نقش مرجعيت ديني در نهضت ملي شدن نفت | قبل از ورود به بحث، اجازه ميخواهم تا با دو مقدمه اشارهاي به موقعيت مرجعيت ديني در دورة نهضت ملي شدن نفت و ماهيت اين نهضت داشته باشم.
در اين زمان شيعه يكي از بحرانيترين دوران رهبري خود را ميگذارند. در آستانه اين دوره، شيعه يكي از بزرگترين مراجع خود را از دست داد؛ آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني در 13 آبان 1325 و آيتالله آقا حسين قمي در 17 بهمن همان سال. آيات ثلاث نيز در بحبوحة نهضت ملي شدن صنعت نفت دوران كهولت و واپسين لحظات عمر را ميگذراندند. آيتالله محمدتقي خوانساري در شهريور 1331 و آيتالله حجت در بهمن همان سال و آيتالله سيد صدرالدين صدر در ديماه 1332 فوت نمودند.
آيتالله بروجردي در بهمن 1323 از بروجرد به قم مهاجرت كرده و در حركت به سوي مرجعيت واحد بود و هنوز شهرت و ثبات سالهاي بعد را نيافته بود.
در بسياري از شهرها مانند شيراز، اصفهان، رشت و مشهد نيز مجتهديني بودند كه مقلديني چند داشتند. در تهران، گرچه آيتالله كاشاني رسماً رسالة عمليه نداشت، ولي به دليل موقعيت علمي و ارجاع احتياطات از سوي آيتالله ميزرا محمدتقي شيرازي به ايشان، از مشروعيت نوعي مرجعيت برخوردار بود. متأسفانه مقام علمي آيتالله كاشاني تحتالشعاع مقام سياسي او قرار گرفته است. او كسي بود كه آيتالله آقا ضياء عراقي در اجازهنامه خود، وي را «عالم عامل و حجتالاسلام»، آيتالله شيخالشريعه اصفهاني او را «تكيهگاه علما و مجتهدين و پشتوانة ملت و دين»، آيتالله سيد ابوالحسن اصفهاني او را «استوانه ملت و دين و تكيهگاه مجتهدين»ميدانست و پيروي از او را لازم ميشمرد، آيتالله ميرزا محمدتقي شيرازي او را «عمدةالعلما والمجتهدين و حجتالاسلام» و آيتالله سيد اسماعيل صدر او را «حجتالاسلام و مجتهد زمان» خطاب كردهاند.
براي فهم و درك اين نهضت، مطالعه در ماهيت آن مهم است. نهضت ملي شدن صنعت نفت، قيام ضداستعماري و ضد انگليسي بود و به همين علت مرجعيت ديني نميتوانست نسبت به آن بيتفاوت باشد. چرا كه دكترين سياسي مرجعيت از اوايل قرن نوزدهم بر مبناي قاعده «نفيسبيل» شكل گرفته بود. مرجعيت ديني در مقابل تجاوز روسيه به ايران ايستاده بود؛ در ماجراي قرارداد رژي با استعمار انگليس مبارزه كرده بود؛ در عراق در مقابل نيروهاي اشغالگر انگليسي جهاد مسلحانه كرده بود و مهمتر اين كه انگليس را عامل اصلي مظالم رضاشاه عليه اسلام و روحانيت ميدانست. به همين دليل مرجعيت ديني نميتوانست به سلطة انگليس بر نفت ايران بيتفاوت باشد.
شكي نيست كه عوامل مختلفي در نهضت ملي شدن نفت دخيل بودند؛ نظام بينالملل و جنگ سرد، رقابت ابرقدرتها در ايران و انعكاس آن در بين نخبگان ايراني طرفدار انگليس، شوروي و امريكا، به ويژه در مجلس شوراي ملي از اين عوامل به شمار ميرود. تصويب قوانين مربوط به نفت، بحثها و مجادلات نفتي بين نمايندگان مجلس شوراي ملي، تصويب قانون تحريم امتياز نفت در 11 آذر 1323، تصويب قانون رد مقاوله نامه نفتي دولت با شوروي در 29 مهر 1326 و طرح قرارداد الحاقي گس ـ گلشائيان از جمله مباحثي بود كه مردم را نسبت به حقوق از دست رفته خود در قرارداد نفتي با انگليس حساس ميكرد، اما هيچ فرد يا گروهي نتوانست مانند عالمان شيعه در بسط و گسترش انديشه حقخواهي مردم مؤثر واقع شود. آيتالله كاشاني اولين كسي بود كه از آغاز دهه 20 مسألة استيفاي حقوق ملت و قطع دست انگليس را از نفت ايران مطرح كرد؛ اين در حالي بود كه نخبگاني چون مصدق هنوز قرارداد نفتي را طرفيني ميدانستند و فسخ يك طرفة آن را غيرقانوني ميشمردند.
آيتالله كاشاني كه در بند زندان انگليسيها بود، خطاب به آنان گفت: «اگر زنده ماندم كاري ميكنم كه اين ملت مسلمان يك قطره نفت به انگليس ندهند.» وي در خطبههاي نماز عيد فطر ـ 16/5/1327 ش ـ اعلام كرد «تا قطع كامل ايادي استعمار انگليس و استيفاي حقيقي و جدي حقوق ملت ايران از شركت غاصب نفت جنوب به مبارزة خود ادامه» ميدهيم. در اوايل بهمن همان سال، آيتالله كاشاني با صدور اطلاعيهاي خواستار «لغو كامل قرارداد 1312» شد و به دليل همين اعلاميه دستگير و به لبنان تبعيد شد. اين در حالي بود كه مصدق اصل قرارداد الحاقي گسـ گلشائيان را پذيرفته بود و تنها بر سر بعضي از جزئيات آن بحث ميكرد.
آيتالله كاشاني، پس از بازگشت پيروزمندانه از تبعيد لبنان ـ خرداد 1329 ـ در پيامي كه به نمايندگان مجلس داد و توسط مصدق قرائت شد، صريحاً در رد قرارداد الحاقي سخن راند: «مخالفت مردم را با هر قراردادي كه مشعر بر تثبيت و تأييد عقد اكراهي غير نافذ در 1312 باشد» اعلام مينمايم.
وي در اين بيانيه با طرح شعار «نفت ايران متعلق به ملت ايران است» دست رد به هر نوع سازش با انگليس زد و تا زمان تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت، با برگزاري چندين تجمع، صدور بيانيه، انجام مصاحبه و بسيج مردم، عرصه را بر نمايندگان سازشكار مجلس شوراي ملي تنگ كرد.
به دنبال طرح ملي شدن صنعت نفت توسط آيتالله كاشاني، مراجع ديگر و عالمان وقت مانند «آيتالله العظمي خوانساري، آيتالله بهاءالدين محلاتي، آيتالله شاهرودي، حجتالاسلام سيد محمود روحاني قمي و عدهاي ديگر از علما و مراجع تقليد با صدور فتاوايي ضمن تجليل از آيتالله كاشاني نظر ايشان را در مورد ملي شدن صنعت نفت قوياً مورد تأييد قرار دادند.»
آيتالله محمدتقي خوانساري كه از مراجع ثلاث قم بود، در فتوايي اعلام كرد:
«اگر از پيغمبر(ص) بپرسند كه يك منبع مهم و فوقالعاده ثروتي «طلاي سياه» و عايدات بيپاياني كه هر روز ميليونها تومان از آن منبع خداداد، حقوق حقة اين ملت را به رايگان در طبق اخلاص گذارده و تقديم اجنبي شود و مملكتي كه از 15 ميليون، 14 ميليون آنها فاقد وسايل زندگي هستند و هر روزه دچار مخاطرات مختلفه و مبتلاي به موت اصغر و اسود شوند، نه معاش و نه لباس، نه زندگي داشته باشند و از اين منبع عظيم استفاده و بهره قابلي نبردند، چه صورت دارد؟ ...[حضرت] نسبت به ما كه دارايي و اهتمام خود را صرف بنده كردن آزادگان ميكنيم چه خواهند فرمود؟ ... مسلط نمودن اجنبي بر نفت كه مايه حيات اين ملت است غير از خفت عقل و بيعلاقگي به جامعه و عدم توجه به مقررات و وظايف ديني و ضعف ادراك و عدم رعايت مصالح و مفاسد جامعه چيز ديگري نبوده و نيست.»
آيتالله خوانساري در پايان افتاء خود آيتالله كاشاني را ملاك قرار داده و ميگويد:
«خصوصاً با اين كه مثل حضرت مستطاب آيتالله كاشاني دامت بركاته كه مجتهدي عادل و با شهامت و دلسوز و فداكار براي مصالح دين و دنياي مردم، با اين همه جديت ترغيب و تحريص و مردم را بيدار ميكند، ديگر مجال عذري براي كسي نميماند.»
آيتالله محلاتي، مرجع مردم شيراز نيز در اعلاميه خود كليه قراردادهايي را كه دولتهاي غير مشروع امضا كردهاند باطل اعلام كرد:
«قراردادهاي تحميلي سابق بين كشور ايران و كمپاني نفت چون علاوه بر اين كه به دست حكومتهاي جابره كه شرعاً و واقعاً ولايتي بر اهالي مسلمانان و ملت مظلوم اين كشور نداشتهاند، به ضرر فاحش و برخلاف مصلحت مسلمانان بوده، لغو و بياثر است و اكنون هم تهيه وسايل براي كوتاه كردن دست اجانب از سوء مداخله در كار مسلمين و اعاده عظمت و استقلال تام كشور اسلامي ايران عزيز از اهم تكاليف هر مسلماني است.»
آيتالله محلاتي در پايان اعلاميه خود در حمايت و تأييد آيتالله كاشاني فرمودند:
«البته آقاي آيتالله كاشاني دامتبركاته نظر به همين مقدمات معروضه ابقاي معادن نفت در دست شركت اجنبي مخالف نظرشان است و به همين دليل كه عرض شد ملي شدن آن را لازم ميدانند. بنابراين همكاري و مساعدت با حضرت معظمله در اين مقصود شريف و هدف حياتي فريضه و ذمه هر مسلماني است.»
آيتالله حاج شيخ عباسعلي شاهرودي در اطلاعيهاي اعلام كرد:
«جاي هيچ گونه ترديدي نيست كه كوتاه كردن دست اجانب از كشور و مسلمين و ملي نمودن صنعت نفت در سراسر كشور بر هر مسلماني لازم و واجب است.»
وي در حمايت و تأييد آيتالله كاشاني افزود:
«خصوصاً كه مثل حضرت آيتالله العظمي آقاي كاشاني دامت بركاتهالعالي در رأس اين نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شريف خود را مصروف در رفع ظلم و جور و تأمين آسايش مسلمين ميفرمايند ... بر مسلمانان لازم است از وجود محترم امثال ايشان تبعيت و قدرداني نمايند و روي موازين شرع و دين مقدس اسلام براي مسلمين در اقدام بر (ملي شدن صنعت نفت در سراسر كشور) جاي هيچگونه شبهه و ترديدي نيست.»
از سوي ديگر، آيتالله سيد حسن چهارسوقي، از علماي پرطرفدار اصفهان، در جواب استفتاي عدهاي از مردم، بقاي شركت نفت را از موارد سلطه كفار بر مؤمنين شمرده و گفتند:
«حرمت تسليط اجانب و كفار بر مسلمين و اموال و نفوس و اعراض و نواميس آنها از بديهيات و مسلمات و جاي هيچ شبه و ترديد نيست. لن يجعلالله للكافرين عليالمؤمنين سبيلاً»
وي در ادامه درباره لزوم مبارزه عمومي چنين فرمودند:
« فرقي نيست در اين جهت بين دولت و ملت. همه در نفع و ضرر شركت دارند، بلكه در دولت بيشتر لازم است جديت و اهتمام در قطع يد اجانب و بيگانگان.»
آيتالله چهار سوقي در لزوم اطاعت از آيتالله كاشاني اضافه كرد:
«در اين موضوع پيروي از حكم مطاع و فرمايش متبع حضرت آيتالله كاشاني دامت بركاته لازم است.»
آيتالله حاج شيخ باقر رسولي عالم و پيشواي مردم گيلان نيز در پاسخ استفتاي عدهاي از مؤمنان اعلام كرد:
«لزوم استرداد حقوق مغصوبه از ستمكاران ضروري و مجمع عليه جميع ديانات و اقوام و ملل مختلفه ميباشد... بنابراين پيروي و همكاري با حضرت آيتالله كاشاني مدظله و جبهه ملي ادامالله بقائهم و هر سازماني كه بر عليه ستمكاران تأسيس شده، لازم و متحتم است.»
آيتالله حاج سيد محمود روحاني قمي از علماي بزرگ و فقهاي به نام قم در فتوايي اعلام كرد:
«نفت و معادن آن ملك مسلمين و مال ايرانيان است و منافع او را اجانب ميبرد و چندين ميليون جمعيت از زن و بچه ايراني دچار بدبختي و بيچارگي است كه در نتيجه هموطنان ما دچار فساد اخلاق و اختلافات مسلكي كه عالم بشريت را تهديد مينمايد، شدهاند و اگر منافع منابع اين مملكت عايد ملت شود، تمام بدبختيها و پريشانيها مرتفع خواهد شد ... و اين حكم روي موازين شرع و از ضروريات دين است و مطابق نص آية مباركة؛ لن يجعل الله للكافرين عليالمؤمنين؛ واضح و مبرهن است.»
آيتالله قمي رهبري آيتالله كاشاني را در اين فتوا تأييد كرده و آن را ملاك حقانيت و لزوم ملي شدن صنعت نفت اعلام كرد:
«با توجه به اين كه مثل حضرت آيتالله آقاي حاج ابوالقاسم كاشاني دامظله كه از اول عمر زندگاني خود اشتغال به اصلاح امور مسلمين و خيرخواهي مردم و مبارزه با دشمنان دين و دنياي مسلمين بودهاند و در مقام دفاع از حقوق حقه ايرانيان از هيچگونه فداكاري و مبارزه دريغ ننمودهاند و با اطلاع كاملي كه از سياست دارند و در رأس اين نهضت مقدس قرار گرفتهاند و با كمال جديت، امر و قيام ميفرمايند، بر ملي شدن صنعت نفت در سراسر كشور، راهي براي شبهه باقي نماند. بنابراين بر تمام مسلمين و هموطنان عزيز حتم و لازم است كه نهايت سعي و كوشش را مبذول دارند تا گريبان خود را از چنگال جابرانة اجانب خلاص و سعادت را نصيب خود نمايند.»
همچنين آيتالله حاج شيخ محمدرضا كلباسي از علماي بزرگ مشهد نيز در پاسخ به استفتايي در مورد ملي شدن نفت نوشت:
«... طلب حق و گرفتن آن از وظايف اوليه هر مسلماني است... ترديدي ندارم كه معادن نفت ايران حق اوليه ايرانيان است... اعتراف ميكنم كه زبوني و سستي خودمان باعث شده كه اين ثروت هنگفت ملي سالها به رايگان در اختيار ديگران باشد و غاصبانه حق مشروع ما را تاراج نمايند... امروز بر فرد فرد مسلمانان لازم است كه از موقعيت استفاده و نسبت به استيفاي حقوق حقه خود از شركت نفت و ملي شدن آن مجاهدت و مساعي جميله حضرت آيتالله كاشاني را پشتيباني نمايند.»
همچنين حججاسلام حاجسيد حسين خادمي و حاج شيخ مرتضي مدرسي اردكاني از اصفهان و حاج سيد مصطفي سيدالعراقين و آيتالله حاج شيخ مهدي نجفي نيز در حمايت از ملي شدن نفت اعلاميههايي صادر كردند.
آيتالله فقيه سبزواري از علماي مشهد نيز فتوايي داير بر لزوم خلع يد از شركت نفت صادر كرد.
علما، رهبري آيتالله كاشاني را در جنبش ملي كردن صنعت نفت پذيرفته و از مردم ميخواستند كه از وي پيروي كنند. بديهي است كه اين عالمان كه هر كدام در حوزه خود داراي نفوذ و صاحب فتوا بودهاند، تأثير بسياري در بسيج عمومي و مردمي كردن مبارزه براي ملي كردن صنعت نفت داشتهاند.
موضوعي كه در اين قسمت مهم است نقش آيتالله بروجردي است. سؤال اين است كه چرا آيتالله بروجردي كه بزرگترين مرجع زمان بود، موضع فعالي نگرفت. برخي آيتالله بروجردي را ماهيتاً يك مرجع غيرسياسي ميدانند و معتقدند به همين دليل نيز ايشان در نهضت ملي شدن صنعت نفت موضعگيري نكرد. اما اين پاسخ قانعكننده نيست؛ اولاً آيتالله بروجردي ماهيتاً يك شخصيت سياسي بود. ثانياً وي از شاگردان برجستة آخوند خراساني و شيخالشريعه اصفهاني به حساب ميآمد كه هر دو مراجع مبارز و سياسي بودند. نكته سوم اين كه آيتالله بروجردي از قيام حاج شيخ نورالله اصفهاني و مهاجرت علما به قم ـ 1306ـ حمايت كرد كه به دستگيري و بازداشت صد روزه وي انجاميد. نكته چهارم اين كه آيتالله بروجردي معتقد به ولايت فقيه بود و در درس فقه خود هميشه از ابعاد سياسي احكام اسلامي دفاع ميكرد. پنجم، در 1322ش است كه وي از خواستههاي آيتالله قمي دفاع كرد و دولت را به كشاندن عشاير مسلح به تهران تهديد كرد. آخر كلام اين كه آيتالله بروجردي رسماً از مبارزات مردم فلسطين حمايت ميكرد و در مقابل بعضي از اقدامات رژيم پهلوي موضعگيري ميكرد.
با اين حال آيتالله بروجردي معتقد بود كه يك نهضت اسلامي به دو نيروي اصلي نياز دارد: مردم و كادر رهبري. وي معتقد بود جامعه اسلامي در حال حاضر فاقد كادر رهبري است و به همين دليل نيز تمام همت خود را صرف بازسازي حوزه علميه قم كرد.
نكته ديگر اين كه آيتالله بروجردي شاهد تجربه مشروطيت بود. وي ديده بود كه چگونه اين نهضت با تلاش عالمان وقت و رهبري استادش ـ آخوند خراساني ـ به بار نشست، اما در اولين فرصت، متجددان غير مذهبي، روحانيت را كنار زده و مشروطه را به انحراف كشاندند. آيتالله بروجردي جبهه ملي و مصدق را باور نداشت و تا آخر نيز بر همين ناباوري ماند. به همين دليل به نهضتي كه در يك سوي آن جبهه ملي و مصدق ايستاده بودند، با احتياط مينگريست.
موضعگيريهاي آيتالله بروجردي در قبال آيتالله كاشاني، قبل و بعد از اتحاد با مصدق، ميتواند شاهدي بر اين مدعا باشد.
در خرداد 1327، آيتالله كاشاني تظاهراتي عليه نخستوزيري هژبر ساماندهي كرد كه به درگيري و كشته و زخميشدن عدهاي از مردم متدين انجاميد. آيتالله بروجردي در اعلاميهاي از آيتالله كاشاني حمايت كرده و وي را فردي كه «جز صلاح جامعه و ملت و دفع ظلم و ستم نهضت ديني نمودهاند و جز در مقام مبارزه با استبداد و ديكتاتوري» نيست، معرفي كرد. پس از جدايي آيتالله كاشاني از جبهه ملي نيز، آيتالله بروجردي وي را مورد حمايت مالي قرار داده و از وي با احترام ياد ميكرد. با اين همه نبايد فراموش كنيم كه آيتالله بروجردي هيچگاه نهضت ملي شدن نفت را نفي نكرد، بلكه به روايت آيتالله سلطاني، ايشان ميفرمود:
«روحانيت به هيچوجه نبايد با اين حركت مخالفت كند اگر با اين حركت مردمي مخالفت كند و اين حركت ناكام بماند در تاريخ ايران ضبط ميشود كه روحانيت سبب اين كار شد. لذا به آقاي بهبهاني و علماي تهران نوشتم كه مخالفت نكند.»
والسلام عليكم و رحمتالله و بركاتهمنبع:نشست تخصصي روحانيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، بهار 1385 ، سخنراني حجتالاسلام والمسلمين روحالله حسينيان این مطلب تاکنون 3842 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|