ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 109   آذر ماه 1393
 

 
 

 
 
   شماره 109   آذر ماه 1393


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
جهانشاه صالح به روایت اسناد لانه جاسوسي

دكتر جهانشاه صالح يكي از هفت فرزند ميرزاحسن‌خان مبصرالممالك به سال 1283 در كاشان متولد شد، تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود به پايان رساند. و براي ادامة تحصيل در كالج آمريكايي به تهران رهسپار شد و هم‌چون برادرانش اللهيار و علي‌پاشا كه از درس‌آموختگان اين مدرسه بودند، به تحصيل پرداخت و تحصيلات عاليه خود را در رشته پزشكي با تخصص در امراض زنان، در آمريكا پي گرفت او پس از اخذ مدرك چند سالي در ايالات متحده به كار طبابت پرداخت. بزرگترين برادر او عباسقلي خان از نزديكان علي‌اكبر داور در دوران رضاخان بود كه هرگز در كمك به ديگر برادران كوتاهي نمي‌كرد و در بركشيدن آنان نقش مهمي ايفا مي‌كرد.
جهانشاه پس از ورود به ايران، با‌رتبة دانشياري وارد دانشكده پزشكي شد سپس بركرسي استادي بيماري‌هاي زنان تكيه زد.رياست بيمارستان وزيري، رياست بخش جراحي بيمارستان زنان، رياست آموزشگاه مامايي از جمله مشاغل اوليه او بود.
از اواسط دهه 1320 وارد عرصة سياست و حكومت گرديد و در كابينه رزم‌آرا وزير بهداري شد و در كابينه علاء نيز در همان شغل باقي ماند. پس از فترتي كوتاه كه در دوران مصدق برايش پيش آمد، مجدداً در كابينه نظامي سپهبد زاهدي كه بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 تشكيل شد همان پست را احراز نمود. در سال 1334 باز، با روي كار آمدن حسين علاء وزارت بهداري به او واگذار و در كابينه اقبال به خاطر اختلافات شديد بركنار شد و تا سال 1339 ـ كه مجدداً در كابينة شريف‌امامي در اين جايگاه قرار گرفت ـ از كار بركنار بود. جهانشاه صالح مدتي نيز به سمت وزارت فرهنگ منصوب شد و در اين پست بود كه از سوي شاه مأموريت‌هاي ويژه‌اي همچون سفر به آمريكا، هلند، نروژ، تركيه، فرانسه و... را انجام مي‌داد و افزون برآنها به عنوان نمايندة ايران در كنگره‌هاي پزشكي نيز شركت مي‌جست.
در كابينه‌هاي اميني و علم اين پست را از دست داد و در سال 1344 كه به رياست دانشگاه تهران گمارده شده بود به علت اعتراض گروه‌هاي زيادي از دانشجويان رد صلاحيت شد. اين اعتراض موجب شد تا از همه دانشجويان بدهكار ثبت نام كنند و دانشجويان بازداشتي نيز آزاد شوند؛ امّا با اين وجود دانشگاه تهران تا پايان سال تحصيلي تعطيل ماند. جريان اعتراض دانشجويان از آن‌جا آغاز شد كه در اردیبهشت 1346 جهانشاه صالح رئيس دانشگاه تهران اعلام كرد: دانشجوياني كه شهريه‌هاي خود را پرداخت نكرده‌اند حق شركت در امتحانات را ندارند. در اعتراض به اين حكم گروهي از دانشجويان به سوي دفتر اميرعباس هويدا نخست‌وزير وقت به راه افتادند و لغو شهريه دانشجويان را خواستار شدند. اما هيچ اقدامي از طرف دولت صورت نگرفت. در سيزدهم ارديبهشت، عده‌اي از دانشجويان در ساختمان اداري دانشگاه تهران جمع شدند و تقاضا كردند تا با رئيس دانشگاه ملاقات كنند. جهانشاه صالح از ملاقات با آن‌ها سر باز زد و از پليس جهت متفرق كردن دانشجويان كمك خواست. دانشجويان مورد ضرب شتم قرار گرفتند و بعضي از آنان بازداشت شدند. با ادامه اعتراضات، خبري انتشار يافت كه فرح پهلوي صندوق ويژه‌اي براي دانشجويان در نظر گرفته تا آنان با گرفتن وام ، بتوانند بدهي‌هاي خود را پرداخت كنند، اما اين پيشنهاد از طرف گروه زيادي از دانشجويان معترض رد شد. اين حركت به دانشگاه تبريز كشانده شد؛ اگرچه در حقيقت دانشجويان به سوي پيروزي گام برداشتند و تا مدتها پيش از بركناري صالح فضاي دانشگاه با حضور نظاميان ضد شورش به فضايي نظامي بدل شده بود، اما ثمرة آن بركناري صالح از رياست دانشگاه بود. صالح پس از بركناري از سوي شاه به‌عنوان سناتور انتصابي وارد مجلس سنا شد.
جهانشاه به دليل تخصص پزشكي و پزشك مخصوص زنان دربار بودن، همواره با شاه، ملكه و ... ارتباط نزديك داشت. و به مناسبت‌هاي چهار آبان، نهم آبان، 24 اسفند، جشن‌هاي تاجگذاري و جشن 2500 ساله تبريكات متعددي براي شاه، فرح ، وليعهد مي‌فرستاد. و اين نزديكي تا آن‌جا بود كه در برخي از اسناد «وساطت» وي براي برادرش اللهيار، در نزد شاه و مقامات مورد پذيرش واقع‌مي‌شد.
جهانشاه به خاطر تنزل شخصيت و ابتذال فرهنگي دروني‌اش در تملق‌گويي و چاپلوسي هم‌چون ديگر درباريان و تمامي رجال عصر پهلوي بود. در برخي از اسناد ديده مي‌شود، در مكاتبات او با دربار، از واگذاري اتومبيل، عدم پرداخت گمركات و ديگر سوءاستفاده‌ها از امكانات دولتي سخن رفته است.
عضويت وي در تشكيلات فراماسونري و در كنار افرادي چون مهندس جعفر شريف‌امامي استاد اعظم لژ ماسوني بر بدنامي‌ها و وابستگي‌هاي او افزوده است.
صالح در سال‌هاي 1342 ـ كه به رياست دانشگاه تهران رسيد تلاش نمود كه دانشگاه را به اسلوب امريكايي در آورد. و به همين دليل بسياري از اساتيد را بازنشسته رؤساي دانشكده‌ها را تعويض و درگيري‌هايي پديد آورد. اين درست در زمان حاكميت جريان «كانون مترقي» و روي كار آمدن حزب ايران نوين و كابينه حسنعلي‌منصور بود.
در دوران محمدرضا پهلوي عموماً «حكم» وي را ـ آن‌گونه كه متداول نموده بودند ـ شاه امضا مي‌نمود. در ميان اسناد وي چندين حكم از شاه در سال‌هاي 1328 ـ 1357 وجود دارد.
جز احكام كه در بالا ذكر شد در مواردي از وي هم «قدرداني»! شده و «مدال»‌هاي خاص به وي اعطا گرديده است! در مواردي هم نام وي به عنوان عضو در «شوراي بنگاه‌هاي خيريه كه به وسيله حسين علاء در سال‌هاي 1329 اداره مي‌شد، ديده مي‌شود. و باز همين عضويت هم به امضاي شاه است و حتي در دوراني كه پرويز ناتل‌خانلري به وزارت فرهنگ منصوب شد (1341) جهانشاه صالح را نيز به عضويت شوراي مركزي دانشگاهها منصوب نمود. عضويت در سازمان شاهنشاهي خدمات اجتماعي (1342) به پيشنهاد شاه عضويت در شوراي عالي فرهنگ در سال (1343) به پيشنهاد نخست‌وزير از ديگر مناصبي بود كه او احراز نموده اينها همه غير از آن سه سمتي است كه فرح پهلوي ‌در مراكزي كه زير نظر خودش بود به او داده است. جهانشاه صالح در دي ماه 1376 در سن 93 سالگي در تهران درگذشت.

***

سرّي
اوت 1959 ـ مرداد 1338 جهانشاه صالح -1 خيلي محرمانه
دكتر جهانشاه صالح كه به‌عنوان مدير پويا و جراحي حاذق مشهور است‌، در سال 1951 براي مدت كوتاهي وزير بهداري بود، وي اين شغل را از 1953 تا 1955 دوباره به عهده گرفت‌. او از 1947 تا 1955 رئيس دانشكدة پزشكي دانشگاه تهران نيز بود، كه در آن سال شاه از وي خواست تا از اين سمت استعفا دهد تا بتواند تمام هم‌ّ خود را صرف شغل وزارتش كند. در حال حاضر او كه استاد رشته جنين‌شناسي دانشگاه تهران مي‌باشد، گزارش شده كه از وضعيت نسبتاً حقير خود ناراضي است و ناظران آگاه پيش‌بيني كرده‌اند كه وي احتمالاً بار ديگر به‌عنوان يكي از چهره‌هاي سياسي متنفذ ايران ظهور خواهد كرد. توافقي كلي وجود دارد مبني بر اينكه وي از متحدان بي‌چون و چراي آمريكاست‌، جايي كه ده سال از عمرش را گذرانده است‌. او گهگاه توسط همكارانش متهم به تبعيض قائل شدن به نفع آمريكايي‌ها مي‌شود، طبق گزارش مجاب شده است كه ايران هميشه محتاج مشاوره و كمك‌هاي اين كشور خواهد بود و مخالف از سرگيري مجدد نفوذ انگليس در ايران است‌.
صالح كه در 1905 متولد شده‌، در مدرسه ميسيون مذهبي آمريكايي تهران درس خوانده و در سالهاي 1928 و 1933 به ترتيب مدارك ليسانس و دكتراي خود را از دانشگاه سيراكيوس نيويورك اخذ نموده است‌. پس از تكميل دورة انترني در بيمارستان‌ Orange Memorial، به‌عنوان دكتر جراح مبتدي در بيمارستان دانشگاه كلمبيا به كار پرداخت‌. او در بازگشت به ايران در سال 1953، استاد رشتة جنين‌شناسي دانشگاه تهران و رئيس بيمارستان زنان‌، يكي از مؤسسات وابسته به دانشگاه شد. وي اين مشاغل را تا سال 1947 كه رئيس دانشكده پزشكي شد، حفظ كرد و در آنجا اعتبار خوبي براي متحد كردن برنامة درسي دانشكدة پزشكي به هم زد. وي براي متجدد نمودن دانشكده مطابق برنامه و الگويي آمريكايي و با تكيه بر تجربه و كار عملي استفاده كرد. گفته مي‌شود وقتي صالح در سال 1955 به درخواست شاه از رياست دانشكده استعفا داد تا تمام وقت خود را صرف شغل وزارت بهداري خود كند، صالح گفته اين ظن را داشته كه احتمالاً تقاضاي شاه براساس توصية منوچهر اقبال رئيس جديد دانشگاه تهران صورت گرفته‌، كه مي‌خواسته است كنترل كامل دانشكدة پزشكي را به دست گيرد و با روش‌هاي صالح مخالف است‌، زيرا آن روشها از توسعه عجولانة دانشكده جلوگيري مي‌كرده‌اند. دكتر صالح كه در جنين‌شناسي و زايمان تخصص دارد و دورة راديولوژي را نيز گذرانده است‌، مؤلف كتاب بيماريهاي زنان مي‌باشد و مقالات متعددي در مجلات پزشكي مي‌نويسد.
بنا به گزارشات‌، وي تحقيقات فراواني را سرپرستي و هدايت كرده است كه موجب رضايت وي را فراهم مي‌آورند. او در رابطه با مسائل علمي مورد علاقه‌اش سفرهاي زيادي نموده است‌. وي در سال 1949 براي شركت در كنفرانس صليب سرخ به سوئد رفت‌، و در سال 1952 به‌عنوان بورسيه اصل چهار (ترومن ـ م‌) براي بازديد از برنامه‌هاي بهداشتي عمومي و مديريت بيمارستاني از آمريكا ديداري داشت‌. وي در سالهاي 1954 و 1956 در كنفرانس‌هاي سازمان بهداشت جهاني (WHO) در ژنو در مكزيكوسيتي شركت نمود كه در كنفرانس اخير به عضويت هيئت مديرة WHOبرگزيده شد. وي پس از پايان كنفرانس مكزيكو به آتلانتيك‌سيتي در نيوجرسي آمد تا در اجلاس مؤسسه پزشكان آمريكا كه در آن نيز عضويت دارد، شركت كند. او در 1958 بار ديگر به آمريكا رفت تا در بيست‌وسومين مراسم ساليانة فارغ‌التحصيلي كالج بين‌المللي جراحان در لوس‌آنجلس شركت نمايد. وي به زبانهاي انگليسي‌، فرانسه و عربي احاطه دارد.
صالح در مقام وزير بهداري‌، در گذراندن قوانيني براي جلوگيري از كشت خشخاش براي ترياك‌گيري به‌عنوان گامي ابتدايي از يك مبارزة همه جانبه عليه اعتياد به مواد مخدر در ايران‌، موفقيت‌هايي داشته است‌. تلاش‌هاي او در اين زمينه با ارزش توصيف شده‌اند. او كه خود را چهره‌اي پر حرارت‌، ولي احساساتي نشان مي‌دهد، چندين بار در مجلس در رابطه با لايحه ترياك سخنراني كرده و نمايندگان را به خاطر تأخير در گذراندن قانون مذكور و ترس از مخالفت ملاكان مورد شماتت قرار داده است‌. گفته شده كه صالح بارها نيز با عبدالحسن ابتهاج‌، رئيس سازمان برنامه به جدال پرداخته و او را متهم به قصور در برنامه‌هاي بهداشتي نموده است‌. ابتهاج در يك مورد صالح را متهم كرده بود كه ظاهراً از دستورات ديكته شده توسط سفارت آمريكا اطاعت مي‌كند تا دولت ايران را وادار به خريد لكوموتيوهاي ديزلي آمريكايي نمايد، ولي صالح هرگونه اطلاع در اين مورد را تكذيب نمود.
هرچند به قول يكي از منابع‌، صالح از لحاظ سياسي غيرقابل اعتماد است‌، ولي در ضديت با كمونيزم بسيار مشهور است‌. وي در سال 1953 ضمن مخالفت فعال با حزب توده‌، ظاهراً از دولت خواست تا دربارة شايعات آزادي اعضاي بازداشت شدة حزب توده تحقيق كند، وي در نتيجه توسط نخست‌وزير فضل‌الله زاهدي به خاطر غيرتش در اخراج اعضاي آن حزب از وزارت بهداري مورد ستايش قرار گرفت‌. بنا بر گزارشي‌، همسر صالح در سال 1951 در يك جلسة شوراي دانشگاه مورد تهديد دانشجويان چپگرا (تحت نفوذ كمونيست‌ها) قرار گرفته است‌. گفته مي‌شود صالح به‌عنوان يكي از طرفداران شاه با نظام دكتر محمد مصدق مخالف بوده و گفته است شايسته بود آمريكا براي حل مشكلات ايران در آن زمان دخالت مي‌كرد. ظاهراً صالح در رابطه با محمد مصدق برخورد متفاوتي با برادر خود، اللهيار صالح داشته است‌. اللهيار تا زمان سقوط دولت مصدق به عنوان سفير ايران در آمريكا خدمت مي‌كرد. يكي ديگر از برادرانشان هم مدتها در خدمت سفارت آمريكا در تهران كار مي‌كرده است‌.
جهانشاه صالح از همسر آمريكايي خود سه پسر دارد خانواده مسلماني هستند، ولي اعتنايي به شعائر اسلامي ندارند، گفته مي‌شود صالح مخالف نفوذ سياسي ملاها است‌. وي در تهران دو خانه دارد، يكي اقامتگاه تابستاني بسيار مجلل اوست‌، كه داراي استخر نيز مي‌باشد. بنا به گزارشات‌، خانوادة صالح بسيار معاشرتي هستند، و در اكثر ميهماني‌هاي آنان‌، چند نفر از وزراي كابينه به چشم مي‌خورند. به گفتة بعضي از منابع‌، صالح بسيار خوش صحبت بوده و شخصيت بسيار نيرومندي دارد، ولي ديگران او را شخصي گزافه‌گو و خودپسند توصيف مي‌كنند. همه بر اين نكته توافق دارند كه او در ايران بسيار محترم داشته مي‌شود و به خاطر صداقت‌، صناعت و خدمات سازنده‌اش مشهور مي‌باشد.

***

صالح‌، جهانشاه ـ 2 خيلي محرمانه
زمان‌: 24 آوريل 1963 ـ 4/2/42
مكان‌: دفتر آقاي صالح در سفارت
صورت مذاكرات شركت‌كنندگان‌: علي پاشا صالح‌، كارمند محلي سفارت‌، مشاور سياسي چارلزان‌. راسياس‌، دبير دوم علي پاشا در گفتگويي مختصر نكات ذيل را بيان داشت‌:
1ـ قرار است برادرش دكتر جهانشاه صالح‌، رئيس بعدي دانشگاه تهران شود. هر چند علي پاشا برادرش [را] زنهار داده است كه اين شغل را نپذيرد، دكتر صالح اين سمت را مي‌خواهد و فكر مي‌كند بتواند به خوبي از عهدة آن برآيد. علي پاشا به برادرش گفته است كه گروههاي مخالف موجود در دانشگاه تهران‌، وي را يكي از طرفداران شاه مي‌شناسند و لذا در معرض حملات مختلف (من‌جمله خشونت‌) قرار خواهد داشت‌. علي پاشا همچنين گفت يكي ديگر از نامزدهاي سمت رياست دانشگاه به وي گفته (ظاهراً دكتر عدل‌) كه شاه او را خواسته و گفته است هر چند نمي‌خواهد در مسائل مربوط به انتخاب رئيس جديد دخالتي كرده باشد، ولي شخصاً حس مي‌كند دكتر صالح بيش از ديگران كفايت اين كار را داشته باشد و انتخاب او برايش دلپذير خواهد بود، هر چند ديگر رقبا (يعني سياسي و عدل‌) هم طبعاً بايستي مقداري رأي بدست آورند. (علي پاشا در رابطه با آنچه وي دخالت تمام عيار در امور دانشگاه مي‌شمرد، بسيار احساساتي شده بود). علي پاشا همچنين گفت كه يكي دو هفته پيش دكتر جهانشاه صالح با برادر ديگرش اللهيار صالح در سلول زندانش ملاقات كرده و اللهيار ملتمسانه از او خواسته است «تا از قدرت‌هايي كه با آنها در تماس است‌، بخواهد تا دانشجويان زنداني را آزاد كنند.» اللهيار گفته است كه اگر كسي بايد تنبيه شود فقط شخص اوست‌. بعد از آن جهانشاه با علم ديداري كرده و ظاهراً اين ديدار در تسريع خلاصي دانشجويان زنداني مؤثر بوده است‌. علي پاشا گفت دولت در واقع در تلاش بوده است تا به محض حل‌وفصل مراحل اداري مثل تعيين ميزان جرائم‌، دانشجويان را آزاد كند.

***

جهانشاه صالح رئيس دانشگاه تهران سرّي ـ غيرقابل رؤيت براي بيگانگان
دكتر جهانشاه صالح در 8 مي 1963 به سمت رياست دانشگاه تهران برگزيده شد. وي در ايران به‌عنوان جراح و متخصص بيماريهاي زنان مشهور و از سال 1937 در دانشكده پزشكي دانشگاه به تدريس مشغول بوده است‌. در 26 ژوئن 1963 به سمت رياست دانشكده پزشكي انتخاب شد، او اين شغل را در سالهاي 1947 تا 1955 نيز به عهده داشته است‌. دكتر صالح كه پزشكي داراي تحصيلات آمريكايي است و مشهور به صداقت و صناعت مي‌باشد، تلاش داشته است تا در ايران روش‌هاي تدريس آمريكايي را مورد استفاده قرار دهد. وي در اولين دوره رياست دانشكدة پزشكي‌، تمامي برنامه‌هاي درسي دانشكده مذكور را تغيير داد. وي با استفاده از جنبه‌ها و مفاهيم آمريكايي به جاي نظام قبلي كه تحت نفوذ تعليمات فرانسوي بود، تأكيد را از روي تدريس شفاهي تئوريك برداشت و به كار تجربي و مشاهدات (دمونستراسيون‌) معطوف ساخت‌. وي از بدو گزينش به‌عنوان رياست دانشگاه‌، تلاش كرده است تا تمامي آن را با ايجاد تغييراتي چون برنامه‌هاي تحقيقاتي مستقل‌، امتحانات ماهانه و آموزش ورزش اجباري‌، تجديد سازمان و نوسازي كند؛ وي همچنين كوشيده است تا همانندسازي (كپي كاري‌) در بين دانشكده‌ها را از بين ببرد. جنجالي‌ترين پيشنهاد وي تاكنون‌، وضع شهريه آموزشي بوده است كه اعتراض دانشجويان را برانگيخت‌.
اگرچه او برادر يكي از رهبران جبهه ملي يعني اللهيار صالح است‌، كه اللهيار از لحاظ احترام در بين ملي‌گرايان مقام دوم پس از نخست‌وزير پيشين محمد مصدق را داراست‌، ولي دكتر صالح از طرفداران پروپا قرص شاه مي‌باشد و گفته مي‌شود از مخالفين نظام مصدق بوده است‌. دكتر صالح بيان داشته است كه آمريكا مي‌بايست براي حل مشكلاتي كه از سياست‌هاي مصدق ناشي شده بود، دخالت مي‌كرد. يكي از بزرگترين مشكلات دكتر صالح‌، آشوبهاي وسيع جبهه ملي در بين دانشجويان دانشگاه تهران است‌. وي كه از دوستان نزديك آمريكا و ده سال در اين كشور گذرانده است‌، از سوي همكارانش به تعصب به نفع آمريكاييها متهم مي‌باشد. گفته مي‌شود كه وي اظهار داشته است ايران هميشه به كمك‌ها و مشاوره‌هاي آمريكا نيازمند خواهد بود و مخالف از سرگيري نفوذ انگليسي در ايران است‌. وي در نشان دادن تنفر خود از كمونيزم هيچ ابايي ندارد، فعالانه به مخالفت با حزب توده (كمونيست‌) مي‌پرداخته است‌.
صالح فرزند هفتم از هشت فرزند يك خانواده متنفذ كاشاني است كه در سال 1905 به دنيا آمد. پس از حضور در مدرسه ميسيون مذهبي آمريكا در تهران‌، به آمريكا رفت و از دانشگاه سيراكيوس در سال 1928 ليسانس و در سال 1933 دكتراي خود را اخذ كرد. او در بيمارستان اورنج مموريال در نيوجرسي به انترني پرداخت و در سال 1935 در بيمارستان دانشگاه كلمبيا به‌عنوان مبتدي به كار پرداخت‌. وي در سال 1936 به ايران بازگشت و استاد رشته كالبدشناسي‌، و در سال 1941 استاد رشته زنان و زايمان شد. او از 1936 تا 1937 رئيس بخش زنان و زايمان بيمارستان وزيري بود و در اين زمان به رياست بيمارستان زنان تهران منصوب شد. وي به هنگام گزينش به‌عنوان رئيس دانشكدة پزشكي تهران در سال 1947، اين شغل را رها كرد. صالح در سالهاي 1951، 1953 تا 1957 و از 1960 تا 1961 وزير بهداري و از 1961 تا 1962 وزير آموزش و پرورش بود. در دومين دوره وزارت بهداري‌، وي توانست مبارزه‌اي موفق عليه كشت خشخاش براي حصول ترياك و به مثابه نخستين گام در برنامه‌اي ضد مواد مخدر، بردارد. علائق علمي‌، او را به اقصي نقاط دنيا كشانده است‌. او در سال 1949 در كنفرانس صليب سرخ در سوئد شركت كرد، و در 1952 به آمريكا رفت تا به عنوان بورسيه اصل چهار در بازديد از برنامه‌هاي مديريت بيمارستاني و بهداشت عمومي شركت نمايد. وي به‌عنوان مشاور سازمان بهداشت جهاني (WHO) از سال 1952 در اجلاس‌هاي مختلف اين سازمان در نانسي‌، فرانسه (1952) و در ژنو (1954 و 1956) و در مكزيكوسيتي (1955) شركت كرد و در اجلاس آخر به‌عنوان عضو هيئت مديره WHOبرگزيده شد.
پس از كنفرانس مكزيكو روانه آتلانتيك سيتي نيوجرسي شد تا در اجلاس مؤسسه پزشكان آمريكا شركت كند، وي يكي از اعضاي اين مؤسسه است‌. او به‌عنوان عضو كالج بين‌المللي جراحان از سال 1955، در بيست و سومين گردهمايي ساليانه اين سازمان در سال 1958 در لوس‌آنجلس شركت نمود. وي بار ديگر در سال 1959 به‌عنوان نماينده ايران در دومين كنفرانس جهاني طب در شيكاگو به آمريكا آمد.
دكتر صالح به‌عنوان متخصص زنان و زايمان‌، چندين كتاب و مقاله پزشكي منجمله يك كتاب درسي به نام بيماري زنان‌، و مقالات بسيار در مجلات پزشكي نوشته است‌. او داراي يكي از بزرگترين مطب‌هاي خصوصي در ايران است‌. از بيماران او مي‌توان ملكه فرح را نام برد كه دكتر صالح در اكتبر سال 1960 نخستين پسر او، يعني وليعهد رضا، را به دنيا آورد. او دوست دارد هرگاه فرصتي يابد، دست به تحقيقات بزند. وي عضو هيئت مديرة انجمن شيروخورشيد (صليب سرخ‌) نيز هست كه همسرش هم در اين انجمن‌، نقش فعالي ايفا مي‌كند. وي همچنين عضو شوراي عالي بازرسي كل كشور، يكي از اصلي‌ترين نهادهاي برنامه‌هاي اصلاحي دولت در ايران است‌. او عضو آكادمي علوم نيويورك نيز شده‌، و در سال 1963 يك مدال آموزشي از دولت ايران گرفته است‌. دكتر صالح و زن آمريكايي‌اش‌، داراي چهار فرزند هستند، كه از ده تا بيست و نه سال سن دارند. وي مسلمان معتقدي نيست و مشهور است كه با نفوذ ملاها مخالف است‌. يكي از برادرانش به اسم علي پاشا صالح‌، از مشاورين سفارت آمريكا در تهران است‌. خانوادة صالح در دو منزل خود در تهران ميهماني‌هاي زيادي برپا مي‌كنند، كه يكي از آنها داراي استخر نيز مي‌باشد. بعضي منابع‌، دكتر صالح را خوش صحبت و داراي شخصيتي نيرومند معرفي كرده‌اند، و ديگران او را شخصي خودپرست و گزافه‌گو خوانده‌اند. او زبانهاي انگليسي‌، فرانسه‌، عربي را علاوه بر فارسي به خوبي صحبت مي‌كند - 24 مارس 1964 ـ 4/1/1343

منبع:آرشیو اسناد موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

این مطلب تاکنون 6354 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir