سهم دبيران تاريخ در حفظ ميراث فرهنگي
در سالهاي اخير، اخبار فراواني درباره غارت و تخريب آثار باستاني در گوشه و كنار كشورمان منتشر ميشود. وقوع چنين رخدادهايي بسيار مايه تأسف است، زيرا خسارات جبرانناپذيري بر يكي از مهمترين بخشهاي ثروت مادي و معنوي جامعه ما وارد ميسازد. در واقع با تخريب و تاراج آثار تاريخي، هويت و موجوديت ملتما نيز دچار صدمه ميگردد.
صرف نظر از اقدامات افرادي سودجو كه از غارت آثار باستاني در گوشه و كنار كشور كسب درآمد را مدّ نظر دارند، عدهاي نيز از سر ناآگاهي دست به تخريب آثار تاريخي ميزنند. اين در حالي است كه قانون اساسي ايران بر حفظ و حراست از آثار باستاني به عنوان ثروتي ملي تأكيد كرده و تخريب و تاراج چنين آثاري جرم تلقي ميگردد. يك سازمان با عنوان ميراث فرهنگي نيز به طور خاص متوالي اين امر شده و ديگر دستگاهها نيز به آن در انجام وظايفش كمك ميكنند. با اين حال به دليل گستردگي فراوان آثار باستاني و تاريخي، حفاظت از آنها كه شامل تپهها، گورستانها، بناها، مراكز مذهبي و نظاير آن در شهرها، روستاها، دشتها و سواحل است، بسيار مشكل و مستلزم صرف بودجه و نيروي انساني بسياري خواهد بود. اين نشان ميدهد كه حفظ و حراست از ميراث فرهنگي، نيازمند همكاري عمومي و همگاني است و از توان يك دستگاه خارج است.
براي حفظ ميراث فرهنگي بايد هرچه بيشتر به مردم آگاهي داد و گروهي كه بيش از همه ميتوانند در اين زمينه كمك كنند دبيران تاريخ هستند. آنان با عشق و علاقهاي كه به تاريخ اين سرزمين كهنسال ميورزند، و نيز با علم و اطلاعي كه از اهميت و ارزش آثار تاريخي دارند، ميتوانند در آگاهسازي و تشويق همگان، بهخصوص دانشآموزان در حفظ آثار باستاني نقش مهمي ايفا نمايند. همانگونه كه آثار باستاني و تاريخي در سراسر كشور پراكنده است، در همه جاي كشور نيز درس و كلاس و دبير تاريخ حضور دارد. همگي آنان با توجيه مردم و دانشآموزان در حفظ آثار كمك مؤثري به سازمان ميراث فرهنگي انجام دادهاند. بدين ترتيب همگان و بهخصوص دبيران تاريخ، چه در قالب انجمنهاي دوستداران ميراث فرهنگي و چه در كسوت همان دبيري تاريخ، حافظ و نگاهبان ميراث فرهنگي، بلكه حافظ تاريخ و موجوديت و هويت كشور خودشان خواهند بود.
در كنار آگاهيبخشي، بازديد دبيران تاريخ و دانشآموزان آنان از آثار باستاني و تاريخي موجب آموزش بهتر، مؤثرتر و در ضمن كمك به حفظ اين آثار خواهد بود. زيرا بازديدها هم درك بهتري از تاريخ ايجاد ميكند و هم موجب علاقهمندي جوانان به تاريخ و ميهن خود خواهد شد كه در نهايت دانشآموز را به حفظ ميراث فرهنگي تشويق خواهد كرد.
وجود پيوند ميان درس تاريخ و ميراث فرهنگي امري بديهي است. در حقيقت درس تاريخ بر اساس همين آثار مادي و معنوي نوشته شده است. حال اگر در مرحلة تدريس، معلم تاريخ دانشآموزان را به سراغ آثار و موزهها نيز ببرد، به ويژه اگر اين امر با همكاري و ارتباط دائمي و تشكيل يافتة دبيران تاريخ با مراكز ميراث فرهنگي در سراسر كشور همراه باشد، بسيار مطلوب است. در اينجا سازمان ميراث فرهنگي ميتواند از پيشقدمي و علاقهمندي چند هزار دبير تاريخ در سراسر كشور بهره جسته و با فشردن دست همكاري آنان گام مهمي در حفظ و حراست و بهرهگيري علمي و آموزشي و فرهنگي از آثار اقدام كند. هر چند به طور محدود و دبيران تاريخ خود در اين راه گام نهادهاند، اما لازم است قدمهايي بلندتر و سريعتر در اين راه برداشته شود، زيرا هم حفظ آثار تلاش و كوشش بيشتري را طلب ميكند و هم آنكه دبيران تاريخ خود به طور طبيعي در خانوادة بزرگ دوستداران و حافظان ميراث فرهنگي اين مرز و بوم كهنسال جاري دارند.
دكتر عبدالرسول خيرانديش
منبع: رشد آموزش تاريخ، دوره ششم، زمستان 1383، ش 2.
|