ماهنامه الکترونيکي دوران شماره 81   مرداد ماه 1391
 

 
 

 
 
   شماره 81   مرداد ماه 1391


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
دستاورد حضور متفقین در سبزوار

حسن شمس آبادی

جنگ دوم جهانی پیامدهای مثبت و منفی برای ایران به ارمغان داشت. سرنگون شدن رضاشاه مستبد توسط قوای متفقین و پایان یافتن پهلوی اول آزادی نسبتا خوبی را در کشور ایجاد کرد تا مردم، سیاسیون و احزاب نفسی راحت بکشند اما این تنها یک روی سکه بود. بر تخت نشستن شاهی جوان و بی¬تجربه با کمک¬های محمدعلی فروغی و ورود قوای متفقین به کشور و نتایج سوء به بار آمده روی دیگر سکه بود.
هرچند محمود جم نخست وزیر وقت با صدور بیانیه¬ای رسمی بی¬طرفی ایران را در این جنگ خانمانسوز اعلام کرده بود و علی اصغر حکمت وزیرکشور به اتباع بیگانه نسبت به بروز هر گونه احساساتی که ناقض این بی¬طرفی باشد هشدار داده بود، اما دول انگلیس و شوروی بی¬اعتنا به این مسایل و جهت برآوره شدن مطامع خود در سوم شهریور از شمال و جنوب کشور را اشغال کردند.اغلب شهرهای کشور به تصرف نیروهای تازه از راه رسیده درآمد. خراسان¬ در همان روزهای اولیه و سبزوار پس از چهار ماه اشغال شد. حضور متفقین آثار و پیامدهای سوئی به دنبال داشت. از بین رفتن حاکمیت سیاسی ایران، قحطی و گرانی مواد مورد نیاز مردم، شیوع بیماری و امراض، افزایش درگیریهای سیاسی در اثر دخالت دول بیگانه و تاسیس احزاب گوناگون، تحت اختیار قرار گرفتن تمام امکانات کشور چون راه¬آهن، راههای ارتباطی و وسایل حمل و نقل تنها بخشی از این پیامدها بود.
در این مقاله سعی شده تا با حداکثر بهره¬گیری از اسناد و خاطرات شاهدان عینی این موضوع در سبزوار مورد بررسی قرار گیرد.
آغاز جنگ جهانی دوم و اعلام بی¬طرفی ایران
جنگ دوم جهانی با یورش نیروهای آلمان نازی به لهستان در اول سپتامبر 1939م/ دهم شهریور 1318ش آغاز شد. این جنگ در حالی اتفاق افتاد که طی انعقاد پیمانی بین ریبن تروپ و مولوتف وزیران خارجه آلمان و شوروی در 23 اوت 1939م/ اول شهریور 1318ش، هیتلر رهبر آلمان با شوروی صلح كرده بود و دو کشور فرانسه و انگلیس هم استفاده از گذرگاه دانتزیک را برای وی ضمانت کرده بودند، اما آلمان در اثر زیاده خواهی در حمله ناگهانی خاک لهستان را تصرف کرد. انگلیس و فرانسه این تغییر و تحولات سیاسی را نپذیرفتند و در سوم سپتامبر 1939م رسما وارد جنگ با آلمان شدند. با شروع جنگ برخی از کشورها به نفع آلمان و دول محور و برخی دیگر از کشورها همراه با دول متفق وارد صحنه درگیری شدند و بدین ترتیب بار دیگر جنگ خانمان سوزی رقم خورد که این بار شش سال به طول انجامید. دست اندازیهای هیتلر به شرق اروپا عکس العمل استالین رهبر شوروی را بدنبال داشت و لذا این کشور هم به نفع دول متفق وارد جنگ گردید. ورود شوروی به جنگ سرآغاز تحولات و تبعات بسیاری برای ایران شد.
با آغاز جنگ، محمود جم نخست وزیر وقت ایران با صدور بیانیه¬ای رسمی در 11 شهریور 1318ش ضمن ابراز تاسف شدید از آغاز جنگ، بی¬طرفی ایران را اعلام کرد. علی اصغر حکمت وزیرکشور نیز در همین روز به اتباع بیگانه داخل کشور هشدار داد تا از ابراز هرگونه احساسات که بی¬طرفی ایران در جنگ را نقض کند به شدت اجتناب کنند. دو روز پس از صدور این بیانیه¬ها و هشدارها، مظفر اعلم وزیر امور خارجه با ارسال نامه¬هایی به نمایندگان سیاسی مقیم تهران، ضمن اعلام بیطرفی ایران در جنگ، از آنها خواست تا این مساله را به اطلاع دولت متبوع خود برسانند. هرچند سفارت اتحاد جماهیر شوروی و سفارت انگلیس با ارسال نامه و یادداشت¬هایی در روزهای چهاردهم و پانزدهم شهریور به وزارت خارجه ایران، وصول نامه¬های مذکور را تایید و اظهار کردند که درخواست ایران را به دولت¬های خود ابلاغ کرده-اند و حتی سفیر آلمان طی نامه¬ای به وزیر امور خارجه در 20 شهریور 1318ش از اعلان بیطرفی ایران در جنگ ابراز خرسندی کرد، اما قوای شوروی و انگلیس در سوم شهریور 1320ش/25 اوت 1941م از شمال و جنوب وارد خاک ایران شدند. ساعت چهار صبح روز سوم شهریور، سفیر شوروی و وزیر مختار انگلیس در تهران با علی منصور نخست وزیر وقت دیدار و اعلام کردند که ارتش دو کشور از مرزهای ایران گذشته و وارد کشور شده¬¬اند. ارتش شوروی در مدت زمان کوتاهی از سه محور جلفا، آستارا و ناحیه مرزی شمال شرقی خراسان خود را به نقاط داخلی ایران رساند؛ به طوری که در روز 31 اوت ارتش شوروی و انگلیس در قزوین به یکدیگر پیوستند. این دو کشور برخلاف سخنان خود مبنی بر حفظ استقلال ایران نه تنها به تعهد خود پایبندی نشان ندادند بلکه چندین شهر از جمله مشهد، تهران، همدان و قزوین را نیز بمباران کردند.
حقیقت این بود که دولت انگلیس جهت سوق دادن جنگ به جبهه اروپا و از همه مهمتر رساندن تدارکات و تجهیزات جنگی به شوروی احتیاج به راهی سهل الوصول و مطمئن داشت و ایران بهترین و مطمئن¬ترین گزینه بود، اما چون ایران از ورود به جنگ خودداری و اعلام بیطرفی کرده بود، انگلیسی¬ها حضور آلمانیها در کشور را بهانه¬ای برای اشغال قرار دادند. این سخنی بود که آنتونی ایدن وزیر امور خارجه انگلیس در سخنرانی مفصلش در جمع مجلس عوام آن کشور در 6 اوت 1941/ اول مرداد 1320ش بر زبان راند. ایدن در حالی¬که درباره اوضاع بین¬المللی سخن می¬گفت حضور آلمانها در ایران را برای کشورمان خطرناک دانست و سپس با لحنی تهدیدآمیز دولت ایران را متوجه خطرات ناشی از نتیجه ادامه اجازه اقامت تبعه آلمانی در ایران نمود.
با ورود متفقین به کشور و اشغال تهران، رضاشاه از سلطنت کناره گیری و امور کشور را به فرزندش سپرد. محمدعلی فروغی نخست وزیر جدید که پس از استعفای علی منصور روی کار آمده بود در 25 شهریور در جلسه علنی مجلس شورای ملی حاضر و متن استعفانامه رضاشاه را قرائت کرد. نکته حائز اهمیت آن است که ارتشی که رضاشاه با صرف بودجه¬های هنگفت و در ازاء فقر و فلاکت مردم تجهیز کرده بود هیچ¬گونه مقاومتی در برابر بیگانگان از خود نشان نداد. حسین مکی مورخ تاریخ معاصر ایران درباره علل برکناری سریع رضاشاه از سریر سلطنت چنین می¬گوید:« اگر رضاخان از ابتدای امر به وسیله انگلیسیها روی کار نیامده بود و مارک انگلستان روی او نخورده بود و پایه¬های حکومت خود را بر روی افکار عمومی، عدالت و آزادی استوار می¬ساخت، مجالس مقننه ایران منتخب دولت بود، نمایندگان آن با رای واقعی مردم به مجلس راه می یافتند، مطبوعات تحت سانسور شدید حکومت پلیسی قرار نداشت و در یک کلام رژیم حکومتی براساس دمکراسی واقعی یعنی حکومت مردم بر مردم قرار داشت، متفقین هرگز نمی¬توانستند به این سهولت او را برکنار و از ایران به خارج تبعید نمایند...»
در هر حال تغییر سلطنت کمکی به تغییر وضعیت کشور نکرد و ناتوانی شاه بی¬تجربه، ایران را به صحنه رقابت کشورهای بیگانه تبدیل کرد. حضور متفقین در کشور آثار و پیامدهای سوئی به دنبال داشت. از بین رفتن استقلال و حاکمیت سیاسی ایران، قحطی و گرانی مواد مورد نیاز مردم، افزایش قیمت دیگر کالاها، شیوع بیماری و امراض، کاهش صادرات، تشنج و درگیریهای سیاسی در اثر دخالت دول بیگانه و تاسیس احزاب گوناگون، تحت اختیار قرار گرفتن تمام امکانات کشور چون راه آهن، راههای ارتباطی، وسایل حمل و نقل، ایجاد مزاحمت و بازرسی مسافران تنها بخشی از این پیامدها بود.
ورود قوای متفقین به مشهد و سبزوار
با پیشروی قوای شوروی در محور سوم «شمال شرقی خراسان»، هواپیماهای این کشور در دو نوبت صبح و عصر روز پنجم شهریور 1320ش پس از پرواز در آسمان شهر مشهد به بمباران میادین، اطراف سربازخانه¬ها و مقر لشگر نه شرق پرداختند. آنها روز بعد هم مجددا به بمباران مناطق مذکور مبادرت کردند. این اقدام باعث وحشت بسیار مردم شد. لشگر نه شرق که مسئول حفاظت از شهر و نقاط مرزی بود به جای مقاومت در برابر قوای بیگانه در روز ششم شهريور1320ش با رسیدن دستوری از مرکز به سمت تهران عقب نشینی کرد و به همراه هنگ توپخانه عازم تهران شد. برطبق گزارش شهربانی مشهد « مقارن ظهر روز 7/6/20 قوای موتوریزه و پیاده و سواره و آتشبارهای شوروی به مشهد وارد، ساختمانهای ستاد لشگر و سربازخانه¬ها و شهربانی را متصرف و در حدود شصت نفر از افراد و سر پاسبانها و پایه-ورهای شهربانی را بازداشت نموده، در شهربانیها و کلانتریها افسر و سربازهای خود را قرار داد. آنچه اسلحه گرم و سرد اعم از شخصی و دولتی بود با خود برداشته، فردای آن روز پایه¬وران و افراد شهربانی را مرخص و امور شهربانی را در تحت نظر و مراقبت چند نفر از افسران خود واگذار لیکن کلانتریها تا چند روز در تصرف خودشان باقی بوده...» نیروهای شوروی همچنین توانسته بود در مدت زمان کوتاهی شهربانیهای سرخس، جنت¬آباد، باجگیران، درجز، بجنورد و همچنین چند کلانتری مرزی را به تصرف و روسای آنها را به اسارت درآورند. ورود قوای شوروی به مشهد سرآغاز وقایع ناخوشایندی بود که به سرعت گریبانگیر اهالی منطقه شد. به محض ورود آنها به مشهد وضعیت اقتصادی و بازرگانی و پیشه وری و خواربار مختل و«نان و قند و نفت و خواربار با نهایت سختی بدست می¬آید.» در گزارش اداره کل شهربانی مشهد از وضعیت شهر در پانزده روز دوم شهریور در خصوص اوضاع اقتصادی چنین آمده:« در 15 روز دوم شهریور نیز امور اقتصادی و بازرگانی و حمل و نقل و خواربار در مشهد مختل، بویژه نان و قند و شکر خیلی گران و کمیاب ...» شد. این تنها خسارات مادی بود، جنگ برای کشور تبعات دیگری هم داشت. در روز چهاردهم شهریور بر اثر اوضاع نابسامان شهر و فقدان امنیت لازم، برخی از زندانیان شهربانی مشهد با سرقت هفت قبضه تفنگ و مقداری گلوله از زندان فرار کردند. این علاوه بر ظلم و ستم هائی بود که نیروهای شوروی در حق اهالی روا می¬داشتند. رئیس اداره سیاسی وزارت کشور در گزارشی که در تاریخ 27 اردیبهشت 1321 به آن وزارت خانه ارسال کرده از شکایت فردی به نام قنبر دین پژوه از اهالی مشهد به استانداری آن استان سخن گفته است. در گزارش نامبرده آمده که فرد مذکور از کشته شدن فرزند خردسالش به هنگام بازی در اثر اصابت گلوله سربازان شوروی شکایت کرده است.
در هر حال با پیشروی قوای شوروی در خراسان، آنها پس از مدتی وارد سبزوار شدند. برطبق گزارش پاسیار دوم دیهیم کفیل شهربانی مشهد به اداره کل شهربانی کشور در تاريخ 4/10/1320 در خصوص تشريح وقايع استان در پانزده روز دوم شهريور 1320، با ورود قوای شوروی به سبزوار« ستوان یکم ذبیح الله نبوی رئیس حوزه نظام وظیفه آنجا در موقع ورود قوای شوروی و ستوان یکم دهدشتی رئیس امنیه آنجا متواری و ادارات نامبرده مسدود[شد.] ورود قوای شوروی به سبزوار چندان به مذاق اهالی خوشایند نبود و تبعات منفی به دنبال داشت. مردم سبزوار حضور نیروهای بیگانه را در شهر برنتابیده و لذا از همان لحظات ورود نیروهای شوروی به مقاومت در مقابل آنها پرداختند. علت آن بود که نیروهای ارتش شوروی بدون هیچ گونه هراسی به اموال مردم دست اندازی می¬کردند تا جایی که صفیه دولتی یکی از اهالی سبزوار که ملکش از سوی قوای شوروی تصرف شده به دادخواهی نزد نخست وزیر، وزارت کشور و نماینده شهر در مجلس شورای اسلامی روی می¬آورد. قوای شوروی گاه از این هم پا را فراتر می نهادند و بی¬شرمی و وقاحت را بدانجا می¬رساندند که با مراجعه به درب خانه¬ها تقاضای نامشروع می¬کردند. هرچند در برخی از مواقع از سوی فرمانداری تذکراتی به افسران عالیرتبه آنان داده می¬شد، اما آنها بی¬توجه و بی¬اعتنا به تنبیه در نظر گرفته شده مجددا این اعمال بی شرمانه را تکرار و موجبات خشم و وحشت مردم را فراهم می¬کردند. در گزارشی که دارائی سبزوار به وزارت دارائی با عنوان « رفتار افراد ارتش سرخ» ارسال کرده در این باره چنین آمده« افراد ارتش سرخ گاهی با مردم بدرفتاری می¬نمایند و بعضی شبها درب خانه¬ها رفته تقاضای نامشروع می¬کنند. از طرف فرمانداری در این خصوص اقدام و در نتیجه مذاکره با افسر آنان قرار شد این قبیل افراد تنبیه شوند لیکن باز دست از این عمل برنداشته و موجب زحمت و وحشت مردم هستند.»
هرچند مردم سبزوار تنها به دادن تذکر از سوی فرمانداری به نیروهای شوروی اکتفا نکردند. بنابرگزارش سرهنگ افشار قاسملو رئیس ژاندارمری سبزوار در تاریخ 27/2/1323 به ژاندارمری کل کشور که رونوشت آن برای وزارت کشور هم ارسال شده، عده¬ای ناشناس در رباط¬گز واقع در شمال روستای سلطان آباد از توابع سبزوار به عده¬ای سرباز شوروی حمله کرده و با کشتن یک نفر از آنان، سه قبضه تفنگ آنها را با خود بردند. در بخش¬هايی از سند مزبور چنین آمده« روز جمعه 10 ماه جاری در رباط¬گز دوازده کیلومتری شمال سلطان آباد اشخاص مجهول الهویه به یک دسته سرباز شوروی که گویا مامور نقشه برداری بوده¬اند حمله نموده، یک سرباز شوروی را مقتول و سه قبضه تفنگ آنها را برده¬اند...» شاهدان عینی هم خاطرات بس جالبی از حضور قوای شوروی بیان کرده¬اند. حمید سبزواری که خود شاهد درگیری مردم سبزوار در برابر اشغالگران بوده، در خصوص مقاومت و ایستادگی مردم درمقابل فساد اخلاقی نیروهای شوروی در خاطراتش چنین می¬گوید:« با ورود متفقین به ایران در برخی نقاط مقاومت¬ها و برخوردهایی بین مردم و نیروهای اشغالگر صورت گرفت؛ یک شب مردم یک سرباز روسی را خلع سلاح کرده بودند، عده¬ی زیادی را به این خاطر گرفتند تا پای اعدام بردند. خانواده اینها[بازداشت شدگان] چقدر ناراحت شده بودند حالا فردی شب در حالت مستی سرباز روس، اسلحه او را باز کرده بودند. مردم هیچ سازگاری با آنها نداشتند. احساس می¬کردند یک قومی آمده¬اند در اینجا که از نظر فرهنگی با اینها تناسب ندارند و بی¬عفتی را در آنجا رواج می¬دهند، [قوای شوروی]حتی به خانه¬های مردم می¬رفتند که اینها[مردم] عکس العمل نشان می¬دادند و همیشه این مسایل را داشتیم. این مدتی که اینها در خراسان بودند شبها مست می¬آمدند در کوچه و بازار....»
پیامدهای اشغال سبزوار
الف: قحطی و گرسنگی
اشغال سبزوار توسط قوای شوروی باعث کمبود ارزاق عمومی و گرانی بیش از حد قیمت کالاها و اقلام مورد نیاز مردم شد. جدای از غلات و نان دیگر کالاها چون قند و شکر و حتی پارچه¬های نخی و قماش هم نایاب شد. در گزارش¬های رسمی که از نقاط مختلف کشور در 22/9/1320 ارسال شده، قیمت گندم و نان افزایش بی¬سابقه¬ای یافته است چنانچه نرخ گندم 1800ریال، جو1300 ریال، نان منی 6 ریال و نان دست پز آزاد 16 ریال اعلام شده است. در ادامه همین تلگراف آمده که وضعیت نانوایی¬ها عادی نیست. این مساله تنها منوط به نان نبود بلکه بنابر تلگراف ارسال شده از سوی اداره دارایی سبزوار تحت عنوان « نایابی قماش در سبزوار» به وزارت خواربار چنین گزارش شده « قماش در آن محل پیدا نمی¬شود و عموم طبقات مردم از این حیث در مضیقه هستند.»
کمبود نان و متعاقب آن افزایش بی¬سابقه قیمت آن از چند دلیل ناشی می¬شد. دلیل عمده خرید محصولات جهت مصرف قوای متفقین در داخل و خارج بود. در ادامه سند قبلی در این باره آمده که « ارتش سرخ در شهر سبزوار پادگان گذارده¬اند و خواربار مورد نیاز را از بازار خریداری می¬کنند مخصوصا خرید نان آنها تاثیراتی در مردم نموده و بهای گندم از چندی پيش به این طرف خرواری یکصد ریال ترقی نموده، گوشت هم در نتیجه خرید ارتش سرخ گرانتر شده است.» این محصولات یا مستقیماً توسط نیروها و عمال شوروی خریداری می¬شد یا با واسطه از طریق افراد سودجو خریداری و به دیگر نقاط حمل می¬شد. در گزارشی که رئیس اداره کل بررسیها درباره اوضاع شهرهای همدان ـ شاهرود و سبزوار به وزارت دارایی کشور ارسال کرده، دقیقاً به این موضوع اشاره شده است. طبق مفاد این گزارش بانک ملی سبزوار در اقدامی به خرید بی¬رویه خواربار در شهر و ولایات مجاور به نرخ آزاد دست زده است و لذا این اقدام علاوه بر افزایش نرخ خواربار و گرانی آن، نایاب شدن برخی از محصولات را بدنبال داشته است. هرچند دراین زمینه از طرف پیشکاری استان نهم «خراسان» به بانک ملی سبزوار تذکر داده شده، اما بانک مذکور با بیان اینکه این ارگان مستقل و مستقیما از مرکز کسب دستور می¬کند همچنان به عمل خرید ادامه داده است. به طوری که « این اقدام تاثیر بسزایی در گرانی کالاها بخشیده و حتی در بعضی شهرستانها از قبیل سبزوار به کلی باعث نایاب شدن حبوبات گشته...دارایی سبزوار در گزارش خود اضافه كرده که ادامه این رویه علاوه بر وحشت مردم و ترقی بهای کالا، احتکار گندم يا حبوباتی که در دست زارعین است را فراهم نموده [است]» این موضوع در درخواست نخست وزیر ایران از نمایندگان سیاسی انگلیس و شوروی در تهران مبنی بر خودداری از خرید مستقیم ارزاق عمومی توسط قوای متفقین به دلیل ایجاد گرانی و کمیابی و رواج احتکار و اضطراب عمومی هم به خوبی منعکس شده است. در بخش هایی از این درخواست که مفصل هم هست چنین ذکر شده است:« ...یکی از مشکلاتی که امروز دولت ایران با آن مواجه است و با تمام قوا برای حل آن کوشش می¬نماید تامین خواربار عمومی است...از همین جهت از چندی قبل به موجب تصویب نامه هیات وزیران و هم در قانون منع احتکار صدور کلیه اجناس خوارباری از کشور ممنوع و احتکار و خودداری از فروش آن مستوجب تعقیبات کیفری سخت گردیده، ولی این اقدامات در صورتی به نتیجه صحیحی می رسد که دولت بتواند در تمام نقاط کشور معاملات این قبیل کالاها را زیرنظر داشته و از معاملاتی که به قصد صدور و سفته بازی و غیره است جلوگیری نماید. متاسفانه خرید مستقیم مامورین نظامی و غیرنظامی متفقین و یا مقاطعه کاران ایرانی که برای آنها معامله می¬کنند و با تضییقاتی که از طرف مامورین نظامی متفقین در حمل و نقل این اجناس از نقطه¬ ای به نقطه دیگر می¬شود، عملیات دولت ایران را خنثی و مشکلات غیر قابل حلی را ایجاد می¬نماید.» نخست وزیر در ادامه با شاهد مثال¬هایي جهت تایید سخنش ادامه می¬دهد که«.. معاملات مستقیم مامورین نظامی و غیرنظامی متفقین و یا مقاطعه کارانی که به نام احتیاجات ارتش متفقین معامله می¬کنند وضع خواربار را فوق العاده مشکل نموده و در نتیجه وحشت بی اندازه برای اهالی کشور ایجاد خواهد کرد که رفع آن برای دولت دشوار خواهد بود...»
علاوه بر این مهاجرت کشاورزان، عدم امکانات اولیه زراعی، کمبود وسایل حمل و نقل محصولات که ناشی از بی¬ثباتی اوضاع کشور بود کار را بیش از پیش با مشکل مواجه می¬ساخت. نیروهای اشغالگر بی اعتنا به وضعیت وخیم شهر مقادیر زیادی گندم، حبوبات و حتی حیوانات اهلی را خریداری و به خارج ارسال کردند. این مسئله تنها محدود به شهر سبزوار نبود. در سال 1322ش شوروی حدود یکصد هزار تن غله را از ایران خارج کرد. این مقدار جدا از غله¬ای بود که از دولت رسما خریداری شد. در 1323ش نیز دهها هزار تن غله از مرزهای ایران خارج شد.
با گذشت زمان وضعیت معیشت مردم سبزوار بدتر شد. رئیس دارائی شهرستان سبزوار در گزارش هفتگی خود در هفته اول دیماه 1320ش و با گذشت تقریباً چهارماه از اشغال کشور، اوضاع اقتصادی سبزوار را چنین توصیف کرد. « اوضاع اقتصادی و امر خواربار صورت خوبی نداشته، نرخ خواربار روز به روز رو به ترقی می باشد» پیرو همین گزارش در هفته دوم دیماه باز هم تأکید شده بود که « اوضاع اقتصادی مانند پیش در نتیجه کسادی بازار تجارت صورت خوشی نداشته، خواربار نیز گران و رو به ترقی می¬باشد.» این مساله در سال¬های بعد هم ادامه و بهای کلیه کالاها تا پنجاه درصد افزایش یافت.
در اطراف و توابع سبزوار وضع بهتر از این نبود، در اسناد موجود درباره وضعيت اسفراين در23 بهمن 1321ش اين¬گونه بیان شده است:« دو سه روز است نان پیدا نمی¬شود و اغلب به واسطه گرسنگی می-میرند، تمام دکاکین نانوایی به واسطه نبود گندم بسته است، دویست خروار گندم از قرار مسموع حواله شده، اهالی انتظار نان را دارند.»
این وضعیت دولت را بر آن داشت تا جهت رفع کمبود نان و شلوغی صف¬های حاصل از آن به پخت نان ماشینی که به «نان سیلو» معروف شد دست زند. این نان از مرغوبیت بسیار کمی برخوردار بود، به طوری¬ که حتی باعث امراض گوناگون و حتی کشته شدن چند نفر شد. در نان¬های موجود هر چیزی پیدا می¬شد به جزگندم و داخل آن پر از شن و سنگ ریزه بود. تلگراف کوتاه از وضعیت سبزوار در مورخ 11/6/1321ش، گویای این مطلب است. «سبزوار – 11/6 (واصله شب دوازده شهریور) شن نان مرتفع نشده، نجویده توی نان مرئی، اهالی ناراضی»
جیره بندی کالاهای اساسی هم چندان موثر واقع نشد چرا که کالاهای جیره بندی در بازار آزاد به چند برابر قیمت به فروش می¬رسید، این موضوع باعث شد تا عده¬ای از متنفذین محلی با سوء استفاده از ناآگاهی مردم، سهمیه آنها را از حکومت گرفته و با قیمتهای گزاف به خودشان مي¬فروختند. وضعیت معیشتی مردم زمانی بدتر شد که بر اثر عدم بارندگی، مقدار برداشت محصول افت هم کرد، در این موقع قیمت گندم و جو دو محصولی که در سبزوار بیشتر کشت می¬شد چنان افزایش ¬یافت که خانواده¬های بی-بضاعت قادر به خرید آن نبودند. برخی از اشخاص متمکن با سفر به نیشابور و دیگر شهرها، مقداری غله جهت تهیه نان خود خریداری کرده و با خود می¬آورند اما اکثریت توانایی چنین کاری را نداشتند. در نتیجه «روحیه مردم به واسطه گرسنگی و بیچارگی خوب نیست.»
اوضاع نابسامان اقتصادی سبزوار نه تنها در زمان حضور متفقین بلکه پس از خروج آنها از ایران هم تغییری نکرد، برطبق گزارش تلگرافی در 15/10/1326ش از سبزوار براثر عدم بارندگی و کمبود غلات و همچنین عدم تحویل گندم توسط اداره دارایی به خبازیها، نرخ گندم از سه کیلو نه ریال به تدریج به هجده ریال افزایش یافت. حمید سبزواری با مقایسه فقر و فلاکت مردم در زمان رضاشاه و زمان اشغال سبزوار توسط نیروهای شوروی، از ورود متفقین به ایران تحت عنوان زلزله و حادثه¬ای ناگوار یاد کرده است. او که خود طعم گرسنگی در این دوران سخت را چشیده، درباره خارج ساختن غلات سبزوار، گرسنگی مردم، پخت نامناسب نان و اوضاع اقتصادی حاکم بر مردم این شهر چنین توضیح می¬دهد.« ...افرادی که گرسنه¬تر از ما بودند به جان مردم خراسان و به خصوص جان [مردم] سبزوار ما افتادند. غله را می¬خریدند و می¬بردند نان گیر نمی¬آمد، به سختی مردم می¬توانستند یک لقمه نانی تهیه کنند، نانی که همه چیز داشت جز گندم معلوم نبود که چی به دست مردم می¬دهند. اگر این نان یک شب می¬ماند و همان طوری که از تنور درآمده نمی¬خوردند، روز دیگر مثل سنگ می¬شد که خورده نمی¬شد و از داخل آن هر چه بگویی درمی آمد گاهی می دیدی زنبور در می¬آید، پای عنکبوت در می¬آید، ته انبارها را خالی می¬کردند و می¬دادند مردم. مردم می¬خواستند ...آن سال را بگذرانند. عده¬ای که دستشان تنگ بود ناگزیر بودند و آن نان را می¬خریدند و می خوردند. برای خریدن نان هم صد نفر در دکان هر نانوا بر سر و کول هم سوار می شدند و چقدر نوامیس مردم زیر دست و پای له می¬شدند تا یک قرص از نان را می¬توانستند پیدا کنند، دعواهایی می¬شد. مصیبتهایی که در آن موقع داشتیم خدا می¬داند این وضع ادامه داشت تا وقتی که متفقین در ایران بودند، گندم را می بردند و جز فلاکت و فقر چیزی حاصل مردم نشد و حتی می-خواهم بگویم سبزوار را کویر کردند؛ در جنوب سبزوار درختچه¬هایی داشت که اینها همه را[مردم] درآوردند و سوزاندند...چون نفت آنها را انگلیسیها می بردند، روسها می بردند مردم چیزی گیرشان نمی آمد... گندم سبزوار را می کشیدند می بردند. زراعت سبزوار زیر پای اینها له شد تمام شد، از بین رفت. هرچی که شما فکر می¬کنید ستم به این خراسان شد. مخصوصا اینجا که عده¬ای بودند خرید می¬کردند برای قشون سرخ و مردم تا اینها بودند نمی توانستند گندم را بخرند... مردم آرزو می¬کردند که ماه محرم و صفر بیاید که مردم اطعاماتی[نذوراتی] داشتند به خاطر این ایام ... وضع معیشتی مردم خیلی خراب بود به طوری که یک نفر فقط به یک لقمه نان خشک اگر به او می دادند این می¬آمد در خانه خدمتکاری می-کرد، کهنه پاره های این خانواده متعین[متمول] را اگر به آنها می دادند تا وقتی که جان داشتند از آن استفاده می¬کردند، روی چشم خود می¬گذاشتند و برای صغیر و یتیم خودش می بردند. مردم خیلی در تنگنا بودند اصلا من نمی توانم بگویم ...»
ب: افزایش ناامنی و راهزنی
از دیگر پیامدهای ورود نیروهای شوروی به سبزوار، افزایش ناامنی و سرقت¬های مکرر در شهر بویژه در روستاها و راههای مواصلاتی بود. علت این بود که با ورود قوای شوروی به سبزوار ماموران امنیه شهر و نیروهای تحت فرمان آنها یا فرار کرده و یا تسلیم قوای اشغالگر شدند. چون امنیت شهر به نیروهای تازه از راه رسیده واگذار شد آنها به علت عدم آشنایی با سارقین و راهزنان محلی و همچنین عدم شناخت منطقه نتوانستند به خوبی امنیت و آسایش مردم را فراهم سازند. این مسئله با گذشت زمان و حتی دخالت نیروهای ژاندارمری هم مرتفع نشد، چرا که عده آنها بسیار اندک بود. گزارش ارسالی از سوی ژاندارمری سبزوار به اداره کل امنیت کشور دقیقا به همین نکته اشاره دارد« اقدامات ماموران امنیه هنوز مانع شرارت دزدان نشده و مردم آسوده نیستند و دزدان مسلح به دهستانها هجوم می¬برند و عده امنیه برای جلوگیری اشرار کافی نیست» در گزارش دیگری که در خصوص ناامنی سبزوار در مورخ6/7/1321 به اداره کل ژاندارمری ارسال شده هم چنین ذکر شده که « با جدیتی که از طرف مامورین امنیه و مخصوصا فرمانده گروهان برای سرکوبی اشرار می¬شود باز در خارج به هیچ وجه مردم آسوده نیستند و در تمام بخش¬ها مرتب عده¬ای دزد مسلح به دهستانها هجوم می¬برند، باید گروهان سبزوار کاملا تقویت شود.»
خوشبین رئیس دارایی شهرستان سبزوار نیز درگزارش ارسالی خود درباره اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سبزوار در 15 روز دوم شهریور 1322ش، وضعیت امنیت شهر را این¬چنین توصیف می¬کند.« در این چند روز سارقین مسلح از هر طرف راههای مردم دهستانها را تهدید و با اینکه از طرف ژاندارمری اقدام جدی می¬شود باز به واسطه اینکه عده ژاندارم مطابق با احتیاجات کنونی این شهرستان نیست ساکن دهستانها آسایش ندارند و همواره مورد تهاجم و غارت واقع می¬شوند...» از این رو در گزارش شورای شهرستان تقاضا شده بود که عده¬ای ژاندارم به گروهان ژاندارمری اضافه گردد تا در زمان هجوم به دهستانها «فوری عده کافی برای تعقیب آنها باشد و نسبت به این قسم توجه مقامات مربوطه را جلب فرمایند.» ارسال این گزارش¬ها باعث شد تا رئیس اداره بررسیها در تلگرافی خیلی فوری به اداره کل ژاندارمری چنین بنویسد: « پیرو شماره 160/710-6 مهر1321 گزارش اخیر دارائی شهرستان سبزوار حاکی است در این چند روزه سارقین مسلح اهالی دهستانها را در عرض راه تهدید و با این که از طرف ژاندارمری اقدام جدی می¬شود باز به واسطه اینکه عده ژاندارم مطابق با احتیاجات کنونی آن شهرستان نیست ساکنین دهستانها آسایش ندارند و همواره مورد تهاجم و غارت واقع می¬شوند. مخصوصا گاهی اتفاق می¬افتدکه فرمانده ژاندارمری ناچار می¬شود افراد ژاندارم مامور جمع آوری غله را به تعقیب دزدان اعزام دارد و این خود لطمه بزرگی به جمع آوری گندم وارد می¬آورد. چون موضوع امنیت و جمع آوری غله هر دو از مسائل مهمه و حیاتی کشور می¬باشد مراتب به قید فوریت به اطلاع آن اداره کل میرسد. خواهشمند است قدغن فرمائید از نتیجه اقدامی که مقرر خواهند فرمود لطفا این اداره را مستحضر دارند که پاسخ دارائی سبزوار داده شود و این موضوع موجد بهانه¬ای در امر جمع آوری غله نگردد.»
آنچه از این گزارش و گزارشهای بعدی بر¬مي¬آيد این است که مقامات چندان هم به فکر جان و مال مردم نبوده، بلکه برکاهش یافتن مقدار مالیاتها ناشی از کسادی بازار تجارت و تأخیر در وصول مالیاتهای مشمولین خارج شهر تأکید داشته¬اند و چنانچه از مرکز استان درخواست قوای بیشتر جهت مقابله با دزدان می¬کرده¬اند به این علت بوده است. علت دیگر افزایش ناامنی، دست¬یابی خوانین و اشرار منطقه به اسلحه گرم بود. با ورود نیروهای متفقین به پادگانهای سبزوار، سربازان از ترس اسلحه¬ها را بر زمین گذاشته و فرار کردند. در این موقع اشرار از فرصت استفاده کرده و اسلحه¬ها را جمع آوری کردند. به عنوان مثال در آشوب و درگیریهای بوجود آمده، خان منطقه فرومد توانست هفت الی هشت قبضه اسلحه برای خود تهیه نماید. او و نیروهایش با یورش به روستاها کلیه اموال آنها اعم از منقول و غیر منقول را غارت کردند. آنها همچنین با کمین در راهها، مانع عبور کاروانهای تجاری شده و آنها را چپاول می¬کردند و این خود از عوامل رکود تجارت بود به طوری که در گزارش اداره دارائی سبزوار به تاریخ شانزدهم بهمن 1320 چنین آمده« وضع تجارت خوب نیست» حميد سبزواري در خاطراتش درباره هرج و مرج پس از ورود قوای شوروی به سبزوار چنین مي¬گويد:«پس از ناامنی جاده¬ای، ناامنی در دهات بود که به خانه ها حمله می-کردند. اثاث البیت مردم فقیر دهات را می¬بردند. عامل اصلی هم در این جریان خوانین بودند، به علت اینکه این خوانین اسلحه¬ها را برداشتند. در این زمان من شاهد بودم که خان فرومد هفت هشت قبضه اسلحه گرفته بود و خودش تیمی تشکیل داده بود می¬فرستاد و از دهات باج می¬گرفتند سهم خانی می-خواستند. از کسانی که گوسفند و شتر به صحرا می بردند اینها را می¬گرفت و هر شش ماه یک بار خودش می¬فروخت.» غارت و چپاول تنها شامل اموال نقدی و جنسی مردم نمی¬شد بلکه اشرار و در راس آن خان، دختران خانواده را بالاجبار به عقد و صیغه خود درآورده و گاه تجاوز به عنف هم می-کردند.
سخن خود را در این بخش با گزارش اداره دارایی سبزوار به اداره کل ژاندارمری در آبان ماه 1321ش درباره ناامنی توابع سبزوار خاتمه می¬دهیم.« درحدود کوه¬میش یک نفر موسوم به حسن پارسی مرتباً مشغول سرقت است، در بخش جوین نیز عده زیادی سارق با افراد ژاندارمری در زد و خوردند و اسامی آنان تاکنون معین نشده است. حوالی صفی آباد هم دچار ناامنی است.»
ج: رواج امراض و بیماری
رواج بیماریهای صعب العلاج، کمبود دارو و افزایش قیمت آن، ظلم و تعدی دارو فروشان، عدم تأمین دارو توسط مردم به خاطر فقر و فلاکت، عدم وجود وسیله نقلیه جهت انتقال پزشک به روستاها همگی پیامد ورود نیروهای اشغالگر شوروی به سبزوار بود. از امراض و بیماری که سربازان شوروی با خود به ارمغان آوردند تیفوس، تیفوئید و نوعی حصبه بود که بیشتر مردم سبزوار به آن مبتلا و در نتیجه عده زیادی در اثر این امراض مردند. با اشغال خراسان و سبزوار توسط قوای شوروی عده زیادی زن لهستانی که شوهران آنها در جنگ کشته شده بودند وارد منطقه شدند، عدم مقید بودن آنها به مسائل اخلاقی و وجود جوانان هوسباز باعث شیوع بیماریهای لاعلاج شد چنانچه « بسیاری از جوانان سبزوار مبتلا به بیماریهای واگیردار شده و فوت کردند.» با آشکار شدن بیماری و امراض اگر وضع بهداشت و درمان خوب بود امکان داشت در همان روزهای اولیه از شیوع آن جلوگیری گردد؛ اما متأسفانه وضع بهداشت در شهرستان به واسطه کمبود دارو مناسب نبود و قیمت دارو هم روز به روز افزایش می¬یافت. این وضعیت در دهستانها و روستاهای مجاور بدتر بود چرا که رئیس بهداری به واسطه نداشتن وسیله نقلیه نمی¬توانست در ابتدای شیوع بیماری در محل حاضرگردد. برطبق گزارش موجود از بخش داورزن(ازتوابع سبزوار) در شب دوم دیماه 1320ش بر اثر شیوع مرض آبله، اطفال و کودکان بسیاری فوت کردند.
گزارش ارسالی توسط اداره دارایی سبزوار به وزارت دارایی که توسط آن وزارتخانه به وزارت بهداری ارجاع داده شده از وضعیت نامطلوب بهداشت سبزوار حکایت دارد. در بخشی از گزارش مذکور آمده « وضع بهداشت البته خوب نیست و با اینکه آقای دکتر شمس¬آوری، رئیس بهداری استان نهم[خراسان] برای رسیدگی به سبزوار آمدند و دستورهایی هم داده¬اند لیکن تنها دادن دستور کافی نیست، پزشک سیار و داروی کافی لازم دارد که در سبزوار نیست و بیمارستان هم چون بودجه¬اش تمام شده مریض نمی¬پذیرد. در دهستانها وضع مردم بسیار بد است به طوری که اطلاع حاصل شده دریکی از دهستانهای جوین مأمور بخشداری دچار سفلیس بوده و یک نفر او را حجامت کرده و با شیشه و تیغ مردم دیگر را در یک ده حجامت می¬کند و اکنون عده زیادی زن و مرد و بچه مبتلا شده و اگر بزودی جلوگیری نشوند ممکن است تمام مردم بخش جوین که دارای سی هزار نفوس است مبتلا شوند.»
جالب اینجاست که اداره بهداری سبزوار به جای رسیدگی و پیگیری این مسأله، گزارش¬هایی خلاف واقع درباره وضعیت نامطلوب بهداشت در سبزوار را به مقامات اعلام می¬کرده است. خوشبختانه این مطلب پنهان نماند و اداره بهداری سبزوار و به موازات آن وزارت بهداری مورد توبیخ قرار گرفتند. با مأموریت یافتن یکی از روساء ادارات مرکزی شهرستان مبنی بر تفحص در این باب، وی گزارشی از وضعیت بهداشت دارو و رواج امراض و بیماری در سبزوار تهیه کرده است. در بخشی از گزارش مذکور چنین ذکر شده:« پاسخ نامه 160/9093 تاریخ 22/6/21 استحضاراً بعرض می¬رساند، وضع بهداری این شهرستان برخلاف آنچه از وزارت بهداری اطلاع داده¬اند چندان رضایت بخش نیست. داروی رایگان تا جایی که ممکن باشد به مرضای بی¬بضاعت نمی¬رسد. در این شهرستان خصوصاً در دهات اطراف مالاریا فوق¬العاده شایع و تاکنون به استثنای سال گذشته که مقداری کپسول و آمپول آن در یکی از دهستانها «دهستان کوه میش» پخش شد دیگر اقدامی برای اطفاء این مرض در دهات به عمل نیامده و در شهر هم با آن¬ که به قرار معلوم مبارزه برای بهداری ممکن است اقدامی از قبیل پخش داروی رایگان به اشخاص بی بضاعت معمول نگشته است. بهداری این شهرستان بلامتصدی است. دوا فروشان سبزوار هم هر یک به نوبه خود معالجه امراض می¬نمایند. دوا فروش دواخانه بهداری مستقیماً نسخه به مريض می¬دهد، وضع بیمارستان نامطلوب و از حیث دارو و غذا و سایر هزینه¬های لازم در مضیقه و سختی است.»
با گذشت زمان نه تنها وضعیت بهتر نشد بلکه وضع دارو بدتر هم شد. با رفتن دکتر پیروز نامی از شهر سر و کار مردم با دو نفر پزشک غیرمتخصص و پزشکان سنتی افتاد. این وضعیت تا آنجا پیش رفت که خوشبین رئیس دارایی شهرستان سبزوار در گزارشی که به اداره کل بررسیها ارسال کرده از بدتر شدن وضعیت دارو در شهرستان ابراز ناامیدی و بیان کرده که هیچ گونه امید بهبودی وضعیت نیست.
د: دخالت در مسائل سیاسی«انتخابات»
از دیگر پیامدهای ورود متفقین به کشور، دخالت آنها در مسائل سیاسی داخلی بود. مداخله آنها به حدی بود که گاه آزادی عمل را از ادارات دولتی و مأموران حکومت سلب می¬کرد. به عنوان مثال آنها در انتخابات هر شهری دخالت و کاندیدایی را که با سیاست¬های آنها همراه بود تقویت و گاه مخالفین نامزد خود را با هر بهانه¬ای که بود از آن شهر تبعید می¬کردند. در ابتدا متن دو سند را در خصوص این دخالت¬های ناروا در استان خراسان تشریح کرده و سپس به دخالت¬های قوای شوروی در جریان انتخابات دوره چهاردهم مجلس در سبزوار می¬پردازیم:
سند اول نامه وزیر امور خارجه به نخست وزیر در مورد مخالفت مقامات شوروی مقیم ایران با معرفی یک افسر ایرانی به عنوان فرمانده لشکر شرق می باشد. متن نامه که در تاریخ نهم دیماه 1321 ارسال شده به این قرار است:« جناب آقای نخست وزیر- رئیس اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه گزارش می¬دهد که سرکار سرهنگ(...) که از طرف وزارت جنگ به سمت فرماندهی لشکر شرق تعیین شده بود به آقای SOLOD دبیر نخست سفارت کبرای شوروی چندی قبل معرفی و تقاضا شده بود سفارش نامه لازم برای رفتن او به مشهد به ایشان داده شود و ضمنا نامبرده را به محل معرفی نمایند. آقای سولود اظهار داشته است سفارش نامه لازم نیست ولی مراتب به فرماندهی شوروی درمشهد تلگراف می¬شود. در دوم دیماه جاری در ملاقاتی که آقای سولود با رئیس اداره دوم سیاسی می¬کند اظهار می¬دارد به سرکار سرهنگ(...) اطلاع دهید به مشهد حرکت نکند، زیرا فرمانده شوروی در مشهد تلگرافی پاسخ داده که دیگری را به جای ایشان تعیین و اعزام دارند...- وزیر امور خارجه»
سند دوم تلگراف علی منصور استاندار وقت خراسان به نخست وزیر در خصوص مخالفت¬های سفارت شوروی و انگلیس با انتخاب برخی از نامزدهای وکالت مجلس به دلیل مخالفت نامبردگان با دول مذکور می¬باشد. هر چند تاریخ سند ذکر نشده اما از قراین بدست می¬آید که مربوط به انتخابات مجلس چهاردهم است. متن سند به قرار ذیل می¬باشد: « ...دیروز عصر سرکنسول شوروی مجددا راجع به ... مذاکره و اظهار داشت که سفارت شوروی و انگلیس متفقا عضویت ایشان را در مجلس منافی دولت و حسن روابط می¬دانند و تقاضا دارند از انتخابش صرف¬نظر شود. در باب....و.... نماینده تربت هم اظهاراتی نموده که چون دلائلی در میان نبوده با پاسخ هائی که داده شد رفع شد. اما در موضوع آقای ... می¬گفت: نطق های ایشان در مجلس و رویه¬ای که اتخاذ کرده بودن خصمانه بوده؛ پس از تذکرات زیاد و اشاره به صحبت های سابق که خاطر نشان شد جریان انتخابات مشهد برطبق قانون قریب خاتمه است، قرائت آراء مشهد شروع شده یک[یا] دو روز دیگر به کلی تمام می¬شود و به هم زدن آن غیر مقدور می-باشد. سرکنسول گفت: پس از این که نتیجه سابقه را به سفارت خود گزارش داده، حالا این طور دستور رسیده بالاخره قرار شد مراتب به جنابعالی تلگراف شود تا با یک تصمیم خاص از نقطه نظر سیاست دولت تنها نسبت به شخص.... اقدامات مقتضی بفرمایند. سرکنسول انگلیس نیز دیشب صحبت نمود و در همین زمینه پاسخ داده شد . حال متمنی است نظر به این که به هم زدن انتخابات به هیچ وجه صورت قانونی نداشته و مصلحت نیست در مورد آقای ... اقدام خاص بفرمائید که خودش وکالت را قبول نکرده یا استعفاء بدهد و یا این که در صورت امکان رفع اشکال بشود. حائزین اکثریت در انتخابات حوزه مشهد عبارت است از ....و....و....و.... ضمنا مستحضر باشد که سرکنسول شوروی نسبت به (...) هم که قرار معلوم شخص پنجم خواهد بود نظر خوبی نداشته...»
اما در سبزوار سال 1322ش مصادف با برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی بود. در این دوره از انتخابات آقایان عبدالقدیرآزاد، سید محمد طباطبایی، محمد پروین گنابادی، میرزا حسن متولی و عده¬ای دیگر نامزد شدند و تبلیغات وسیعی را جهت اخذ آراء مردم آغاز کردند. نکته حائز اهمیت دخالت¬های مستقیم نیروهای شوروی مقیم سبزوار در این دوره از انتخابات است. گزارش ارسال شده به وزارت کشور به خوبی این حقیقت را آشکار و نشان از آگاهی و هوشیاری چند تن از سیاسیون سبزوار دارد. متن گزارش به این قرار است: « ضمن جریان انتخابات سبزوار سرکنسول شوروی شکایت نمود چند نفر در سبزوار بر ضد شوروی تظاهرات و تشبثات میان مردم مخصوصاً در بازار نموده تحریکات می¬کند و تعقیب آنها را تقاضا نموده، از فرمانداری سبزوار نیز گزارش رسیده مبنی بر اینکه اسماعیل وجدی و چند نفر دیگر برخلاف انتظامات رفتار و در میان بازار تحریکات نموده به این عنوان که نباید گذاشت به میل شورویها نمایندگان بلشویک از سبزوار انتخاب شوند باید انتخابات را به هر قیمتی شده برهم بزنیم کنسول شوروی مقیم سبزوار فرمانداری را ملاقات کرده، تعقیب محرکین را خواسته بودند به فرمانداری پاسخ داده شد با اجرای لازم در صورت صحت مطلب طبق دستوری که از طرف دولت نسبت به موارد صادر شد اقدام نماید بنابراین فرمانداری پس از خاتمه انتخابات شهر «سبزوار» و چهار حوزه که فقط در یک حوزه شمارش آن باقی بوده، پنج نفر محرکین قضیه را بازداشت به مشهد فرستاد.» پنج تن بازداشت شده اسماعیل وجدی، حسین مجمع الصنایع، سلیمان صبوری، میرزا حسین علوی و میرزا علینقی علوی بودند. بنابرگزارشی که ستوان یکم شاهین فرمانده گروهان ژاندارمری سبزوار به فرمانداری این شهرستان ارسال کرده است سه نفر اخیر با عزیمت به روستای ششتمد با تحریک اهالی از برگزاری انتخابات و در واقع از انتخاب نامزد مورد نظر شوروی¬ها جلوگيري كردند. فعالیت¬های آنها به حدی بوده که حتی به درگیری مسلحانه هم انجامیده و بنابر گزارش مزبور میرزا علینقی علوی حتی به سوی حسن متولی از نامزدهای انتخابات تیراندازی کرده است، هرچند این مساله چندان هم واقعیت ندارد و ناشی از مبالغه گزارش دهنده می¬باشد. در هر حال آن چه از سوی فرستاده شهربانی شورش و اغتشاش خوانده شده باعث شد تا نامبرده در پایان گزارشش را این گونه خاتمه دهد: « بنابراین به منظور حفظ انتظامات محلی و جلوگیری از شرارت این گونه اشخاص و عبرت سایرین اولا تقاضای تعقیب و ثانیا تقاضای تبعید آنها را از این محل دارد.» لذا نامبردگان از سوی ژاندارمری سبزوار بازداشت و به شهربانی منتقل شدند.
از مخالفین سرسخت متفقین عبدالقدیر آزاد بود. او پس از جدایی از حزب توده، با همکاری دوستانش که سابقه مخالفت با حکومت پهلوی را داشتند، حزب استقلال را در مهرماه 1320 تأسیس کرد. روزنامه آزاد ارگان این حزب بود. طبق آنچه آنها خود اعلام کرده بودند حزب استقلال حزبی ملی بود که با تکیه بر نیروی مردمی با هرگونه دخالت نیروهای خارجی در ایران مخالفت می¬کرد. در این زمان که آزاد خود از سبزوار نامزد انتخابات شده بود، با درج مقالاتی در روزنامه¬اش اقدامات متفقین را مورد انتقاد و مطالبی را علیه آنها به چاپ رساند. در مکاتبه بولارد وزیر مختار انگلیس در ایران با مرتضی قلی خان بیات نخست وزیر وقت ایران در تاریخ 21 بهمن 1323ش دقیقا به فعالیت¬های روزنامه آزاد اعتراض کرده و چنین آمده:« محترما توجه آن جناب را به یک سرمقاله¬ای که در روز سه شنبه گذشته هفده بهمن در روزنامه آزاد به طبع رسیده است معطوف می¬دارم. مقاله مزبور حاوی نسبت¬های کذبی است که بر علیه متفقین در موضوع راهسازی و خواربار می¬باشد، جمله مورد بحث به مضمون ذیل است.(میلیون¬ها برای راه شوسه خرج کردیم در 1321 و 1322 هرچه آذوقه داشتیم بردید و خودمان در گوشه خیابان از گرسنگی می¬مردیم.) به طوری که آن جناب مسبوقند، آسفالت جاده¬ها به خرج متفقین به عمل آمده و وجه آن از خزانه داری انگلیس تادیه شده است. دادن این نسبت که در سال 1321 و 1322 متفقین کلیه خواربار ما را برده¬اند نیز برخلاف حقیقت است، نظر به آگهی و تذکری که از طرف فرماندار نظامی خطاب به مطبوعات اخیرا طبع و منتشر شده است، دوستدار از آن جناب خواهشمند است که بر علیه روزنامه آزاد و بر علیه اشخاصي که مسئول این تهمت های زشت بر علیه متفقین ایران می باشد اقدام فوری به عمل آورند...» ادامه فعالیت¬های عبدالقدیر بر علیه متفقین و در راس آن دولت انگلیس سفارت آن کشور را برآن داشت تا در تاریخ 27 اسفند 1323 در گزارشی به نصرالله انتظام وزیر امور خارجه با بیان توضیحی در خصوص این که روزنامه آزاد از زمان تاسیس با نام¬های متفاوت به فعالیت خود ادامه داده و هرگز انتشار آن قطع نشده و حتی واژه (آزاد) در سمت راست صفحه اول تمامی روزنامه¬ها نوشته می¬شده است، این رویه را باعث استهزاء آشکار قدرت و حاکمیت فرماندار نظامی می¬خواند. منظور سفارت انگلیس این است که در واقع دولت ایران را تحریک و مجاب نماید تا روزنامه آزاد را با هر عنوانی که منتشر می¬شود توقیف نماید لذا در ادامه گزارش سفارت آمده که« مدیر روزنامه که شخصی است موسوم به عبدالقدیر آزاد مقالات مسلسلی را در هر یک از پنج روزنامه اسما مختلف مورد بحث به امضای خود درج کرده است...» در پایان گزارش، سفارت انگلیس با تحریک دولت ایران در توقیف روزنامه آزاد و شکایت از این مساله به نوعی از تهدید هم بهره برده شده است « ...موقعی که نماینده دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان بر علیه زشت گویی¬های مطبوعات ایران اعتراض می¬نماید یا به اعتراضات او به کلی توجهی نشده و یا مواجه به اتخاذ رویه¬ای می¬شود که به کلی بی اثر و سبب استهزای خود دولت شاهنشاهی می¬گردد. اعم از این که علت این وضع امور عدم تمایل و یا عدم توانایی دولت شاهنشاهی به حفظ منافع یک دولت متفق باشد؛ نتیجه عملی آن قهرا یک اثر تاسف آوری را در دولت اعلی حضرت پادشاه انگلستان خوهد داشت...»
فعالیت¬های عبدالقدیر آزاد علیه نیروهای متفقین بود که مانع راهیابی او به مجلس در این دوره شد. در گزارشی که میرفخرایی فرماندار سبزوار به استانداری استان نهم «خراسان» ارسال کرده، از آزاد و دوستانش به عنوان عده¬ای مفسده جو یاد شده که قصد ایجاد شورش و انقلاب داشته¬اند. منظور میرفخرایی از شورش آزاد و دیگر بازداشت¬شدگان، فعالیت¬های آنها علیه سیاست¬های متفقین و بویژه شوروی در سبزوار است. جهت روشن شدن بیشتر موضوع بخش¬هایی از گزارش میرفخرایی به وزارت کشور را عیناً نقل می¬کنیم تا حق مطلب بهتر ادا گردد.« این عده و اشخاص دیگر که هنوز دستگیر نشده و تحت تعقیب می باشند از مدتی پیش مشغول تحریکات و تبلیغات سیاست خارجی بوده و از آزادی بیشتر که طبعاً در جریان انتخابات پیدا شده به بهانه انتخابات سوء استفاده نموده و در معابر و محافل علناً به بدگویی از مقامات خارجی پرداخته، اذهان را مشوب و در اینجا فتنه و فساد کوشش داشتند آقایان صاحب¬منصبان شوروی ضمن ملاقات این قسمت را اشاره و تقاضای جلوگیری نمودند با این حال چون تصور می¬رفت دستگیری اشخاص در جریان انتخابات شاید به مصلحت نباشد موضوع را افشاء ننموده لیکن به بعضی از محارم آنها بصورت دیگر نصیحت و موعظه که این عده را از ماجراجویی بازدارند متأسفانه به بهانه انتخابات تبلیغات آنها بر ضد متفقین و تحریک افراد جاهل به شرارت رو به ازدیاد گذاشته از بخشها نیز همدستان آنها علناً مشغول به این تبلیغات دولت شوروی شدند. در این حین مقامات رسمی دولت شوروی در مشهد به استانداری استان نهم مراجعه و بالنتیجه دستور تلگرافی به دستگیری آنها و اشخاص دیگر از استانداری واصل و پس از خاتمه جریان انتخابات سبزوار چون ممکن بود ایام عاشورا و عزاداری را دستاویز اغتشاش و فساد قرار دهند اقدام به دستگیری و تعقیب پنج نفر گردید چند تن همدستان آنها نیز پس از تحقیقات لازم مورد تعقیب قرار خواهند گرفت.» در گزارش دیگری که همین شخص به استانداری خراسان ارسال کرده با برشمردن خدمات و شرح فعالیت¬هایش در جریان انتخابات چهاردهم مجلس، معترضین به مداخلات نامشروع شوروی در انتخابات را مشتی مفسدجو و محرک آنها را عبدالقدیر آزاد معرفی کرده است.
هرچند گزارشهای بعدی حاکی از آن است که بازداشت شدگان مدت زیادی در بازداشت نماندند و با گرفتن التزام کتبی مبنی بر اینکه منافی سیاست دولت فعالیتی انجام ندهند آزاد شدند.
نتیجه
ورود قوای متفقین(شوروی) به سبزوار باعث فلاکت و بدبختی مردم شد. در همان روزهای آغازین این ورود اقلام اساسی و مایجتاج اهالی رو به کمبودی رفت، علت آن بود که نیروهای بیگانه و یا دلالان خودفروخته تا توانستند این کالاها را خریداری و از شهر خارج کردند. از آنجا که راههای مواصلاتی به شهر تحت تصرف درآمده بود و ورود و خروج کالا تا حد زیادی کم شده بود، تجارت رو به کسادی رفت، اهالی دچار مشکلات عدیده¬ای شدند، زارعین و کشاورزان در روستاها امنیت خود را از دست دادند چرا که سویی اشرار منطقه در هرج و مرج بوجود آمده تعدادی اسلحه بدست آورده و نابهنگام بر مردم می¬تاختند، خوانین هم که تا توانستند اموال و نوامیس را به تاراج بردند. نیروهای بیگانه که جایگزین قوای امنیه شده بودند به علت ناآشنا بودن به وضعیت منطقه و اشرار محلی کاری نتوانستند کاری از پیش برند. با ورود قوای شوروی امراض لاعلاج در شهر شیوع یافت. در بخش داورزن( ازتوابع سبزوار) بر اثر شیوع مرض آبله، اطفال و کودکان بسیاری فوت کردند، اگر به محض رویت نشانه¬ و علائم بیماری در منطقه و یا محلی پزشک و دارو اعزام می¬شد می توانست از شیوع این امراض جلوگیری شود، اما متاسفانه نه دارویی وجود داشت و نه وسیله¬ای جهت اعزام نیروهای پزشکی، چرا که تمام امکانات در اختیار نیروهای شوروی قرار گرفته بود. قوای بیگانه به این مقدار هم اکتفا نکردند بلکه شرارت را به حدی رساندند که اموال مردم را بدون اجازه مالکان آن تصرف می¬کردند و حتی با مراجعه به درب منازل تقاضای نامشروع می¬نمودند. دخالت¬های نابجا در امور سیاسی و اداری شهرستان هم فضای نسبتا آرام شهر را متلاطم ساخت. آنها در جریان انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی با طرفداری از برخی از نامزدها مانع از راهیابی مخالفانشان به مجلس شدند. در این دوره عبدالقدیر آزاد نامزد انتخابات چون سلسله مقالاتی بر علیه قوای بیگانه در روزنامه آزاد منتشر ساخت نتوانست به مجلس راه یابد. البته بایست وطن پرستی برخی از افراد را هم تحسین کرد که تا توانستند با آگاه سازی مردم شهر و حتی با رفتن به توابع و سخنرانی برای اهالی مانع کسب آراء نامزدهای متمایل به سیاست شوروی شدند.
پانوشت¬ها:
1 . ایران در اشغال متفقین، به کوشش صفاءالدین تبرائیان، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ ایران، 1371، صص 14 و 13
2 . همان، صص 17 و 15.
3 . تلگراف چرچیل به استالین نخست وزیر شوروی در 12 اکتبر 1941م به خوبی اهداف اشغال ایران توسط دول متفق را نمایان می¬سازد در بخشی از این تلگراف چنین آمده است.« ما در وهله اول علاقمندیم که سدی در مقابل پیشروی آلمانها در شرق ایران ایجاد نماییم. چنانچه شما بخواهید پنج یا شش لشکر روس را برای استفاده در جبهه جنگ از ایران خارج نمایید ماموریت نگهداری و بهبود وضع راه و ارسال تجهیزات را بعهده می¬گیریم... به هر حال امضاء پیمان سه جانبه برای اجتناب از توسعه بی نظمی داخلی و خطر بسته شدن راه ارسال مهمات امری فوری است... (محمود ستایش، برگی از تاریخ معاصر ایران، تهران، نشر ورجاوند، چاپ اول، 1383، ص 12.)
4 . درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، به کوشش هوشنگ انصاری، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، 2536، ص 34.
5 . حسین مکی، پیشین، صص 102 و 101.
6 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص 168.
7 . گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران، بهروز قطبی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، 1381، ص83.
8 . همان، ص84.
9 . همان، صص114 و115.
10 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص 167.
11 . آرشیو اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره کارتن39، شماره جزوه دان1/2912، شماره پوشه160؛ اسناد ضمیمه، سند شماره 1.
13 . آرشیو سازمان اسناد ملی، منشأ سند 240، ش حلقه 223، ش پرونده 12؛ اسناد ضمیمه، سند شماره 2.
14 . گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران، پیشین، ص 292.
15 . حال اهل درد( مروري بر خاطرات و اشعار حميد سبزواري)، تدوين مصطفي فيض، 1تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اوّل، 1376، صص 61 و60 .
16 . ایران در اشغال متفقین، ص158.
17 . آرشیو سازمان اسناد ملی، منشأ سند 240، ش ح 223، ش پرونده 12.
18 . اسناد ضمیمه، سند شماره 3.
19 . اسناد ضمیمه، سند شماره 4.
20 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص228.
21 . موسی نجفی و موسی حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول،1381 ، ص 461.
22 . اسناد ضمیمه، سند شماره 5.
23 . اسناد ضمیمه، سند شماره 6.
24 . اسناد ضمیمه، سند شماره 7.
25 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص 341.
26 . حسین مکی، پیشین، ص 323.
27 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص 263.
28 . اسناد ضمیمه، سند شماره 8.
29 . همان آرشیو، منشأ سند 260، ش ح 1، ش پرونده 4.
30 . کنایه از قوای شوروی
31 . نان ماشینی معروف به نان سیلو
32 . حال اهل درد (مروری بر خاطرات و اشعار حمید سبزواری)، صص 60 و58.
33 . آرشیو سازمان اسناد ملی، منشأ سند 240، ش ح 223، ش پرونده 12.
34 . اسناد ضمیمه، سند شماره 9.
35 . اسناد ضمیمه، سند شماره10.
36 . همان
37 . اسناد ضمیمه، سند شماره 11.
38 . اسناد ضمیمه، سند شماره12.
39 . حال اهل درد ( مروری بر خاطرات و اشعار حمید سبزواری)، پیشین، صص 62و61.
40 . آرشیو سازمان اسناد ملی، منشأ سند 240، ش ح 223 ، ش پرونده 12.
41 . حال اهل درد (مروری بر خاطرات و اشعار حمید سبزواری)، پیشین ، ص60.
42 . اسناد ضمیمه، سند شماره 13.
43 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص 158.
44 . اسناد ضمیمه، سند شماره 14.
45 . اسناد ضمیمه، سند شماره 15.
46 . اسناد ضمیمه، سند شماره 16.
47 . اسناد ضمیمه، سند شماره 3.
48 . ایران در بحران، به کوشش دکتر کیانوش کیانی هفت لنگ و پرویز بدیعی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، چاپ اول 1379، صص 288و287؛ ایران در اشغال متفقین، پیشین، صص 544 و543
49 . در متن سند هم نام وی ذکر نشده است.
50 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، ص312.
51 . در متن سند نیز نقطه چین است.
52 . حائزین اکثریت آراء در میان کاندایداهای مشهد عبارت بودند از: علی اقبال، حسن کفایی، محمد ابراهیم امیر تیمور کلالی و علی موید ثابتی
53 . ایران در اشغال متفقین، پیشین، صص544 و545.
54 . آرشیو سازمان اسناد ملی، منشأ سند 293، ش ح 39، ش پرونده 37؛ اسناد ضمیمه، سند شماره 17.
55 . اسناد ضمیمه، سند شماره 18 و19.
56 . اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، به کوشش سعید حصاری و دیگران، ج دوم، تهران، خانه کتاب، 1389، چاپ اول، ص69.
57 . همان، ص 70.
58 . همان، صص70 و71.
59 . اسناد ضمیمه، سند شماره 20.
60 . اسناد ضمیمه، سند شماره 21 و22.
61 . اسناد ضمیمه، سند شماره 20.

این مطلب تاکنون 6364 بار نمایش داده شده است.
 
     استفاده از مطالب با ذکر منبع مجاز مي باشد.                                                                                                    Design: Niknami.ir