تاریخ معاصر واهمیت شناخت «پس پرده»ها
تاریخ معاصر ایران از مشروطه تا سقوط سلطنت پهلوی تاریخی دردناک است. این تاریخ داستان زندگی مردمی را تصویر میکند که حیات آنان، سرزمین آنان، ذخائر و گنجینه های مادی و معنوی آنان و فرهنگ و اصالتهای آنان آماچ چپاول غارتگران حریص و آزمند استعمارگر بود. در دوران قاجار حکومتگران فاسد و نالایق بر رشد و جوشش مردمی مهار زدند و بر فراز این جامعه منکوب، دربار شاهان قجر کانون رقابتها و دسیسه های دو قدرت استعمارگر روز، تزاریسم روسیه و امپراطوری بریتانیا بود. انقلاب مشروطه نخستین طلیعه های یک تحول اجتماعی را، هرچند در مقیاسی محدود، رقم زد. ولی پیش از آنکه این نهضت به جوششی همگانی بدل شود و تحولی را در اعماق جامعه پدید آورد دستهای نیرومند استعمار بریتانیا بر آن مهار زد و به سمت اهداف خود هدایت نمود.
در پاییز سال 1893م. اردشیر ریپورتر، مامور عالیرتبه اینتلیجنت سرویس انگلستان که دارای پیوندهای مرموز با مجامع قدرتمند یهودی اروپا بود وارد تهران شد و با تجدید سازمان عوامل پیشین انگلیس و فراماسونها و جذب چهرههای جدید، شبکه متنفذ و گسترده خود را در ایران به پا داشت و با مهارت و توانایی بر امواج انقلابی که نضج میگرفت سوار شد. سقوط امپراطوری روسیه تزاری فرصتی مغتنم برای انگلیس پدید ساخت تا سلطه بلامنازع خود را جایگزین سلسله پوسیده قاجار کند و با یک طرح پیچیده، دیکتاتوری 20 ساله رضاخان را پدید آورد. در نتیجه، حکومت ایران توسط عناصری قبضه شد که در مکتب پر دسیسه اردشیر ریپورتر حوادث سالهای مشروطه و پس از آن را رقم زدند. این سرآغاز تاسیس سلسله پهلوی بود.
مورخین و جامعه شناسان و اندیشمندان علوم سیاسی در کاوش برای دریافت سیر تطور جامعه ایرانی به مسئله حکومت و دولتمداری توجهی ویژه معطوف میدارند. به اعتقاد ما، صرفنظر از همه تحلیلهایی که از دیدگاههای مختلف ارائه میگردد، تاریخ معاصر ایران دارای دو بعد است؛ بعد آشکارکه در تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی نمایان است و بعد پنهان که ترسیم کننده اصلی حوادث و دگرگونیها بوده است. بدون شناخت «تاریخ سری» و «پس پرده» شناخت واقعی تاریخ معاصر ایران امکان پذیر نیست. به اعتقاد ما همان گونه که بررسی این تاریخ از زاویه عوامل گوناگون فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ضرور است، بازبینی آن از دیدگاه اطلاعاتی نیز یک ضرورت انکارناپذیر است و کلیدی رهگشا برای شناخت سایر ابعاد به دست میدهد.
در دوران پهلوی در فرهنگ سیاسی ایران نقش سرویس اطلاعاتی انگلستان جایگاهی برجسته وگاه مبالغه آمیز می یافت. این پدیده تا حد زیادی معلول واقعیات و بازتاب تجربۀ حداقل دو نسل از مردم ایران بود. ولی، صرف نظر از تجربه غنی اینتلینجنس سرویس، راز رسوخ وسیطره عجیب آن بر جامعه ایران را باید بیشتر بر فقر فرهنگ سیاسی و اطلاعاتی مردم و فساد و بی شخصیتی «رجال» و «نخبگان» سیاسی ایران جستجو کرد؛ عناصری نوکر منش که با دست های پنهان بیگانه به نام و نانی رسیدند و طی سالهای مدیدی بر فراز جامعه ما یک «اشرافیت اطلاعاتی» حکومت گر پدید آوردند. فقدان یک حکومت مستقل، به معنای واقعی کلمه، در ایران – از عهد قاجار تا پایان دوره پهلوی – حداقل موانعی را که ممکن بود بر سر راه فعالیتهای سرویسهای جاسوسی و توطئه گر غرب پدید شود، مرتفع می ساخت و حضور انبوهی از «رجال» سیاسی خود فروخته و روشنفکران لائیک بی هویت و مشکوک – که به تمدن معاصر مغرب زمین با خودباختگی و شیفتگی می نگریستند و مانند فروغی جامعه ایران را لباده ای می دانستند که تا دست «بریتانیای کبیر» در آستین آن نباشد از هر جنبشی عاجز است – کار افزاری بی نظیر برای توسعه فعالیتهای اطلاعاتی استعمار غرب در ایران فراهم می کرد .
|