سبقت فساد از استبداد
طبقهای حریص، بی عاطفه و فاسد در کشور شکل گرفته بود که هدفش نزدیک شدن به مرکز قدرت و مال اندوزی تا حد غارت مملکت بود. این طبقه، تخم فساد و بی ایمانی و نادرستی را در جامعه پراکنده و بارور ساخت. بزرگترین موارد فساد نیز سوی اعضای خاندان سلطنتی، در میان کسانی دیده میشد که به شاه و دربار نزدیکتر بودند. فساد از استبداد سبقت گرفته بود.
***
در بهار 1357 روند اعتراضهای مردمی در حدی نبود که به انقلاب منجر شود. در بسیاری از کشورهایی که رژیمهای استبدادی و دیکتاتوری بر آنها حاکم است، تظاهرات اعتراض آمیز رفاهی – سیاسی روی میدهد، بی آنکه به شورش و انقلاب منتهی گردد.
رژیمهای خودکامه و دست نشانده، عموماً دارای دو خصلت «استبداد و فساد» میباشند. استبداد و فساد، لازم و ملزوم یکدیگرند. اما هنگامی که فساد از استبداد پیشی گرفت و خواستههای مشروع و منطقی قشرهای وسیعی از جامعه، با بی اعتنایی رو به رو شد، فریاد اعتراض تودهها به حرکت تبدیل میشود و چنانچه این حرکت به وسیله مردان شایسته و مورد اعتماد مردم رهبری گردد، به پیروزی منتهی میشود.
تظاهرات مردم ایران در ماههای اول سال 1357 نخست جنبه اعتراض به روش کلی رژیم شاه داشت، سپس به خواسته های رفاهی – سیاسی تبدیل شد، آنگاه به صورت حرکت تودهای در آمد و با رهبری آیت الله خمینی به شورش و انقلاب انجامید و با چنان شتابی به پیروزی رسید که مردم ایران و جهان را شگفت زده کرد.
رژیم شاه در اوایل دهه 1350 ظاهر استوار و نیرومندی داشت، ولی از درون خراب بود و بسان سد خاکی میماند که دیر یا زود در برابر فشار امواج دریا، فرو میریخت. فساد با ابعاد وحشتناکی در آن ریشه دوانده بود. انتقاد، نارضایی و سرخوردگی حتی در میان نخبگان سیاسی و دست اندرکاران اداره مملکت ظاهر شده بود.
پرویز راجی سفیر شاه در لندن در گفت و گو با امیراصلان افشار که او نیز سالها در آمریکا و کشورهای اروپایی سفیر بوده است، از بیدادگری رژیم انتقاد کرده و میگوید:
«چرا هرجا نام ایران به میان میآید بلافاصله کلماتی مانند ساواک، شکنجه و فساد به دنبال آن گفته میشود؟ من از مشاهده این اوضاع احساس حقارت میکنم و نمیدانم تا چه حد در مقابل اینگونه انتقادها میتوان خاموش ماند...»
پرویز راجی در جای دیگر میگوید:
«شایع است شاه هفتهای سه بار بعد از ظهرها به منزل یکی از دوستان نزدیک خود میرود و تریاک میکشد...»
امیرعباس هویدا وزیر دربار در دیدار خصوصی که روز 12 مرداد 1357 با پرویز راجی داشته است با لحنی تنفرانگیز، از گستردگی فساد در میان طبه سطح بالای ساواک، امرای ارتش و بعضی افراد خانواده سلطنتی یاد میکند و میگوید:
«با مشاهده این وضع، گاه احساس میکنم که مقاومتم به پایان رسیده و دیگر توان ادامه کار ندارم...»
اوری لوبرانی نماینده سیاسی اسرائیل در تهران پس از ملاقاتی که با شاه در جزیره کیش داشت داستان زیر را نقل کرده است:
«پس از ملاقات با شاه، با یکی از بلندپایگان رژیم که مشاور نزدیک شاه نیز بود برخورد کردم. وی از من پرسید:
از دیدار اعليحضرت میآیيد؟
گفتم: آري
گفت: آيا به درستی سمبل زوال و انحطاط ايرانی را در آنجا ديدي؟
آنچه از زبان او شنیدم، برایم باورکردنی نبود. منظور وی اشاره به وضع درون و ریشه دستگاه فاسدی بود که شاه بر آن تکیه داشت...» در سال 50 – 1349 درآمد نفت 1200 میلیون دلار بود. این درآمد در سالهای 56 – 1353 ناگهان افزایش یافت و به 38 میلیارد دلار بالغ گردید که تنها 20 میلیار دلار از این درآمد مربوط به سال 55 – 1354 میباشد و با مقایسه درآمد 10 ساله 1343 تا 1353 که جمعاً 13 میلیارد دلار بود این افزایش چشمگیر مشخص میشود.
|