انتخابات دمكراتيك! | آشنائي با انتخابات در عصر پهلوي دوم و شيوه برگزيده شدن نمايندگان و رؤساي مجلس، از جمله نكاتي است كه ما را با گوشههائي از آزاديهاي ادعائي رژيم شاه و سهمي كه در اين آزادي براي مردم در نظر گرفته بود آشنا ميسازد. مقاله زير به بررسي نحوه انتخاب رئيس و نمايندگان در يكي از ادوار مجلس شوراي ملي و همچنين انتخاب اعضاي كابينه اشاره دارد:
عبدالله رياضي كه پس از كودتاي 28 مرداد 1332 با بورسيه تحصيلي دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راهي آن كشور شد پس از طي يك دوره آموزشي به ايران بازگشت و رياست دانشكده فني دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. ولي تحولاتي پس پرده رژيم پهلوي سرنوشت وي را دگرگون كرد و او را از دانشكده فني دانشگاه تهران به سرسراي مجلس شوراي ملي رساند. او را در صف مشاوران درجه اول محمدرضا پهلوي قرار داد. ماجرا چه بود؟ چه اتفاقاتي منجر به رشد ناگهاني عبدالله رياضي شد؟ علي بهزادي مدير مجله سپيد و سياه در اين باره معتقد است كه زماني كه جعفر شريف امامي نخستوزير بود، بين او و سردار فاخر حكمت رئيس مجلس شوراي ملي اختلاف افتاد و بنا به گفتة برخي از گزارشگران مطبوعاتي، كارشان به مشاجره كشيد. سردار فاخر در حمايت از يكي از نمايندگان مجلس با شريفامامي به تندي صحبت كرد و نخستوزير را در مقابل چشم نمايندگان مجلس به باد ناسزا گرفت. 1
از آنجا كه جعفر شريفامامي استاد اعظم فراماسونري ايران بود، جريان فراماسونري براي حفظ حيثيت خود و مرعوب ساختن ديگر مقامات رژيم، تصميم به حذف سردار فاخر حكمت از صحنه سياسي ايران گرفت. 2 چندي بعد، براساس سناريوي جديد آمريكا، قرار شد دولت ايران به سمت جوانگرايي حركت كند و پستهاي كليدي آن در اختيار جوانان تحصيلكرده در امريكا قرار گيرد. از آنجا كه اين تغييرات از صدر تا ذيل رژيم پهلوي رادر بر ميگرفت، يكي از دستپروردگان جوان آمريكا آماده ميشد تا به عنوان نخستوزير زمام امور را در دست بگيرد. اين شخص حسنعلي منصور بود.
براساس اين برنامه، يك كميسيون مركب از عناصر مورد اعتماد از جمله اميراسدالله علم، ارتشبد فردوست و حسنعلي منصور مأمور انتخاب مهرههاي جديد شد. اين سه نفر هر روز در خانه اسدالله علم تشكيل جلسه ميدادند و اسامي افراد پيشنهادي و سوابق آنان را كه از سوي ساواك فرستاده شده بود، بررسي ميكردند و عدهاي را براي نمايندگي مجلس شورا و تعدادي را براي مجلس سنا و گروهي را براي احراز مشاغل اداري رده بالا انتخاب ميكردند. ارتشبد حسين فردوست كه به دستور شاه و به عنوان رابط ساواك در اين جلسات حضور داشت، مشاهدات خود در اين مورد را به طور مفصل در خاطرات خود به رشته تحرير درآورده است. براساس نوشته فردوست اميراسدالله علم در اين جلسات، دست بالا را داشت و تصميمات نهايي توسط او اتخاذ ميشد. فردوست ميگويد:
«در زمان نخستوزيري علم، محمدرضا دستور داد كه با علم و منصور يك كميسيون سه نفره براي انتخاب نمايندگان مجلس تشكيل دهم. كميسيون در منزل علم تشكيل ميشد. هر روز منصور با يك كيف پر از اسامي به آنجا ميآمد. علم در رأس ميز مينشست، من در سمت راست، و منصوردر سمت چپ او. منصور اسامي افراد مورد نظر را ميخواند وعلم هر كه را ميخواست تأييد ميكرد و هر كه را نميخواست، دستور حذف ميداد. منصور هم با جمله «اطاعت ميشود» با احترام حذف ميكرد. سپس علم افراد مورد نظر خود را ميداد و همه بدون استثناء وارد ليست ميشدند و سپس من درباره صلاحيت سياسي و امنيتي آنان اظهار نظر ميكردم و ليست را با خود ميبردم و براي استخراج سوابق به ساواك ميدادم. پس از پايان كار و تصويب علم ترتيب انتخاب اين افراد داده شد. فقط افرادي كه در اين كميسيون تصويب شده بودند، سر از صندق آراء در آوردند و لاغير....» 3
براساس طرح امريكا قرار بود پس از تشكيل مجلس، حسنعلي منصور در رأس گروهي از نمايندگان جوان دست به تحركاتي بزند و ضمن انتقاد از عملكرد دولتهاي گذشته، تشكيلاتي به نام كانون مترقي را ايجاد كند و خود به عنوان «ليدر پارلماني» اين گروه زمام امور را در دست گيرد.
تمام مقدمات براي اجراي اين سناريو آماده بود، تنها انتخاب رئيس جديد مجلس شورا كه بايد جانشين سردار فاخر حكمت ميشد، باقي مانده بود و كميسيون سه نفره دنبال شخصي كه واجد مشخصات لازم باشد، ميگشت.
كميسيون سهنفره براي پيدا كردن شخصيتي كه واجد اين خصوصيات باشد، دست به نوعي نظرخواهي محدود و محرمانه زد و حسنعلي منصور از برخي از اعضاي مؤسس و ارشد كانون مترقي و دوستان و محارم و نزديك خواست تا فرد مورد نظر خود را به صورت محرمانه به او معرفي نمايند.
بر اين اساس منصور روحاني يكي از اعضاءكلوپ روتاري كه قرار بود دركابينه منصور عهدهدار مقام وزارت شود، مهندس عبدالله رياضي رئيس دانشكده فني دانشگاه تهران را كه سالها استاد او بود، به اين كميسيون معرفي كرد و در شرح محسنات وي گفت كه رياضي توان اداره كردن يك كلاس را ندارد و شخصيتي بسيار مطيع و رام و سر به زير است. 4
علم، منصور و فردوست اين انتخاب را پسنديدند و نام او را براي تحقيق بيشتر و تهيه سوابقش در اختيار ساواك گذاشتند. فردوست گزارش لازم در اين مورد را تهيه كرد و در اختيار كميسيون سهنفره قرار داد. در اين گزارش در خلاصه بيوگرافي مهندس عبدالله رياضي چنين آمده بود:
«... طي سالهاي بعد از شهريور 1320 كه هر صاحب ادعايي بارها اعتراض و اعتصاب كرده و هر صاحب عنواني داوطلب مشاغل عالي وكالت و وزارت شده بود، او [عبدالله رياضي] جز به تدريس و اداره امور دانشكده فني به هيچ كاري علاقه نشان نداد...» 5
نكته مهم ديگر سن و سال عبدالله رياضي بود. او در آن زمان 57 سال داشت. به اين ترتيب مهندس عبدالله رياضي براي احراز مقام رياست مجلس شوراي ملي مناسب تشخيص داده شد و پس از تصويب كميسيون سهنفره، نام او در بين اسامي كانديداهاي تهران قرار گرفت.
نقطه ضعف مهم عبدالله رياضي، گمنام بودن بيش از حد بود؛ كه مهندس روحاني شخصاً داوطلب رفع اين نقيصه شد. علي بهزادي در اين مورد مينويسد:
«يك روز مهندس روحاني گروه روزنامهنويسان عضو «كانون مطبوعات» يعني دكتر رحمتالله مصطفوي (مدير مجله روشنفكر)، جانبانويي (مدير مجله فردوسي)، صفيپور (مدير مجله اميد ايران)، هوشنگ عسگري (مدير مجله خوشه)، احمد هاشمي (مدير روزنامه اتحاد ملي)، طباطبائي (مدير نشريه دنيا) و من را به دفترش دعوت كرد و خيلي خودماني گفت:
«بچهها! من ميخواهم يك نفر را به شما معرفي كنم ... عدهاي از شاگردانش او را براي وكالت مجلس كانديدا كردهاند... اسمش مهندس عبدالله رياضي است... تقاضا ميكنم به معرفي او بپردازيد... »6
مهندس منصور روحاني افزون بر اينگونه جلسات خصوصي، چندين ميهماني مفصل ناهار و شام و عصرانه نيز ترتيب داد و هر بار عدهاي از طبقات مختلف مردم را دعوت كرد و مهندس رياضي را به عنوان كانديداي اساتيد و فارغالتحصيلان دانشكده فني و دانشگاه تهران معرفي نمود.
از سوي ديگر زعماي امور انتخاباتي رژيم پهلوي ترتيبي دادند تا خيمه شببازي ويژهاي نيز كه به نام كنگره آزاد مردان و آزاد زنان درتهران تشكيل شده بود نام او را در ليست كانديداهاي نمايندگي مجلس قرار دهد. به اين ترتيب مهندس عبدالله رياضي ناگهان خود را در صف نمايندگان منتخب تهران ديد.
در اين زمان چند تن از رجال با سابقه و مرتبط با فراماسونري كه از عاقبت كار و مشاجره سردار فاخر حكمت و شريفامامي آگاه شده بودند و نام سردار فاخر را در ميان كانديداهاي مجلس شوراي ملي نميديدند، به سوداي احراز مقام او افتادند و خود را داوطلب مقام رياست مجلس شورا كردند. از جمله اين افراد ميتوان دكتر مصطفي مصباحزاده نام برد كه به اعتبار نزديكياش با دربار و مالكيت بزرگترين كارتل مطبوعاتي ايران ـ مؤسسه كيهان ـ با هدف دستيابي به مقام رياست مجلس شوراي ملي، شروع به يارگيري و تبليغا ت كرد و خوشبينانه به انتظار روز رأيگيري ماند. 7
در روز رأي گيري حادثهاي بر خلاف انتظار و پيشبيني مردم و مطبوعات رخ داد و يك نماينده كاملاً گمنام و تازهكار، مصطفي مصباحزاده مهرهي نامدار و نماينده ادوار پيشين مجلس را كه حداقل از سال 1316 در خدمت خاندان پهلوي و مجموعه رژيم بود، شكست داد و با اكثريت تقريباً مطلق به رياست مجلس شوراي ملي دست يافت. در اين رأي گيري تنها 23 نفر به دكتر مصباحزاده و ديگر داوطلبان رياست مجلس رأي داده و 187 نفر از نمايندگان مهندس عبدالله رياضي را انتخاب كرده بودند. 8
از اين پس عبدالله رياضي حاكم بلامنازع مجلس شوراي ملي شد و تا پانزده سال بعد كه طوفان انقلاب اسلامي، گردانندگان رژيم پهلوي را به گريختن واداشت، هر سال به عنوان رياست مجلس مطرح ميشد و با اكثريت آراء انتخاب ميگرديد.
رياضي پس از رسيدن به مقام رياست مجلس، آنسوي چهره خود را نشان داد و با هيبت يك ديكتاتور، به اداره جلسات مجلس پرداخت. او در طول دوران رياستش آنچنان ديكتاتوري غليظي بر مجلس اعمال كرد كه در تمام دوران بعد از مشروطيت سابقه نداشت. 9
رياضي در طول سالهاي رياست و در كنار اعمال ديكتاتوري، رفتاري بلاهتآميز نيز داشت و با اينكه رئيس مهمترين نهاد قانونگذاري بود، هيچكاري را بدون كسب تكليف از شريفامامي و اميرعباس هويدا انجام نميداد. 10
براساس گزارشات منتشر شده ساواك، جعفر شريفامامي رئيس مجلس سنا، رياضي را در سال 1346 براي فراماسونري ايران عضوگيري كرد. در يكي از اسناد ساواك آمده است:
«در انتخابات سال گذشته مجلس شوراي ملي، عملاً همه فراماسونهاي وابسته به گروه اكثريت، مقامات هيئت رئيسه و هيئت رئيسه كميسيونها را حائز گرديدند و اكنون نيز گفته ميشود كه در انتخابات سال جاري نيز همه مقامات مذكور رادردرجه اول نمايندگان وابسته به فراماسونها، اشغال خواهند نمود. ضمناً اسامي نمايندگان فراماسونري به شرح زير معروض ودر رأس آنها عبدالله رياضي، رئيس مجلس شوراي ملي قرار گرفته كه مدت دو سال است كه به گروه فراماسونري شريف امامي، رئيس مجلس سنا پيوسته است...»11
عبدالله رياضي عضو روتاري كلوپ ايران بود12 و به اعتبار موقعيت و مقامش در تمام ضيافتهاي «روتاري» شركت ميجست و به عنوان شخصيتي رام و تربيت شده امريكا به تمام خواستههاي روتاري بينالمللي در حوزه ايران روي خوش نشان ميداد. در دوران رياست او بود كه لايحه ننگين كاپيتولاسيون (مصونيت قضايي اتباع امريكايي در ايران) از تصويب گذشت. وي جلسات مجلس را به دلخواه خود و بدون رعايت آئيننامههاي موجود اداره ميكرد و به هيچ چيز جز رضايت محمدرضا پهلوي نميانديشيد. رياضي اين رويه را حتي در ايام اوجگيري انقلاب ادامه داد. وي براي آرام نشان دادن اوضاع از مطرح كردن نامه 7 نفر از نمايندگان مجلس شورا كه دولت جمشيدآموزگار را استيضاح كرده بودند، جلوگيري نمود. در حالي كه اين استيضاح نمايشي بود و در راستاي خيمهشب بازي «فضاي باز سياسي» محمدرضا پهلوي از سوي فراكسيون به اصطلاح مخالف مجلس شورا به سركردگي محسن پزشكپور و احمد بنياحمد مطرح ميشد. 13
عبدالله رياضي به راستي از درك خواستههاي مردم عاجز بود. او با اينكه به اعتبار مقامش ـ رياست مجلس شورا ـ از ابعاد تحرك انقلابي مردم ايران اطلاع داشت و كليه بولتنهاي محرمانه و تحليلهاي روزانه ساواك از اوضاع مملكت را مطالعه ميكرد و از ميزان خشم مردم باخبر بود، حاضرنميشد اين واقعيت را بپذيرد كه لحظهي مرگ رژيم پهلوي فرا رسيده است. وي در اوج حركت انقلابي مردم ايران در سال 1357 و چند ماه قبل پيروزي انقلاب اسلامي، نمايندگاني را كه تحت تأثير اوضاع و احوال زمان رنگ عوض كرده و از تريبون مجلس به انتقادات آبكي عليه دولت ميپرداختند، تهديد به زندان و تبعيد كرد و حتي شخصاً در جلسات شوراي امنيت تهران حضور يافت و بدون توجه به مصونيت پارلماني وكلا، براي دو نفر از نمايندگان به اصطلاح اقليت و مخالف، تقاضاي تبعيد نمود. 14 رياضي در اواخر دوران رياستش در سال 1357 عدهاي از نمايندگان مجلس را بسيج كرده بود تا به نمايندگان به اصطلاح مخالف و كساني كه در آن زمان از دولت انتقاد ميكردند، تعرض كنند. خبر اينگونه رفتار عبدالله رياضي، آن هم در ايام اوجگيري انقلاب اسلامي، خيلي سريع به مطبوعات رسيد15 و رژيم پهلوي كه در گرداب مرگ دست و پا ميزد، با هدف فريبكارانه ايجاد خوشبيني در مردم و در اجراي سناريوي آمريكايي «فضاي باز سياسي»، او را معزول كرد.
عبدالله رياضي پس از اينكه از رياست مجلس شوراي ملي كنار گذاشته شد، به بهانه معالجه از ايران رفت و در سوئيس اقامت كرد. اما در روزهاي آخر حكومت شاپور بختيار به ايران بازگشت.
او پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تاريخ 27/12/1357 دستگير و تحويل زندان قصر شد. براساس اطلاعيه دادستاني انقلاب اسلامي بازجويي از او بلافاصله آغاز گرديد و نامبرده به جرم «فعاليتهاي جنايتكارانه و تصويب قوانين غيرانساني و توطئه بر ضد مردم مسلمان ايران» محاكمه گرديد. دادگاه رياضي در روز بيست و يكم فروردين ماه 1358 به كار خود خاتمه داد و او را مفسد فيالارض شناخت. وي و منصور روحاني معرف او به كميسيون سهنفره در يك روز و در يك دادگاه محاكمه و همزمان در 22/1/1358 اعدام شدند.16
پينوشتها:
1. بهزادي، علي. شبه خاطرات، ص 270.
2. معصومي، ح . دزدان با چراغ، روزنامه كيهان، مورخ 28/7/1376.
3. فرودست،حسين. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جلد اول، ص 257 و جلد دوم ص 362.
4. معصومي، ح. دزدان با چراغ، روزنامه كيهان، مورخه 28/7/1376.
5. بهزادي، علي. شبه خاطرات، ص 272.
6. همان.
7. روزنامه كيهان،مورخه 20/7/1342.
8. روزنامه كيهان، مورخ 23/7/1342.
9. بهزادي، علي. شبهخاطرات، ص 274.
10. معصومي، ح. دزدان با چراغ، روزنامه كيهان، مورخه 28/7/13786.
11. سند ساواك، گزارش مورخه 12/7/1348، مندرج در كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، جلد دوم، صفحات 413 و 412.
12. رزمآرا، رضا. راهنماي كلوپهاي روتاري در ايران،سال انتشار 1353،ص 35.
13. روزنامه كيهان، مورخ 2/6/1357.
14. روزنامه كيهان، مورخ 15/6/1357.
15. روزنامه كيهان، مورخ 16/6/1357.
16. روزنامه كيهان، مورخ 23/1/1358.منبع:معماران تباهي، سيماي كارگزاران كلوپهاي روتاري در ايران ، جلد پنجم، دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان این مطلب تاکنون 4261 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|