
استیلای اعراب و بعضی از استیلاگران بعدی ایران نظیر سلجوقیان، تاثیر مهلکی در بعضی ایالات داشت . ولی به طور کلی ایران در خلال شش قرن نخستین تسلط اسلام از نظر اقتصادی و فرهنگی به بالندگی عظیمی دست یافت. ایران برای گسترش فرهنگ و نهادهای اسلامی بیش از تواناییاش مایه گذاشت. ولیکن از نفوذ تمدن وسیع، غنی، و همه جاگیری بهره برگرفت که در زمینه هایی چون آبیاری و هیدرولیک به پیشرفتهای چشمگیری نائل شده بود. کشت محصولات با ارزشی چون پنبه، کتان، ابریشم، برنج، نیشکر و مرکبات و سایر میوهجات متداول شد. تصفیه شکر و تولید فولاد، ظروف سفالین و شیشهای، تقطیر، تولید صابون، اسید نیتریک، و سایر محصولات شیمیایی و بعضی از شاخه های صنعت نساجی رو به توسعه گذاشت. بالاتر از همه اینکه ایران یکی از اولین تولید کنندگان کاغذ در دنیای اسلام بود.
ولی ایران فقط از انتقال عقاید و فنون بهرهمند نشد. بنا به نوشته منابع دست اول، ناحیه مدیترانهای دنیای اسلام در این ایام «جامعهای با تجارت آزاد» بود. ابریشم و سایر کالاهای تولید شده ایران از اشتهار بسزایی برخوردار بودند و تا غرب و شمال آفریقا صادر میشدند. بعضی از اهالی مصر و تونس اسامی ایرانی داشتند. داد و ستد مالی بین نیمه غربی و شرقی دنیای اسلام برقرار بود و اغلب مبالغ گزافی رد و بدل میشد. این مسئله در اواخر قرن نهم میلادی با گسترش معیار طلایی که در قسمتهای دیگر خاور میانه و آفریقای شمالی صادر میشد، به ایران تسهیل گردید.
تجارت در اقیانوس هند بسیار بالاتر از حوزه مدیترانه بود و در اینجا هم ایران نقش تعیین کننده داشت. از زمان ساسانیان تجارت ایران با آفریقای شرقی قابل ملاحظه بود. نخستین ذکر از ایران در منابع چینی به سال 671 میلادی برمیگردد. و در سال 758 میلادی دریانوردی مسلمانان آنقدر پیشرفت کرده بود که ایرانیان و اعراب باهم به شهر گوانگجو برسند. و آنجا را آتش زده و بعد به دریا برگردند. از طرف دیگر در یکی از منابع عربی آمده که در طغیان سال 878 میلادی تعداد مسلمین، یهودیان، مسیحیان و ایرانیانی که قتل عام شدند بالغ بر 120000 نفر بوده است. پس از آن و بخصوص بعد از گرفتاریهایی که سلسله های عباسی در ایران و تانگ در چین مبتلایش شده بودند چنین مینماید که دو تحول مهم در تجارت چین اتفاق افتاده است. اول: کشتیهای مسلمین به طور کلی فراتر از مالایا نرفتند و در آنجا کالاهایشان را با کالاهای چینی مبادله کردند دوم به نظر میرسد خلیج فارس قسمت اعظم تجارت اقیانوس هند را انجام داده است. ضمناً مهاجرت زرتشتیان به هند باعث پیوندهای بازرگانی بین ایران با شبه قاره هند شده است. رشد کشاورزی، تکوین صنایع دستی و توسعه تجارت روند شهروندی را در پی داشت. از این رو چند شهر مهم نظیر شیراز، کاشان، قم و مراغه شناخته شدند و یا اعتقاد بر این است که در این روزگار ایجاد شدند که تعدادی از آنها از حیث وسعت و پیشرفت به اوج رسیدند. در میان اینها میتوان از شهرهای زیر نام برد: کرمانشاه، ساوه، ری، سمنان، دامغان، همدان، نیشابور، مشهد، سرخس و مرو که بر سر راه بغداد به آسیای میانه قرار گرفته بودند. تبریز، اردبیل، زنجان در آذربایجان؛ آمل گرگان و استرآباد در ناحیه خزری که قبلاً به خاطر ابریشمشان معروف بودند ؛ اهواز و شوشتر در خوزستان مرکز تهیه و تولید نیشکر ؛ سیراف در خلیج فارس؛ و قزوین و اصفهان یزد و کرمان و هرات در قسمتهای مرکزی و شرقی ایران. در این شهرها – و نیز در بغداد و قاهره – بود که اولین آثار علمی و فلسفی اسلامی از زیر دست مردانی چون ابن سینا؛ ابوریحان بیرونی، عمر خیام و غزالی در آمدند.
در سده دهم میلادی مهمترین تحول ظهور «اقطاع» بود. در خلال قرن نهم میلادی درآمد اصلی مالیات کفاف حقوق قشون را ننمود. از این رو مالیات ارضی (نه به صورت مقاطعه مالیات، بلکه به صورت واگذاری به خود طبقه نظامی) تعیین شد. رفته رفته حق جمع آوری مالیات جای خود را به «حق نسبت به خود زمین» داد. که قدرت تشکیلات محلی را پشت سر داشت. اقطاع در اصل به صورت مادام العمر واگذار میشد که از شرایط آن انجام خدمت نظامی و یا وظایف اداری بودولیکن به زودی به صورت موروثِ در آمد و مقطعان نیز وابسته به حکومت مرکزی گردیدند. این نظام در عهد مغول و صفوی تغییرات زیادی یافت و تا قرن نوزدهم میلادی از اشکال مسلط مالکیت ارضی در ایران شد.
این پیشرفت با ایلغار مغول در سال58 – 1220 میلادی به قهقرا رفت چرا که ایران شاید در تاریخ طولانی خود نسبت به سایر نواحی خاور میانه بدبختی ها و فاجعه های زیادی را از سر گذرانده باشد. هنوز هم گزارش عمیق ابن اثیر از این واقعه لرزه بر اندام معاصرین میاندازد. حتی با چشم پ.شی از ارقامی که منابع فارسی و عربی عرضه کردهاند یقین است که چندین میلیون نفر قتل عام شدهاند و یا در اثر قحطی و امراض مسری جان سپردهاند و بعضی از شهرها رو به نیستی رفتهاند. و یا برای دهها سال و یا حتی قرنها همچنان ویران باقی ماندهاند. علاوه بر خرابی مستقیم جنگ نیروهای دیگری نیز موجبات انحطاط عظیم اقتصادی را فراهم کردهاند که از آنها میتوان جمعیت روزافزون چادر نشین را به دنبال مهاجرت قبایل مغول و ترک که کشاورزی را به نیستی کشانیدند نام برد. شاید بهترین نمونه انحطاط اقتصادی ایران – حتی پس از اصلاحات مالی غازان و سایر اصلاحات – کل مالیاتی باشد که در نیمه اول قرن چهاردهم میلادی دریافت شده که فقط یک پنجم مالیاتی بوده که در عصر سلجوقیان اخذ شده بود.
سدههای چهاردهم و پانزدهم میلادی دورهای پر از اغتشتش و هرج و مرج بود. سلسلههای خردهپا که در اکثر نواحی ایران حاکمیت داشتند با هم در جنگ و گریز بودند. یورشهای تیمور لنگ خرابی عظیمی در شهرهای بزرگ همچون اصفهان و مشهد وارد آورده بود. با این حال بعضی اصلاحات اقتصادی انجام شده بود. مخصوصاً چنین مینماید که تولید ابریشم رو به رشد گذارده بود. دریانوردی ایرانیان نیز در اقیانوس هند فعال بوده و چندین مستعمره نشین ایرانی در بنگال و سایر کشورها ذکر شده است.
تجاوز پرتقالیها به خلیج فارس در سال 1506 میلادی برای کشتیرانی مسلمانان کشنده بود. آلبوکرک تجارت وسایل بومی را در خلیج فارس بدون گذرنامه ممنوع کرد و چند سال بعد به سفیر شاه اسماعیل صفوی گفت: «هر تاجر ایرانی که در نواحی دیگر هند پیدا شود در بندر گوا نگه داشته خواهد شد و کالاهایش نیز ضبط خواهد گردید و در معرض جرائمی که ما آنها را تعیین میکنیم قرار خواهد گرفت» . «باروس» در این رابطه گفته بود: «کشتیهای مغربی، عربی، ایرانی، و گجراتی از ناوگان ما میترسیدند و جرات مسافرت به این نواحی را نداشتند و اگر کشتیهای آنها چنین جراتی به خرج میدادند بایستی مخفیانه این کار را میکردند و از کشتیهای ما دوری میجستند»
واقع امر این است که پرتقال در صدد بود تا فضای تجارت را که تا حدی به خاطر ناتوانی قدرت دریایی و یا به خاطر اینکه مامورینشان فاسد بودند و با تجار و کشتیرانان خلیج فارس وارد معاملات قاچاق شده بودند، تیره شده بود، به انحصار خود در آورد. پرتقالیها در نیمه اول سده هفدهم میلادی از خلیج فارس رانده شدند. ولی استعمارگران جدید بریتانیائیها و هلندیها بودند. تلاش نادرشاه نیز برای اعاده قدرت دریایی ایران ناکام ماند و قسمتهایی از سواحل و جزایر ایران تا قرن نوزدهم در اشغال اعراب بود و دولت ایران نیز در مواجهه با «دزدان دریایی» ناکام مانده بود. معالوصف تحولات مزبور در کشتیرانی تاثیر نسبتاً کمی در اقتصاد ایران داشت . اقتصادی که همانند گذشته تکیه بر دریاهای آزاد داشت. واقعه مهم در اینجا یک کاسه شده مملکت در عهد صفوی بود. هرچند که جنگهای مکرر با ازبکان و عثمانیها تاثیر مخربی در نواحی مرزی خصوصاً تبریز داشت معذالک اقتصاد ایران به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافت. قرن هفدهم میلادی در پرتو صلح و آرامش و حکومت روشنگرانه شاه عباس - و نیز در سایه سیاست وی در مورد حمایت از ایالات مرکزی مملکت به حساب نواحی حاشیه نشین ارمنستان ، شیروان و لرستان – دوره ای از فراوانی و سعادت بود. با این حال این وضعیت نتوانست به سطحی نظیر سطح اقتصادی دوره قبل از مغول برسد.
در این دوره هیچ نوع پیشرفت تکنیکی حاصل نشد. شیوه های جدید شیشه گری از ایتالیا وارد شد و شاه عباس سیصد نفر از سفالگران چینی را به منظور تعلیم ایرانیان دعوت کرد که منجر به پیشرفت شد. ولی استخدام ساعت سازان انگلیسی و سوئیسی توسط شاه نتیجه ای نداشت. «شاردن» مینویسد: «در ایران کسی پیدا نمیشد که بتواند ساعت تعمیر کند» او از شکست برنامه اش برای ایجاد چاپخانه بحث کرده و از فقدان ماشین کاغذ سازی صحبت نموده و در باره پیشه وران ایران به قضاوت نشسته که به قول وی، ضعیف و تنبل هستند و هیچ نوع اشتیاقی به اکتشافات و اختراعات جدید از خود نشان نمیدهند. لیکن در زمینه صنعتگری بعضی شاخه های صنایع نظیر قالی بافی و نساجی به سطح عالی رسیدند. شاردن و دیگر سیاحان از سازمان و نظام صنفی معمول صحبت کردهاند. وی همچنین از 32 مغازه سلطنتی نام برده که در هر یک از آنها 500 نفر مشغول به کار بودهاند. آنها در زمینه حمل و نقل کالسکه و گاری و تخت روات داشتند. ولی شاردن همانند سایر سیاحان از وجود امنیت در راهها و وجود کاروانسراهای متعدد صحبت کرده است. او همچنین به نگهداری راهها و سنگفرش کردن آنها توسط شاه عباس، که در مازندران 270 کیلومتر بود، توجه زیادی کرده است.
در خصوص کشاورزی ، گرچه بعضی از برنامه های جاه طلبانه مثل انحراف رود کارون به طرف زاینده رود به منظور آبیاری جلگه اصفهان پیاده شد ولی هم نظام پیشرفته آبیاری – استفاده از چاهها و قنوات و هم کشت محصولات متنوع مانند ابریشم، پنبه، خشخاش، توتون، و درختان میوه – که سیاحان اروپایی با تحسین از آنها نام بردهاند پشت گوش انداخته شد. در زمینه مالکیت ارضی زمینهای زیر کشت همچنان در اختیار خانواده سلطنتی باقی ماند که توسط دهقانان کشت میشد که اینها در جوار شهرها اجاره بهای نقدی و در سایر قسمتها بهره مالکانه گوناگونی را پرداخت میکردند. به عقیده شاردن « وضع دهقانان بسیار عالی بوده و میتوانم التزام بدهم که در اکثر نواحی حاصلخیز اروپا افرادی زندگی میکنند که در مقایسه با اینها بسیار بدبخت و مفلوک هستند»
شاید یکی از چشمگیرترین ویژگیهای اقتصاد ایران در سده هفدهم میلادی رشد تجارت آن خصوصاً با اروپا باشد. در تمام اروپا و آسیا کشوری نمییابی که تجارش را به اصفهان نفرستاده باشد که بعضی از آنها عمده فروش و بعضی خرده فروش هستند.» وی در این رابطه از 12 هزار هندی، تاتار، ترک، کلیمی، ارمنی، گرجی، انگلیسی، هلندی، فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیولی صحبت کرده است. «مندلسکو» تجارت ایران را با اروپائیها با عبارات زیر توصیف کرده است :
«هلندیها و انگلیسیها از آنجا پول نقد و بعضی کالاها را میآورند که یا به اروپا و یا به هند ببرند و با قیمت خوب بفروشند. هلندیها نسبت به دیگران بهتر جا افتاده اند و در تمام ایران به تجارت فلفل، جوز هندی، میخک و سایر ادویه جات مشغول هستند. هرچند که آنها حاضرند در داد و ستد خود پول نقد و بخصوص ریال و پول اسپانیولی بدهند که ایرانیان آنها را نسبت به سایر پولها ترجیح میدهند. چرا که آنها را ذوب کرده و برای خود سکه هایی با سود بیشتر ضرب میکنند.»
انگلیسیها پارچه های انگلیسی، حلبی، فولاد، پارچه های هندی و ابریشمی و پنبه های غیر هندی خود را یا میفروشند و یا مبادله میکنند؛ با اینکه در ایران پارچه های بسیار مرغوب تولید میشود ولی پارچه های هندی به خاطر زیبایی و دوام معروف هستند. آنها ساتن زرباف و سیم باف ایران، پارچه های ابریشمی و پنبه و رومیزی ایرانی را که کلیچه نامیده میشود و ابریشم خام، پنبه، زعفران و گلاب را خریداری میکنند.
تجار مسلمان ایران، تجارت داخلی ایران را میگرداندند. ولی ساکنین مذهبی و سایر عوامل آنها را وادار میکردند تا به اروپا مسافرت کنند. ارمنیان تاکنون بخش مهمی از تجارت خارجی ایران، صدور ابریشم و برخی اقلام وارداتی را به انحصار خود درآورده بودند که شاه عباس آنها را در سال 1604 میلادی به جلفا نزدیک اصفهان کوچانده بود. ارمنیان در امپراطوری عثمانی و بعضی از نواحی اروپا نیز مسکن گزیده بودند و عمالی نیز در نواحی سوئد و چین داشتند.
جادهای که برای صدور ابریشم به کار میرفت به خاطر نوسانات سیاسی بین المللی خصوصاً نوسانات روابط ایران و عثمانی تغییر یافته است. معمولاً راه خشکی به دریای مدیترانه جز در مواقع خصومت با ترکیه، به راه خلیج فارس ترجیح داده میشد. تبریز یکی از مراکز اصلی صادرات ایران بود و ترمینالهای بعدی نیز اول بورسا و بعد اسمیرنه و حلب در قسمتهای غربی بوده است. علاوه بر رقابتهای بین المللی، بین کمپانیهای متعدد نیز رقابت سختی وجود داشت و کمپانیهای کرانه خاور میانه از راه مدیترانه و هند شرقی حمایت میکردند. در سال 81 – 1561 میلادی شرکت مسکوی انگلیس در صدد برآمد تا جادهای از طریق روسیه راه بیندازد و بار دیگر این کار را در قرن هجدهم تکرار کرد. ولی در این زمینه با شکست رو به رو شد. انگلیس این کار را به خاطر اینکه تجارت وی با شمال ایران از طریق ترابوزان در سال 1609 میلادی توسط دولت عثمانی متوقف شده بود انجام داد. ابریشم نیز یا از طریق خشکی و یا از راه دریای خزر به روسیه فرستاده میشد.
ساختار اقتصادی درخشان صفویه در نیمه دوم سده هفدهم فروپاشیدگیهایی را متحمل شد. که بالاخره در سال 1720 میلادی به کلی در هم ریخت. در سالهای بعد ایران جولانگاه افغانها، روسها و ترکها شد. اصفهان، شیراز، قزوین، یزد و تبریز و حتی جاهان کم اهمیت مورد هجوم و غارتگری قرار گرفت. گفته شده که این شهرها بیش از دو سوم جمعیت خود را از دست دادند. جمعیت 60 هزار نفری اصفهان تا چند ده هزار نفر کاهش یافت و جمعیت 550 هزار نفری تبریز به 30 هزار نفر رسید.
نادرشاه در سال 1730 میلادی قشون بیگانه را از ایران راند و فتوحاتش با تسخیر دهلی به اوج خود رسید. اما این لشکرکشی ها بار اضافی بر وضع آشفته مملکت تحمیل کرد.
یکی از عوامل انحطاط اقتصادی ایران در قرن هجدهم سقوط شدید تولید ابریشم و دلیل دیگر تنزل تجارت بود که در جنوب ایران توسط کمپانیهای انگلیسی و هلندی انجام میشد. تجارت ایران نه تنها به خاطر کاهش قدرت تولید و قدرت خرید و ناامنی عمومی – که فقط تا حدی در زمان حکومت زندیان در شیراز تحت کنترل در آمد – و نیز افزایش معاملات قاچاق در خلیج فارس لطمه خورد بلکه ظهور مراکز رقیب صدور ابریشم نظیر بنگال نیز تاثیر نامطلوبی در آن بجای گذاشت. ابریشم بنگالی به خاطر تقاضای روز افزون بازار ژاپن با صرفه تر از ابریشم ایران بود. از این رو خرید آن توسط خریداران هلندی و انگلیسی به شدت متوقف شد.
جنگهای داخلی در سالهای واپسین سلسله زندیه خصوصاً در شهر کرمان لطمات و آسیبهای نامساعدی به دنبال داشت. هرچند که دهه های نخستین حکومت قاجار ترمیم اقتصادی نسبتاً سریعی را به دنبال داشت. معذالک گزارشهای تمامی سیاحانی که در آغاز سده نوزدهم از ایران دیدن کردهاند مبین بدبختیهای مملکت در زمینه های کاهش جمعیت، فقر و انحطاط اقتصادی و جدایی آن از جریان اصلی سیاستهای مربوط به تجارت، علم و فرهنگ جهانی است. منبع:تاریخ اقتصادی ایران عصر قاجار، چارلز عیسوی، ترجمه : یعقوب آژند، نشر گستره، 1362، ص 3 تا 18 این مطلب تاکنون 24063 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|