مهاجرت معكوس | عليرضا سلطانشاهي بن گوريون اولين نخستوزير رژيم صهيونيستي در باب ضرورت مهاجرت يهوديان جهان به سرزمين فلسطين ميگويد:
مهاجرت به فلسطين به منزله خوني است كه ادامه حيات اسرائيل را بيمه ميكند و ضامن امنيت و آينده اسرائيل است.(1)
وي در جايي ديگر و در قبال حركت برخي يهوديان كه تنها خواستار دفن جسدشان در فلسطين هستند، بيان ميكند كه:
نياز داريم كه يهوديها در اسرائيل زندگي كنند، مرده آنان را نميخواهيم.(2)
وي در دولت خود در همان سالهاي ابتدايي تشكيل دولت صهيونيستي قانون تابعيت را در كنست به تصويب رساند. در اين قانون كه در سال 1950 نهايي شد، به همه يهوديان طبق ماده يكم از قانون بازگشت، حق ميدهد كه به عنوان مهاجر به فلسطين بيايند. قانون تابعيت كه خود شامل تابعيت يهودي و تابعيت غيريهودي است به چهار دسته از يهوديان حق تابعيت ميدهد:
1. يهودياني كه پيش از برپايي دولت به فلسطين آمده يا در آنجا متولد شدهاند.
2. يهودياني كه پس از برپايي دولت به آن سرزمين آمدهاند.
3. يهودياني كه از آن هنگام به بعد در آنجا متولد شدهاند.
4. يهودياني كه تمايل خود را جهت سكونت در فلسطين اعلام كرده و رواديد مهاجرت دريافت نمودهاند.(3)
از سوي ديگر يهوديان جهان نيز نسبت به تشكيل رژيم صهيونيستي چهار نوع عكسالعمل از خود بروز دادهاند:
نخست بخشي از يهوديان متعصب كه تشكيل دولت يهودي را فقط در حيطه توانايي ماشيا ميبينند و بر اين باورند كه تأسيس چنين دولتي تا هنگام ظهور منجي موعود به تأخير خواهد افتاد. از اين رو آنها دولت فعلي اسرائيل را در تعارض با تعاليم مذهب ارزيابي ميكنند و آن را جدي نميگيرند.
دوم؛ يهودياني كه دولت اسرائيل را به عنوان سومين دولت يهودي پس از سلطنت داود و سلسله حكومت هسموئيم [يا هشمونائيم] به رسميت ميشناسند و رستگاري را در چارچوب تجمع يهوديان جهان در اين منطقه و زير پرچم اين دولت جستجو ميكنند.
سوم بخش بزرگي از يهوديان كه زادگاهشان را وطن ميبينند. بسياري از اين گروه به هر حال به خاطر وابستگي عاطفي خويش به يهوديت، از اسرائيل و دستاوردهاي فرهنگي آن پشتيباني ميكنند، در عين حال واقعيتهاي عيني را نيز انكار نميكنند و توهمي در رابطه با مهاجرت به اسرائيل ندارند. برخي از اين بخش، زندگي در زادگاه خويش را براي پشتيباني از دولت يهودي ضروري تشخيص ميدهند يا حداقل اين چنين وانمود ميكنند.
چهارم؛ آن بخش از آن يهوديان هستند كه به اختلاط و آميزش با ديگر اقوام اعتقاد دارند و زندگي را جدا از ديگران نميپسندند... در ديدگاه چهارم دولت اسرائيل دولتي است مانند صدها دولت ديگر كه در عرصه سياست جهاني از حقوق برابر با ديگر دولتها برخوردار است.(4)
مخاطب اين مقال از ميان يهوديان مذكور، عدهاي هستند كه به دعوت صهيونيستها به هر دليل پاسخ مثبت داده و در سرزمين فلسطين ساكن شدهاند و هماكنون پس از گذشت نزديك به 60 سال از اين اسكان نامشروع به دريافتي متفاوت از اقدام اوليه خود رسيدهاند. اين دريافت كه به مذاق رهبران صهيونيسم نيز خوش نميآيد، موجبات مسائل جديدي براي صهيونيسم شده است. به عنوان مثال براي نسل قديم اسرائيليها اين پرسش مطرح بود كه چگونه به اسرائيل احترام بگذارند؟ در حالي كه براي نسل پس از 1976، سئوال اين است كه چرا بايد به اسرائيل احترام گذاشت؟(5)
اين دريافت متفاوت و جديد براي مذهبيون صهيونيست در جاي ديگر نگراني ديگري نيز ايجاد كرده است، چنان كه در دهه 1940 تنها 7 درصد از يهوديان با اقوام ديگر ازدواج ميكردند. در اوايل دهة 1960 اين رقم به 17 درصد و اكنون نزديك نصف و طبق برخي نظريات حتي بيشتر شده است.(6)
آنچه نگراني روزافزون صهيونيستها را افزايش ميدهد مهاجرت معكوس است. يعني با تمام مخارج و تلاش آژانس يهود نزديك به 3 ميليون يهودي از 14 ميليون يهودي موجود در جهان كه به فلسطين مهاجرت كردهاند هماكنون خواستار بازگشت به سرزمينهاي خود يا جايي بهتر از اين سرزمين براي زندگي هستند و جالب است كه اين اقدام از سوي برخي كارشناسان يهودي همچون پروفسور چارلز ليبمن از دانشگاه بارايلان و برنده جايزه تحقيق در مورد يهوديان آمريكا قابل سرزنش نيست. وي در اين مورد ميگويد:
مهاجرت معكوس از فلسطين اشغالي منطقي و قابل توجيه است.(7)
حتي از سياسيون از جمله عضو كنست همچون كوهن نيز اين اعتراف را ميشنويم كه مهاجرت از اسرائيل به ايده ارزشمند بازگشت به ارض موعود لطمه ميزند، اما زندگي و امرار معاش مسئلهاي است كه نميتوان آن را ناديده گرفت.(8)
اين عده از موافقان و توجيهكنندگان مهاجرت معكوس در پاسخ به اظهارات تند اسحاق رابين كه مهاجران را تهماندههاي جامعه اسرائيل خطاب كرده بود(9) ميگويند:
نيازي نيست كه كسي به خاطر ترك اسرائيل شرمسار باشد، در حقيقت دولت اسرائيل بايد به خاطر اينكه باعث شده جوانان، كشور را ترك كنند، شرمسار باشد. دولت اسرائيل كشور را براي تعداد زيادي از مردم تنگ ساخته است.(101)
اين عده بر اين اعتقادند كه زندگي در اسرائيل انتخاب يك زندگي سطح پايين است(11) و بي دليل نيست كه رشد روزافزون مهاجرت از فلسطين نگراني صهيونيستها را دوچندان كرده است.
بر اساس نظرسنجي مؤسسه گالوپ آن هم در سال 1990 كه براي روزنامه هاآرتص انجام شده بود تمايل اسرائيليها براي مهاجرت از كشور خودشان حتي از كشورهاي اروپاي شرقي بيشتر است... در آن زمان پيشبيني شده بود كه در سال 2000 بيش از 000/800 اسرائيلي كشورشان را ترك خواهند كرد.(12)
در يك بررسي نزديك به اين تاريخ از گزارش شموئيل لاهيس، مدير سابق آژانس يهود، آمده است كه هماكنون (اواخر دهه 80) در ايالات متحده آمريكا بين 300 تا 500 هزار اسرائيلي زندگي ميكنند كه از اسرائيل به آمريكا مهاجرت كردهاند.(13)
در عين حال برخي آمارهاي غيررسمي ولي قابل اعتنا حاكي از آن است كه هماكنون بيش از يك ميليون يهودي، فلسطين اشغالي را ترك كردهاند.(14)
دولت صهيونيستي در قبال اين وضع تدابيري انديشيده است: از جمله تصويب 100 ميليون شيكل، معادل 24 ميليون دلار، براي تشويق صهيونيستها به مهاجرت به فلسطين اشغالي از سوي وزارت جذب مهاجران(15) و يا اجراي طرح «مسا» به منظور جذب سالانه 20 هزار جوان يهودي جهت تحصيل در اسرائيل به مدت يك ترم با هزينه دولت اسرائيل و آژانس يهود با اختصاص سرمايهاي معادل 10 ميليون دلار.(16)
با اين اوصاف هيچ نقطه روشن و اميدبخشي در برخورد با مهاجرت معكوس ايجاد نشده است و كماكان درخواست مهاجرت از اسرائيل رو به افزايش است. بر اساس گزارش رسمي اداره آمار وزارت كشور رژيم صهيونيستي طي سه سال اخير يك چهارم صهيونيستهايي كه از سال 1989 ميلادي به فلسطين اشغالي مهاجرت كرده بودند به زادگاه خود بازگشتهاند. از اين تعداد 25 درصد كانادايي، 22 درصد آمريكايي، 19 درصد آفريقاي جنوبي، 10 درصد انگليسي، 16 درصد فرانسوي، 11 درصد آمريكاي جنوبي، كمتر از يك درصد فالاشهها و 6 درصد از كشورهاي شوروي سابق هستند.(17)
نظرسنجيهاي به عمل آمده در خصوص سن مهاجرين معكوس حاكي از آن است كه 28% از اسرائيليها كه بين 25 تا 44 سال دارند به فكر مهاجرت از اسرائيل ميباشند. اين در حالي است كه اين رقم در ميان اسرائيليهايي بين 44 تا 54 سال به 8 درصد و بالاي 55 سال به 2 درصد كاهش مييابد.(18)
در گزارشهاي تكميلي از اين مهاجرت، نشان ميدهد كه عمده مهاجرين رو به اروپا و عمدتاً آمريكا دارند. طبق آمار منتشر شده در سال 2006، تعداد 14313 اسرائيلي تابعيت آلماني گرفتهاند كه نشاندهنده افزايش بيش از 50 درصدي در مقايسه با سال 2005 است.(19) بر پايه آمار دولت آلمان هماكنون حدود 200 هزار يهودي در اين كشور زندگي ميكنند. در حالي كه جمعيت آنان پس از فروريختن ديوار برلين 25 هزار نفر بوده است.(20) دان سان، وكيل مدافع صهيونيستهايي كه خواهان دريافت شناسنامه آلماني هستند، ميگويد اين شناسنامه به مثابه دفترچه بيمه عمر براي يهوديان است.(21)
در تشريح اين وضعيت ذكر يك طنز تلخ از سوي يك يهودي عاصي شنيدني است. وي ميگويد از دو هزار سال پيش يهوديان جهان هر شب دستها را به سوي آسمان ميبردند و در حال دعا ميگفتند «سال ديگر در اورشليم.» امروزه به خصوص از جنگ اكتبر سال 1973 تنها اميدي كه در سينه يهوديان وجود دارد اين است كه دست دعا به آسمان بلند ميكنند و ميگويند سال آينده در نيويورك يا پاريس يا لندن يا مونيخ يا فرانكفورت، همه جا جز اورشليم.(22) با اين وصف، پذيرش ادعاي يديعوت آحارنوت از زبان يك جوان اسرائيلي كه ميگويد ميخواهم گذرنامه اروپايي داشته باشم،(23) سخت نيست.
مهاجرت معكوس يهوديان ايراني
چند گزارش از ساواك در آن زمان كه رژيم پهلوي تسهيلات خاصي جهت مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين ايجاد كرده بود نمايانگر تشابه خواست يهوديان ايراني با ساير يهوديان است. در يكي از اين گزارشها آمده است: «از يك صد و بيست هزار يهودي ايراني و ايرانيالاصل مقيم اسرائيل در حدود يك هزار خانواده هنوز تابعيت ايراني خود را حفظ كرده و سالانه براي تمديد و يا تجديد گذرنامه خود به كنسولگري نمايندگي سياسي شاهنشاهي مراجعه ميكنند. در ميان ايرانيهاي مقيم اسرائيل نارضاييهايي بر اثر موانعي كه براي بازگشت آنها به ايران وجود دارد موجود است... اكثريت قريب به اتفاق ايرانيالاصلهاي مقيم اسرائيل مايلاند بتوانند تابعيت قبلي خود را به دست آورده و به ايران مهاجرت كنند.»(24)
گزارش ديگري از ساواك اذعان ميكند كه پاسپورت و مدارك يهوديان ايراني به هنگام پذيرش در فرودگاه تلآويو اخذ ميشود كه استفاده مجدد جهت بازگشت نشود.(25)
گزارشهاي ساواك از مهاجرت معكوس يهوديان ايراني مفصل و متعدد است. به گونهاي كه نشاندهنده توچه ويژه آنان به اين امر است. از جمله اينكه در يكي از گزارشها آمده است كه «مدتي است جداً مهاجرت يهوديان ايراني به علت وخيم بودن اوضاع اقتصادي و غيره به اسرائيل بسيار كم شده و بر عكس دسته دسته يهوديان ايراني مهاجر كه هنوز 5 سال تمام در اسرائيل به سر نبردهاند به تهران (ايران) مراجعت مينمايند و اغلب با سرمايه در تهران مشغول خريد و فروش زمين ميباشند.»(26)
مصاديق بارزي از اين شيوه عملكرد يهوديان مهاجر را ميتوان در زندگي برخي سينهچاكان صهيونيسم در ايران از جمله حبيب لوي نيز شاهد بود كه در عين عشق مفرط به رژيم صهيونيستي براي زندگي در آنجا دوام نياورد و به ايران بازگشت و پس از وقوع انقلاب اسلامي نيز به آمريكا گريخت و عليرغم توصيه مؤكد بن گوريون تنها جسدش به اورشليم رسيد. گويي اين رژيم لياقت پذيرش تنها اجساد يهوديان را دارد و يا حكومت صهيونيستي حاكميت بر مردگان است.
چرا مهاجرت معكوس؟
با اين مرور مختصر از وسعت مهاجرت معكوس و فراگيري آن در جامعه صهيونيستي، وقت آن رسيده است كه دليل اين اقدام از سوي يهوديان مورد توجه قرار گيرد.
متي گولان در كتاب خود كه مناظرهاي با الي ويزل است، به گونهاي واقعگرايانه بيان ميكند كه:
هيچ آدم عاقلي تورنتو را براي رفتن به اسرائيل ترك نميكند مگر كسي كه بازنشسته باشد، درآمد مناسبي داشته، بتواند براي خود يك ملك يا سهم مشاع با منظره بخش (شهر) قديمي و مزرعهاي براي خودش در كوه زيتون بخرد و البته بياينكه مجبور به رها كردن خانههاي ديگر خود در تورنتو و ميامي باشد. چند ماه در اينجا و چند ماه در آنجا بگذراند.(27)
نكته اصلي از اين بيان گولان آن است كه رژيم صهيونيستي جايي براي زندگي نيست. حداقل ميتوان مدت كوتاهي در آن اقامت داشت. در ادامه بايد دليل اين نامساعد بودن زندگي را در بيان عاموس ساهر در مقالهاش در هاآرتص مرور كرد كه ميگويد:
من نيز نسل هشتم اين كشور هستم به رغم اينكه از نظر اصل و نسب ريشه عميقي بين يهوديان الخليل دارم. يهودياني كه وقايع و كشتارهاي چندين دهه را به چشم خود ديده و در شهر قديمي بيتالمقدس و در منطقه قديمي يهودينشين صفد زندگي كردهاند. اما با اين وجود راه مهاجرت را برگزيدهام. زيرا خسته شدهام، زندگي براي من مهمتر از آن است كه فلسطينيها آن را به جهنم بكشانند. از سوي ديگر حماقت است كه مرگي را انتخاب كنم كه ثمرهاي نداشته و اهداف موردنظر ما را تحقق نبخشد و ما را سعادتمند نگرداند. نميتوان كودكان و فرزندان را در معرض خطر قرار داد. به اين خيال كه روزي اهدافمان محقق گردد و سعادتمند شويم. سعادت توسط مرگ به دست نخواهد آمد. ما نميتوانيم آينده را به خدمت گذشته درآوريم. ما خواهان زنده بودن هستيم.(28)
از سوي ديگر سالاي مريدور، و رئيس آژانس يهود، نيز به اين نكته اعتراف ميكند كه بسياري از افرادي كه از مهاجرت به اسرائيل انصراف دادهاند، افرادي هستند كه ترس از عمليات استشهادي را دليل انصراف خويش ذكر كردهاند. او ضمن آنكه كاهش مهاجرت را به اسرائيل نگرانكننده مينامد، يكي از دلايل اين امر را انتفاضه دانست.(29) چنان كه ميانگين مهاجرت يهوديان از سال 1991، 74 هزار نفر بود ولي از سال 2001 با شروع اوجگيري انتفاضه اوضاع دگرگون شد و به 60 هزار نفر رسيد. اين رقم در سال 2002 به 43 هزار نفر و در سال 2003 به 33 هزار نفرو در سال 2004 به 21 هزار نفر رسيد.(30)
در واقع طبق آمار 27 درصد از يهودياني كه خواهان مهاجرت از اسرائيل بودهاند در كنار ساير عوامل، ترس از عمليات شهادتطلبانه را عامل اصلي مهاجرت خويش قلمداد كردهاند(31) و اين به معناي اهميت و ضرورت امنيت براي يك يهودي است.
ايهود باراك در اين مورد ميگويد:
ما بهاي سنگيني را براي حضور در اين سرزمين پرداختهايم... امروز تمامي كشورهاي جهان در امنيت به سر ميبرند. ولي ما شصت سال است كه به دنبال جايگاهي امن براي كودكان خود هستيم.(32)
در واقع يهوديان داشتن امنيت را به هر نياز ديگري ترجيح ميدهند و حاضر هم هستند كه براي دستيابي به آن هزينه بالايي را نيز بپردازند؛ چرا كه در پرتو امنيت است كه ميخواهند رفاه دنيوي را براي خود فراهم نمايند و به همين دليل در صورت عدم دستيابي به آن مهاجرت را به اقامت ترجيح ميدهند. هماكنون بر اساس يك نظرسنجي از سوي روزنامه معاريو آشكار شده است كه 72 درصد از صهيونيستها از وضعيت امنيتي خود ناراضي هستند و حتي نسبت به موجوديت اسرائيل در آيندهاي دور ترديد دارند.(33)
عامل اصلي ديگري كه باعث گسترش مهاجرت معكوس در ميان يهوديان ساكن رژيم صهيونيستي شده است، اقتصادي نبودن حضور آنها در اين سرزمين است. در واقع اين رژيم صرفه اقتصادي مناسبي براي يهوديان ندارد.
و اگر اين عامل براي ساير اقوام و ملل مهم باشد براي يهودياني كه همواره به دنبال منافع اقتصادي هستند، يك امر حياتي است و جالب اينكه با اين اوصاف طي گزارش مؤسسه بيمه ملي رژيم صهيونيستي 000/600/1 اسرائيلي در سال 2006 زير خط فقر بودهاند.(34) و اين به معناي هموار شدن مسير مهاجرت معكوس براي يك يهودي است.
و طبيعي است كه با وارد آمدن 5 ميليارد دلار خسارت به اقتصاد اين رژيم در پي انتفاضه و افزايش بيكاري 11 درصدي و تعطيلي 100 كارخانه به صورت دائم و 300 كارخانه به طور موقت و اعلام قريبالوقوع ورشكستگي 75 هزار شركت اسرائيلي و كاهش 39 درصد درآمد حاصل از توريسم، ديگر دليلي براي ماندن در اين رژيم نباشد.(35)
در اين ميان نخبگان علمي، اقتصادي و سياسي در صدر مهاجرين معكوس هستند. به عنوان مثال يك استاديار دانشگاه در اسرائيل ماهانه كمتر از 2000 دلار دريافت ميكند. در حالي كه همين شخص در خارج ميتواند ماهانه 5000 دلار درآمد داشته باشد.(36) از سوي ديگر در ميان مهاجران يهودي كه اسرائيل را ترك گفتهاند، نام 25 هزار دانشمند نيز ديده ميشود. اين دانشمندان كه در زمينه صنعت فعاليت ميكردند رهسپار آمريكا شدهاند. در همين خصوص شرگا بروش، رئيس اتحاديه صنعتگران صهيونيست، به دولت اولمرت در خصوص فرار مغزها هشدار داده و گفته است با خروج اين دانشمندان و متخصصان، زياني بالغ بر 1/6 ميليارد دلار به اسرائيل وارد آمده است؛ چرا كه اين افراد با حضور خود در حدود صدهزار فرصت شغلي ايجاد كرده بودند و كالاهايي را توليد ميكردند كه صادرات آنها دهها ميليارد دلار سود براي تلآويو به دنبال داشت.(37) وي در ادامه ميافزايد تا سال 2006 بيست و پنج هزار پژوهشگر و دانشمند اسرائيلي راهي آمريكا شدهاند كه بايد به اين تعداد افراد ديگري را نيز اضافه نمود كه كشوري را غير از آمريكا انتخاب كردهاند.(38)
در عين حال يهوديان خود دلايل مهاجرت را از اسرائيل اينگونه بيان ميكنند:
1. عدم تحقق وعدههاي رژيم صهيونيستي در مورد اسكان در ارض موعود.
2. عدم برخورداري از رفاه حداقل در سطح كشور قبلي.
3. اقتصاد نابسامان رژيم صهيونيستي.
4. سيستم تبعيضآميز در ساختار اجتماعي اسرائيل.(39)
* * *
دو عامل مرتبط با هم از جمله انتفاضه و تأثير آن بر اقتصاد رژيم صهيونيستي هماكنون به عنوان مهمترين دلايل مهاجرت معكوس در رژيم صهيونيستي مطرح ميشود كه پس از 60 سال هنوز راهكاري براي حل آن طرح نشده است.
و چون اساس و پايه تشكيل اين رژيم از همان ابتدا بر اصول ناصحيح و غيرمنطقي بنا شده است امكان حل اين مشكلات نيز غيرمحتمل است و بسيار بجاست كه نتيجه و ختم اين مقال با اعتراف گولان به عنوان يك خبرنگار يهودي در اسرائيل همراه شود. وي در يك گفتگوي صريح با يك صهيونيست منفعتطلب و ساكن آمريكا همچون الي ويزل ميگويد:
آنچه اشغالگري براي ما به ارمغان آورد، چيزي است كه اساس زندگي ما را تهديد به وارد آوردن آسيب جبرانناپذير ميكند و آن هنگامي است كه ما را به جامعهاي بيرحم و بيعاطفه تبديل ميكند. من علاقه ندارم كه به چنين جامعهاي متعلق باشم.(40)
در واقع بحث مهاجرت و جمعيت مهمترين بحث در بررسيهاي آسيبشناسي رژيم صهيونيستي است كه خود را به آن بيتوجه نشان ميدهند ولي بسيار از آن هراسان و نگران هستند. گويي نقطه افول و هزيمت و فروپاشي اسرائيل را در آن ميبينند.
پينويسها:
1ـ اصغر افتخاري، جامعهشناسي سياسي اسرائيل، مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، 1380، ص 44.
2ـ متي گولان، اسرائيل و يهودا، ص 66.
3ـ محمد ماضي، سياست و ديانت در اسرائيل، ترجمه سيد غلامرضا تهامي، تهران، مؤسسه انديشهسازان نور، 1381، ص 29.
4ـ هوشنگ مشكينپور، از اورشليم تا اورشليم، لس آنجلس، مزدا، 1999، ص 469.
5ـ كيهان، 16/7/86.
6ـ متي گولان، همان، ص 53.
7ـ انتفاضه و مهاجرت معكوس، از سلسله مباحث انتفاضه و مقاومت اسلامي فلسطين، معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي، 1385، صص 27 و 28.
8ـ همان، ص 47.
9ـ متي گولان، همان، ص 6.
10ـ همان.
11ـ همان، ص 66.
12ـ همان، ص 6.
13ـ محمد ماضي، همان، ص 26.
14ـ نشريه پيام فلسطين، ارگان دفتر جنبش حماس در تهران، ش 47، ص 12.
15ـ همان، ص 13.
16ـ بولتن اسرائيل، مؤسسه ندا، ش 3ـ235، ص 2.
17ـ انتفاضه و مهاجرت معكوس، همان، صص 26، 27.
18ـ همان، ص 42.
19ـ كيهان، 16/7/86.
20ـ همان.
21ـ كيهان، 15/5/81.
22ـ سازمانهاي يهودي و صهيونيستي در ايران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1381، ص 494.
23ـ ايرنا، 17/6/86.
24ـ سازمانهاي يهودي و صهيونيستي در ايران، همان، ص 501.
25ـ همان، ص 496.
26ـ همان، ص 499.
27ـ متي گولان، همان، ص 65.
28ـ انتفاضه و مهاجرت معكحوس، همان، صص 29، 30.
29ـ همان، ص 49.
30ـ همان.
31ـ همان، ص 33.
32ـ هفتهنامه صبح صادق: ش 318، 26 شهريور 1386، ص 3.
33ـ مركز اطلاعرساني فلسطين، سايت متعلق به حماس، 17/6/86.
34ـ قدسنا، 14/6/86.
35ـ انتفاضه و مهاجرت معكوس، همان، ص 34.
36ـ همان، صص 57، 58.
37ـ نشريه پيام فلسطين، ارگان دفتر جنبش حماس در تهران، ش 47، ص 12.
38ـ همان.
39ـ انتفاضه و مهاجرت معكوس، همان، ص 28.
40ـ متي گولان، همان، ص 21.
به نقل از «15 خرداد»
فصلنامه تخصصي در حوزه تاريخپژوهي ايران معاصر
دوره سوم، سال چهارم، شماره 12، تابستان 1386
این مطلب تاکنون 3732 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|