مدارس آمريكایي در ايران | انقلاب صنعتي مغرب زمين با استعمار جديد همزادند. جهان در قرون پانزدهم و شانزدهم ميلادي شاهد تحول و در واقع رنسانس علمي و تكنولوژيك بود. كشورهاي اروپائي در پي چندين سده داد و ستد تجاري و فرهنگي موفق به اخذ دستاوردهاي تمدن ساير ملل جهان از جمله شرق بهويژه جهان اسلام و ايران شدند، اين تبادلات علمي در دوره قرون وسطي كه اروپا در ركود دانش و دانائي بسر ميبرد به مثابه هوا براي انسان بود، زيرا در صورت فقدان اين پتانسيل علمي مهم ادامه حيات براي تمدن غربي مسير نبود.
اروپائيها با جمعآوري اطلاعات و اخذ علوم از جهان پيرامون به مدت يازده قرن پس از شكلگيري و رسميشدن دين مسيحيت در قرن سوم ميلادي به چنان انباشتي از دانش و تجربه رسيدند كه منجر به توليد قدرت فزاينده براي سلطهگري آنان گرديد.
توليد ماشين و پيشرفت صنعت باعث افزايش كارخانجات و توليد انبوه شد كه محصولات توليدي بيش از نياز اروپا بود به همين دليل كالاهاي جديد بازارهاي خارج از قاره سبز را ميطلبيد. دولتهاي غربي براي رفع اين نقيصه از طرفي دست به اكتشافات جديد در آمريكا و شرق دور و اقصي نقاط كره خاكي زدند و براي صدور توليدات بنگاههاي اقتصادي خود به آسيا و افريقا روي آوردند. اينان با بازارهاي بكر از يكطرف و منابع سرشاري مواجهه شدند كه از طرف ديگر براي فزونخواهي آنان امكان هرگونه سرمايهگذاري و در واقع ماجراجوئي را ميداد.
از اين زمان واژهاي به ادبيات سياسي جهان وارد شد كه عليرغم گذشت پنج سده از آن دوران بشريت هنوز از سلطه آن خارج نشده است و آن واژه كلمه استعمار بود استعمار، به لحاظ لغوي به معني آبادكردن و ساختن است ولي اصطلاحاً هجوم وحشيانه اروپائيها به جهان پيرامون براي صدور كالا و در مرحله بعد به بند كشيدن و اسارت كشورها و ملل جهان تحت سلطه خود براي بهرهمندي حداكثري بود.
غارت منابع مادي و معنوي جهان غير غربي رهآورد استعمار براي جهان سوم بود كه اگرچه در طول قرون متمادي فراز و نشيب داشته است ولي اصل استعمار همچنان وجود دارد و در مسير خود اين پديده زشت و غيرانساني پيچيدهتر گرديده است و در دوران معاصر به جرأت ميتوان ادعا كرد كه حتي ملّتهاي اروپائي و آمريكائي را نيز زير سلطه كشيده است و قيامهاي مردمي و اعتراضات گسترده در غرب عليه نظامهاي سياسي و اقتصادي نتيجه استعمار و استثمار دوران گذشته و حال ميباشد.
با گسترده شدن استعمار ملل محروم توسط غربيها شاهد مقاومت ملتها در افريقا و آسيا از جمله در هندوستان، منطقه خاورميانه و شرقدور بوديم و با گذشت زمان و بالارفتن هزينه غربيان در تحت سلطه نگهداشتن جهان سوم به دليل حركتهاي رهائيبخش و استقلال بعضي از كشورها استعمارگران به چاره افتادند كه از روش خشن و غيرانساني قبل صرفنظر نمايند و شكل جديدي از نظام چپاول و استثمار را رواج دهند، در رويكرد تازه استعمارگران در واقع از در خارج ولي از پنجره وارد كشور هدف ميشدند و به سلطه خود ادامه ميدادند و اين دوره از سلطه و استثمار اصطلاحي جديد در تاريخ گرفته است كه استعمار نو ميباشد. در اين مرحله فرنگيها با آموزش زبان، مباني فرهنگي، آداب و رسوم غربي و ارزشهاي خودي در كشورهاي مستعمره نسلي از جوانان بومي را تربيت كردند كه غربمحور بوده و خودش خواهان حضور بيگانگان در سرزمين مادري براي عمران و آبادي كشورش باشد. رواج نظام آموزش زبان و تعليم و تربيت غربي در آسيا و افريقا با اين هدف انجام گرفت تا جوانان غير اروپائي به نوعي آموزش و تربيت شوند كه در تمدن اروپائي و دولت و فرهنگ آنان جزء خير و صلاح و رستگاري چيزي نميبيند و نه اينكه حضور آنان را لازم و ضروري احساس ميكند بلكه بر اين باور است كه بايد از كشورهاي اروپائي و آمريكائي دعوت شود تا به كشورهاي جهان سوم بيايند و علم، پيشرفت و توسعه را براي آنان به ارمغان بياورند.
با مروري در بين رجال سياسي، نظامي، فكري و فرهنگي دولتمردان عصر پهلوي ميتوان به تعداد زيادي از فرنگ رفتهها و فارغالتحصيلان مؤسسات و دانشگاهي غربي برخورد كه اين چنين ميانديشيده و بر همين اساس عمل ميكردند. گروهي نه تنها تمام ارزشها و خوبيها را در فرهنگ غرب ميديدند و آن را سرلوحه خود قرار ميدادند بلكه ايران و ايراني را فاقد هرگونه شعور، علم و توانايي ميدانستند و در اين كم خودبيني به جائي رسيدند كه بيان ميكردند ايراني عرضه ساخت يك للهنگ را هم ندارد و فردي همچون محمدعلي فروغي كه دانشآموخته فرانسه و استاد مدرسه علوم سياسي بود در سر كلاس درس و در حضور دانشجويان اظهار ميداشت كه ايرانيان توانائي كوچكترين حركت علمي را نداشته و قادر به و فعاليتي كه منشاء اثر مثبت باشد، نيستند و آستين كت خود را تكان ميداد و ميگفت دست من كه حركت ميكند آستين كت به حركت درميآيد و اگر دست من تحركي نداشته باشد آستين كت بيحركت باقي خواهد ماند و از اين مثال اينگونه نتيجهگيري ميكرد كه دولت انگلستان و اروپائيها حكم آن دست را دارند و ايرانيان آستين آن، زيرا اگر غربيها ما ايرانيها را تكاني ندهند ما فاقد هرگونه توانائي خواهيم بود لذا تمام تغيير و تحول و پيشرفت نزد آنان است و بس. (1) يا ميرزا ملكمخان ناظمالدوله براين باور بود كه ما بايد امتيازات عديدهي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي به اروپائيها بدهيم تا علاقمند به سرمايهگذاري در ايران شوند و اگر آنان به كشور ما نيايند ما هيچ پيشرفت و ترقي نخواهيم داشت.
به همين دليل رجال و دولتمردان عصر پهلوي سر در دامن غرب و يا شرق داشتند و با بررسي در سوابق آموزشي و تحصيليشان مشخص خواهد شد كه گرايشات سياسي آنان در چنين محيطهايي شكل گرفته است، جالب توجه اينكه در مقاطع گوناگون حكومت پنجاه ساله پهلوي رجال و كارگزاران آن به صراحت تمايل و وابستگي خود به كشورهاي قدرتمند را ابراز ميكردند زيرا ارتقاء به مقامات بالا و مناصب حساس بدون كمك سفارتخانه ابرقدرتهاي خارجي در تهران براي هيچكس امكان پذير نبود.
در كتاب روزنامه آيندگان درباره گروهي از تحصيلكردگان آمريكا تحت عنوان دستهي هاروارديها كه نفوذي سازمان سيا در جبهه ملي معرفي شدهاند چنين ثبت شده است:
پس از سپريشدن تحولات 1332 و كودتاي 28 مرداد، آمريكا جهت به دستگرفتن گروههاي مخالف پهلوي قصد نفوذ دادن عواملش در آن گروهها را داشت. لذا در سال 1339 سازمان جاسوسي سيا تصميم ميگيرد جبهه ملي را به دست گيرد. بدين منظور جمعي از فارغالتحصيلان آمريكا را به عنوان عوامل جاسوسي به درون جبهه ملي نفوذ ميدهد كه به نام دستهي «هاروارديها» معروف شدند. در بين اين عده داريوش همايون هم با كمك دكتر غلامحسين صديقي به جبهه وارد و عضو آن شد و در كميسيون حقوق اجتماعي جبهه ملي كه رياست عاليه آن با دكتر صديقي و معاونت پروانه اسكندري همسر داريوش فروهر بود به اتفاق دكتر فريدون مهدوي به فعاليت پرداخت. (2) اين مطلب از كاركرد مثبت محصلان دانشگاهي خارجي به نفع دولت و كشور محل تحصيل خود حكايت ميكند، و خيلي از مواقع كشورهاي قدرتمند افراد مستعد و توانمند خارجي كه به عنوان محصل در مراكز آموزشي يا دانشگاههاي كشور خود يا در مؤسسات آموزشي وابسته به دولت خود در ساير كشورها مشغول به تحصيل ميباشند را شناسائي، جذب، آموزش و بكارگيري سپس در موقعيت مناسب او را به قدرت رسانده و در جهت منافع دولت خود استفاده مينمايد.
به همين دليل مؤسسات آموزشي از قرن نوزدهم ميلادي در ايران فعال شدند تا ايالات متحده و دولتهاي آن پس از يك قرن از ثمره اين سرمايهگذاري فرهنگي بهره ببرند و بسياري از تحصيلكردههاي ايراني در مناصب سياسي و نظامي حساس به نفع دولت آمريكا در دوره پهلوي دوم فعاليت نمايند. در ادامهي سندي از فعاليت مراكز آموزشي آمريكائي و سندي ديگر از پايان فعاليت اين مركز ميآيد.
از: معاونت تسليحاتي وزارت جنگ تاريخ: 4/6/2535
به: وزارت امور خارجه (تشريفات) شماره: 13 ـ 26 ـ 3 ـ 6
موضوع: مدرسه امريكائي تهران
در امتثال فرمان مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر بزرگ ارتشتاران، ارتش شاهنشاهي تقبل نموده است كه امكانات آموزش فرزندان متخصصين امريكائي در ارتش شاهنشاهي را در مدرسه امريكائي تهران فراهم نمايد و به همين منظور در طرح توسعه و گسترش و سرمايهگذاري مدرسه مزبور به ميزان قابل ملاحظهاي شركت و عملاً امكانات آموزشي آنرا در حدود 300 درصد افزايش داده است.
2ـ مدرسه امريكائي تهران كه بيست سال از سابقه فعاليت آن ميگذرد تاكنون در هيچ يك از مراجع آموزشي كشور به ثبت نرسيده و عملاً مختص فرزندان اتباع امريكائي مقيم تهران بوده و حتي از پذيرش اتباع كشورهاي ديگر نيز خودداري نموده است فقط اخيراً 40 بورس به فرزندان افسران و درجهداران و كارمندان ارتش شاهنشاهي اختصاص داده است.
3ـ به منظور جلب پشتيباني بيشتر ترتيبي داده شده است كه مسئولين مدرسه امريكائي تهران مسائل و مشكلات خود را به ارتش شاهنشاهي گزارش نمايند.
4ـ برابر گزارش مسئولين مدرسه مزبور تاكنون اجازه اقامت معلمين و مسئولين و مأمورين مدرسه وسيله آن وزارت صادر گرديده است. ليكن اخيراً تصميم گرفته شده است جواز اقامت آنان نيز مانند كاركنان ساير مدارس خارجي كه هر كدام برابر قراردادهاي فرهنگي بخصوص و با تبعيت از مقررات وزارت آموزش و پرورش تأسيس گرديدهاند از طريق اداره اقامت اتباع بيگانگان شهرباني كشور دريافت گردد (مانند مدارس ايران زمين، كاميوني تي، رازي و آلماني و غيره). ليكن چون تاسيس اين مدرسه در وزارت آموزش و پرورش به ثبت نرسيده و سابقهاي ندارد لذا نميتواند از شهرباني كشور درخواست جواز اقامت براي معلمين و مسئولين خود نمايد و ناگزير بايد راه عمل ديگري اتخاذ شود.
5ـ نظر به اينكه فعاليت مدرسه امريكائي تهران مورد تصويب ذات مبارك ملوكانه ميباشد، خواهشمند است مقرر فرمائيد نسبت به اقامت مأمورين، معلمين و مسئولين مدرسه مذكور تجديدنظر لازم به عمل آمده و ترتيبي اتخاذ گردد كه كمافيالسابق جواز اقامت آنان وسيله تشريفات آن وزرات صادر و اعطاء گردد. پ
معاون تسليحات وزير جنگ و مسئول پشتيباني گروههاي متخصص آمريكائي ، سپهبد معصومي
تاريخ ـ 29/2/1358
كميته انقلاب اسلامي لويزان
حاج سيد رضا رضائيان
محترماً به عنوان رئيس مدرسه آمريكائي لويزان ميخواهيم تشكرات و امتنان خود را از توجهي كه براي نگاهداري مدرسه لويزان فرمودهايد، بنمايم. مدرسه قشنگي ميباشد و من خيلي خوشحال هستم كه براي شاگردان ايراني در سالهاي آينده مثمر ثمر باشد.
در انبار مدرسه اشيائي هست كه متعلق به معلمين مدرسه ميباشد كه آنها را بايستي براي صاحبانشان بفرستيم. همكاري و مساعدت شما در اين زمينه قابل تقدير ميباشد.
همچنين در مدرسه مقدار زيادي اشياء قابل استفاده براي شاگردان ايراني ميباشد از قبيل ميز، صندلي و نيمكت و غيره كه تمام اين اشياء براي استفاده در مدرسه گذارده ميشود.
مدرسه مايل است كه تمام خوراكيهائي را كه در انبار مدرسه لويزان موجود ميباشد، در اختيار كميته انقلاب اسلامي لويزان بگذارد كه هرطور مصلحت باشد، استفاده نمايند. مدرسه مايل است فقط لوازمي را كه فقط دانشآموزان انگليسي زبان از آنها استفاده ميكنند مثل كتاب، فيلم و پروژكتور و ماشين تحرير با اجازه قبلي از آنجا ببرد. در خاتمه از مهماننوازي شما و حسن نيت و همكاري صميمانه شما كمال تشكر را دارم و اميدوارم كه درخواست فوق هرچه زودتر جامه عمل بپوشد.
با تقديم احترام ، ويليام افكيو ، رئيس مدرسه آمريكائي تهران
پينوشتها:
_________________________
1ـ جستاري از تاريخ معاصر ايران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1372 ص 36
2ـ مطبوعات عصر پهلوي به روايت اسناد ساواك، كتاب ششم روزنامه آيندگان، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، زمستان 1382 ص 34منبع:آرشيو اسناد موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي این مطلب تاکنون 3787 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|