صدرالاشراف: همسرم از غصه كشف حجاب، مُرد |
زماني كه رضا شاه، بيحجابي را علني و رسمي كرد، كابينه محمود جم عهدهدار زمام امور بود. در اين كابينه محسن صدر (صدرالاشراف) وزارت عدليه را عهدهدار بود. وي سالها بعد، خاطرات خود را در كتابي تحت عنوان «خاطرات صدرالاشراف» انتشار داد. بخشي از اين خاطرات، مربوط به اولين جلسات كشف حجاب در 1314 است كه تاثرآور و عبرتانگيز مينمايد. با هم ميخوانيم:
...شاه براي اين كه مردم عادت كنند امر كرد وزراء هر كدام در وزارتخانه خود يا در كلوب ايران جشن بگيرند و از افراد آن وزارتخانه و رجال دعوت كنند كه با خانمهاي خود در آن جشن حاضر شوند .ابتدا در وزارت جنگ اين امر اجرا شد و خود شاه هم در آن جشن حاضر شد، زنهاي افسران طوعا و كرها حاضر شدند و ساير وزرا هم شروع كردند. همين كه يكي دو وزارتخانه جشن گرفت روزي شاه در هيأت دولت گفت وسيلهاي فراهم بياوريد كه من خودم هم با دخترهاي خود بدون حجاب حاضر شوم.
حكمت وزير فرهنگ گفت براي جشن توزيع ديپلم در مدارس دخترانه مناسب است شاه تشريففرما شوند. شاه پسنديد و قرار شد در آن جشن حاضر شود و گفت وزراء و معاونين و مدير كلها بايد با خانمهاي خود حاضر شوند. اين امر براي من اشكال زياد داشت زيرا خانم من به هيچوجه حاضر نبود. حتي به من گفت مرا طلاق بده و از اين امر معاف بدار.
من به توسط شكوهالملك رئيس دفتر مخصوص به شاه پيغام دادم كه خانم من مريضه است و نميتواند حركت كند جواب داد كه خود شما حاضر شويد ولي اين عذر را به ساير وزرا بگوييد.
اين مرحله هم گذشت چند روز بعد شاه به من گفت نوبت جشن در وزارت عدليه چه وقت خواهد بود؟ من گفتم جمعيت اعضاء عدليه زياد و 2 قسم هستند: قسمتي اعضاء اداري و جمعي قضات هستند كه در بين آنها اشخاص عالم و پيرمرد است مناسب ميدانم كه مجلسي فراهم كنم كه اول اعضاء اداري و بعد نوبت دوم قضات. شاه گفت مناسب نيست و كار را بايد از نقطه مشكل شروع كرد تا ديگران حساب كار خود را بكنند.
زنم از غصه مرد
من ناچار شدم و مجلسي در كلوب ايران كه وسعت زياد داشت فراهم كرده و دعوت كردم ولي در خانه من حالت عزا بود ناچار شب وقتي عده زياد از اعضاء و سايرين آمده بودند خانم من با كراهت با دخترهايم حاضر شدند و از مدعوين پذيرايي شد . اما بعد از مراجعت از آنجا خانم من مريض شد و ديگر از آن خانه بيرون نيامد تا در مدت يك سال بعد فوت شد و جنازه او بيرون رفت...
گزارش به هيأت وزيران
در همان روزها كه انقلاب مشهد [قيام مردم در مسجد گوهرشاد] در افواه شايع بود روزي هيأت دولت در دربار منعقد بود شاه با تبسم اظهار داشت كه غائله مشهد به كلي خاموش و رفع شد و بعدها من هم مانند ساير مردم شنيدم كه فجايعي مرتكب شده و نظاميها بيرحمانه مردم بيگناه را كشتهاند و شيوع اخبار مشهد در تهران و ولايات مردم را وادار به سكوت و اطاعت مطلق كرد . قسمتي از مردم كه متجدد و طبعاً مايل به رفع حجاب بودند و نيز دستهاي از مردم كه زياد مقيد و تحت تأثير ظواهر نبوده طوعا شروع به پيروي از تمايل شاه كردند و ساير مردم هم كه مقيد و فناتيك بودند از ترس اهانت مأموران شهرباني كلاه شاپو را دفعتا پوشيدند و حجاب زنها هم به تدريج موقوف شد . زنهايي كه زياد مقيد به حجاب بودند از خانه بيرون نيامدند، چه آن كه در اتوبوس زن با حجاب را راه نميدادند و در معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنهايي كه چادر داشتند با نهايت بيپروايي و بيرحمي فروگذار نميكردند.
حتي بعضي از مأموران بخصوص در شهرها و دهات زنهايي كه پارچه روي سر انداخته بودند اگرچه چادر معمولي نبود از سر آنها كشيده پارهپاره ميكردند و اگر زن فرار ميكرد او را تا توي خانهاش تعقيب ميكردند و به اين هم اكتفا نكرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده و اگر چادر از هر قبيل ميديدند پارهپاره ميكردند يا به غنيمت ميبردند، من اين حركات وحشيانه مأمورين پستفطرت را در ولايات زياد شنيده بودم، ولي در محلات كه بهتر از همه جا اطلاع به اوضاع داشتم اين قبيل اقدامات از طرف مأموران حاكم و خود حاكم زياد واقع شده بود. منبع:جام جم، ويژهنامه «ياد» شماره يك، دي 1383، به نقل از «خاطرات صدرالاشراف»
این مطلب تاکنون 5514 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|