طهران در عصر مشروطه | آقاي سيد عبدالله انوار متولد 1303 كه 23 سال از عمر خود را در كتابخانه ملي گذرانده شناخت خوبي از تاريخچه شهر تهران مقارن با انقلاب مشروطيت دارد. وي كه در تأليف ده جلد از لغتنامه دهخدا مشاركت داشته و در زمينه وضعيت نسخ خطي و نسخهشناسي دوره مشروطه ترجمهها و تحشيههاي فراواني دارد، در گفتوگوئي به تشريح وضعيت تهران در عصر مشروطه پرداخت. با هم اين مصاحبه را ميخوانيم.
● شهر تهران مقارن با زمان مشروطيت چه وضعيتي داشت؟
ـ پايه شهر تهران در دوره شاه طهماسب اول گذارده شده بود. او دور اين شهر بارويي كشيده بود كه خاك اين بارو از ناحيهاي تأمين شد كه آن روزها آن را چالهميدان ميگفتند. مضافاً در اين شهر ارگي ساخته بود كه امروز در حدود بازار و قصر گلستان است و براي ساخت باروي اين ارگ نيز چالهاي كنده بود و خاك آن را براي ساختن اين بارو به كار برده بود كه همان چاله حصار است. در جغرافياي تاريخي تهران، اين دو چاله معروف هستند. بعد از شاه طهماسب، شاه عباس اعتنايي به اين شهر نكرد و در اواخر دوران وي، شهر به دست افغانها افتاد. در حوالي ميدان توپخانه به طرف غرب، دروازهاي بوده به نام دروازه امانالله افغان. در اين هنگام شهر هنوز به مرحله پايتختي نرسيده بود تا آنكه آغامحمدخان قاجار، به لحاظ موقعيت سوقالجيشي آن روز تهران، اين مكان را بهترين نقطه استراتژيك دانست و بنابراين پس از فتوحات مختلف، آن را پايتخت خود قرار داد. اما به واسطه فرصت كم نتوانست تأسيسات زيادي در اين شهر داير كند.
در دوره فتحعلي شاه تأسيسات چندي در تهران و اطراف آن احداث شد كه از آن جمله باغ نگارستان و باغ چهارراه قصر (در جاده شميران قديم) بود. فتحعلي شاه باغ گلستان را كه امروزه قصر گلستان مينامند، مركز خود قرار داد و در آن بناهايي چند برپا كرد. حدود تهران در آن زمان از شمال به خيابان چراغ برق (اميركبير) و از غرب به خيابان جليلآباد و از شرق به خيابان سيروس و در جنوب به مولوي ميرسيد. اين محدوده در زمان ناصرالدين شاه كه ديگر تهران مركز سياست و حكومت بود و نيازمند گسترش، تغيير يافت. در سال 1284 هجري قمري تهران از شمال حدود 1500 گز و از سه طرف ديگر به اندازه 1000 گز وسعت يافت. در منتهياليه شهر خندقي ايجاد كردند و با اين افزايش، مقاديري زمين به شهر تهران افزوده شد و همين امر موجب شد كه طبقات متمكني كه در نواحي قديمي بودند از جنوب به شمال تهران نقل مكان كنند. مثلاً ما ميبينيم خاندان هدايت كه قبل از افزايش وسعت شهر در نواحي جنوبي (چاله ميدان) منزل داشتهاند، به طرف شمال تهران يعني خيابان استانبول كه امروزه جزئي از خيابان جمهوري است آمده و آنجا منزل گرفتهاند. به نظر، اختلاف طبقاتي از حيث سكني از همين زمان آغاز شد كه البته اين بحث نياز به بحثهاي مفصل ديگري دارد.
در دوره مشروطه به عرض و طول تهران ناصري چيزي افزوده نشد و تهران تا دوره رضاشاه پهلوي به همان صورت بود. در سال 1309 رضاشاه خندقها را پر كرد و به صورت غيرمستقيم، فاصله بين تهران و خارج از تهران از ميان برداشته شد.
● وضعيت اصناف در زمان مشروطه چگونه بود و تأثير متقابل اصناف و انقلاب مشروطه تا چه حدي است؟
ـ در آن دوره اصناف متعددي كارهاي تجاري و صنعتي ايران و از آن جمله تهران را اداره ميكردند، بنابراين در انتخابات دوره اول، وكلاي اين اصناف به مجلس راه يافتند كه بعضي از آنها در عين بيسوادي ـ چون صحبت از مردم ميكردند ـ در تاريخ مشروطيت به عنوان افرادي بسيار مطلع و مهم محسوب ميشدند كه از آن جمله ميتوان به محمد بقال اشاره كرد كه چون جزو مردم رنجديده بود، صحبتها و پيشنهادهاي او در مجلس مورد تصويب وكلاي عالم و باسواد قرار ميگرفت. در انقلاب مشروطه تجار بالا درجه و پايين درجه خدمات شاياني براي ايجاد مشروطيت ارائه كردند.
● تأثير انقلاب مشروطه بر سرمايهداري ايراني چه بود؟
ـ اينكه آيا مشروطه تأثيري بر سرمايهداري ايران داشته يا نه، نياز به بحث عميقتري دارد چرا كه تأثير يك حادثه سياسي در نشيب و فراز وضع اقتصادي، در زمان كوتاه قابل رسيدگي و تشخيص نيست.
مشروطيت ايران طبق هر اصل انقلابي، براي مدتي اوضاع اداري مملكت را بر هم ريخت و در اين در هم ريزي، عناصر زيادي از سطح تصميمگيري بيرون رفتند؛ به خصوص آن گروهي كه ميتوان آنها را نوكران دربار دانست كه كاري جز غارت كشور نداشتند و بر اثر نوكري دربار، هميشه حاكم بودند.
در دوران مشروطيت وقتي كه پارهاي از آنها نتوانستند خود را با تغيير رژيم هماهنگ كنند، در نتيجه از جريان اداري مملكت خارج شدند و آنهايي هم كه در جريان بورژوازي بودند، به دليل به هم خوردگي دستگاه نتوانستند وضعي ايجاد كنند كه تحول اقتصادي به وجود آيد زيرا اقتصاد به همان نسبت توسعه مييابد كه امنيت برقرار باشد لذا تا دوره پهلوي اول، وضع اقتصادي بسيار نامطلوب بود و با استقرار حكومت پهلوي تا حدودي كه امنيت ايجاد شد، رونق اقتصادي نيز به وجود آمد.
● يعني شما اعتقاد داريد انقلاب مشروطه، يك انقلاب بورژوازي بود؟
ـ خير! انقلاب مشروطه به آن مفهوم كه امروزه در كتابهاي تاريخ آمده، يك نبرد بلكه انقلابي عليه بيداد دستگاه حكومت، ريخت و پاش بيحساب حاكمان و به حساب نيامدن انسانها به واسطه بيقانوني بود. انقلاب مشروطه مثل انقلاب فرانسه نبود كه به قول راسل 60 سال ادبيات فرانسه فرياد آزادي ميزد و صنعت جديدي رو آمده بود كه لازمه همه اينها يك تحول اساسي بود. در مورد مشروطه ايران ظلم بيحد و حساب، محرك مردمان بود. مثلاً ميبينيم كه حاكم ظالم آن روز تهران، علاءالسلطنه چگونه بيدليل مردمان را مجازات ميكرد. از آن جمله مجازات بيدليل قندفروشها بود كه يكباره مردم را به صدا درآورد و در اين همصدايي طبقه منورالفكر و تربيتشده غربي با مردم همراه شد و با وجود فشارهاي شديد، مظفرالدين شاه ناچار شد عينالدوله را بردارد و باآوردن ميرزا نصرالله،فرمان مشروطيت را به دست اوداد.
● وضعيت نسخههاي خطي و اسناد دوره مشروطيت به عنوان اسناد ملي كشورمان چگونه است. آيا اين اسناد سامان يافتهاند يا خير؟
ـ مقداري از آنها در خاطرات افرادي بوده كه درباره مشروطيت قلمفرسايي كردهاند و گفتار آنها سند محسوب ميشود. اين اواخر هم كه مؤسسات متعددي براي جمعآوري اسناد به وجود آمدهاند. بنابراين اين اسناد چه از خاندانها و چه از دستگاههاي اداري بيرون آورده شده و به اين مؤسسات انتقال داده ميشود.
منبع:متين عبدي، كتاب هفته، 14 مرداد 1385، ويژهنامه صدمين سالگرد مشروطه این مطلب تاکنون 3955 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|