ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 113   فروردين ماه 1394
 

 
 

 
 
   شماره 113   فروردين ماه 1394


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
بگومگوی سیدضیاء و رضاخان و نقش انگلیس

رضاخان، این به قول نورمن (وزیر مختار انگلیس در تهران)«دهاتی» بی سوادی که هیچ خارجی حاضر به معاشرت با او نبود، توسط کسانی به میدان فرستاده شد که می‎خواستند از او دیکتاتور مورد‌نظر انگلستان را بسازند. این امر می‎توانست محقق شود. هم شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کشور و هم وضعیت روانی شخص رضاخان می‎توانست به این مهم کمک کند. از آن سوی حکومت سیدضیاء به واقع تسلط مستقیم انگلیس بر ایران تلقی می‎شد. این سیاست باید لزوماً تغییر می‎کرد و دولت با ثبات مقتدر متکی بر ارتش، امنیت لازم را برای سرمایه‎های بریتانیا فراهم سازد. بسیاری از مقامات بریتانیا نفرت و انزجار داخلی و بین‎المللی علیه قرارداد 1919 را دیده بودند؛ اینک باید به مقتضای زمان ارتش و مؤسسات و دوایر اداری به دست ایرانیانی اداره مي‌شد که در تحلیل نهائی با سیاستهای بلندمدت و کهنه بریتانیا در مقابل ایران که آن را سپر دفاعی هند تلقی می‎کردند، موافق آید.
روز شانزدهم اردیبهشت ماه سال 1300 بین سیدضیاء و رضاخان بگومگوئی روی داد. از این به بعد رضاخان دیگر در جلسات کابینه شرکت نکرد. او حتی مقر اردوی قزاق را از محل اصلی قزاقخانه به قصر قاجار تغییر داد و تمام شبانه‌روز را در آنجا سپری مي‌كرد. نکته جالب رفتار احمدشاه بود که بدون اطلاع از حوادثی که در اطرافش مي‌گذشت، آتش نفاق بین رئيس‌الوزرا و وزیر جنگ را مشتعل‌تر مي‌ساخت. وزیر دربار او، مشارالملک هم رابط بین شاه و وزیر جنگ بود، او نیز بر اختلافات موجود دامن مي‌زد. سیدضیاء هم به واکنش جالب توجهی دست زد: او حقوق شاه و دربارش را کاهش داد و در مقابل بر حقوق ولیعهد افزود؛ به این امید که بتواند بین دو برادر اختلاف تولید کند و خود از این راه بر دوام عمر کابینه‌اش بیفزاید. او حتي مصمم شد شاه را برافکند و به جای وی محمدحسن میرزای ولیعهد را به مقام سلطنت برکشد؛ او با ولیعهد در این چارچوب ملاقاتهایی کرد. گزارش تحرکات سیدضیاء به شاه رسید. شاه به رئيس‌الوزرا دستور داد استعفا کند. بالاخره چند روزی بعد از آنکه رضاخان سردار سپه به وزارت جنگ معرفی گردید، سیدضیاء منفصل شد و در میان موجی از انزجار عمومی به اروپا رفت.
دیگر به وجود او نیازی نبود. سیدضیاء به رغم جار و جنجالهای خود نتوانست نه اعتماد نیروهای داخلی را به دست آورد و نه قدرتهای خارجی را. ماندن او دیگر فایده نداشت. این است که روز چهارم خرداد مستعفی شد و از ایران خارج گردید. هیچ کس از رفتن او ناراحت نشد، سهل است تهران علیه او به حرکت درآمد و عده‌اي حتی قصد جانش کردند که قوای دولتی مانع شدند. تنها سه تن سیدضیاء را به هنگام خروج از ایران همراهی نمودند: گریگور ایپکیان که سرمقاله‎های روزنامه رعد را می‎نوشت و اینک رئیس تشکیلات بلدیه شده بود؛ ماژور مسعودخان کیهان که سمت وزیر مشاور داشت؛ و کلنل کاظم‌خان سیاح حاکم نظامی تهران که مدتی هم رئیس ارکان حرب گردیده بود. دستخط احمدشاه در مورد عزل سیدضیاء از همه توهین‌آميزتر بود: «نظر بمصالح مملکتی میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست ورزاء منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هيأت وزراء جدید هستیم، باید کمال مراقبت را در حفظ انتظامات بعمل آورید و مطالب مهمه را مستقيماً بعرض برسانید.»
به واقع انجام کودتا و هماهنگی‎های لازم، مهمترین اقدام نورمن بود؛ لیکن از این به بعد باید کسی وزيرمختاری ایران را به دست می‎گرفت که بتواند رضاخان را هدایت کند و در مسیرهای از پیش تعیین شده او را به اقدام وادارد؛ این فرد کسی جز سر پرسی لورين نبود. لورين کودتای رضاخان را صرفاً گامی مقدماتی برای تقویت نیروهائی می‎دانست که نایب‎السلطنه هند آنها را ابزاری مؤثر برای جلوگیری از رواج کمونیسم ارزیابی می‎کرد. براي انگلستان بهترین گزینه آن بود که استقلال ایران حفظ شود و برای جلوگیری از بهانه‎جوئی‎های همسایه شمالی، حکومت ایران خود حافظ منافع بریتانیا باشد؛ کاری که به خوبی از عهده رضاخان برمی‎آمد و منطبق با انتظارات وزارت مستعمرات، خزانه‎داری، دریاداری و حکومت هند انگلیس بود.
در آن روزگار هیچ شخصیت بلندمرتبه‎ای وجود نداشت که صاحب قدرت باشد و درخور موقعیت روز؛ پس باید چنین فردی اختراع می‎شد. این فرد رضاخان بود و مطبوعات طرفدار او هم به سهم خویش تلاش می‎کردند او را بیش از آن چیزی که بود بنمايانند. رضاخان توسط مطبوعات به شدت ستایش می‎شد و صفاتی به او نسبت می‎دادند که تا دیروز خوابش را هم نمي‌‌دید. مردی که می‎خواست ایران را به عصر عظمت پیش از اسلام هدایت کند. سالها بعد معلوم شد حرکتی بسیار کوچک از سوی دست پشت پرده هدایت‌كننده رضاخان یعنی بریتانیا کافی است تا این به اصطلاح منجی ایران زمین و احیاکننده عظمت باستانی کشور، به همان قد و قواره‎ای برگردد که در شأنش بود؛ در شهریور 1320 این نجات دهنده قهرمان پذیرفت استعفا دهد و تحت‎الحفظ نیروهای بریتانیائی به تبعید رود.

منبع:منبع : تاريخ سياسي ايران معاصر؛ بسترهاي تأسيس سلطنت پهلوي (1304-1299 ش) ،

این مطلب تاکنون 3670 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir