ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 24   دي‌ماه 1386
 

 
 

 
 
   شماره 24   دي‌ماه 1386


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
ماجراي كشف حجاب

مينا ظهير‌نژاد ارشادي
فلسفه‌ي حجاب از نظر اسلام حفظ كرامت و ارزشهاي والاي انساني است كه بر مبناي قرآن و احاديث استوار است. انديشمندان اسلامي كه مسئله‌ي حجاب را از جهات مختلف (رواني، اجتماعي و خانوادگي) مورد بحث و بررسي قرار داده‌اند، بر اين نكته تأكيد دارند كه پذيرش حجاب نه تنها به معناي كناره‌گيري از كار و قبول خانه‌نشيني نيست، بلكه توأم با خدمات اجتماعي و سياسي زن و نيز رعايت كليه‌ي حقوق قانوني و شناخته شده‌ي اوست. 1
در كل، تهاجم به ارزشهاي ديني و سنتي ايران همواره يكي از هدفهاي مهم و اساسي استعمارگران غرب در قرن حاضر بوده است. پس از وقوع جنگ بين‌المللي اول و سقوط حكومت تزارها در روسيه استعمار انگلستان در ايران از موقعيت برتري برخوردار شد و فرصتي به دست ‌آورد تا به آرزوها و آرمانهاي ديرينه‌ي خويش جامه‌ي عمل بپوشاند و ايران را كاملاً تحت نفوذ خود درآورد. 2 انگليسي‌ها تصميم داشتند با انعقاد يك قرارداد مشترك فرهنگي، اقتصادي و نظامي با ايران، تركيه، افغانستان و عراق فرهنگ غربي را در اين كشورها رواج دهند و برقدرت استعماري خود بيفزايند تا از اين طريق از رشد و نفوذ دولت جديد‌ التأسيس شوروي ممانعت به عمل آورند.3 در واقع، انتخاب رضاخان ميرپنج به سلطنت نيز در همين راستا قرار داشت؛ زيرا او نسبت به ارزشهاي جامعه‌ي اسلامي ايران، در مقايسه با همرديفان خود، بي‌اعتناتر بود.
حكومت پهلوي از ابتداي تشكيل خود موظف بود دو هدف اساسي را تعقيب كند: جدا ساختن دين از صحنه‌ي زندگي اجتماعي و مبارزه با روحانيت. رضاشاه استراتژي اسلام‌زدايي انگلستان در ايران را به طرز پيچيده‌ و زمان‌بندي شده به مرحله‌ي اجرا درآورد. او در مسير تحقق سياستهاي استعماري و تشديد روند وابستگي بين‌المللي كه نظام سنتي جامعه‌ي ايران بزرگترين مانع در برابر آن بود به تظاهرات نوگرايي روي آورد و در اين راستا منصبهاي اصلي و مسئوليتهاي حساس را به افرادي نظير داور، تيمورتاش، حكمت و نصرالدوله واگذار كرد كه ترك فرهنگ سنتي و اخذ فرهنگ غربي را مهم‌ترين راه پيشرفت مي‌دانستند و همانند شاه مقيد به ارزشهاي اسلامي كه ريشه در فرهگ مردم داشت، نبودند.
در اين دوره، توجه به غرب به عنوان مظهر پيشرفت تمدن و تكيه بر اقتدار و عظمت ايران پيش از اسلام به عنوان ملاك ارزشيابي، چارچوب اصلي حكومت را به عنوان يك نظام تشكيل مي‌داد. 4
شايان ذكر است كه سياست مذهب زدايي، با توجه به اينكه تفكرات ديني و مذهبي و عرف و سنتهاي ملي در ميان ايرانيان ريشه‌اي عميق داشت، با مشكلاتي عديده از جمله مقاومت شديد مردم مواجه شد. دست‌اندركاران حكومت پهلوي از طريق رواج انديشه‌ي جدايي دين از حكومت (سكولاريسم) و تحقير نمادهاي ديني و سنتهاي ملي تهاجم به مذهب را آغاز كردند. آنها براي اعمال اين سياست از ابزاري چون نظام آموزشي، كتاب و نشريات استفاده كردند. 5 اقدامات متعدد فرهنگي طي سالهاي حكومت مطلقه‌ي رضاشاه انجام گرفت كه دركليه‌ي آنها بر ترك سنتها و پذيرش مظاهر تمدن غربي تأكيد شده بود.
در ميان تحولات فرهنگي اين دوره تغيير لباس سنتي و قضيه‌ي كشف حجاب بيش از ديگر موارد مورد توجه واقع شده است. 6
سفر رضاشاه به تركيه در 1313 نقطه‌ي عطفي در تثبيت باورهاي قبلي او مبني بر لزوم كشف حجاب بود. اين سفر اثر عميقي بر نگرش او نسبت به ميزان به اصطلاح «عقب‌ماندگي» ايرانيان نسبت به تركها داشت. به همين دليل، در فاصله‌ي 14 ـ 1313 اقدامات وسيع تبليغاتي به منظور آماده ساختن افكار عمومي براي كشف حجاب انجام گرفت. جشنها و مجالس سخنراني متعددي در اين زمينه در پايتخت و ديگر شهرها برپا شد. 7 كانون بانوان نيز در ارديبهشت 1314 تحت نظارت وزارت معارف و به رياست شمس پهلوي تأسيس شد. در اين كانون،‌اشخاصي نظير صديقه‌ي دولت‌آبادي، فاطمه سياح، بدرالملوك بامداد، هاجر تربيت، فخرالزمان غفاري بايندر و پري حسام شهيدي فعاليت داشتند. اين كانون موظف بود كه مجالس مختلف سخنراني برگزار كرده و از اشخاص معروف دعوت نمايد تا براي حضار راجع به مقام زن و مرد سخنراني كنند. در تعقيب اين سياست به وزارت معارف دستور داده شد كه در مدارس كشور مجالس جشن و سرور و خطابه با روي باز و بدون حجاب برگزار شود و نيز تصميم گرفته شد مدارس ابتدايي تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان اداره گردد. 8 در نشريات نيز مقالاتي من‌باب پند و اندرز و انتقاد از حجاب به چاپ رسيد. اما اين قبيل اقدامات و برنامه‌ها پيشرفت چنداني نداشت و اكثريت مردم نه تنها استقبالي از آن به عمل نياورند، بلكه با ديده‌ي تحقير به آن نگريستند.
سرانجام، فرمان كشف حجاب به صورت رسمي در 17 دي 1314 صادر شد. در اين روز، جشني از طرف علي‌ اصغر حكمت كه خود نقش فعال و مؤثري در اين ماجرا داشت، در دانشسراي مقدماتي ودرحضور رضاشاه برپا شد. در اين جشن همسر و دختران او و جمعي از همسران وزيران و وكيلان بدون حجاب شركت داشتند. 9 در اين جشن، شاه طي نطقي همه‌ي زنان را به عدم استفاده از حجاب تشويق نمود و اعلام كرد كه تاكنون نيمي از جمعيت كشور به حساب نمي‌آمدند؛ زيرا در پرده به سر مي‌بردند. 10 او همچنين افزود كه نجابت و عفت زن به چادر مربوط نيست و زن روحاً و اخلاقاً مي‌بايست عفيف باشد. 11
از اين تاريخ به بعد، استفاده از چادر يا هر سرپوشي، بجز كلاههاي اروپايي، ممنوع اعلام شد. زنان محجبه حق ورود به خيابانها يا استفاده از وسايط نقليه را نداشتند. كسبه نيز مجاز به فروش اجناس به زنان با حجاب نبودند. 12 آنهايي كه جرئت مي‌كردند در مقابل اين بي‌قانوني خشونت‌بار ايستادگي كنند، به شدت مورد حمله و بي‌حرمتي مأموران شهرباني قرار مي‌گرفتند. 13
شايان ذكر است كه مأموران انتظامي مجاز بودند زنان محجبه را تعقيب نموده و به منزل آنها وارد شوند، صندوقهاي لباس آنها را تفتيش كرده و اگر چادر بيابند به غنيمت برده يا آن را پاره كنند.
بعلاوه، به وزارت معارف نيز دستور داده شده بودكه در كليه‌ي مدارس دخترانه معلمان و دانش‌آ‌موزان بدون حجاب باشند و در غير اين صورت به مدارس راه داده نشوند. 14 كليه‌ي حكام ولايات نيز دستور داشتند از پذيرفتن زنان باحجاب كه به ادارات مراجعه مي‌كردند، خودداري به عمل آورند. 15 اما از سوي ديگر، مطابق بخشنامه و متحدالمالهايي كه از طرف دولت صادر مي‌شد، شهرباني موظف بود كه در نهايت حفظ امنيت از هر نوع سوءاحترام به زنان بدون حجاب جلوگيري كند.
شدت تبليغات بر ضد حجاب چنان گسترده بود كه بسياري از زنان معتقد و مؤمن كه با مشكل منع استفاده از چادر مواجه بودند،‌منزوي شدند و به تعداد قابل توجهي از عرصه‌ي كار و فعاليت فرهنگي و سياسي و علمي دور ماندند. عده‌اي نيز بنا به ذوق و سليقه‌ي خويش با پوشيدن پالتو و مانتو و سركردن چارقد و شال‌گردن يا استفاده از كلاههاي بزرگي كه تمام موهاي آنها را در بر مي‌گرفت‌، سعي مي‌كردند حجاب اسلامي را حفظ كنند. اما دولت براي مقابله با اين قبيل اقدامات نيز متحدالمالي به شماره‌ي 2970 مورخ 11/3/1315 صادر كرد مبني بر اينكه از استعمال چارقد بانوان جلوگيري به عمل مي‌آيد.
اعمال كشف حجاب در شهرهاي مذهبي با مشكلات بيشتري همراه بود. در شهر مقدس قم بانوان معلم تهديد به استعفا كردند. همچنين بسياري از اهالي شهر، حتي پيش از 17 دي كه «روز آزادي زن و كشف حجاب» نام گرفت، به دليل انتشار خبر برداشتن حجاب از رفتن دختران خود به مدرسه ممانعت به عمل مي‌آوردند. اعلاناتي نيز از طرف مردم عليه حجاب‌زدايي بر ديوارهاي شهر نصب شده بود. 16
با صدور متحد‌المال شماره‌ي 541 مورخ 30/3/1315 از طرف وزارت داخله در شهر مشهد از حماميهاي زنانه التزام گرفته شده كه هيچ زني بدون كلاه به حمام ندهند، و در صورتي كه زني با چارقد به حمام برود اسم او و همسرش راپرت داده شود و در اين رابطه مأموريني به طور محرمانه وضعيت‌ خانم‌ها و حمامي‌ها را اطلاع مي‌دادند. همچنين از گاراژهايي كه در اين شهر وجود داشت التزام گرفته شده بود كه زنهاي با چارقد را سوار نكنند.
اجراي قانون رفع حجاب علاوه بر اينكه براي زنان مسلمان كشور ايجاد مزاحمتهاي فراوان كرد، براي زنان مسلمان خارجي نيز كه بنا به دلايلي (زيارت يا سياحت) در ايران به سر مي‌بردند، مشكلاتي آفريد. به همين دليل نيز از سوي دولت مقرر شد زنان اتباع خارجي يا بايد از لباسهاي ملي خود استفاده كنند يا اينكه به لباسهاي غربي ملبس شوند و از استعمال چادرهايي كه نسوان ايراني سابقاً بدان ملبس بودند، اجتناب ورزند. 17
در واقع، حكومت چنين وانمود مي‌‌كرد كه پوشش اسلامي با علم وهنر و پيشرفت زنان در عرصه‌ي اجتماعي مغايرت دارد و حجاب‌خواهي با طرد دانش و عقب‌ماندگي و جمود مرادف است.
كشف حجاب و ساير اقدامات ضد ديني كه با نداي جلوگيري از عقب‌ماندگي همراه بود، نه تنها درخت دانش و ترقي كشور را بارور نساخت، بلكه باعث بحرانهاي بزرگ اجتماعي، اقتصادي و سياسي در كشور شد.
به طور كلي، مي‌توان اين‌گونه نتيجه گرفتت كه واقعه‌ي كشف حجاب تنها به يك ضربه‌ي ديني بر پيكر جامعه‌ي ايران نبود، بلكه توهين نسبت به سنتها، آداب و رسوم و شئونات يك ملت به شمار مي‌رفت. پيامدهاي آن نيز تا بدانجا انجاميد كه به نفع استعمارگران تمام شد.

يادداشت‌ها:
1. جلال‌الدين مدني، ‌تاريخ سياسي معاصر ايران، جلد اول، قم: دفترتبليغات اسلامي، ص 120.
2. واقعه‌ي كشف حجاب، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي مؤسسه پژوهش‌ و مطالعات فرهنگي، 1371، ص 19.
3. عبدالامير فولادزاده،‌شاهنشاهي پهلوي در ايران، تهران: كانون نشر انديشه‌‌هاي اسلامي،‌ 1369، ص 185.
4. خشونت و فرهنگ، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1371، ص 10.
5. واقعه‌ي كشف حجاب، صص 21 ـ 20.
6. گنجينه‌ي اسناد، تهران: سازمان اسناد ملي ايران، 1370، ص 6.
7. مدني، همان كتاب.
8. ابراهيم صفايي، رضاشاه در آيينه خاطرات، تهران: اداره‌ي كل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1365، ص 102.
9. علي‌اصغر حكمت، سي‌خاطره از عصر فرخنده پهلوي، تهران: وحيد،‌1355، ص 90.
10. محمد‌علي گرامي،‌تاريخ رضاشاه كبير، جلد اول، شيراز: كوروش، بي‌تا، ص 62.
11. حسين مكي،‌ تاريخ بيست ساله‌ي ايران، جلد اول،‌تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1363، صص 263 ـ 258.
12. پيترآوري، تاريخ معاصر ايران، ترجمه‌ي محمد رفيعي مهرآبادي، ‌جلد دوم، تهرا: عطايي، بي‌تا، ص 72.
13. محمد‌علي كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، ترجمه‌ي محمد‌رضا نفيس، تهران: پاپيروس، 1366، ص 176.
14. محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران: وحيد،‌1364، ص 302.
15. نگاه كنيد به: سند شماره‌ي 4.
16. گنجينه‌ي اسناد، ص10.
17. نگاه كنيد به: اسناد شماره‌ي 5 و 6.

منبع:مجله سياست خارجي، سال نهم، ويژه مطالعات زنان

این مطلب تاکنون 3671 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir