چپاول فرهنگي در عصر رضاخان | علاوه بر ددمنشيهاي رضاخان، در طول دوره حکومت او ايران دستخوش انحطاط، ويراني، و چپاول فرهنگي گستردهاي نيز شد. لطمات جبران ناپذيري به ميراث معماري ايران وارد شد. سي. وَن اچ. انگرت، کاردار آمريکا، گزارش داده است که نزديک به 30 هزار بناي قديمي در تهران به دستور شخص رضا شاه تخريب و ساختمانهاي جديدي بجاي آنها ساخته شد. تخريب بيدليل و جنايتکارانه ميراث فرهنگي با نام تجدد و ترقي صورت ميگرفت. انگرت با اندوه فراوان قلع و قمع بیرحمانه درختان با شکوه و چند صد ساله را به بهانه ساخت بلوارهاي عريض به سبک اروپايي، گزارش کرده است.
اسناد وزارت امور خارجه آمريکا و گزارشهاي ميلسپو شرحي مستند از نحوه تاراج جواهرات سلطنتي ايران را به دست رضا شاه نيز ارائه ميدهد و درمييابيم که در سال 1937 مقداري از جواهرات سلطنتي که رضا شاه «علاقه خاصي» به آنها داشت، از جواهرات دیگر جدا گذاشته شدند. او در سال 1941 به هنگام ترک کشور آنها را نيز با خود برد. با توجه به حرص و طمع رضا شاه، غارت جواهرات سلطنتي چندان تعجبآور نبود. گزارشهاي وزارت امور خارجه آمريکا به طور مستند نشان ميدهد که مقادير زيادي از اشیاء عتیقه و آثار باستاني ايران بين سالهاي 1925 تا 1941 از کشور خارج شد. اين همان دورهاي است که موزههاي اروپا و آمريکا بيشترِ آثار باستاني متعلق به ايران را به دست آوردند. نه فقط ثروت نفتي ايران که ميراث فرهنگي آن به طرز سازمانيافتهاي غارت و يا ويران شد، و در اين ميان دانشگاههاي پنسيلوانيا و شيکاگو از مجرمان اصلي بودند.
اين مصيبت عظمي چگونه بر سر ايران نازل شد؟ خيلي ساده ميتوان بيسوادي رضا شاه (که ديپلماتهاي آمريکايي گاه بلندنظرانه آن را کمبودهاي فرهنگي ميناميدند)، و يا ددمنشي و حرص و طمع او را علت اصلي اين مصايب دانست (ميلسپو مينويسد که «ددمنشي و طمع بخشي از خُلق و خوي او بود»). ولي مسئوليت واقعي اين مصايب بر عهده انگليسیهاست. چنانکه هارت مينويسد، وقتي «فرزند بيسواد يک دهاتیِ به همان اندازه بيسواد» ديکتاتور نظامي بيرحم ايران ميشود، ديگر چه انتظاري ميتوان داشت؟ انگليسیها به منظور غارت نفت ايران، و هدايت «توسعه اقتصادي ايران در راستاي منافع خود» هيچ نگراني از بابت ويران شدن ايران و تمدنش نداشتند. آشکارا، تنها مسئلهاي که براي انگليسیها اهميت داشت ادامه دسترسي به نفت ارزان ايران بود. منبع:رضاشاه و بريتانيا ، دكتر محمد قلي مجد ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ص 27 و 28 این مطلب تاکنون 3541 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|