حاشیهای بر آن جشنها... | رهبران فرانسه در نهایت فروتنی، به خاطر رفتار نامناسب پمپیدو در شرکت نکردن در جشنهای تخت جمشید، تقاضای عفو میکردند و در جست وجوی قراردادهایی برای احداث نیروگاههای هستهای بودند. آمریکاییها کلید زرادخانه خود را در اختیار او گذارده بودند. انگلیسیها، آلمانیها، هلندیها، ژاپنیها و کلیه کشورهای سوسیالیستی – به استثنای آلبانی – و بسیاری دیگر به صف او پیوسته بودند. هرکسی در چاپلوسی برای او، در تشویق او، در به جیب زدن پولهای ایران، با دیگران چشم و همچشمی میکرد. هر حماقتی به الهام تعبیر میشد؛ هر رویایی حقیقت انگاشته میشد؛ هر تبلیغی مفهوم واقعی پیدا کرده بود. این وضع تا 16 ژانویه 1979 ادامه داشت.»
بی تردید این کشورها نه برای کوروش ارج و اهمیتی قائل بودند و نه به 2500سال شاهنشاهی ایران بهایی میدادند؛ بلکه انگیزه آنان از ورود به چنین بازیهای واپسگرایانه، همان بود که صهیونیستها نیز دنبال میکردند و آن رویارویی با اسلام بود. مقامات صهیونیستی که خود از طراحان و برنامهریزان این جشنها بودند پس از برگزاری آن در اظهار نظرهای خود به هدف اصلی جشنها که ترویج باستانگرایی به جای اسلامگرایی در جامعه بود، اعتراف کردند. آنان هر جریانی را که بتواند در راه ضربه زدن به اسلام به کار آید ارج مینهادند و با همه نیرو آن را پی میگرفتند. از این رو با امید به اینکه ایران را به سرنوشت ترکیه دچار سازند و ریشه اسلام را در این سرزمین بخشکانند با همه توان به برپایی جشنهای یادشده کمک کردند.
|
|
|