تجربيات تاريخنگاري جنگ | در ارديبهشت 1383 سمينار تخصصي «تاريخ شفاهي» در دانشگاه اصفهان برگزار شد. اين نشست با حضور اعضاي هيأت علمي گروه تاريخ دانشگاه اصفهان و تعدادي از نمايندگان مراكز و دفاتر پژوهشي فعال در عرصه تاريخ شفاهي تشكيل شد.
در شمارههاي گذشته مجله الكترونيكي «دوران» بخشهاي مختلفي از اين سمينار ارائه شد. اكنون توجه خوانندگان گرامي را به بخش ديگري تحت عنوان «تجربيات تاريخنگاري جنگ» كه توسط آقاي «فرخزاده» ارائه شده، جلب ميكنيم.
*
من از سالهاي اوايل جنگ، بر اساس كار تبليغاتي با كار خاطرهنگاري و گرفتن خاطرات شفاهي رزمندگان آشنا شدم. ما براي ثبت خاطرات با مشكلات فراواني روبرو شديم. در ابتدا دفترچههاي خاطرات را طراحي و در جبههها توزيع كرديم. ولي از حدود يك ميليون جلد دفترچه كه در سالهاي 60 و 61 توزيع شد تعداد انگشتشماري به دست ما رسيد. علت مهم آن عدم وجود فرهنگ نوشتاري در ميان بچهها و نيز بيسوادي بود. عدم درك اهميت اين كار و مسائل امنيتي نيز بر مشكل ما ميافزود. حدود 40 نفر را آموزش داديم كه كار مصاحبه شفاهي را آغاز كردند و حدود بيست هزار ساعت مصاحبه انجام شد كه در سپاه موجود است. اين مصاحبهها، اقشار مختلف بسيجيها و نظاميهايي كه خارج از ساختار حفاظت اطلاعات ارتش در دسترس بودند را، شامل شد با يك خلبان يا فرمانده دوست ميشديم و خاطرات آنها را ضبط ميكرديم. با چهرههاي سياسي كه در جنگ حضور داشتند و ميتوانستند ديدگاههاي ما را در خارج كشور منعكس كنند، ارتباط برقرار ميكرديم. رزمندگاني كه اسير شده بودند وقتي از عراق برميگشتند با برنامهريزي كه شده بود در طول يك ماهي كه در اردوگاههاي قرنطينه بودند، مستقر شده بوديم و حدود هزار ساعت با اسراي ايراني مصاحبه داشتيم و خاطرات بكري از آنها قبل از آنكه وارد جامعه شوند، دريافت كرديم. از سال 72 به دليل علاقه به مباحث سياسي و انقلاب اسلامي با تجربياتي كه داشتيم با دوستان حوزه هنري و دفتر ادبيات انقلاب اسلامي ارتباط برقرار كرديم و گروه تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي را راهاندازي كرديم. قبل از ما كاري كه آقاي معاديخواه در بنياد تاريخ انقلاب اسلامي شروع كرده بود، متوقف شده بود. آقاي سيد حميد روحاني (زيارتي) نيز كار كندي را در دست اقدام داشت و مطالبي را جمعآوري ميكرد. وقتي تيم ما با تجربيات و حجم فعاليتهايش آغاز به كار كرد، خيلي زود به رسميت شناخته شد و افراد فراواني مايل بودند كه خاطرات خودشان را بيان كنند. اكنون ما حدود 7ـ6 هزار ساعت مصاحبه داريم كه فقط مربوط به تهران نيست بلكه مطالبي است كه از سراسر ايران جمعآوري كردهايم. كساني كه حدود 18ـ17 سال در اين زمينه كار كردهاند و هنوز با مشكلات و مسائلي مواجه هستند.
البته اين موضوع كه آيا تاريخ شفاهي، علم تلقي ميشود و يا نه؟ بايد مورد بررسي قرار گيرد. اما مطلب ديگري كه بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد، اين است كه چگونه بايد تاريخ شفاهي را جمعآوري كرد، چگونه از آنها استفاده كرد و چگونه آنها را مستند كرد.
من نكاتي را كه تجربه كردهام بيان ميكنم:
1ـ اولين نكته مهم اين است كه مصاحبهگر خود به تاريخ شفاهي اعتقاد داشته باشد. از اين منظر كه تاريخ شفاهي مجموعهاي است كه ميتواند اطلاعات را به نسلهاي آينده منتقل كند؛ زيرا اگر به اين اصل معتقد نباشد نميتواند ديگري را وادار كند كه اطلاعاتش را در اختيار او بگذارد.
2ـ براي اين كار صبر و حوصله فراوان لازم است چون افراد به سادگي اطلاعات خود را در اختيار ما قرار نميدهند به دليل جوي كه در بيرون وجود دارد. يكي از امور تأسفبار كشورهاي جهان سوم اين است كه خيلي از ما قادر نيستيم آنچه در درون ما هست، در بيرون نشان بدهيم و مجبوريم خودسانسوري كنيم.
فردي كه دوست نزديك آقاي بنيصدر بود ميگفت: من به دو دليل نميتوانم خاطرات خودم را بيان كنم:
نخست: اگر ايراداتي كه من به بنيصدر دارم بگويم، به دليل اين كه ايشان دوست خانوادگي ماست، بلافاصله از طرف خانواده تحت فشار قرار ميگيرم.
دوم: اگر خوبيهايي كه ايشان دارد بگويم شما مرا تحت فشار قرار ميدهيد، پس من نميتوانم خاطراتم را براي شما بيان كنم.
در نتيجه ما بايد مدتي با آنها بحث ميكرديم تا بتوانيم توجه آنها را جلب كنيم. بعضي از افراد صاحب خاطره، مسئوليتهاي اداري داشتند و به سادگي وقت نميدادند و گاهي وقت مصاحبه را لغو ميكردند. ما بعضي اوقات مجبور ميشديم از طريق همسر بعضي از آقايان به آنها فشار بياوريم تا مصاحبه كنند و خاطرات خودشان را بگويند.
3ـ مصاحبهگر بايد قبل از مصاحبه، فرد مصاحبهشونده را توجيه كند و در او ايجاد انگيزه كند. مثلاً يكي از نيروهاي فرهنگي كه در كميسيون مجلس هم حضور داشت، ميگفت خاطرات من چه فايدهاي براي شما دارد. بالاخره با اصرار قسمتي از خاطراتش را گفت. يك خاطرهاش مربوط به حوادث دانشگاه شيراز بود و خيلي جالب بود؛ كه ايشان سر ساواك را كلاه گذاشته بود و ساواك از اين قضيه خيلي ناراحت شده بود. در دهه فجر ميخواستيم اين خاطره را چاپ كنيم ايشان از ما خواستند كه از اسم مستعار استفاده كنيم. دختر ايشان اين خاطره را در روزنامه ميخواند و چون مربوط به شيراز و مبارزات مردم استان خودش بود خيلي خوشحال ميشد و فكر ميكند كه پدرش كه سابقه مبارزاتي دارد، قهرمان اين داستان را ميشناسد. وقتي جريان را از پدرش ميپرسد، معلوم ميشود قهرمان قصه پدر ايشان بوده است. از پدرش سئوال ميكند كه چرا به اسم خودت ننوشتهاند؟ پدر ميگويد من خودم اين را خواستهام. دختر ميگويد: اگر تو اين اطلاعات را داري چرا براي من نميگويي؟ پدر ميگويد مگر تو به اين نوع اطلاعات نياز داري؟ دختر ميگويد بله ما ميخواهيم اين مسائل را بدانيم. در نتيجه پدر با ما تماس گرفت و خاطراتش را بيان كرد.
پس يكي از دلايل اهميت كار اين است كه اكنون، رابطه نقل سينه به سينه پدر و فرزندها وجود ندارد. در دوران جنگ خيلي تلاش كرديم كه خاطرات شهيد صياد شيرازي را بگيريم ولي ايشان هميشه ميگفتند مسائل امنيتي اجازه نميدهد. من گفتم تيمسار چيزهايي را كه مربوط به مسائل امنيتي است نفرمائيد، خيلي اصرار كردم. پس از مدتها موفق شديم يك بار به اتفاق آقاي كاظمي، همراه ايشان براي يك برداشت به منطقه برويم تا صحنه را از نزديك ببينيم. (من خواهش كردم كه آقاي كاظمي همراه ما باشد؛ زيرا ايشان تبحري در وقايعنگاري دارند و بسيار تندنويس هستند) ايشان گفتند ضرورتي ندارد ما كار مهمي انجام نداديم. من گفتم ما در حال جمعآوري منابع تاريخ هستيم و... تا ايشان قبول كردند. پس از بازگشت، گزارش آقاي كاظمي را خدمت ايشان دادم و مطالعه كردند، گفتند: آقاي فرخزاده كاش در زمان جنگ كسي مثل ايشان همراه من بود و اين حوادث را مينوشت. در حالي كه در زمان جنگ ما خيلي اصرار كرديم و قبول نميكردند. همين مسئله باعث شد كه هيأت معارف جنگ را راهاندازي كردند و كار بسيار عظيمي انجام شد.
4ـ اگر قرار است بر سر موضوعي (مثلاً 17 شهريور) بحث شود؛ مصاحبهگر بايد مطالعات روزنامهاي و نشرياتي خود را انجام بدهد تا مصاحبهشونده را در مسير نتيجه هدايت كند. البته منظور اين نيست كه ديدگاههاي خود را به مخاطب انتقال بدهيم بلكه مسير مصاحبه بايد هدايت شده باشد.
در يك مصاحبه، فردي در مورد امام، نظر منفياي بيان كرد كه من ناراحت شدم و ايشان وقتي ناراحتي مرا فهميد حرفش را عوض كرد.
موضعگيري فرد مصاحبهكننده باعث ميشود كه مصاحبهشونده به واقعيت نپردازد، ما بايد مسير بحث را هدايت كنيم ولي نبايد ديدگاه خودمان را دخالت بدهيم.
5ـ فضاي مطالعه نقش مهمي در نتيجه آن دارد.
6ـ مصاحبه مطلوب در هر جلسه نبايد از يك ساعت تجاوز كند. اگر زمان مصاحبه طولاني شود، مصاحبه شونده براي جلسات بعدي طفره ميرود.
7ـ او بايد به بايگاني 20ـ25ـ40 سال گذشتهاش مراجعه كند. با اين فعل و انفعالات مغزي فشار زيادي به او وارد ميشود و خسته ميشود و در نتيجه به جزئيات نميپردازد. زمان مطلوب مصاحبه يك ساعت و حداكثر دو ساعت است.
7ـ بايد حس اعتماد وجود داشته باشد كه از مطالبي كه در اختيار شما قرار ميگيرد، سوءاستفاده نكنيد. اگر اين اعتماد نباشد با شما همكاري نميكند. مصاحبهشونده بايد امنيت داشته باشد كه اگر اعتقادش را بيان كرد و مخالف با امام يا فلان شخص بود، جرم محسوب نشود و آن را پيگيري نكنند. من در مجلس هم نزد آقاي كروبي رفتم و موضوع را براي ايشان توضيح دادم و ايشان گفت بنويسيد و ما نوشتيم ولي به نتيجه نرسيد.
8ـ آمادگي و عدم خستگي طرفين خيلي مهم است. مصاحبهگر، اگر خسته باشد و چرت بزند نتيجه مطلوبي ندارد و بر عكس. بايد هر دو با نشاط باشند و در فضايي مناسب مصاحبه انجام شود.
9ـ وسايل مصاحبه از قبيل ميكروفن و ضبط و تصويربرداري و... بايد خيلي فني و طبيعي باشد. به نظر من از دوربين تصويربرداري نبايد استفاده شود يا كار تصويربرداري به صورت مخفي انجام شود كه توجه مصاحبهگر را به خودش جلب نكند. حتي هنگام ضبط براي تعويض نوار اگر صحبت قطع شود ممكن است رشته كلام از دست برود.
10ـ مصاحبه بايد با موضوعي روان و آسان شروع شود و به تدريج مطالب مهم مطرح گردد.
11ـ بيوگرافي گوينده (حداقل اطلاعات اوليه شناسنامهاي)، نحوه ارتباط او با واقعه و آدرس شاهدان واقعه را بايد از او گرفت تا بتوان فهميد كه چه كساني در اين جريان با او همراه بودهاند و كار را دنبال كرد.
12ـ خلاصهبرداري، نقش مهمي در مصاحبه دارد و ميتواند خلأهايي را كه در اثر اتفاقاتي چون خاموش شدن ضبط صوت و... ايجاد ميشود پر كند. در مورد زمان پذيرايي، نوع پذيرايي، برخورد اوليه و... مصاحبهكننده نيز ميتوان نكات جالبي را يادداشت كرد. گاهي پس از قطع ضبط از مصاحبهشونده سئوال ميكرديم كه آيا احساس خوبي داشتيد؟ ميگفتند ما خيلي چيزها را نگفتيم و... اين مطالب را نميشود در ضبط صوت گفت. اگر مصاحبهگر اين مسائل را نيز يادداشت و ضميمه خاطره كند ميتواند در آينده مورد استفاده قرار گيرد. در جامعه ما افراد انگشتشماري عادت به نوشتن خاطرات دارند. اگر بتوانيم اين روش را گسترش دهيم كمك بزرگي به منابع تاريخي خواهد بود. زيرا اكثر كساني كه خاطراتشان را مينويسند اهل مطالعه هستند ولي همه افراد اهل مطالعه، اهل قلم نيستند. شايد يكي از دلايلي كه در كشورهاي اروپايي، عليرغم وجود امكانات رفاهي گسترده، مردم مطالعه را ترك نميكنند اين باشد كه به طور مستمر با مطالعه و نوشتن ارتباط دارند. ترويج خاطرهنويسي ميتواند فرهنگ نگارش را توسعه دهد. ما «كانون يادآوران تاريخ معاصر» را ايجاد كرديم كه كار آن فقط جمعآوري تاريخ شفاهي نيست و خاطرات مكتوب را هم در آن گنجانديم ولي استقبال چنداني از آن نشد و متوقف ماند. براي تاريخ شفاهي دوستان ميتوانند چنين انجمني را به ثبت برسانند و كم كم سايتي هم برايش راه بيندازند تا كم كم افراد علاقهمند جذب شوند.
این مطلب تاکنون 3613 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|