ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 56   تيرماه 1389
 

 
 

 
 
   شماره 56   تيرماه 1389


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
خليج فارس در اسناد تاريخي

ناهید نصیحت ‏
صالحه سیاوشی ‏

مقدمه
منطقه خليج فارس به لحاظ سياسي و اقتصادي و جغرافيايي از اهميت ويژه اي برخوردار است؛ چرا كه قسمت ‏اعظمي از ذخاير ارضي جهان را در خود نهفته و مركز مهم استراتژيك و سوق الجيشي خاصي به شمار مي‌آيد. ‏اين خليج از بدو وجود به نام «خليج فارس» بوده و امروزه تلاش‌هاي بسياري از جانب برخي دولت‌هاي بيگانه ‏و نيز كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس صورت مي‌گيرد تا اين نام را از نقشه جهان به نام جعلي «خليج ‏عربي» تغيير دهد. به نظر مي‌رسد اين كوشش‌ها بدون هيچ سند و مدرك تاريخي و (شايد) از روي لجبازي و ‏تفرقه‌افكني بين ايران و عرب انجام مي‌شود كه يقينا نتيجه‌اي در برنخواهد داشت. اگر تلاش محققين ايراني براي ‏اثبات نام خليج فارس حتي به اندازه نيمي از تلاش‌هاي عرب و دولت‌هاي خارجي باشد ديگر كسي داعيه ‏خليج عربي نخواهد داشت. زيرا اسناد و مدارك تاريخي بسيار گويا هستند، اما بايد همه‌ي اين مدارك را زنده ‏كرد و در برابر ديدگان مدعيان نهاد. از جمله اين اسناد تاريخي سه كتاب گران‌سنگ «خريدة العجائب و فريدة ‏الغرائب، العبر (مقدمه تاريخ ابن خلدون)، صبح الاعشي في صناعة الانشاء» مي‌باشد كه به ترتيب توسط «سراج‌‏الدين بن الوردي، ابن‌خلدون و قلقشندي» به نگارش درآمده‌اند. نگارندگان اين مقاله به عنوان ايرانياني كه دفاع ‏از ميراث ملي خود را وظيفه مي‌دانند به بررسي نام خليج فارس در سه كتاب عربي مذكور که از اسناد مهم زبان ‏عربي به شمار مي‌روند، پرداخته‌اند تا سندي از اين نام تاريخي احيا كنند. لذا در اين راستا کوشيده‌ايم هر آنچه ‏در اين کتاب‌ها مرتبط با خليج فارس است تحليل و ترجمه شود. ‏
‏1. خريدة العجائب و فريدة الغرائب
‏1.1. ابن الوردي و اهميت كتاب
خانواده‌ي ابن الوردي نقطه عطفي در تاريخ تمدن اسلامي به شمار مي‌آيند. خريدة العجائب و فريدة الغرائب به ‏قاضي زين‌الدين عمر بن الوردي البكري القرشي نسبت داده شده است؛ اما در حقيقت متعلق به دانشمند ‏جغرافيدان سراج‌الدين ابوحفص عمر بن المظفر بن الوردي البكري (نوه‌ي قاضي زين الدين) متوفي 852 هجري ‏قمري (1447ميلادي) است (ابن الوردي2008،ص6-7). كتاب ارزشمند وي در بردارنده‌ي همه علمي است كه ‏جغرافيدانان در زمان او به دست آورده بودند (همان،ص9). اين كتاب در پاسخ به دستور نائب السلطنه در ‏‏«المنصوره» نگارش شده و در واقع شرح نقشه‌اي است كه براي او ترسيم كرده است به گونه‌اي كه تمايز قائل ‏شدن بين كتاب و نقشه به سختي امكان‌پذير است. اصل نقشه اكنون در كتابخانه پاريس موجود است (همان ‏ص8). اين كتاب شامل فصلهاي بسياري در باب مسافت‌ها، سرزمين‌ها، درياها، اقيانوس‌ها، جزاير، خليج‌ها، ‏عجايب سنگ‌ها و ميوه‌ها و حيوانات و پرندگان، ذكر عوالم، تاريخ آدم، ذكر روز قيامت و اسامي آن، سرزمين‌‏هاي عرب و... است. نويسنده فصلي را با عنوان «بحر فارس و ما فيه من الجزائر و العجائب» به خليج فارس ‏اختصاص داده است. البته نويسنده فقط به اين فصل اكتفا نكرده و در جاهاي ديگر كتاب با توجه به نياز و ‏متناسب با موضوع از آن استفاده كرده است. واژه خليج فارس با نام عربي «بحر فارس» هجده بار در اين كتاب ‏به كار رفته كه در بيشتر آن‌ها توضيح داده است. نقشه «ابوريحان بيروني» هم ضميمه‌ي كتاب است كه به وضوح ‏نام خليج فارس در آن نشان داده شده است. (اسكن اين نقشه در انتهاي مقاله آمده است). اين كتاب اطلاعات ‏بسيار مهم تاريخي، جغرافيايي، گياهي و نجوم به خواننده مي‌دهد.‏
‏2.1. خليج فارس در كتاب خريدة العجائب و فريدة الغرائب
در بخشهايي از كتاب كه نام «بحر فارس» آمده است به ترتيب صفحات كتاب استخراج شده و برخي جملات ‏قبل و پس از آن كه مناسبت متن را مي‌رساند ضميمه كلمه قرار گرفته است؛ اين جملات عبارت‌اند از:‏
‏1. اما الخلجان الاخذة من المحيط فهي ثلاثة: اعظمها و اهولها بحر فارس و هو البحر الآخذ من المحيط الشرقي ‏من حد ارض بلاد الصين الي لسان القلزم الذي اغرق الله فيه فرعون... (ابن الوردي2008،ص28):‏
‏ اما خليج‌هايي كه از اقيانوس سرچشمه مي‌گيرند سه تا هستند: بزرگ‌ترين و ترسناك‌ترين اين خليج‌ها ‏درياي فارس است و آن دريايي است كه از اقيانوس شرقي از مرزهاي سرزمين چين تا مرز درياي سرخ كه ‏خداوند فرعون را در آن غرق كرد ادامه دارد... ‏
‏2. بحر الروم فانه ياخذ من المحيط الغربي كما تقدم بين الاندلس و طنجة حتي ينتهي الي ساحل بلاد الشام و ‏مقدار ما ذكر في المسافة اربعة اشهر و هذاالبحر احسن استقامة و استواءا من بحر فارس و ذلك انك اذا اخذت ‏من فم هذا الخليج يعني من مبدئه الي المحيط اتتك ريح واحدة الي اكثر هذا البحر. وبين القلزم الي هو لسان بحر ‏فارس و بين بحر الروم علي سمت القبلة اربع مراحل و زعم بعض المفسرين في قوله تعالي: بينهما برزخ لايبغيان ‏انه هذا الموضع (ابن الوردي2008ص30):‏
درياي روم (يا همان مديترانه) از اقيانوس غربي سرچشمه مي‌گيرد (كه از اندلس و طنجه شروع مي‌شود) تا ‏اين همه به سواحل سرزمين شام مي‌رسد و پيمودن آن چهارماه طول مي‌كشد. درياي روم باثبات‌تر و آرام‌تر از ‏درياي فارس است. به گونه‌اي كه از ابتداي دهانه خليج تا خود دريا بادي با سرعت يكسان مي‌وزد. بين درياي ‏سرخي كه زبانه‌ي درياي فارس است و بين درياي روم به سمت قبله چهار مرحله وجود دارد و به گمان برخي ‏مفسرين اين همان جايي است كه در قرآن گفته شده «بينهما برزخ لايبغيان (سوره الرحمن، آيه 20)» بين آن دو ‏دريا مانعي است كه با همديگر آميخته نمي‌شود. ‏
‏3. ياخذ البحر الرومي من المحيط و يصب فيه و ياخذ البحر الفارسي من المحيط ايضا و لكن لايصب فيه(ابن ‏الوردي2008ص32):‏
درياي مديترانه از اقيانوس سرچشمه مي‌گيرد و به اقيانوس مي‌ريزد؛ درياي فارس هم از اقيانوس سرچشمه ‏مي‌گيرد اما به اقيانوس نمي‌ريزد. ‏
‏4. و اما التغزغز قوم من اطراف التبت و ارض الخزلجيه و خرخير و ارض الصين و الصين ما بين بحر المحيط و ‏التغزغز و التبت و الخليج الفارسي (ابن الوردي2008،ص36): ‏
قوم تغزغز قومي‌اند از سرزمين‌هاي تبت و خزلجيه و خرخير و چين. چين مابين درياي اقبانوس و تغزغز و ‏تبت و خليج فارس قرار گرفته است.‏
‏5. و اما الحبشة فانها علي بحر القلزم و هو بحر فارس فينتهي حد لها الي بلاد الزنج و حد لها الي البرية التي بين ‏النوبة و بحر القلزم (ابن الوردي2008،ص38):‏
سرزمين حبشيه در ساحل درياي سرخ و درياي فارس قرار دارد. بخشي از مرزهاي سرزمين حبشه به ‏سرزمين زنگيان (سودان) و بخشي ديگر به خشكي كه بين سرزمين نوبه و درياي سرخ قرار دارد مي‌رسد.‏
‏6. و اما ارض الهند فان طولها من عمل المكران في ارض المنورة و البدهة و سائر بلاد السند الي ان ينتهي الي ‏قنوج ثم تحوزه الي ارض تبت نحو من اربعه اشهر و عرضها من بحر فارس علي ارض قنوج نحو من ثلاثة اشهر ‏‏... (ابن الوردي2008ص 39):‏
طول سرزمين هند از منطقه‌ي مكران در سرزمين المنوره و البدهة و بقيه سرزمين‌هاي سند شروع مي‌شود تا ‏اينكه به قنوج مي‌رسد سپس به سرزمين تبت. پيمودن آن چهار ماه طول مي‌كشد. عرض سرزمين هند از درياي ‏فارس است تا به سرزمين قنوج مي‌رسد و پيمودن آن مسافت سه ماه به طول مي‌انجامد. ‏
‏7. و اما مملكة الاسلام: فان طولها من حد فرغانة حتي تقطع خراسان و الجبال و العراق و ديارالعرب الي ‏سواحل اليمن فهو نحو خمسة اشهر و ارضها من بلاد الروم حتي تقطع الشام و الجزيرة و العراق و فارس و كرمان ‏الي ارض المنصورة علي شاطئ بحر فارس نحو اربعة اشهر(ابن الوردي2008ص39):‏
قلمرو اسلام از فرغانه شروع مي‌شود؛ از خراسان و جبال و عراق و سرزمين اعراب ميگذرد تا به سواحل ‏يمن مي‌رسد؛ مسافت آن هم پانزده ماه است. عرض قلمرو اسلام از سرزمين‌هاي روم شروع مي‌شود و از شام ‏والجزيره و عراق و فارس و كرمان مي‌گذرد تا به سرزمين منصوره در ساحل درياي فارس مي‌رسد. ‏
‏8. ارض القلزم: هي بين مصر و الشام و هو بحر في ذاته و فيه جبال فوق الماء و فيه قروش و حيوانات مضرة ‏ظاهرة او مخفية و بين القلزم و هو منتهي بحر فارس الآخذ من المحيط الشرقي من الصين و بين البحر الشامي ‏مسافة اربعة مراحل يسمي بحصين التيه و هو تيه بني‌اسرائيل (ابن الوردي2008ص 96):‏
ارض قلزم (سرزمين سرخ) سرزميني است بين مصر و شام و در نوع خود يك دريا محسوب مي‌شود و در ‏اين سرزمين كوه و حيوانات وحشي چه به صورت آشكار و يا پنهان وجود دارد. بين سرزمين قلزم (كه منتهي ‏مي‌شود به درياي فارس و آن هم از اقيانوس شرقي و چين سرچشمه مي‌گيرد) و درياي شام مسافتي چهار ‏مرحله‌اي وجود دارد كه موسوم است به حصين التيه و آن قوم بني‌اسرائيل است.‏
‏9. عبّادان مدينة عامرة علي شاطئ البحر في الضفة الغربية من الدجلة و يقال في المثل مابعد عبادان قرية و من ‏عبادان الي الخشبات و هي خشبات منصوبات في قعر البحر باحكام و هندسة و عليها الواح مهندسة يجلس عليها ‏حراس البحر و معهم زوارق و هو البحر الفارسي شاطئه الايمن للعراق و الايسر لفارس (ابن ‏الوردي2008ص120):‏
عبادان شهري است آباد در ساحل دريا در كناره غربي رود دجله. دهانه رود دجله به سمت اين شهر مي‌‏باشدو در مثل گفته مي‌شود ما بعد عبادان قريه: بعد از آبادان هيج شهر و روستايي نيست. در قعر و اعماق اين ‏رود چوب‌هايي است كه سكوهاي محكم با اشكال هندسي منظم روي اين چوب‌ها قرار دارد و دژبانان قايق‌‏هاي خود را به آن مي‌بندند. در سمت راست درياي فارس سرزمين عراق و در سمت چپ آن سرزمين فارس ‏قرار دارد. ‏
‏10. قال ابوالريحان الخوارزمي: بين ساحل المحيط المظلم و بين ارض الترك ارض و جبال مجهولة و خراب ‏غيرمسكونه و لا مسلوكه. ثم يتشعب منه اعظم الخلجان و هو الخليج الفارسي المسمي في كل الاقليم و مكان من ‏المحيط باسم ذلك الاقليم و المكان للمحاذاة له فيكون اولا بحر الصين ثم بحر التبت ثم بحر الهند ثم بحر السند ‏ثم بحر فارس(ابن الوردي2008ص191):‏
ابوريحان بيروني نقل كرده است: بين ساحل اقيانوس اطلس و بين سرزمين تركان سرزمين‌ها و كوه‌هاي ‏ناشناخته‌اي وجود دارد. از راه اقيانوس اطلس بزرگ‌ترين خليج‌ها يعني خليج فارس سرچشمه مي‌گيرد و خليج ‏در هر سرزمين و مكاني باشد به خاطر مالكيت آن به همان سرزمين ناميده مي‌شود. مثل درياي چين و درياي ‏تبت و درياي هند و درياي سند و درياي فارس. ‏
‏11. يتشعب من بحر الصيني الخليج الاخضر و هو بحر فارس و الابله و مكران الي ان ينتهي الي الابله حيث ‏عبادان فهو ينتهي آخره ثم يعطف راجعا الي جبهة الجنوب (ابن الوردي2008، ص192):‏
از درياي چين خليج سبز يا همان خليج فارس و ابله و مكران سرچشمه مي‌گيرد؛ خليج فارس منتهي مي‌‏شود به ابله جايي كه آبادان قرار دارد سپس خليج فارس به سمت جنوب برمي‌گردد. ‏
‏12. و ليس علي وجه الارض بحر اكبر منه الا المحيط و هو كثيرالموج، عظيم‌الاضطراب، بعيد القعر، فيه المد و ‏الجزر كما في بحر فارس (ابن الوردي2008ص198):‏
بر روي كره زمين دريايي بزرگ‌تر از درياي چين وجود ندارد مگر اقيانوس. درياي چين دريايي است مواج ‏متلاطم، عميق و داراي جزر و مد مثل درياي فارس. ‏
‏13. و يتشعب من البحر الهندي خليجان اعظمها بحر فارس ثم بحر القلزم فالآخذ نحوالشمال بحر فارس و ‏الآخذ نحو الجنوب بحر الزنج. قال ابن الفقيه بحر الهند مخالف لبحر فارس و في هذا جزائر كثيرة و قيل انها تزيد ‏علي عشرين الف جزيرة و فيها من الامم ما لا يعلمه الا الله تعالي (ابن الوردي2008، ص213):‏
از درياي هند دو خليج منشعب مي‌شود بزرگ‌ترين آنها درياي فارس و سپس درياي سرخ است. درياي ‏فارس به سمت شمال و درياي زنج به سمت جنوب جاري است. ابن الفقيه مي‌گويد: درياي هند بر خلاف ‏درياي فارس است و گفته شده كه در اين دريا بيش از بيست هزار جزيره وجود دارد و در آن جزاير ملتها و ‏مردماني زندگي مي‌كنند كه فقط خداوند تعداد آنها را مي‌داند! ‏
فصل في بحر فارس و ما فيه من الجزائر و العجائب؛ ‏
‏14. و يسمي البحر الاخضر و هو شعبة من بحر الهند الاعظم و هو بحر مبارك كثير الخير، دائم السلام، وطئ ‏الظهر، قليل الهيجان بالنسبة الي غيره(ابن الوردي2008، ص219):‏
نام ديگر درياي فارس درياي سبز است و اين دريا شاخه‌اي است از درياي بزرگ هند؛ دريايي است ‏سرشار از خير وبركت و نسبتا آرام. ‏
فصل في بحر عمان و جزائره و عجابه؛
‏15. و هو شعبة من بحر فارس عن يمين الخارج من عمان و هو بحر كثير العجائب غزير الغرائب و فيه مغاص ‏اللؤلؤ و يخرج منه الحب الجيد و فيه جزائر كثيرة معمورة مسكونة منها جزيرة خارك (ابن الوردي2008، ‏ص224):‏
درياي عمان شاخه‌اي از درياي فارس است و درياي فارس در سمت راست سرزمين عمان قرار دارد. ‏دريايي است پر از عجائب و شگفتي‌ها. در اين دريا مرواريد صيد مي‌شود كه بسيار دلفريب است. اين دريا ‏داراي جزاير آباد و مسكوني از جمله خارك است. ‏
‏16. حكي القزويني ان رجلا من اصفهان ركب بحر عمان صدفة مع التجار فتلاطمت بهم الامواج حتي حلوا في ‏الدردور ببحر فارس ... (ابن الوردي2008، ص227)‏
نو.يسنده داستاني از «قزويني» درباره مرد اصفهاني كه به دريا مي‌رود و در يكي از جزاير خليج فارس ‏اتفاقات عجيبي براي وي روي مي‌دهد، نقل مي‌كند ... مرد اصفهاني به همراه ساير تجار سوار بر كشتي شد تا ‏اينكه در درياي فارس گرفتار گردابي شدند... ‏
‏17. تنصب في دجلة الزيادات و منها يعظم امره و يستمر ممتدا الي بغداد الي واسط الي البصره و ينضب في بحر ‏فارس (ابن الوردي2008، ص249).‏
انشعابات بسياري به رود دجله مي‌ريزند و همين باعث افزايش حجم آن مي‌شود. رود دجله تا بغداد و واسط ‏و بصره ادامه دارد و به درياي فارس مي‌ريزد.‏
‏18. نهر مهران: هو بالسند عرضه عرض جيحون يجري من المشرق الي المغرب و يقع في بحر فارس (ابن ‏الوردي2008، ص254):‏
نهر مهران در سرزمين هند قراردارد همعرض رود جيحون است و از شرق به سمت غرب جريان دارد و به ‏درياي فارس مي‌ريزد.‏
‏2. صبح الاعشي في صناعة الانشاء و خليج فارس در آن
كتاب مفيد و گرانقدر صبح الاعشي في صناعة الانشاء متعلق به نويسنده توانمند قرن هشتم ابوالعباس شهاب‌‏الدين احمد بن علي بن احمد بن عبدالله الفزازي القلقشندي (ت 756 هجري در قاهره) است. اين كتاب در 14 ‏جلد و شامل يك مقدمه، ده مقاله و يك خاتمه در باب فرهنگ نويسندگي، صاحبان مناصب اداري، انواع ورق ‏و قلم، ولايات، وصاياي دين، سوگندنامه‌ها، مقامات و امثال اينهاست. اما در مقاله‌ي دوم با عنوان «المسالك و ‏الممالك» به فرهنگ تاريخي و جغرافيايي كه نويسنده به آن نياز دارد اشاره مي‌كند و از زمين و جهات آن، خط ‏استوا و درياها و برخي سرزمين‌ها سخن رانده است. در واقع اين مبحث، مقاله جغرافيايي است و از گفتاري ‏پيرامون شناخت شكل زمين شروع مي‌شود. درباره اقيانوس اطلس، بحر الروم (درياي مديترانه)، بحر فارس ‏‏(خليج فارس)، بحرالصين (اقيانوس كبير)، بحر جرجان يا طبرستان (درياچه خزر) مطالبي را مي‌نويسد. در ‏بخش چهارم جغرافياي ايران را مورد بررسي قرار داده و از استان‌هاي بزرگ جنوبي و شمالي و سلسله‌ها و ‏پادشاهان ايران سخن گفته است. در مباحث جغرافيايي خود به دو كتاب «قانون» ابوريحان بيروني و «تقويم ‏البلدان» استناد مي‌كند. خليج فارس با همان نام عربي «بحر فارس» به ترتيب زير در اين كتاب آمده است:‏
‏1. بحر الصين يمتد علي مفازة السند الفاصلة بينه و بين البحر، و يمر حتي ينتهي الي فم بحر فارس الخارج ‏من هذاالبحر الي جهة الشمال (القلقشندي1963،238/3):‏
در توضيح درياي چين: اين دريا از سمت غرب به سرزمين هند و پاكستان و به دهانه خليج فارس كه از ‏اقيانوس هند به سمت شمال سرچشمه مي‌گيرد منتهي مي‌شود.‏
‏2. يتفرع من البحر الهندي بحران عظيمان مشهوران و هما (بحر فارس و الخليج البربري). فاما بحر فارس ‏ينبعث من بحر الهند من شمالية و يمتد شماله بميلة الي الغرب غربي (مفازه السند) الفاصلة بينه و بين بحر الهند ثم ‏علي غربي بلاد السند ثم علي ارض (مكران) من نواحي هند و يخرج منه من آخر مكران خور يمتد شرقا و ‏جنوبا علي ساحل مكران و السند حتي يصير السند غربيه ثم ينعطف آخره علي (ساحل بلاد كرمان) من شماليها ‏حتي يعود الي اصل بحر فاس فيمتد شمالا حتي ينتهي الي مدينه هرموز ... ثم يرجع من آخره علي ساحل بلاد ‏فارس من جنوبيها حتي يتصل باصل بحر فارس و يمتد مغربا الي حصن ابن عمارة من بلاد فارس قيل من بلاد ‏كرمان ثم يمتد مغربا الي مدينه سيراف و سيف البحر و هو ساحل من سواحل فارس ثم الي جنّابه من بلاد فارس ‏و الي سينيز من بلاد فارس و قيل من اهواز؛ ثم الي مدينة مهروبان من سواحل خوزستان و هي فرضة ارجان ثم ‏يمتد مغربا بميلة يسيرة نحوالشمال الي مدينه عبادان من اواخر بلاد العراق من الشرق علي الغرب من البصرة عند ‏مصب دجلة في هذا البحر و ... (همان،243-242/3):‏
از درياي هند دو درياي بزرگ منشعب مي‌شود يكي درياي فارس و ديگري خليج بربري. درياي فارس از ‏اقيانوس هند سرچشمه مي‌گيرد و از شمال غرب هم به ايالت سند پاكستان منتهي مي‌شود كه حد فاصل بين سند ‏و اقيانوس هند است. از طرف ديگر به مكران... قسمتي از درياي فارس به مرزهاي سرزمين كرمان (شهر هرمز ‏و حصن ابن العماره) و فارس (شيراز) و از سمت غرب به بندر سيراف، بوشهر، اهواز، آبادان، خوزستان و ارجان ‏منتهي است ... ‏
‏3. تاريخ ابن خلدون و خليج فارس در آن
ابن خلدون سياستمدار و متفكر بزرگ اسلامي (ت732 هجري 1332 ميلادي، تونس) صاحب كتاب ارزشمند ‏العبر و ديوان المبتداء و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاکبر (مشهور به ‏تاريخ ابن خلدون) است. اين كتاب شامل مقدمه‌اي در فضيلت دانش تاريخ و شش باب مباحث اصلي نوشته ‏شده در صدونودوسه فصل مي‌باشد. كتاب مشهور به مقدمه ابن خلدون در واقع كتاب اول از تاريخ مفصل او ‏است. در مقدمه در دو بخش واژه خليج فارس به كار رفته است: «جزيرة العرب هي الارض التي احاط بها بحر ‏الهند من جنوبها و خليج الحبشة من غربها و خليج فارس من شرقها (ابن خلدون1867،ص34/2)»: جزيرة ‏العرب سرزميني است كه درياي هند از جنوب و خليج حبشه از غرب و خليج فارس از شرق آنرا احاطه كرده ‏است. دوم آنکه «البحر الثاني من هذا البحر الحبشي و يسمي الخليج الاخضر يخرج ما بين بلاد السند و الاحقاف ‏من اليمن و يمر الي ناحية الشمال مغربا قليلا الي ان ينتهي الي الابلة من سواحل البصرة في الجزء السادس من ‏الاقليم الثاني علي اربعمائة فرسخ و اربعين فرسخا من مبدئه و يسمي بحر فارس..... و فيما بين بحر فارس و ‏القلزم جزيرة العرب کأنها داخلة من البر في البحر يحيط بها البحر الحبشي من الحنوب و بحر القلزم من الغرب و ‏بحر فارس من الشرق. (همان،ص2/169)» خليج سبز بين سند و يمن قرار دارد و و از سمت شمال غربي به ابله ‏ي بصره مي‌رسد در چهل و چهار فرسخي خليج فارس.... و بين خليج فارس و درياي قلزم جزيرةالعرب واقع ‏است.‏
نتيجه
خليج فارس به عنوان يک ميراث ماندگار ايراني مطرح است که با ديد منصفانه و بدون غرض مي‌توان به تاريخ ‏آن اشاره کرد. در اسناد و نوشته‌هاي تاريخي عرب‌زبان‌ها به خوبي اين مسأله مطرح شده است. خريدة العجائب ‏و فريدة الغرائب سراج الدين ابن الوردي از كتب جغرافيايي بسيار مهم قرن نهم است. اين كتاب شرح نقشه‌اي ‏است كه توسط خود وي ترسيم شده است. نويسنده در صفحات مختلف كتاب اشاراتي گسترده به خليج فارس ‏با نام عربي «بحر فارس» دارد. غير از اين هم فصلي جداگانه با عنوان «فصل في بحر فارس و ما فيه من ‏الجزائر و العجائب» دارد. در كتاب صبح الاعشي في صناعة الانشاء قلقشندي و تاريخ ابن خلدون خليج فارس ‏جايگاهي معين دارد. اين اسناد زبان گوياي تاريخ در حمايت از نام خليج فارس هستند.‏
پي‌نوشت‌ها
قوم تغزغز: در همه منابع اسلامي اعم از فارسي و عربي هر جا كه از تغزغز سخن به ميان آمده منظور قوم ‏اويغور بوده است. اين قوم از سده 3 قمري و 9 ميلادي توركوها را بركنار كردند و خود قدرت را به دست ‏گرفتند. (نك: ذيل كلمه تغزغز، ج 12 دائرة المعارف بزرگ اسلامي)‏
خرخير: نام شهري است از ختا كه مشك و جامه ابريشمين از آنجا آورند (نك: دهخدا، ذيل واژه خرخير)‏‎ ‎
مكران: سرزمين ساحلي در جنوب خاوري ايران و جنوب باختري پاكستان (نك: ويكيپديا، ذيل واژه مكران)‏‎ ‎
البحر الشامي: درياي مديترانه
البدهه: بخشي است در سند كه آنرا با نون نيز نوشته اند. (نك: معجم البلدان، ذيل واژة البدهه2/461)‏
بحرالزنج: نام دريايي در كرانه شرقي افريقا. همان درياي هند است و سرزمين زنج در سمت جنوب آن واقع ‏شده است. خشكيها و جزاير بزرگي دارد (نك: معجم البلدان، ذيل واژه بحرالزنج)‏
قلزم: (قُ زُ) سرزميني است در ساحل دريا و نزديكي مصر. نام شهري است ميان مصر و مکه‎ ‎نزديک کوه طور و ‏به سوي آن مضاف است. ميان آن و مصر سه روز فاصله است. اين شهر‎ ‎بر ساحل دريا واقع است و سپس ‏به سوي بلاد بجه منعطف مي‌گردد و داراي کشت و زرع و باغ و‎ ‎درخت و آب نيست و مردم آب را از ‏چاههاي دوردست براي مصرف خود مي آورند. اين شهر‎ ‎عمارتها دارد و لشکرگاه مصر و شام بدانجاست. ‏محمولات مصر و شام براي حجاز و يمن از‎ ‎اينجا بارگيري مي شود. ياقوت آرد: اينک اين شهر ويران شده ‏و بندر و لشکرگاه کشتي ها‏‎ ‎جايي است نزديک بدان که آن را سويس خوانند و آنجا هم چندان آباد نيست و ‏ساکنان کمي‎ ‎دارد. گروهي از دانشمندان به قلزم منسوبند. ابوالحسن بلخي گويد: آن قسمت از درياي هند که ‏از‎ ‎قلزم تا محاذي بطن يمن است آن را درياي قلزم نامند (نك: لغت‌نامه دهخدا، ذيل واژه قلزم:‏
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail
قنوج: ق َن ْنو‎ / ‎ق ِن ْنو منتهي الارب آن را بکسر قاف و فتح نون ضبط کرده و گويد شهري است كه محمود بن ‏سبكتكين آنرا گشود و در ناحيه‌ي فرخ آباد در 50 ميلي رود گنگ واقع است. (نك: دهخدا، ذيل واژه قنوج: ‏http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail
عبادان: همان نام پارسي اوباتان است كه به مرور زمان به شكل آبادان درآمده است. (‏www.Obadan.com‏)‏
ابله: شهري است در كناره رود دجله در گوشه خليجي كه به سوي بصره كشيده شده است. اين شهر از بصره ‏كهن‌تر است (نك: معجم البلدان، ذيل واژه عبادان 1/92)‏
مُكرَانُ: با ضم ميم و سكون يعد از آن. جمع ماكر مثل فارس و فرسان؛ مي‌تواند جمع مكر مثل وغكد و وغدان ‏باشد. نام سرزميني سرسبز است (نك: معجم البلدان، ذيل واژه مكران جلد8:‏
http://www.al-hakawati.net/arabic/Civilizations/book14b7.asp‏)‏
طويران و منصوره: سرزميني سرسبز در همسايگي سرزمين مكران و سند: ‏http://ar.wikisource.org
المَنْصُورَةُ: المنصورة در سرزمين سند واقع شده و شهر پربركتي است كه خليجي از سمت رود مهران دارد. ‏مسعودي مي‌گويد كه آن در اقليم سوم واقع شده و طول آن از سمت غرب نودوسه درجه و عرض آن از ‏سمت جنوب بيست و دو درجه است. (نك: معجم البلدان، ذيل واژه المنصورة ج8:‏
‏ ‏http://www.al-hakawati.net/arabic/Civilizations/book14b7.asp‏)‏
منابع
ـ ابن الوردي، سراج الدين (691 هـ/ 1291 م الي 861 هـ/ 1457م). خريدة العجائب و فريدة الغرائب، تحقيق ‏انور محمود زناتي كلية التربية جامعة عين شمس، الناشر مكتبه الثقافه الدينيه، الطبعه الاولي، القاهره ‏‏2008‏
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد. العبر و ديوان المبتداء و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من ‏عاصرهم من ذوي السلطان الاکبر، مطبعة بولاق، القاهرة 1867‏
ـ القلقشندي، ابوالعباس احمدبن علي. صبح الاعشي في صناعة الانشاء، وزارة الثقافة و الارشاد القومي، المؤسسة ‏المصرية العامة للتاليف و الترجمة و الطباعة و النشر، القاهرة 1963‏
ـ موسوي، مصطفي. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 12ذيل كلمه تغزغز، شماره مقاله 6001 ‏
ـ حموي، ياقوت. معجم البلدان ج2، ترجمه دكتر علينقي منزوي، معاونت فني و آموزش، تهران، چاپ 1380. ‏
ـ حموي، ياقوت. معجم البلدان ج4، دارصادر، بيروت 1957‏
ـ نسخه الكترونيكي لغتنامه دهخدا
ـ نسخه الكترونيكي معجم البلدان
http://www.Obadan.com
http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail
http://ar.wikisource.org
http://fa.wikipedia.org/wiki/‎
http://www.al-hakawati.net/arabic/Civilizations/book14b7.asp

این مطلب تاکنون 4013 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir