بازنگري قيام اسلامي پانزده خرداد | رحیم روحبخش
قيام اسلامي پانزده خرداد نهضتي خودجوش و مردمي بود كه در تهران ، قم و برخي از شهرهاي ديگر در اعتراض به دستگيري امام خميني در سپيده دم روز 15 خرداد 1342 به وقوع پيوست . مقاله حاضر به كاوش در باره اين قيام مي پردازد .
تصويب لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي ، در 16 مهر 1341 در کابينة اسداللّه علَم ، عامل اصلي برانگيختن احساسات ديني مردم بود. هدف از تصويب اين لايحه تشکيل انجمنهايي در روستاها و شهرها و استانها بر پاية آراي عمومي جهت ادارة غيرمتمرکز امور اعلام شده بود، اما سه شرط مندرج در اين لايحه (حذف قيد اسلام از شرايط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان ، انجام مراسم تحليف با هر کتاب آسماني به جاي قرآن و حق رأي زنان ) به شدت احساسات ديني مردم را برانگيخت و اعتراضات و مخالفتهاي شديد مراجع و علما را درپي داشت . مراجع اين لايحه را، که در آن «قرآن کريم را در عرض اوستاي زرتشت و انجيل و بعض کتب ضالّه » قرار داده بودند رويارويي علني و جسورانة نظام حاکم با اسلام و قانون اساسي و عامل جدي تهديد استقلال مملکت و قرار دادن آن «در معرض قبضة صهيونيستها» مي ديدند و به آگاه ساختن مردم از محتواي لايحه و مخالفت با آن پرداختند. به دعوت امام خميني (که در آن زمان آيت الله حاج آقا روح الله خميني خوانده مي شد) و چند تن از علما و مراجع حوزة علمية قم ، جلسه اي براي بررسي اين موضوع در منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حائري ، مؤسس حوزة علميه ، تشکيل شد و در آن جلسه و جلسات بعدي تصميم گرفتند که مخالفت با اين لايحه با ارسال تلگرام به شاه اعلام شود. متعاقب اين جلسات بيش از پنجاه اعلاميه و تلگرام و نامه از سوي مراجع و علماي بلاد در مخالفت با لايحة مذکور صادر شد. در غالب اين اعلاميه ها براي ردّ اين لايحه دلايلي چون مخالفت آن با شرع انور و قانون اساسي ، سوءاستفاده دشمنان ديانت و استقلال مملکت از آن ، تقليد از بيگانگان در تدوين آن ، و پيامدهاي سوء اجتماعي حاصل از کشاندن نسوان به محافل سياسي ذکر شده بود . اعلاميه هايي نيز از سوي علما و روحانيان براي آگاه ساختن مردم از ماهيت و مضرات اين لايحه و در نهايت فراخوان عمومي براي مبارزه صادر شد . بعضي از احزاب و جمعيتهاي سياسي نيز با اين اعتراضات همراه بودند و بيانيه هايي در افشاي ماهيت سياستهاي جديد شاه منتشر کردند. سرانجام اسدالله علم نخست وزير، علي رغم مقاومت دو ماهه ، مجبور به اعلام لغو اين لايحه در 10 آذر 1341 شد .
هنوز بيش از چهل روز از اعلام لغو لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي نگذشته بود که شاه در 19 دي در اولين کنگرة شرکتهاي تعاوني روستايي ايران ، در واکنش به اعتراضات و مخالفتهاي علما، موضوع اصلاحات زيربنايي را پيش کشيد و تلويحاً علما را مخالف آن خواند. طرح اين اصلاحات به سالهاي آخر دهة 1330 بازمي گشت . به دنبال نفوذ روبه گسترش ايالات متحدة امريکا در ايران در اين دهه و زماني که در 1338 کندي ، رئيس جمهور امريکا، طرح اصلاحات زيربنايي براي کشورهاي زيرنفوذ امريکا را به منظور جلوگيري از شکل گيري جنبشهاي اعتراض آميز مردمي و نفوذ کمونيسم شوروي مطرح کرد، شاه ايران از کساني بود که اين طرح را پذيرفت و اجراي اصلاحات ارضي را محور آن قرار داد.
لايحة اصلاحات ارضي در 20 دي 1340 تصويب و با مقاومتها و اعتراضهايي از جانب برخي گروهها مواجه شد و علي رغم تبليغات گستردة نظام حاکم و شخص شاه در ارائة تصويري عدالت جويانه از اين اصلاحات و تلاش براي جلب نظر علما و مراجع تقليد ، آنان از موافقت با اين طرح خودداري كردند واز لحاظ موازين شرعي آن را نادرست خواندند. وجود شواهد متعدد بر اغراض سياسي نيز عامل مؤثري در مواجهة علما و برخي صاحبنظران و مردم با اين اقدامات بود. پيش از آن نيز نمايندگاني از سوي شاه نزد مرجع تقليد وقت از جمله آيت الله حاج آقا حسين بروجردي رفته و قصد دربار را براي اقدام به اصلاحات ارضي به اطلاع ايشان رسانده بودند؛ اما پاسخ صريح ايشان مبني بر تقدم اصلاحات اساسي در حکومت بر اصلاحات ارضي موجب مسکوت ماندن طرح شده بود . بعد از درگذشت آيت اللّه بروجردي ، شاه اجراي اين برنامه را آغاز کرد. لايحة اصلاحات ارضي در دي 1340 در کابينة علي اميني و درپي انحلال مجلسين به تصويب رسيد . هرچند در اجرا با موانع و مخالفتهايي ، از جهات متعدد، روبرو شد . لغو اجباري لايحة انجمنهاي ايالتي و ولايتي و عدم توفيق در اجراي اصلاحات ارضي و بروز مخالفتهاي مختلف با آن ، موجب شد که شاه اين بار در تحقق اصلاحات موردنظر خود، که آن را با عنوان «انقلاب سفيد» (مشتمل بر شش اصل ) اعلام کرده ، به استناد اصل 27 قانون اساسي و اصل 26 متمم آن خواستار برگزاري همه پرسي براي اجراي اين اصول شود. اصول ششگانة انقلاب سفيد عبارت بود از: 1) الغاي رژيم ارباب و رعيتي با تصويب اصلاحات ارضي ايران براساس لايحة اصلاحي قانون اصلاحات ارضي مصوب 19 دي 1340 و ملحقات آن ؛ 2) تصويب لايحة قانون ملي کردن جنگلها در سراسر کشور؛ 3) تصويب لايحة قانون فروش سهام کارخانجات دولتي به عنوان پشتوانة اصلاحات ارضي ؛ 4) تصويب لايحة قانون سهيم کردن کارگران در منافع کارگاههاي توليدي و صنعتي ؛ 5) لايحة اصلاحي قانون انتخابات ؛ 6) لايحة ايجاد سپاه دانش به منظور تسهيل اجراي قانون تعليمات عمومي و اجباري . گويا هدف نظام از برگزاري همه پرسي اين بود که ضمن کسب تأييد مردم ، هرگونه مخالفت را ناموجه نشان دهد. اعلام اصول ششگانة انقلاب سفيد و تصميم به برگزاري همه پرسي براي تأييد آن ، حساسيت قشرهاي مختلف ، بويژه مراجع و علما، را برانگيخت . امام خميني ، در اعلاميه ها و نامه هاي متعدّد، نگراني خود را از اين امر که از آن به « انقلاب سياه » تعبير کرد اظهار داشت و تأکيد کرد که دشمنان اسلام مي خواهند از راهي ديگر اغراض لايحة لغو شدة انجمنهاي ايالتي و ولايتي را اجرا کنند . امام آن را مقدمه اي « براي از بين بردن مواد مربوط به مذهب » در قانون اساسي خواند که چون دولت متوجه شده که نمي شود با قواي مردم مقاومت کرد به «رفراندم اجباري » روي آورده است . از نظر امام خميني و ديگران ، در وضع رقّت بار کشور از نظر کشاورزي و غيره ، دولت به طرح تعبيرات فريبنده ، «امثال دخالت زنان در انتخابات » پرداخته و «گمان کرده به اسم آزادي بانوان مي تواند ملت مسلمان را اغفال کند تا مقاصد شوم اسرائيل را اجرا کند» مجموعة اطلاعيه ها و تلگرافها و بيانيه ها حاکي از نگراني جدّي علما از مواجهة دستگاه جبّار با اسلام و قرآن و «هدم احکام ضرورية اسلام » و هم پيماني با اسرائيل در مقابل دُوَل اسلامي و متعاقب آن فاصله افکندن بين ملت مسلمان ايران و ساير ملتهاي مسلمان و نيز سيطرة اجانب بر مقدرات و اقتصاد کشور است (از جمله تعبيرات ديگر امام خميني : « زيرچکمة اسرائيل ، اين مملکت ما پايمال شود» ، « ما بايد به نفع يهود و امريکا... هتک شويم ، به زندان رويم » ، « الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائيل است » و...)
در اين شرايط ، مراجع و علماي قم طي رايزنيهايي از آيت الله حاج آقا روح الله کمالوند که از علماي متنفذ خرم آباد بود خواستند تا براي اعلام مخالفت با همه پرسي ، با شاه ديدار و وي را از عواقب آن آگاه کند. شاه به پيشنهاد مراجع اعتنايي نکرد و حتي از مواجهة علما با سياستهاي رژيم گله کرد؛ لذا علما طي جلسة ديگري تصميم گرفتند که با صدور اعلاميه هايي مردم را از شرکت در همه پرسي منع کنند. در اين اعلاميه ها ضمن ردّ مقبوليت مراجعه به آراي عمومي در احکام شرعي و تأکيد بر مضر بودن اين همه پرسي براي استقلال و مصالح مملکت ، آن را مقدمه اي براي از بين بردن مواد مربوط به مذهب در قانون اساسي خواندند .
گروهي از روشنفکران و تشکلهاي سياسيِ ملي نيز، در همراهي با علما و مردم ، بيانيه هايي در مخالفت با اصول ششگانه منتشر کردند و اصلاحات مذکور را ترفندي از سوي شاه براي تحکيم موقعيت خود در خارج از کشور به عنوان مصلح کبير قلمداد کردند. بعلاوه ، اين اصول را سياستي براي فروپاشي قدرت ملاّ کين بزرگ در داخل کشور دانستند تا کانونهاي مخالفت با حکومت ايجاد نشود، و هدف اين اصلاحات را دل مشغولي رعايا به مالکيت زمين و پيشگيري از هرگونه طغيان ارزيابي کردند . با صدور اين اعلاميه ها، بازارها تعطيل شد و اعتصاب و تظاهرات تهران را فراگرفت . مردم از آغاز بهمن 1341 تا روز همه پرسي (ششم بهمن ) به شکل وسيعي در تظاهرات شرکت کرده در تجمعات برخي از مساجد حضور يافتند و در مخالفت با نظام حاکم و همه پرسي شعار دادند. در درگيري نيروهاي امنيتي با مردم ، تعدادي مجروح شدند. در چهارم بهمن در هجوم اين نيروها به دانشگاه تهران ، دانشجويان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند . اوج خشونت نيروهاي دولتي زماني بود که آيت الله سيداحمد خوانساري ، از مراجع طراز اول تهران ، را در مسير پيوستن به تجمع چند هزار نفري بازاريان و مردم مورد اهانت قرار دادند و پس از آن نيز به دستگيري روحانيان پرداختند . قاطبة علما و مراجع با صدور اعلاميه هايي هتک حرمت به آيت الله خوانساري را محکوم کردند. در اين مدت رسانه هاي تبليغي نظام حاکم سعي داشتند عوامل مرتجع بخصوص زمينداران را محرک مخالفان نشان دهند . همچنين ، پيش از همه پرسي تعدادي از روحانيان و مبارزان سياسي ، از جمله آيت الله سيدمحمود طالقاني و مهندس مهدي بازرگان که با صدور اعلاميه اي در مخالفت با همه پرسي به سياستهاي شاه تاخته بودند، دستگير شدند .
در پي اين وقايع ، شاه با ادعاي همراهي روحانيت با برنامه هاي اصلاحي خويش در چهارم بهمن عازم قم شد. در قم نيز، مانند تهران ، در اين روز بارها تظاهرات و درگيريهاي پراکنده با نيروهاي امنيتي روي داد و در واکنش به سفر شاه ، مردم قم به توصية علما از حضور در خيابانها و استقبال از شاه خودداري کردند شاه نيز طي سخناني در مراسم اعطاي اسناد مالکيت اراضي در قم ، ضمن حملة شديد به روحانيان ، مخالفان برنامه هاي اصلاحي خود را « ارتجاع سياه » خواند . با اينهمه ، همه پرسي که اولين بار زنان نيز در آن شرکت داشتند در ششم بهمن برگزار شد. حاصل همه پرسي ، بنابه گزارش حکومت ، موافقت اكثريت قريب به اتفاق مردم با اصول ششگانه بود . بعد از همه پرسي نيز دولت امريکا اين موفقيت را به شاه تبريک گفت . هر چند قراين و شواهد از « بي اعتنايي مردم به رفراندم » با توجه به مخالفتِ يکپارچة علما با آن ، حکايت مي کرد .
دو روز پس از برگزاري همه پرسي ، ماه رمضان 1382 آغاز شد. اين همزماني فرصت مناسبي در اختيار روحانيان گذاشت تا با عزيمت به نقاط مختلف کشور و ايراد سخنراني ، مردم را از وقايع آگاه سازند. اسدالله علم براي مقابله با اين فرصت تبليغي قبلاً، در 6 بهمن ، در بخشنامه اي به استانداران و فرمانداران دستور داده بود به وعاظ تذکر دهند که فقط به امور ديني بپردازند . همچنين ، به مراکز ساواک اعلام کرده بود که کلية وعاظ و اهل منبر به شهرباني احضار و تذکرات لازم به آنها داده شود. با وجود اين ، فعاليتهاي روحانيان در اين ماه ادامه يافت و به تداوم نهضت انجاميد. چون روز دوم فروردين 1342 با سالروز شهادت امام صادق (ع) مقارن بود، به پيشنهاد امام خميني و با همراهي مراجع تقليد، با توجه به « مصيبتهاي مهمي که بر عالم اسلام و مسلمين وارد» و «شريعت مقدسة خاتم انبياء (ص ) و طريقة حقة جعفرية اثناعشريّه ملعبة دست مهاجمين به دين » شده بود و «جمعي از علما و رجال متدين و استادان و دانشجويان در زندان » به سر مي بردند و «ابتلاء به فقر و گرسنگي» ملت را تهديد مي کرد، عيد آن سال عزا اعلام شد و برگزاري جشنهاي نوروزي تحريم گرديد . از سوي ديگر، به مناسبت شهادت امام صادق عليه السلام سخنرانيهاي متعددي در مساجد برپا شد و از جمله واقعة مدرسة فيضية قم رخ داد. مراسم سوگواري امام صادق (ع) هرسال از سوي آيت الله سيدمحمدرضا گلپايگاني ، از مراجع تقليد وقت ، در عصر روز بيست و پنجم شوال در مدرسة فيضيه برگزار مي شد. آن سال نيز همين دعوت اعلام شده و جمع زيادي در مراسم شرکت کرده بودند. عوامل ساواک که با طراحي قبلي در اين مراسم حضور يافته بودند، از فرصتهايي براي برهم زدن مجلس و ايجاد آشوب و بلوا و فراهم آوردن زمينة مداخلة نيروهاي نظامي و امنيتي بهره گرفتند و در حالي که يکي از وعاظ معروف قم مشغول سخنراني بود، نيروهاي امنيتي به جمع عزاداران حمله بردند و با سرکوب شديد آنان مراسم عزا را بر هم زدند. در اين واقعه مأموران امنيتي بويژه به ضرب و شتم طلاب پرداختند که يکي از آنها، به نام سيديونس رودباري ، به شهادت رسيد . همچنين ، حجره هاي طلاب را غارت کردند. نظير چنين واقعه اي در مدرسة طالبية تبريز نيز رخ داد و درگيري ميان مأموران امنيتي و طلاب به مصدوم شدن و دستگيري تعدادي از طلاب انجاميد .
درپي اين وقايع ، که به جريحه دار شدن عواطف ديني و ملي انجاميد، مراجع تقليد و علما و دانشگاهيان و بعضي از گروههاي سياسي با صدور اعلاميه هايي اقدامات شاه و دولت را محکوم کردند. با پخش اخبار اين وقايع در سراسر کشور و شکست رسانه هاي رسمي نظام حاکم در تحريف واقعه و مطرح ساختن آن به عنوان درگيري ميان عده اي از طلاب و دهقانان شاهدوست ، افکار عمومي به شدت متأثر و ملتهب شد و به تدريج زمينه براي قيام آماده گرديد. نکتة مهم در اين مرحله ، تغيير لحن اعلاميه هاي مراجع بود که بشدت و اين بار به طور مستقيم شاه ، نظام حاکم و اسرائيل و عمّال آن را نشانه گرفته بود . در اين ميان ، اعلاميه امام خميني از همه شديداللحن تر بود . ايشان با افشاي اين واقعيت که «عده اي با شعار جاويدشاه به مرکز امام صادق و به اولاد جسماني و روحاني آن بزرگوار حملة ناگهاني کردند» و با تعبيراتي چون «شاه دوستي يعني غارتگري » ، «تجاوز به احکام اسلام » و «کوبيدن روحانيت » خطاب به رژيم شاه تصريح کرد که « من اکنون قلب خود را براي سرنيزه هاي مأموران شما حاضر کرده ام ». صراحت بيان اين اعلاميه ها بازتاب وسيعي در افکار عمومي يافت و نقشة سران نظام حاکم ، يعني حمله به مدرسة فيضيه و ارعاب روحانيان را با شکست مواجه ساخت . آيت الله سيدمحسن حکيم ، مرجع بزرگ تقليد در آن زمان ، نيز در تلگرافي از عراق به 32 تن از مراجع و علماي ايران ضمن اعلام همدردي با ايشان خواستار مهاجرت آنان به عتبات عاليات در اعتراض به عملکرد نظام حاکم شد که البته در پاسخ به اين دعوت ، بر لزوم حضور علما در ايران و تداوم بخشيدن به مبارزه با شاه تأکيد گرديد .
بعد از اين حوادث ، شاه در سخنرانيهاي متعددي حملات خود را عليه روحانيت تشديد و رسماً اعلام کرد که براي پيشبرد اقدامات اصلاحي خويش باکي از خونريزي ندارد . از سوي ديگر، با فرارسيدن محرم 1383 (3 خرداد 1342) مبارزه شدت گرفت . امام خميني با صدور اعلاميه اي خطاب به وعاظ و مبلغان ديني خواستار استفاده از اين ايام در جهت مبارزه با نظام حاکم و يادآوري « مصيبتهاي وارده بر اسلام و مراکز فقه و ديانت و انصار شريعت » شد و تأکيد کرد که خطر ضديت حکومت شاه با اسلام «کمتر از خطر بني اميه نيست » و ضمن هشدار نسبت به همکاري حکومت با اسرائيل و اين که دستگاه جبّار به اسم آزادي بانوان قصد اغفال ملت را دارد و مي خواهد « مقاصد شوم اسرائيل را اجرا کند» و نيز با اشاره به نفوذ ايادي فرقة ضالّه در دستگاههاي دولتي از وعاظ خواست تا خطر اسرائيل را به مردم تذکر دهند و گوشزد کرد که « سکوت در اين ايام تأييد دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است ». مراجع تقليد و ساير علما نيز اين رويارويي با حکومت را تأييد کردند و بدين ترتيب ، در محرم آن سال ، کمتر شهري بود که پيام امام خميني و علما را دريافت نکرده باشد . در واقع ، با توجه به حضور مردم در مجالس عزاداري و سخنراني و نوحه خواني، علي رغم اين که مسئولان امنيتي از وعاظ تعهد گرفته بودند که بر ضد اسرائيل و شاه و در مخاطره قرار گرفتن اسلام سخني نگويند مراسم عزاداري در بيشتر شهرها و قراء و قصبات ، از جمله در تهران و قم و تبريز رنگ سياسي به خود گرفت و مطالب سخنرانيها و نوحه ها جنبة انتقادي از حکومت و افشاگري يافت و به تعبير يکي از گزارشهاي ساواک « مراسم عزاداري ... تبديل به مجالس حمله به دولت و حمله به رژيم سلطنتي » شد. اين نکته نيز درخور تأمل است که در اين مرحله از مبارزه ، به رغم تبليغات دستگاههاي دولتي ، مراجع و علما غالباً اقداماتي چون اصلاحات ارضي را پيش نمي کشيدند و براي احتراز از هرگونه بهره برداري منفي حکومت ، به مسائل اساسي چون سلطة بيگانگان و پيوند با اسرائيل و اسلام زدايي مي پرداختند .
تظاهرات عظيم روز عاشورا در تهران و قم که با سازماندهي هيئتهاي مؤتلفة اسلامي برگزار شد، بخصوص با همراهي هيئتهاي بزرگ تهران ، نظير هيئت طيب حاج رضايي ، اوج اعتراضات مردم را نشان داد. اين تظاهرات از لحاظ کثرت و تنوع شرکت کنندگان ، از روحانيان و دانشگاهيان و کارگران ، اهميت کم نظيري داشت . اجتماع کنندگان اين روز را در مقابل مسجد حاج ابوالفتح واقع در خيابان ري ، بين 70 تا 120 هزار تن و طبق گزارشهاي ديگر بين 30 تا 50 هزار تن برآورد کرده اند. اجتماع کنندگان از مقابل مسجد جامع ابوالفتح به سمت سرچشمه و ميدان بهارستان و مخبرالدوله حرکت کردند و از آنجا به سمت دانشگاه تهران رفتند. در مقابل دانشگاه ، دو تن سخنراني کردند و سپس جمعيت تا حوالي کاخ مرمر به راهپيمايي و شعار ادامه داد . عصر عاشورا نيز دانشجويان وابسته به نهضت آزادي و برخي از احزاب ملي ، پس از اجتماع در مسجد هدايت واقع در خيابان استانبول (نام کنوني آن : جمهوري اسلامي )، در حالي که شعارهايي برضد حکومت ديکتاتوري و به حمايت از امام خميني سر مي دادند، راهپيمايي کردند .
مهمترين حادثه اين ايام سخنراني امام خميني در مدرسة فيضية قم و پخش خبر آن در کشور بود. امام خميني در اين سخنراني به شدت و به صراحت به شاه و اسرائيل حمله کرد و اظهار داشت که دستگاه سفاک ايران با اساس (اسلام ) مخالف است و اسرائيل نمي خواهد در اين مملکت احکام اسلام جاري باشد. او ضمن نصيحت به شاه ، وي را به عبرت گرفتن از سرانجام پدرش فراخواند. به دنبال اين سخنراني ، امام خميني در سحرگاه 15 خرداد در منزل خود در قم دستگير و به تهران منتقل شد. همزمان با دستگيري امام ، آيات عظام حاج آقا حسن قمي در مشهد، حاج شيخ بهاءالدين محلاتي در شيراز و تعدادي از علما و وعاظ در تهران و برخي از شهرها دستگير شدند. با انتشار وسيع و سريع اين خبر بلافاصله بازار تهران تعطيل شد و مردم همان روز در قم و تهران و ديگر شهرها به خيابانها ريختند و قيام پانزده خرداد شکل گرفت . دانشجويان تهران با تعطيل کردن کلاسها به تظاهرات پرداختند، مردم نيز به تدريج در ميدانهاي اصلي و اطراف بازار و خيابانهاي نزديک به ميدان ارک تجمع کردند و با شعار «يا مرگ يا خميني » به تظاهرات پرداختند. اين قيام خودجوش که برخاسته از احساس وظيفة ديني و شور ايماني بود و هيچ تشکيلاتي آن را سازماندهي نکرده بود تا بعدازظهر ادامه يافت . مردم قصد تصرف ادارة راديو و کاخهاي مرمر و گلستان را داشتند، اما نيروهاي نظامي و امنيتي به شدت آنها را سرکوب و تعداد زيادي را شهيد و مجروح کردند. دربارة تعداد شهداي اين قيام نظر واحدي وجود ندارد؛ خبرگزاري فرانسه تعداد شهداي سراسر کشور را بدون در نظر گرفتن اجسادي که مخفيانه دفن شدند حدود 150 تن و آمار رسمي ، شهداي تهران و قم را 86 تن اعلام کرد. در اسناد ساواک تعداد شهدا صدها تن ثبت شده است. پيکرهاي شهداي تهران را پس از جمع آوري به شکل دسته جمعي در گورستان مسگرآباد تهران دفن کردند. تظاهرات به صورت پراکنده تا 18 خرداد ادامه داشت . ولي بتدريج نيروهاي امنيتي قيام را سرکوب کردند .
علاوه بر تهران ، در روز 15 خرداد عده اي از دهقانان اطراف ورامين (بويژه امامزاده جعفر) و عده اي از اهالي کَن نيز با شنيدن خبر دستگيري امام خميني ، کفن پوش و با شعار «يا مرگ يا خميني » به سمت تهران حرکت کردند که در طول راه بر اثر تيراندازي نيروهاي نظامي تعداد زيادي از آنان شهيد شدند . در قم نيز مردم که زودتر از شهرهاي ديگر از خبر اطلاع يافتند بلافاصله به طرف منزل امام خميني و از آنجا به همراه فرزند ارشد ايشان ، مرحوم حاج آقا مصطفي ، به طرف حرم حضرت معصومه حرکت کردند. حاج آقا مصطفي در سخنراني کوتاهي شرح حادثه را براي مردم بازگو کرد، مردم نيز با شعار «يا مرگ يا خميني » فرياد اعتراض سردادند و ضمن درگيري با نيروهاي نظامي و انتظامي ، کلانتري منطقة سة قم را محاصره کردند . گفته مي شود رژيم شاه که در سرکوب قيام ناتوان بود، با فرستادن هواپيماي بمب افکن به قم قصد داشت در صورت لزوم شهر را بمباران کند .
هيئت دولت ، به رياست عَلَم ، در آن روز تشکيل جلسه داد و به اتفاق آرا در تهران و شيراز براي شش هفته مقررات حکومت نظامي برقرار کرد. مذاکرات جلسة مزبور نيز حکايت از نگراني جدي وزرا و ارکان دولت داشت . آنها در حالي که مايل بودند اين قيام را به کشورهاي خارجي (مانند مصر و عراق ) و کمکهاي نقدي آنان نسبت دهند، گستردگي و خطير بودن قيام ، حتي در مقايسه با قيام سي ام تير، و تجلي پيوند مردم با علما را در اين شورش عمومي پذيرفتند . نخست وزير نيز در نطق راديويي خود رسماً بر وجود يک «توطئة سياسي » که « هدفش واژگون کردن رژيم بوده » تأکيد کرد . وي همچنين با اعلام سلطة کامل دولت بر امور اظهار کرد که « دولت مصمم است با کلية قوا آخرين تلاش مذبوحانة مرتجعين را درهم کوبد» شاه نيز چند روز بعد در مصاحبه با خبرنگار ديلي تلگراف عده اي از مالکان بزرگ و يکي از کشورهاي منطقه را عاملان واقعه قلمداد و بر ادامة « اصلاحات اجتماعي » تأکيد کرد .
در پي اين وقايع ، مراجع و علما، بخصوص مراجع قم و مشهد و نيز نجف ، با صدور اعلاميه هايي تند و مبارزه طلبانه اين اقدامات را محکوم کردند. اين اعلاميه ها که از سوي آيات عظام سيدمحسن حکيم ، سيدمحمدهادي ميلاني ، سيدمحمدرضا گلپايگاني ، سيدابوالقاسم خويي ، سيدشهاب الدين مرعشي ، سيدکاظم شريعتمداري و برخي ديگر صادر شد، بر استقامت تا آخرين لحظه تأکيد و بر « تأييد تمام علماي شيعه و ملت مسلمان ايران و جهان » نسبت به « اعتراضات شرعي امام خميني به دولت » تصريح شد. آنان خواستار آزادي سريع امام خميني شدند: «خون ما رنگين تر از خون برادر عزيزمان حضرت آيت الله العظمي خميني نيست ، مادامي که ايشان را صحيح و سالم به دست ما ندهند دست از اقدام برنمي داريم ». همچنين ، با اشاره به اين که «دولت فعلي ايران براي پيشرفت مقاصد شوم خود... از هرگونه تعدي و ظلم ... مضايقه ندارد» اعلام کردند که « بر هر فردي از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامي که باشند واجب است که از همکاري با اين دولت خائن خودداري نمايند»
تظاهرات و اعتراضات در شهرهاي ديگر، از جمله مشهد و شيراز و تبريز، نيز به وقوع پيوست . همچنين ، بيش از پنجاه تن از مراجع و علماي طراز اول شهرهاي مختلف کشور در اعتراض به دستگيري امام خميني و به منظور رايزنيهاي لازم براي آزادي و پيشگيري از اعدام ايشان و دو مرجع تقليد ديگر، آيت الله
قمي و آيت الله محلاتي ، به تهران مهاجرت کردند. مهاجران همراه با روحانيان و علما و تجار تهران آيت الله کمالوند را به نمايندگي نزد شاه فرستادند، اما شاه ضمن گلايه از مواجهة علما با نظام حاکم گفت « ما خميني را نمي کشيم تا امامزاده درست شود» علماي مهاجر همچنين با صدور اعلاميه با استناد به اصل دوم متمم قانون اساسي مبني بر مصونيت قضايي مراجع و مجتهدان طراز اول کشور، بر موقعيت برتر علمي و مرجعيت امام خميني تأکيد کردند و با توقف نسبتاً طولاني در پايتخت ، پس از اطمينان از رفع خطر اعدام ، به شهرهاي خود بازگشتند. امام خميني و دو مرجع دستگيرشدة ديگر، پس از مدتي نزديک دو ماه ، به منزلي در قيطرية تهران انتقال يافتند.
قيام پانزده خرداد بازتابهاي متفاوتي به جاي گذاشت . گذشته از واکنش هيئت دولت که به طرق مختلف سعي در مخدوش جلوه دادن واقعه داشتند، حزب تودة ايران با آنکه اصلاحات را سياست امريکاييها براي تشکيل پايگاهي در مقابل شوروي و ايجاد دريچة اطمينان جهت جلوگيري از شورشهاي دهقاني تلقي مي کرد نه تنها در تکوين قيام هيچگونه همسويي با روحانيان و مردم نداشت ، بلکه آن را حرکتي مرتجعانه در طرفداري از مالکان بزرگ قلمداد کرد . روشنفکران نيز غالباً از هرنوع همکاري خودداري کردند و حتي برخي از آنان ، به تعبير آل احمد روحانيت را « نمايندة ارتجاع » خواندند و گمان کردند حضرات به قصد بازگرداندن مالکيت يا حجاب زنان به اعتراض برخاسته اند». اين در حالي است که خود او معتقد است که حرکت روحانيت گامي « به سوي عدالت و استقرار حقوق اجتماعي » بوده است . مورخان و تحليل گران مسايل ايران نيز محور اصلي مبارزة امام خميني را مخالفت با اساس سياستهاي شاه مي دانند .
قيام پانزده خرداد در کشورهاي همجوار نيز بازتاب وسيعي داشت . شيعيان پاکستان به حمايت از امام خميني تظاهرات کردند و با مقابلة پليس پاکستان مواجه شدند . شيخ محمود شلتوت ، رئيس دانشگاه الازهر مصر، اقدام مستبدانه دولت ايران را عليه رهبران مذهبي تقبيح کرد . جرايد غربي نيز با درج گزارشهايي به ريشه يابي واقعه پرداختند. از جمله روزنامة لوموند پاريس در ارزيابي خود، علت قيام را بي عدالتي و بحران اقتصادي و فساد در دستگاه حکومتي ذکر کرد و يادآور شد که از نظر مردم اصلاحات شاه تحت تأثير امريکاييها بوده است. ولي روزنامة ايزوستيا ارگان رسمي دولت شوروي در حمايت از اصلاحات شاه به روحانيان تاخته آنان را مرتجع خواند . دفاع مطبوعات شوروي از برنامه هاي اصلاحي شاه مسرت خاطر وي را فراهم ساخت . روزنامة اورشليم پُست در واکنش به حوادث ايران اظهار اميدواري کرد که اين جريان در روابط ايران با اسرائيل اثر سوئي نخواهد داشت و «دولت ايران اجازه نخواهد داد که سياست خارجي او را عوامفريبان ديکته کنند»
از سوي ديگر، امام خميني که در فروردين 1343 از حصر آزاد شد و به قم بازگشت ، در نخستين اعلامية خود از مصيبت پانزده خرداد ياد کرد و اظهار داشت که «تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است » و در سالگرد حادثه نيز همراه با چند تن از مراجع تقليد، پانزده خرداد را روز عزا اعلام کردند. در سالگرد قيام ، همه ساله براي زنده نگه داشتن ياد شهداي 15 خرداد و رويارويي مستقيم امام خميني با حکومت شاه ، مراسم يادبودي به صورت غيررسمي و مخفيانه در قم برگزار مي شد؛ از جمله در 17 خرداد 1354 در مدرسة فيضية قم ، گروهي از طلاب با برپايي مجلسي براي بزرگداشت دوازدهمين سالگشت قيام ، به ابراز مخالفت با حکومت پهلوي پرداختند که به هجوم مأموران دولتي و دستگيري 350 تن از طلاب منجر شد . پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز بار ديگر امام خميني به پاس قيام ديني پانزده خرداد و به ياد شهدا و مصيبت ديدگان واقعه ، روز پانزده خرداد را براي هميشه عزاي عمومي اعلام کرد و اظهار داشت که اين روز در عين حالي که مصيبت بود، از آن جهت که به استقلال و آزادي کشور منتهي شد، مبارک است
قيام پانزده خرداد نقطة عطفي در مبارزات ملت ايران در برابر حکومت پهلوي بود که استمرار ياد و خاطرة آن به قيام سراسري 1357 ش و پيروزي انقلاب اسلامي انجاميد. درواقع ، اين قيام بود که « نطفة جمهوري اسلامي را به وجود آورد... و اگر نهضت و قيام پانزدهم خرداد با آن ابعاد در آن روز به وجود نمي آمد جنبش اسلامي مردم ايران سرنوشت ديگري داشت »
منابع :
- يرواند آبراهاميان ، ايران بين دو انقلاب
- درآمدي بر جامعه شناسي سياسي ايران معاصر ، ترجمة احمد گل محمدي و محمدابراهيم فتّاحي ولي لايي ، تهران 1377ش
- جلال آل احمد، در خدمت و خيانت روشنفکران ، تهران 1374ش
- اسنادي از جمعيتهاي مؤتلفة اسلامي ، جاما، حزب ملل اسلامي ، تهران نشر نصر، 1353ش
- ايران . هيأت دولت ، متن کامل مذاکرات هيأت دولت طاغوت در پانزده خرداد 1342 ، تهران بي تا
- مهدي بازرگان ، خاطرات بازرگان
- شصت سال خدمت و مقاومت ، گفتگو با غلامرضا نجاتي ، ج 1، تهران 1375ش
- همو، مدافعات در دادگاه غيرصالح تجديدنظر نظامي ، تهران 1350ش
- حماسة 17 خرداد 1354 مدرسة فيضيه ، به کوشش علي شيرخاني ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامي ، 1377ش
- صحيفة نور ، تهران 1370ش
- در مکتب جمعه : مجموعة خطبه هاي نماز جمعه تهران ، ج 2، تهران : وزارت ارشاد اسلامي ، 1364ش - علي دوّاني ، نهضت روحانيون ايران ، ج 3، تهران 1377ش
- حميد روحاني ، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني در ايران ، ج 1، تهران 1358ش
- خاطرات سيدعباس زري باف ، در خاطرات 15 خرداد ، دفتر 4: بازار ، چاپ علي باقري ، تهران 1375ش - مصاحبه با آية الله سيدمحمدباقر سلطاني طباطبائي ، حوزه ، سال 8 ، ش 1 و 2 (فروردين ـ تير 1370)؛ - خاطرات حسين صالحي ، در خاطرات 15 خرداد ، دفتر 4: بازار
- احسان طبري ، کژراهه : خاطراتي از تاريخ حزب توده ، تهران 1367ش
- مهدي عراقي ، ناگفته ها: خاطرات شهيد حاج مهدي عراقي ، به کوشش محمود مقدسي ، مسعود دهشور، و حميدرضا شيرازي ، تهران 1ش
- مصاحبه با آية الله محمدفاضل لنکراني ، حوزه ، سال 8 ، ش 1 و 2 (فروردين ـ تير 1370)
- محمدتقي فلسفي ، خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفي ، تهران 1376ش
- قيام 15 خرداد به روايت اسناد ساواک ، ج 1: زمينه ها ، تهران : وزارت اطلاعات ، مرکز بررسي اسناد تاريخي ، 1378ش
- نيکي کدي ، ريشه هاي انقلاب ايران ، ترجمة عبدالرحيم گواهي ، تهران 1369ش
- غلامرضا کرباسچي ، «انقلاب اسلامي ايران به روايت خاطره »، قسمت 2، ياد ، سال 4، ش 14 (بهار 1368 الف )؛ و قسمت 4، ياد ، سال 5، ش 17 (زمستان 1368 ب )
- همو، «زمينه هاي انقلاب اسلامي به روايت خاطره »، ياد ، سال 3، ش 9 (زمستان 1366)
- همو، «موضع احزاب و گروههاي سياسي در مبارزة روحانيت عليه مسئلة رفراندم و لوايح ششگانه »، ياد ، سال 4، ش 16 (پاييز 1368 ج )
- خاطرات نورالدّين کيانوري ، تهران 1372ش
- خاطرات محسن لباني ، در خاطرات 15 خرداد ، دفتر 4: بازار
- محمدرضا پهلوي ، شاه مخلوع ايران ، انقلاب سفيد ، تهران 1345ش
- همو، مجموعة تأليفات ، نطقها، پيامها، مصاحبه ها و بيانات اعليحضرت همايون محمدرضاشاه پهلوي آريامهر شاهنشاه ايران ، تهران1347
- اسناد انقلاب اسلامي ، تهران ، ج 1، 1374 ش ، ج 5، 1374ش ، مركز اسناد انقلاب اسلامي
- آرشيو، «پرونده هاي اسناد ساواک : قيام پانزده خرداد» ، مركز اسناد انقلاب اسلامي
- خاطرات جواد مقصودي ، در خاطرات 15 خرداد ، دفتر 4: بازار
- جواد منصوري ، تاريخ قيام پانزده خرداد به روايت اسناد ، ج 1، تهران 1377ش
- نهضت آزادي ايران ، صفحاتي از تاريخ معاصر ايران : اسناد نهضت آزادي ايران ، 1340ـ1344 ، ج 1: بيانيه ها و تفسيرهاي سياسي ، تهران 1361ش
- خاطرات سيدرضا نيري ، در خاطرات 15 خرداد ، دفتر 4: بازار
- هاشمي رفسنجاني : دوران مبارزه ، چاپ محسن هاشمي ، تهران 1376ش
- يادنامه : زندگينامة شهداي انقلاب اسلامي تهران از 15 خرداد 42 تا پايان سال 57 ، ج 1، تهران : بنياد شهيد انقلاب اسلامي ، 1373 ش .
این مطلب تاکنون 3856 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|