ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 112   اسفند ماه 1393
 

 
 

 
 
   شماره 112   اسفند ماه 1393


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
جایگاه فدائيان اسلام در پيروزي نهضت ملي نفت

داوور امینی
حركت فدائيان اسلام، جنبشي مذهبي و ضداستعماري و ضداستبدادي بود. اين جنبش، براي مبارزة همزمان با استبداد و استعمار در كشورمان ظهور پيدا كرد.
ملي شدن صنعت نفت در ايران، اساساً جنبشي ضداستعماري بود. زيرا استعمار انگلستان عمده سياست‌هاي خود را از طريق شركت نفت در ايران پيش برد. همچنين منافع سرشار نفت ايران، پشتوانه اقتصادي برنامه‌هاي استعماري انگلستان بود. سبب اهميت يافتن جنبش نفت ايران در جهان نيز همين بود. نواب صفوي و فدائيان اسلام بُعد ضداستعماري جنبش نفت را به خوبي درك كرده بودند. به همين سبب، نقش فدائيان اسلام به رهبري نواب صفوي، در نهضت ملي شدن صنعت نفت، بسيار اساسي و برجسته است و از همين منظر قابل بررسي است. فدائيان اسلام، در جريان نهضت ملي نيز با همين انگيزه‌ قطع دست عاملان سرسپرده انگليس، به ميدان مبارزات سياسي آمدند و با قتل هژير و رزم‌آرا، دو عنصر وابسته انگلستان، زمينه ملي شدن صنعت نفت را فراهم كردند. آنان با قتل هژير، عامل تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم، زمينه ورود آيت‌الله كاشاني، دكتر مصدق و اعضاي جبهه ملي را به مجلس فراهم آوردند. سپس با از ميان برداشتن رزم‌آرا، مانع ملي شدن صنعت نفت، موجب تصويب قانون ملي شدن نفت در مجلس شدند. بي‌ترديد اگر اين فداكاري‌ها و اقدامات انقلابي و شجاعانه نبود، نفت ملي نمي‌شد و دست استعمار انگليس از نفت ايران كوتاه نمي‌گشت.
در اين نوشتار به بررسي نقش نواب صفوي و جمعيت فدائيان اسلام، در پيروزي نهضت ملي نفت پرداخته و نتايج حذف دو مهره انگليسي، هژير و رزم‌آرا و بازتاب آن در داخل و خارج كشور بررسي شده است.
مجلس شانزدهم و قتل هژير
قرار بود در سال 1328، انتخابات دوره شانزدهم مجلس برگزار شود. از آنجا كه رژيم براي تصويب لايحه تمديد بهره‌برداري انگلستان از منابع نفتي ايران، نياز به يك اكثريت قوي مدافع لايحه و عدم حضور نمايندگان مخالف در مجلس داشت، توسط هژير در صندوق آراي انتخابات اين دوره دست برد. با اين تقلب آشكار در انتخابات، آيت‌الله كاشاني و اقليت مخالف دولت، از حضور در مجلس محروم شدند. به دنبال اين حوادث، فدائيان اسلام تصميم گرفتند با يك عمل انقلابي عبدالحسين هژير را، كه بعد از تيمورتاش قدرتمندترين وزير دربار بود، به جرم تقلب در انتخابات و ايجاد مانع در پيشبرد اهداف نهضت ملي اعدام انقلابي كنند. به همين منظور پس از برنامه‌ريزي، شهيد سيدحسين امامي طي مأموريتي از سوي فدائيان اسلام، موفق شد هژير رادر مسجد سپهسالار، مورد هدف گلوله قرار داده و به زندگيش خاتمه دهد.
تقابل نمايندگان مجلس شانزدهم و رزم‌آرا
با قتل هژير و وارد شدن هشت تن از نمايندگان واقعي ملت به مجلس، نهضت ملي جان تازه‌اي گرفت. در اين موقع رژيم كه در موقع ضعيفي قرار گرفته بود تصميم داشت مرد پر قدرتي را روي كار بياورد. لذا منصور استعفا داد و رزم‌آرا براي سركوب نهضت ملي بر سر كار آمد. با انتخاب رزم‌آرا به نخست‌وزيري، رسانه‌هاي بيگانه و مطبوعات معتبر آمريكا و ديگر كشورهاي استكباري، شروع به تعريف و تمجيد از وي كردند. روزنامه نيويورك تايمز نوشت رزم‌آرا اين لياقت را دارد كه براي جلوگيري از متلاشي شدن و تجزيه ايران حكومت ديكتاتوري برقرار كند.
خبرگزاري رويترز هم انتخاب رزم‌آرا را سرآغاز تاريخ جديدي در دولت‌هاي ايران خواند و او را مردي مقتدر، تحصيلكرده، آشنا به زبانهاي انگليسي و روسي و متخصص در امور جغرافياي نظامي معرفي كرد و پيش‌بيني كرد كه بتواند مشكلات برنامه هفت ساله و موضوع كمك آمريكا به ايران را حل كند. با اينكه انتخابات مجلس شانزدهم به سود جبهه ملي و آيت‌الله كاشاني بود و بي‌ترديد در اين رخداد جمعيت فدائيان اسلام نقش بسزايي داشت، اما در پي كارشكني‌هاي عوامل دربار و انگليس در قضاياي نهضت ملي شدن صنعت نفت، رفته رفته روحيه يأس و انفعال به سيماي نمايندگان جبهه ملي، كه مبارزات را در چارچوب پارلمان رهبري مي‌كردند، هويدا شد. در همين زمان چرچيل، نخست‌وزير انگلستان، با تحليل وقايع ايران مي‌گويد:
«من عقيده داشتم كه مقدمات حمله به ايران بايد با دقت بيشتري صورت گيرد. در نامه‌اي به روساي ستادهاي مشترك نوشتم: ممكن است دولت ايران ناگهان كارمندان ما را در شركت نفت توقيف كرده به عنوان گروگان نگاه دارد و يا قواي ايران مركز نفت و پالايشگاه‌ها را اشغال كرده، در صورت حمله ما ويران و منهدم كند يا قبايل بر عليه ما وارد جنگ و شورش شوند. به هر حال بايد دقت كنيد كه ما غافلگير نشويم.»
در چنين اوضاع و احوالي، رزم‌آرا در پي به تصويب رساندن قرارداد گس- گلشائيان در مجلس بود. رزم‌آرا در مجلس در سخناني در مخالفت با ملي كردن صنعت نفت گفت ايراني نمي‌تواند لولهنگ بسازد و از اداره يك كارخانه سيمان ناتوان است و چطور مي‌تواند صنعت نفت را اداره كند. او ملي كردن نفت ايران را بزرگ‌ترين خيانت خواند.
هدايت رزم‌آرا از سوي انگليس
طبق اسناد موجود، سفير انگليس در ايران به منظور القاي ناتواني ايران در اداره صنعت نفت، پرسش‌هايي به رزم‌آرا داد تا پاسخش را از وزارت خارجه و وزارتخانه‌هاي ديگر دريافت و ارائه دهد. اين امر، نشانگر شدت وابستگي رزم‌آرا به انگليس بود. اين پرسشها در زمينه موضوعات اساسي سياسي- اقتصادي مرتبط با صنعت نفت طرح شده بود. تأثير همين سئوالات را در نطق رزم‌آرا در مجلس، مي‌توانيم مشاهده كنيم. سفير انگليس پرسيده بود:
1. آيا مهندسين معدن‌شناسي ايراني به قدر كفايت هستند كه بتوانند موقعيت و محل چاه‌هاي نفت را ترسيم و نقشه‌برداري كنند؟
2. در اثر ملي كردن صنعت نفت قيمت توليد و حجم بازار آن چه خواهد شد؟
3. چقدر متخصصين ايراني و خارجي از طرف شركت نفت انگليس و ايران استخدام شده‌اند و اين نسبت را چگونه مي‌توان با شركت نفت ايران مقايسه نمود؟
اين پرسشها نشان مي‌دهد كه دستگاه سياست خارجي انگليس، تلاش داشت تا توان تخصصي و روحيه خود اتكايي ايرانيان را پايين آورده و زمينه را براي حضور هميشگي كارشناسان خود و شركت‌هاي وابسته نفتي اين كشور هموار سازد. سفير انگليس در زمينه سياسي نيز از ناپسند بودن الغاي يك جانبه قرارداد و تضعيف و يا قطع روابط بين ايران و انگليس سئوال كرده و پرسيده است: «آيا سياست پسنديده‌اي است كه از الغاي يك جانبه قرارداد دفاع كرده و روابط بين ايران و انگليس را تضعيف نمود؟».
سفير انگليس با اين سئوال به اين نكته اشاره ندارد كه قرارداد مذكور يك‌جانبه و استعمارگرايانه و به سود انگليس بوده و نفعي براي ايران در بر ندارد. سفير انگليس از تأثيرات مستقيم نفت بر اقتصاد پرسيده و سئوال مي‌كند:
1. چند عائله مستقيماً و يا غيرمستقيم از صنعت نفت اعانه مي‌نمايند؟
2. چه مقدار درآمد نفتي مي‌بايستي در سالهاي 29-1328 از قرارداد الحاقي عايد ايران گردد؟
3. در صورت ملي كردن صنعت نفت با چه مبلغي مي‌توان خسارت شركت نفت را جبران كرد؟
4. آيا دولت ايران موفق به گرفتن قرضه شده و ربح آن از چه طريقي تضمين مي‌شود و سرمايه‌اي كه بايد صنعت نفت را به كار اندازد از چه منبعي به دست خواهد آمد؟
سفارت انگليس با طرح اين پرسشها مي‌خواهد از سويي راههاي تحت فشار قرار دادن اقتصادي ايران را به رزم‌آرا نخست‌وزير گوشزد كند و با نقايص و ضعفهاي اقتصادي كه خودشان براي كشورمان ايجاد كرده‌اند اين باور را بپروراند كه ايران هيچ راهي جز وابستگي به انگليس ندارد. كما اينكه پس از ملي شدن صنعت نفت، از هيچ اقدامي براي ايجاد مانع در سر راه استخراج و حمل و فروش نفت و نيز بلوكه كردن سرمايه‌هاي ايران در نزد بانكهاي اين كشور و توقف كشتي حامل نفت ايران و نيز جلوگيري از كمك‌هاي مالي و پرداخت وام به كشورمان دريغ نكرد. انگلستان با هر طريقي دولت ملي را در فشار و تنگناي اقتصادي قرار داد و در نهايت هم وقتي كشور را در تصميم اجراي قانون ملي شدن نفت مصمم ديد از طريق آمريكا زمينه سازي كودتاي 28 مرداد 32 را فراهم آورد.
در سندي ديگر يادداشت‌هايي از ملاقات‌هاي رزم‌آرا با شاه موجود است كه نشانگر تلاش رزم‌آرا با هماهنگي عوامل انگليس براي گرفتن قول انحلال مجلس است. تلگرامي هم از وزارت خارجه انگليس به سفيركبير اين كشور در ايران مخابره شده است كه در آن به جلسات وزراي انگليسي، براي بررسي طرح او مبني بر همراهي با رزم‌آرا اشاره شده است. در اين تلگرام راهكارهاي لازم براي طرح مسئله از سوي رزم‌آرا در مذاكراتش با كميسيون نفت ارائه گرديده است.
دولت انگلستان بر ارتباط گسترده و فشار سفيركبير اين كشور به رزم‌آرا و شاه براي پذيرش نظر آنان، در غيرقانوني دانستن ملي كردن صنعت نفت، تأكيد كرده بود. علاوه بر آن در گزارش عمليات شركت نفت، كه به مركز شركت در لندن ارائه شده بود، از نحوه تأثيرگذاري بر افكار عمومي در ايران و تماس نماينده اين شركت با ادارات دولتي و اعضاي هيأت دولت سخن گفته شده است. ضمن آنكه از ملاقات‌هاي پي در پي با نخست‌وزير رزم‌آرا و وزير دارايي و شخص شاه در مورد مسئله نفت، پرده برداشته شده است. در اين گزارش دفاع فروهر از قرارداد الحاقي را در نتيجه تماس‌هاي كاركنان وابسته شركت نفت با او دانسته‌اند. حتي محتواي سخنان رزم‌آرا در جلسه كميسيون نفت در تاريخ 12/12/29 نيز از نظريات تلقيني متخصصين شركت نفت خوانده شده است. بنابراين، چنين تأثيرپذيري رزم‌آرا از انگليس، باعث تقويت نظر نمايندگان جبهه ملي شد و اكثريت نمايندگان به تدريج به ديدگاه‌هاي كميسيون نفت و نهضت ملي نزديك شدند. افزايش مخالفت‌ها در مجلس عليه دولت، رزم‌آرا را به فكر انحلال آن انداخت و براي اين كار به شاه متوسل شد كه با پاسخ منفي او مواجه گرديد. نفت، مهمترين موضوع دولت رزم‌آرا بود و از اهميتي حياتي براي دولت انگلستان برخوردار بود. رزم‌آرا در وهله اول تكليف داشت كه مسئله قرارداد الحاقي را به نحوي فيصله دهد. بنابراين دولت سعي داشت با طولاني كردن ارائه طرح قرارداد الحاقي آن را كم اهميت جلوه داده به تصويب مجلس برساند. اما در اين ميان اعضاي جبهه ملي حاضر در مجلس تهديد كردند كه در صورت نفرستادن پرونده نفت به كميسيون نفت، دولت را استيضاح خواهند كرد. سرانجام هم پس از مدتي اتلاف وقت، وزير دارايي پرونده را به كميسيون نفت ارسال كرد با تلاش نمايندگان جبهه ملي كميسيون نفت قرارداد الحاقي را رد كرد و گزارش آن هم تقديم مجلس شد. مجلس شوراي ملي هم در 26 آذر 1329 گزارش كميسيون نفت را تصويب كرد. رزم‌آرا كه از اين اوضاع نگران شده بود، براي اينكه دوباره ابتكار عمل را به دست بگيرد، در يك نطق، ايرانيان را به بي‌لياقتي و بي‌سوادي متهم كرد و عنوان نمود كه ايرانيان حتي نمي‌توانند يك كارخانه سيمان را اداره كنند. اين يك اشتباه تاريخي از سوي رزم‌آرا بود. متعاقب آن غلامحسين فروهر وزير دارايي هم از ترس رد قرارداد الحاقي آن را از مجلس پس گرفت.
هشدار فدائيان اسلام به انگليس و رزم‌آرا
حدود پنج ماه پس از آغاز نخست‌وزيري رزم‌آرا، كميسيون 18 نفري مجلس به رياست دكتر مصدق، قرارداد گس- گلشائيان را رد كرد و موضوع ملي شدن صنعت نفت ايران در مجلس مطرح شد.
با طرح مسئله نفت در مجلس، نهضت ملي نفت وارد مرحله جديدي شد و فدائيان اسلام هم بر شدت مبارزات ضدانگليسي نهضت افزودند. متعاقب آن سيدعبدالحسين واحدي در اجتماع مردم و اعضاي جمعيت در 24 اسفند 29، در مسجد سلطاني اعلام كرد «ما به ياري خدا با هر كس كه قصد كوچك ترين تجاوزي نسبت به حقوق حقه و بيت‌المال مسلمين را داشته باشد، با خون خود خواهيم جنگيد. حال طرف ما مي‌خواهد رجال نالايق حكومت باشد و يا روس و انگليس و آمريكا».
عبدالحسين واحدي كه در اين زمان طي سخنراني‌هاي مفصل به بيان ديدگاه‌هاي فدائيان اسلام نسبت به جريان نهضت ملي نفت مي‌پرداخت، در يكي از مجالسش به رزم‌آرا رئيس دولت و اربابان او هشدار داد كه آنان هرگز نخواهند توانست اين جمعيت مقدس را از عقيده و عزم راسخ خود منحرف سازند. سيدعبدالحسين واحدي ضمن ارائه عكس سيدحسن امامي در اين مجلس و معرفي او به عنوان «شهيد راه حق و عدالت و الگوي مبارزاتي فدائيان اسلام» نمايندگان مجلس را تهديد كرد كه اگر به ملي شدن صنعت نفت رأي موافق ندهند به دست فدائيان اسلام نابود خواهند شد.
واحدي در اجتماع مردم و فدائيان اسلام در مسجد شاه، به انگليس و روس و آمريكا و وابستگانشان در داخل هشدار داد: «ما با همه ايادي اجانب، از جمله روس و انگليس و آمريكا كه بخواهند در ايران مداخله داشته باشند مبارزه مي‌كنيم و تا پيروزي بر آنان راه خود را ادامه مي‌دهيم.» او به عنوان جانشين رهبر فدائيان اسلام در اين سخنراني با صراحت بيان داشت:
«من نمي‌دانم اين انگلستان از ما چه مي‌خواهد؟ يك قرن است كه از تصدق سر اسلام، كشورش را پيشرفت داده و از فقر و فلاكت نجات پيدا كرده است. حالا قدرت خيالي براي خود ساخته و مي‌خواهد ملل اسلامي را مرعوب سازد. ولي انگلستان بداند كه اين تو بميري از آن تو بميري‌ها نيست و به قول داش غلومها، اين شش عباسي غير از آن يك قران و يك عباسي است. انگلستان! همين اندازه كه خوردي و دزديدي كافي است؛ اگر مي‌خواهي بيش از اين با قهر و خشم ملت مسلمان غيور مواجه نشوي، هرچه زودتر بساط نيرنگ خود را از ايران بيرون ببر. انگلستان برو! و در رفتن هم تعجيل كن. ملل به اصطلاح مقتدر بيگانه بدانند كه ديگر با سرنوشت ايران نمي‌توان بازي كرد. ديگر نمي‌توان آذربايجان را از ايران منفك ساخت و با بساط خودمختاري، شعائر ملت اسلامي را به بازي گرفت. نفت ما خون ماست و ما با خون خود، در راه گرفتن اين مايه حياتي خواهيم جنگيد. وكلاي مجلس بايد با يك تصميم قطعي، به ملي شدن صنعت نفت رأي داده و دست انگلستان را براي هميشه از اين چشمه حياتي ملت ايران كوتاه كنند.»
نشريه نبرد ملت، كه در آن زمان ناشر افكار فدائيان اسلام بود، در سرمقاله‌اي به تاريخ 13 مهرماه 1329 چنين نوشت:
«حاج‌علي‌خان (رزم‌آرا) هم به سوي قربانگاه نفت مي‌رود.»
او سپس اين سخن را چنين تشريح كرد:
«ما اجازه نمي‌دهيم تيمسار رزم‌آرا و هر فرد ديگري كه سنخ عملش نظير او باشد، چپاول و غارتگري دولت انگلستان را تثبيت و قانوني نمايد. از روزي كه تيمسار رزم‌آرا به خاطر اينكه از سقوط حتمي خود جلوگيري كند، دست توسل به اجنبي دراز كرده است و دارايي ملت ايران را براي زمامداري خود به اجانب سپرده است. رزم‌آرا مگر نفت را ملك طلق خود مي‌داند كه مي‌خواهد آن را با اجانب معامله كند. انگليسي‌ها، مسئول زمامداري رزم‌آرا هستند و نمي‌توانند آن را به گردن آمريكا بيندازند. انگليسي‌ها و رزم‌آرا بايد بدانند كه نفت، خون ملت ايران است و ملت ايران هم ديگر حاضر به پذيرش ادامه غارتگري آنان نيست. تيمسار رزم‌آرا بايد بداند كه در اين راه شكست از ملت را تجربه خواهد كرد.»
رزم‌آرا همچنان با فشار دولت انگلستان بر آن بود تا بتواند از طريق آمريكا شاه را وادار كند تا مجلس را ملزم به تصويب قرارداد گس – گلشائيان سازد. ليكن، اين عمل او با مقاومت مردم و مجلس مواجه شده بود. به همين جهت تصميم گرفت با نامزد كردن دكتر طاهري براي رياست مجلس، همان خواسته انگليسي‌ها را از اين طريق عملي سازد. تلاش فراوان او براي برگزيده شدن دكتر طاهري به رياست مجلس شوراي ملي هم در همين راستا صورت گرفت.
ترور رزم‌آرا و حمايت همه نيروها از آن
تلاش سرسختانه رزم‌آرا براي فريب دادن مجلس و مخالفانش، با قصد حل مسئله‌ نفت به شيوه دلخواه خودش سبب شد جبهه ملي، فدائيان اسلام و آيت‌الله كاشاني بيش از پيش به هم نزديك شوند. با انتشار اعلاميه‌ آيت‌الله كاشاني در روز هفتم دي ماه 1329 تظاهراتي عظيم در تهران برپا شد. در اين گردهم آيي دكتر فاطمي، بقايي و ديگران به نكوهش موضع دولت درباره نفت و انتقاد از اظهارات توهين‌آميز رزم‌آرا در مجلس پرداختند.
در واقع مبارزات پارلمانتاريستي و حزبي كه در آن آيت‌الله كاشاني و جبهه ملي نقش اساسي داشتند، نتوانسته بود از پيشروي جناح دربار، انگلستان و آمريكا جلوگيري كند و آنان حل مشكل نفت و خروج از اين بحران را تقريباً غير ممكن مي‌دانستند. بنابراين طرح قتل رزم‌آرا در دستور كار قرار گرفت.
عده‌اي از اعضاي جبهه ملي در ملاقاتهايي با نواب صفوي در منزل حاج محمود آقايي اظهار داشتند: «رزم‌آرا خار نهضت است. شما اگر بتوانيد رزم‌آرا را از سر راه برداريد، ما حكومت اسلامي اعلام كرده و نفت را ملي خواهيم كرد.»
در اين جلسه نواب صفوي با دليل و برهان اعضاي جبهه ملي را متقاعد كرد كه براي پيشرفت در مبارزه با اجانب خصوصاً انگليس چاره‌اي جز نبرد قهرآميز با آنها از طريق مباني و اصول اسلامي نيست و «اگر از اين راه پيش برويم، پيروزيم و در غير اين صورت شكست خواهيم خورد.»
تنها شرط نواب براي برداشتن رزم‌آرا از سر راه، عمل به اوامر و نواهي ديني بود. وي در اين ملاقات به افراد جبهه ملي گفت:
«آقا جون، فرض رزم‌آرا رفت. فردا دو مرتبه مسئله‌اي پيش نيايد كه حالا بگذار باشد براي بعد. مسئله فرهنگ رأس همه اينهاست. بعد از مسئله نفت، فرهنگ را بايد خيلي در آن دقت كنيد. چون اين فرهنگ، يك فرهنگ اصيلي نيست، فرهنگ استعماري است. از اينجا حداقل بايد شروع كنيم.»
اين شرط نواب، مورد پذيرش اعضاي جبهه ملي حاضر در جلسه قرار گرفت و آيت‌الله كاشاني هم بعدا با آن موافقت كرد. بر مبناي چنين قول و قرارهايي بود كه فدائيان اسلام، با هدف برقراري حكومت ديني و بستر سازي برپايي جامعه‌ اسلامي زمينه از بين بردن رزم‌آرا را فراهم كردند. با چنين توافقي بود كه نقشه قتل رزم‌آرا از سوي فدائيان اسلام به اجرا درآمد و رزم‌آرا در مجلس ترحيم آيت‌الله فيض، در مسجد شاه كشته شد.
مواضع آيت‌الله كاشاني در قتل رزم‌آرا
با كشته شدن نخست‌وزير، خليل طهماسبي، عامل قتل رزم‌آرا، بازداشت شد. بلافاصله پس از بازداشت طهماسبي، شبنامه‌اي از طرف فدائيان اسلام منتشر و توزيع گرديد. در آن نوشته شده بود: «درود بر اين برادر شجاع ما كه يك خائن را نابود كرد» و در آخر آن هم هشدار داده شده بود:
«وكلاي خيانت‌كار مجلس بدانند كه اگر در رد قرارداد نفت ايران و انگليس سستي نشان بدهند، با چند مثقال سرب داغ، مانند رزم‌آرا به زندگي ننگين آنان خاتمه داده و به عمق جهنم روانه خواهند شد.»
بعدها نواب صفوي در برگ بازجويي خود درباره معاونين و تجويزكنندگان قتل رزم‌آرا و اينكه رزم‌آرا دست‌نشانده انگليس بوده است، چنين نوشت:
«رأي و تجويز كردن آقاي كاشاني و آقاي دكتر مصدق‌السلطنه، علني و صريح بود. نسبت به اينكه تيمسار سپهبد رزم‌آرا را بايستي از بين برد و و دست انگليسي‌هاست، مثل اينكه آقاي دكتر مصدق‌السلطنه صراحتاً در مجلس بيان كردند؛ در پشت تريبون مجلس و به اضافه رأي ايشان با جبهه ملي و آقاي كاشاني در اين خصوص يكي بود و آقاي دكتر بقايي و آقاي حسين مكي در ملاقاتي كه در منزل حاج محمود آقايي با بنده از زمان نخست‌وزيري و حيات آقاي تيمسار رزم‌آرا با بنده كردند صراحتاً اين رأي را بيان نمودند و نيز ساير آقايان مذكور جبهه ملي و همچنين آقاي شمس قنات‌آبادي و آقاي نصرت‌الله كريمي و آقاي كريم‌آبادي اين رأي مذكور يعني تجويز از بين بردن تيمسار رزم‌آرا را صريحاً و كراراً بيان مي‌كردند و به طور كلي آراي افراد جبهه ملي در اين خصوص يكي بود و آقاي كاشاني هم در منزل حاج ابوالقاسم رفيعي صراحتاً اين رأي را پيش روي بنده و آقاي حاج سيدهاشم حسيني بيان كردند و ساير آقايان مذكور هم به شرحي كه عرض شده بود كمك مي‌كردند و تجويز مي‌نمودند.»
آيت‌الله كاشاني حتي در هنگام دستگيري هم از اين عمل قتل رزم‌آرا دفاع كرد. كشته شدن رزم‌آرا راه ملي شدن صنعت نفت ايران را هموار ساخت. از اين روي پس از قتل رزم‌آرا، آيت‌الله كاشاني در مصاحبه‌اي در رابطه با قتل او چنين اظهارنظر كرد:
«اين عمل هلاكت رزم‌آرا به نفع ملت ايران بود و آن گلوله و ضربه عالي‌ترين و مفيدترين ضربه‌اي بود كه به پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد.»
همچنين آيت‌الله كاشاني در مصاحبه‌اي ديگر، ممانعت رزم‌آرا از ملي شدن نفت ايران را وابستگي و حمايتش از استعمارگري انگليس در ايران دانست و همين را موجب قتل وي شمرد و اظهار داشت:
«نخست‌وزير مقتول در زمان حيات خود از منافع شركت نفت جنوب و سياست استعماري انگلستان به شدت حمايت مي‌كرد. چون عموم طبقات مردم ايران با تصميم قطعي و خلل‌ناپذيري براي كوتاه كردن دست طمع سياست استعماري نفت جنوب قيام كرده بودند، پافشاري رزم‌آرا براي مقاومت در مقابل افكار عمومي ملت ايران و حمايت از شركت نفت باعث خشم شديد و عمومي مرم ايران گرديد و جواني غيور، وطن‌پرست و متدين از ميان مردم ايران برخاست و نخست‌وزير بيگانه‌پرست را به جزاي اعمال خود رسانيد...»
يك هفته پس از ترور رزم‌آرا مجلس به ملي شدن صنعت نفت ايران رأي داد.
پس از ترور رزم‌آرا، حسين علا نخست‌وزير شد و در تهران حكومت نظامي برقرار گرديد. علا براي تعقيب و بازداشت فدائيان اسلام اقدام كرد. اندكي بعد در اوايل سال 1330 دكتر مصدق به نخست‌وزيري رسيد. با روي كار آمدن مصدق، نواب صفوي هم دستگير و زنداني شد.
بازتابهاي خارجي قتل رزم آرزا و ملي شدن نفت
قتل رزم‌آرا و تصويب قانون ملي شدن نفت در مجلس شوراي ملي انعكاس وسيعي در سطح جهاني پيدا كرد. آمريكا، انگليس، اتحاد شوروي و كشورهاي اروپايي و آسيايي هر يك تفسيري خاص از اين وقايع ارائه دادند. راديو بي بي سي بلافاصله، قتل رزم‌آرا را حادثه‌اي حيرت‌انگيز خواند و بوين، وزير خارجه انگليس، به وزير خارجه ايران تسليت گفت. راديو بي‌بي‌سي نگراني دولت انگليس از قتل رزم‌آرا را كتمان نكرد و او را مخالف ملي شدن نفت دانست و گفت كه رزم‌آرا اين امر را عملي نمي‌دانست و اعتقادي به منفعت ملت ايران از اين كار نداشت.
بلافاصله پس از ترور رزم‌آرا بهاي سهام شركت نفت بشدت كاهش يافت و شركت‌هاي نفتي انگليسي دچار ضرر شدند. روزنامه فرانسوي تريبون دوناسيون اعلام كرد كه بهاي سهام شركت نفت بسيار تنزل كرد، چنان كه درياداري انگلستان و اينتليجنت سرويس در اثر اين حادثه ميليون‌ها دلار متضرر شدند. سهام شركت نفت به يك چهارم قيمت تنزل يافت. و دولت بريتانيا قسمت اعظم اين سهام را دارا بود. روزنامه نيويورك تايمز هم طي مقاله‌اي نوشت: «انگليس‌ها مدعي هستند كه تعطيلي بهره‌برداري از چاههاي آبادان، براي آنها روزانه يك ميليون خسارت در بر دارد.»
اتحاد جماهير شوروي هم راه تعريف و تمجيد از رزم‌آرا را پيش گرفت. راديو مسكو با نقل مقاله‌اي از كراسنايا آرميا، ارگان ارتش سرخ، نظر دولت اين كشور را چنين بيان داشت: «رزم‌آرا افسر باكفايتي بود؛ چون به هر نقطه ايران سفر كرده و به موقعيت جغرافيايي آن كاملاً آشنا بود و اين يكي از خصوصيات افسران هر كشور مترقي است».
روزنامه‌هاي تركيه هم حساسيت زيادي نسبت به قتل رزم‌آرا نشان دادند و مسئله مبارزه ملت ايران با انگلستان و ملي كردن صنعت نفت را بازتاب گسترده‌اي دادند. چنان كه روزنامه آقشام تركيه، درباره مبارزات ضدانگليسي فدائيان اسلام نوشت:
«اين اولين بار نيست كه افراد جمعيت فدائيان اسلام براي رفاه مردم مسلمان ايران و گسستن زنجيرهاي استعمار انگليس، زندگي خود را به خطر انداخته‌[اند] و مبارزه سرسختانه مي‌نمايند.»
روزنامه يني صباح چاپ استانبول هم در همين باره نوشت:
«وقتي از چند ماه پيش زمزمه ملي شدن صنعت نفت در ايران بلند شد و دسته‌هاي مختلف ملي و مذهبي گفتند كه بايد صنعت نفت ملي شود، انگليسي‌ها خيال مي‌كردند كه ملت ايران شوخي مي‌كند؛ ولي وقتي كميسيون مخصوص نفت آن را تصويب و مجلس شوراي ملي ايران نيز آن را با 105 رأي تأييد كرد، انگليسي‌ها از خواب بيدار شدند. بعد از ملي شدن صنعت نفت، انگليس دو يادداشت يكي ملايم و يكي تهديدآميز به دولت ايران داد ...»
همچنين روزنامه حريت استانبول، درباره ترس انگليسي‌ها از اقدامات فدائيان اسلام چنين نگاشت:
«انگليسي‌ها از ترس نفوذ فدائيان اسلام زن و بچه‌هاي خود را از آبادان مركز كمپاني نفت خارج كرده و به بصره و عراق منتقل نمودند.»
روزنامه سون پوستا چاپ تركيه، در مورد عملكرد ضدانگليسي فدائيان اسلام در ايران چنين توضيح داد:
«آنهايي كه فعاليت اين گونه جمعيت‌هاي مذهبي را ناديده گرفته و اثر وجودي آنها را ناچيز مي‌شمارند، خوب است به تاريخ يك ساله‌ ايران مراجعه كنند. از چند سال قبل به اين طرف، يعني زماني كه مبارزه انگليسي‌ها بر ضدملت مسلمان ايران شدت يافت، همراه با شدت عمل انگلستان نطفه جمعيت سري فدائيان اسلام نيز بسته شد. تا روزي كه رزم‌آرا بر سر كار بود، آنقدرها از اهميت اين گونه مجامع باخبر نبودند. ولي ترور ژنرال رزم‌آرا توسط يك فدائي اسلام، به نام خليل طهماسبي، اندازه قدرت اين جمعيت را آشكار كرد.»
روزنامه جمهوريت هم به دنبال اين واقعه، به تشريح فعاليت‌هاي فدائيان اسلام در ايران پرداخت و نوشت: «همان طور كه در گذشته ديديم، چند تن از جان گذشته مي‌توانند كاخ امپراتوري انگلستان را واژگون كنند.» اين روزنامه سپس اضافه كرد:
«با اينكه تجديد انتخابات انگليس و پيروزي احتمالي محافظه‌كاران ممكن است نتيجه محسوسي در سياست بين‌المللي به وجود بياورد، ولي آنچه مسلم مي‌باشد اين است كه اين تغيير در وضع فعلي ايران و موضوع نفت هيچ تأثيري نخواهد كرد، زيرا اولاً كار از كار گذشته و امپرياليسم انگليس خيلي دير به فكر چاره جويي افتاده و ثانياً از نظر موقعيت داخلي ايران، مردم اين كشور به قدري آماده مبارزه با انگليسي‌ها شده‌اند كه حدي براي آن متصور نيست. اكنون صحنه مبارزه نفت ايران به جبهه جنگي شبيه است كه ابتكار عمليات آن از دست دولت انگليس خارج شده و اين مردم مسلمان و وطن‌پرست و رشيد، به قدري از سياست انگليس زجر ديده‌اند كه به پيروي از دستورات دين مبين اسلام، ناچارند خود را از اين مهلكه برهانند. اگر موفق شدند كه پيروزي با آنها خواهد بود و اگر كشته شدند كه در راه اعتلاي دين اسلام و مسلك خود، شهيد محسوب خواهند شد. در ايران، احساسات مردم با ايمان به قدري تهييج شده كه اگر اين احساسات در راه صحيحي هدايت شود، تا قيامت هم انگليسي‌ها موفق نخواهند شد مجدداً به منابع ايران دست يابند.»
اين روزنامه در ادامه نوشت:
«شما از فعاليت‌هاي يك جمعيت مذهبي به نام فدائيان اسلام كه شايد اعضاي پيوسته آن از هزار نفر تجاوز نكند، غافل نباشيد. زيرا در دنبال اين عده از جان گذشته، ميليون‌ها مردم متدين ايستاده‌اند و بدون اغراق مي‌توان گفت بدون استفاده از اين عده هم فقط چند تن از جان گذشته، مي‌تواند كاخ امپراتوري انگليس را در ايران واژگون كند. تاريخ مبارزات مردم و همين جمعيت را در ايران ديديم كه چگونه بزرگترين حامي انگليسي‌ها يعني ژنرال رزم‌آرا را از بين برد. نكته مهم اين است كه در ايران صرف‌نظر از مجامع مذهبي، كليه طبقات در اين مورد به خصوص يعني راندن انگليسي‌ها از ايران اتحاد كامل دارند تا آنجا كه اگر دولت فعلي هم از افكار عمومي سرپيچي نمايد، سرنوشتش همچون دولت قبلي خواهد بود.»
انگليس و دولت ملي
با قتل رزم‌آرا مهمترين مسئله كشور انتخاب نخست‌وزير بعد از وي بود. پس از مذاكرات بين شاه و دربار و جبهه ملي، توافق بر سر نخست‌وزيري حسين علاء حاصل شد و وي نخست‌وزير شد. ليكن نخست‌وزيري او با مخالفت فدائيان اسلام، كه او را عامل انگليس مي‌دانستند، روبرو شد و به همين دليل به سركوب و بازداشت اعضاي فدائيان اسلام توسط دولت علاء آغاز شد.
با تصويب قاطع طرح نه ماده‌اي مربوط به اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت، مبني بر خلع يد از شركت نفت جنوب در كميسيون نفت مجلس شوراي ملي، حسين علاء خود را مقابل عمل انجام شده كميسيون نفت مجلس ديد و راه واگذاري مجدد منابع نفتي كشورمان به انگليس را مسدود يافت. از اين روي حسين علاء چون نتوانست مأموريت انگليسي خود را انجام دهد، در ارديبهشت 1330، مجبور به استعفا شد.
با بركناري دولت علاء زمينه لازم براي تشكيل دولت دكتر مصدق و روي كار آمدن جبهه ملي فراهم شد. ابتدا زمزمه‌هايي به گوش رسيد كه سيدضياء‌الدين طباطبايي نامزد بعدي شاه براي نخست‌وزيري است. او هم در واقع برگزيده دولت انگلستان بود. او پيش از اين خدمات ارزنده‌اي به انگلستان كرده بود. اما در روز هفتم ارديبهشت، جمال امامي، رهبر اكثريت مجلس و يكي از حاميان انگليس در مجلس شوراي ملي، پيشنهاد نخست‌وزيري مصدق را در صحن مجلس مطرح ساخت. او واقعاً قصد نداشت مصدق نخست‌وزير شود؛ بلكه با اين تصور كه مصدق نخواهد پذيرفت او را پيشنهاد كرد. اما مصدق پذيرفت و با رأي نمايندگان مجلس به نخست‌وزيري رسيد.
با تشكيل دولت ملي، نحوه انتخاب اعضاي هيأت دولت از سوي دكتر مصدق، مورد اعتراض برخي افراد قرار گرفت. از جمله عبدالقدير آزاد، كه از اعضاي جبهه ملي و مخالف تركيب هيأت دولت بود، با كناره‌گيري از اين جبهه اظهار داشت كه دكتر مصدق در انتخاب وزيران كابينه خود، به طبقه نوكرهاي انگليس متوسل شده است تا موضوع خلع يد از شركت نفت را به نفع انگليسي‌ها تمام كند. دولت دكتر مصدق در 30 مهرماه 1330 رابطه ايران با دولت انگليس را قطع كرد و جاسوسان و توطئه‌گران وابسته به آن دولت را با خفت و خواري از ايران بيرون راند. مصدق در برخورد و تعامل با عوامل انگليس و دربار با قاطعيت عمل نمي‌كرد؛ و همين موجب نگراني و احياناً بدبيني نيروهاي پرشور فدائيان اسلام شده بود كه خواهان اقدامات قاطع در برابر خارجيان و پياده كردن اصول و مباني مذهبي در كشور بودند.
مواضع ضدانگليسي فدائيان اسلام
فدائيان اسلام در 25 مرداد ماه 1330 در زمان دولت دكتر مصدق تظاهراتي براي قطع دست استعمار انگليس برگزار كردند ولي اين تظاهرات از سوي مأمورين دولتي سركوب و فدائيان اسلام مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شدند.
صرافان، كه يكي از اعضاي فدائيان اسلام و برگزار كننده تظاهرات بود، گفت:
«يك صف مقتدر ديني متكي به خدا هستيم. مي‌خواهيم با برادران مسلمان خود، از اوامر خدا و دين خدا سخن گفته، از تحريكاتي كه بوسيله اجانب پست و پليد نوكران بي‌شرمشان عليه اين ملت مسلمان صورت مي‌گيرد، پرده برداشته نسبت به گستاخي انگلستان استعمارگر ابراز تنفر كنيم. شما حق نداريد اصولاً نسبت به اجتماع ما اظهارنظري كنيد. مسجد خانه‌ خداست و اختيار خانه‌ خدا در دست شما نيست.»
گزارش‌هاي شهرباني حاكي است كه فدائيان اسلام قصد داشته‌اند به دليل احساس سازشكاري دولت مصدق و به دنبال اظهارنظرهايي در مورد خلع يد، اين تظاهرات را صورت دهند. آنان مي‌خواستند از اين طريق تنفر خود را نسبت به پيشنهادهاي استعماري انگلستان اعلام نمايند. ليكن، اين تظاهرات با برخورد پليسي دولت روبرو و سركوب گرديد.
با اين فشارها، فدائيان اسلام از مبارزه خود با انگليس دست برنداشتند و به همين دليل روياروي دولت مصدق قرار گرفتند. طبق گزارش تقي و قاسم سماورسازان، از مأموران مخفي شهرباني، نواب صفوي در جلسه‌ فدائيان اسلام در 29 ارديبهشت 1332 در منزل نيكونژاد، طي سخناني عليه وابستگي دولتيان به آمريكا و انگليس اظهار داشت:
«دشمنان خدا و قرآن كه فعلاً عضو دولت مي‌باشند مانع ترقي دين اسلام مي‌باشند و اين آقايان به دولت آمريكا و انگليس وابسته بوده، برادران! فكري به حال اين دولتي‌ها بنماييد.»
نواب در جلسه فدائيان اسلام در مسجد محموديه هم پيرامون نطق يكي از نمايندگان مجلس و مخالف بودن فدائيان اسلام با حضور روسيه در كشورمان گفت:
«... يكي از سخنگويان فراكسيون در نطق امروز خود گفت كه بايستي آمريكا و انگليس از مملكت ما خارج شوند، ولي از همسايه شمالي ما سخني نگفت كه بايستي آنها هم بروند يا نه! آقاي نماينده بايد گفت كه اجنبي براي هر فرد ايراني اجنبي مي‌باشد.» رهبر فدائيان اسلام در سخنراني خود در 30 ارديبهشت 32 در منزل نيكونژاد، در مورد برخورد با وابستگان به انگليس چنين گفت:
«بشر يك دفعه به دنيا آمده و يك دفعه از دنيا مي‌رود. بايد انگلستان و انگليسي‌پرست‌ها را كه مقام دولتي اشغال نموده‌اند، از بين برد. نترسيد هر دستوري كه از طرف برادران فدائيان اسلام به شما داده مي‌شود اجرا كنيد.»
سيدعبدالحسين واحدي، نفر دوم فدائيان اسلام، هم در سخنراني در مسجد جامع چنين گفت:
«يا بايد دولت ما را بكشد يا دشمنان دين را خواهيم كشت. ما حاضريم براي كشته شدن و از هيچ چيزي نمي‌هراسيم و به دستور كسي هم صحبت نمي‌كنيم. مانند دولت نه با آمريكا و نه با روس و نه با انگليس، سازش نخواهيم كرد. با دشمنان دين تا جان داريم جنگ مي‌كنيم.»
عبدالحسين واحدي همچنين در سخنرانيش دولت مصدق را به دليل اجرا نكردن احكام ديني مورد حمله قرار داد و به انگليسي بودن متهم كرد و افزود:
«اين چه مملكت اسلامي است كه روزنامه‌هاي آن، دين و كليه رهبران ديني را مسخره مي‌كنند؟ چرا دولت اجازه مي‌دهد عليه دين اسلام چيز بنويسند؟ آقايان! دولت خودش از دين خارج است. كشوري كه فرهنگ آن اصلاح نشود همين طور است و بدتر هم خواهد شد. اصلاً اين دولت غشي*، ديوانه شده است و عامل اصلي انگلستان است.»
با چنين مقاومت‌ها و پافشاري‌هاي جمعيت فدائيان اسلام براي خروج استعمارگران از كشور و اجراي احكام اسلامي بود كه در دولت مصدق فدائيان اسلام بازداشت، زنداني و سپس تعدادي از آنها به بندرعباس تبعيد شدند. روزنامه نبرد ملت در شرايطي كه فشار دولت بر آنها فزوني يافته بود، خطاب به دولت ملي نوشت:
«خيال كرديد كه مي‌توانيد با كوباندن مقتدرترين صفوف پاك و رشيد ملت مسلمان ايران، نقشه‌هاي سياه ارباب ورشكست و فراري خود، انگلستان مزدور و حيله‌گر را اجرا [كنيد] و بار ديگر زنجيرهاي اسارت و بندگي را بر گردن و دست و پاي اين مردم بيدار و عصباني گذارده و به آرزوهاي شوم خود برسيد؟ ... »
اين نشريه در ادامه با اشاره به تبعيد فدائيان اسلام در دولت ملي نوشت:
«با تبعيد فرزندان رشيد اسلام و ايران، سياست مزدور و سفاك انگلستان، به دست عمال جاني و بي‌شرف خود و حكومت وقت يك بار ديگر ضربه‌اي بر پيكر صف حق وارد [ساخت].»
فدائيان اسلام پس از روي كار آمدن دولت ملي، مواضع دولت دكتر مصدق را خلاف مصالح اسلام و مسلمين تشخيص دادند و از آنجا كه آنان در رسيدن مصدق به نخست‌وزيري مؤثر واقع شده بودند و حالا مي‌ديدند كه اين دولت عليه خودشان به زور متوسل شده، لذا مصمم بودند از حق خود دفاع كنند. روزنامه پاريزين فرانسه ضمن تأكيد بر نقش فدائيان اسلام در ملي كردن صنعت نفت در ايران چنين نوشت:
«وضع ايران فعلاً طوري است كه نه به نخست‌وزير و نه به مجلسين ايران و نه به شاه، اجازه عقب‌نشيني مي‌دهند. جريان مذاكرات تهران راجع به نفت به شركت نفت انگليس و ... صرف‌نظر از طبقات مختلف مردم ايران كه عموماً با نگراني و با اصطلاح معروف چهار چشمي مواظب عمليات مربوط به نفت هستند، جمعيتي نيز در ايران وجود دارد كه اگر مساعي آنها نبود، نفت ايران ملي نمي‌شد. اين جمعيت كه به نام «فدائيان اسلام» ناميده مي‌شوند همان جمعيتي [است] كه يكي از اعضاي آن ژنرال رزم‌آرا نخست‌وزير را كه حامي انگليس بوده، ترور كرد و با همان ترور سبب شد كه ساير رجال ايران جرات خيانت و بند و بست با انگليسي‌ها را نداشته باشند.»
همزمان با دستگيري كرباسچيان، مدير مسئول و نويسنده هفته‌نامه نبرد ملت، اين روزنامه درباره مذاكرات دكتر مصدق با انگليسي‌ها مي‌نويسد:
«همين آقاي دكتر مصدقي كه در مجلس چنين بلبل زباني مي‌كرد، بعد از اينكه مساعي فدائيان اسلام به ثمر رسيد نه تنها در قول و وعده‌ خود در مورد عدم قبول تحميلات خارجي ايستادگي نكرد، بلكه علناً و با كمال بي‌توجهي تحميلات دولت آمريكا را پذيرفت. همين شخصي كه چند ماه پيش مي‌گفت دولت فعلي از تصميمي كه مجلس گرفته است يك ذره عدول نخواهد كرد، حالا نمايندگان انگليسي را پذيرفته است تا با آنها مذاكره كند. اگر ملي شدن نفت و طرز اجراي آن را مو به مو مجلسين تصويب و به دولت جهت اجرا ابلاغ كرده‌اند، ديگر ملت و دولت ايران با انگليسي‌ها چه مذاكره‌اي دارد بكند؟ از دو حال خارج نيست، يا قانوني كه از مجلس در مورد نفت ايران گذشته ناقص است كه در آن حال آقاي دكتر مصدق صد در صد مسئول نقض اين قانون مي‌باشد زيرا خود او اين قانون را تهيه و به زور به تصويب مجلس رساند. اگر ناقص نيست و كامل است ديگر احتياج به حل يا مذاكرات نيست. شايعاتي راجع به فروش نفت توسط انگليس است. بعضي‌ها مي‌گويند چه اشكالي دارد نفت را به انگلستان مي‌فروشيم او به هر كس خواست بفروشد ... ملت ايران و كليه طبقات مختلف مخصوصاً فدائيان اسلام كه تصدي نفت را با مجاهدت خود صاف كرده و در دهان آقاي دكتر گذاشته‌اند براي اين بوده كه فروش خارجي نفت در دست دولت ايران باشد، وگر نه فروش نفت داخله يك غاز هم براي ما نفع ندارد. اگر بنا باشد نفت را فقط به انگليسي‌ها فروخته و از آنها فقط ليره بگيريم، اين كه دعوا نداشت، اين كه ديگر غش كردن نداشت و ضعف كردن نداشت.»
با بازداشت و تبعيد فدائيان اسلام، انگلستان حمايتش را از اقدامات دولت ملي اعلام داشت. طبق اسناد موجود، ميدلتون، كاردار انگليس در تهران، از سفير عراق در ايران خواسته بود تا مقدمات تبعيد فدائيان اسلام به عراق را فراهم آورد. در اين سند آمده است:
«اكنون كه دولت مصمم شده عده‌اي از افراد جمعيت فدائيان اسلام را تبعيد نمايد، اين موضوع مورد توجه مقامات سفارت انگليس و سفارت عراق قرار گرفته و به طوري كه تجار عراقي در تهران كه تماس نزديك با سفارت عراق دارند اظهار مي‌داشتند كه ميدلتون، كاردار سفارت انگليس، به سفير عراق در تهران سفارش كرده بود كه با مقامات دولتي ايران تماس بگيرد و واسطه شود كه دولت افراد فدائيان اسلام را به عراق بفرستد تا هم نظر دولت به منظور تبعيد آنها تأمين شده و هم اين كه افراد فدائيان تحت رهبري و حمايت مسلمين عراق قرار داشته باشند و بيشتر ارشاد و هدايت شوند.»
در طول مدت دولت مصدق، نواب صفوي و اعضاي آن جمعيت در زندان بودند. همين موضوع سبب ايجاد اختلاف بين فدائيان اسلام و آيت‌الله كاشاني شد. ليكن با وجودي كه برخي اعضاي فدائيان اسلام به آيت‌الله كاشاني بدبين بودند، نواب صفوي به اعضاي جمعيت سفارش مي‌كرد به آيت‌الله كاشاني احترام بگذارند. در همين رابطه روزنامه آقشام تركيه به اعلاميه نواب صفوي راجع به رعايت احترام آيت‌الله كاشاني اشاره كرده و نوشته است:
«با اينكه همين دولت و همين شخص باعث زنداني شدن اين رهبر ديني جمعيت اسلامي شده بودند، مع ذلك از آنجايي كه در اين مبارزه هرگونه اختلاف به نفع انگليسي‌ها تمام مي‌شد، حاضر نشدند اختلافات جزئي را با منافع ملت مسلمان ايران توأم نموده و آنرا وسيله‌ استفاده انگليسي‌ها قرار دهند. به همين دليل در هفته قبل طي اعلاميه‌اي به كليه پيروان خود دستور دادند كه از هرگونه هتك حرمت نسبت به آيت‌الله كاشاني خودداري نمايند.»
البته در مرداد 1331 ماده واحده‌اي به تصويب مجلس رسيد كه «چون خيانت حاج علي رزم‌آرا بر ملت ايران ثابت گرديده، هرگاه قاتل او استاد خليل طهماسبي باشد، به موجب اين قانون مورد عفو قرار گرفت». سرانجام در 23 آبان همان سال، طهماسبي هم پس از دو سال و اندي از قتل رزم‌آرا از زندان آزاد گرديد. آيت‌الله كاشاني در پي آزادي شهيد خليل طهماسبي او را به عنوان «شمشير بران اسلام» و «مجري اراده افكار ملت ايران» مورد ستايش قرار داد.

منبع:مجموعه مقالات سومین همایش ایران و استعمار انگلیس ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1393 ، ص 153 تا 174

این مطلب تاکنون 4027 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir