منزلت معلم تاريخ
در تمامي شعبههاي علوم و فعاليتهاي بشري و به خصوص علوم انساني ميتوان نقش و جايگاه انسان را مشاهده كرد. بعضي از شعبههاي علوم انساني اساساً زاده ذهن و زبان انسان هستند و نقش انسان در پديد آمدن آنها جاي انكارندارد. تاريخ نيز چنين است. تاريخ به وسيله انسان ساخته ميشود، رخدادها به وسيله انسان (تاريخ نويس) ثبت و ضبط ميشوند و به وسيله انسان مورد مراجعه و مطالعه قرار ميگيرند (مطالعه تاريخ). سرانجام اين كه هر انساني از آن، معني و مفهوم موردنظر خويش را آن چنان كه ميخواهد، ميداند و يا ميفهمد، اختيار ميكند. اين مورد اخير صرفاً نوعي تلقي به شمار نميآيد، بلكه به عنوان ادراك تاريخي به نحوي بازآفريني... تاريخي و بازسازي فضاي رويداد و بازپيدايي صورت خبري رخداد به شمار ميآيد.
هيچ علمي حتي در حوزه علوم انساني از اين نظر به تاريخ شباهت ندارد و تاريخ از اين حيث منحصر به فرد و خاص خويش است. چگونگي اين فرايند و اثبات اين وجه در مباحثي مانند بحث ادراكات و هرمنوئيك موردبحث و بررسي بسيار واقع شده است و نيازي به بازگويي ندارد، بلكه اساساً آنچه كه مدنظر ميباشد، تذكر مقام معلم تاريخ در كلاس درس خويش نه در لباس مدرس بلكه به عنوان مورخ است. اين بدان معناست كه معلم در كلاس تاريخ با هر ميزان از دانش و در هر مبحثي و هر نحوهاي از تدريس در حقيقت به نوعي تاريخنگاري ميكند، زيرا ديدگاه او، تلقي او، وجه نظر او، تصوير و تئوري كه او ارائه ميدهد، انتخابي كه از انبوه وقايع انجام ميدهد، تأكيدي كه در هر مبحث نشان ميدهد و... همه جزئي از فرايند طولاني و پيچيده تاريخنگاري محسوب ميشود. اهل تجربه همواره گفتهاند: «كتاب درسي تاريخ، فراهم آمده به نحوي خاص از تعداد زيادي كتاب تاريخي است و آن كتابها نيز خود از قبل حاصل گزينش و سنجش بيشماري از رخدادها و گزارشهاست. معلم تاريخ نيز روايت خاص خود را از كتاب دارد و دانش آموز كلاس او نيز برداشت ويژه خويش را خواهد داشت. به عبارتي، در زمينة يك كتاب تاريخ در كلاسهاي مختلف به شيوههاي گوناگون بحث ميشود و در يك كلاس، از يك روايت معلم، برداشتهاي متعددي ميشود.
بر اساس آنچه كه به نحو فشرده و با رعايت ايجاز آمده، لازم است در نگرش به معلم تاريخ، سيماي انساني فرهيخته، هدفدار، مسئول، تأثيرگذار و خلاق را شاهد بود و تمهيدات و مقدمات زير را براي وي ملحوظ داشت:
1. معلم تاريخ به عنوان يك انسان بايد سهم و نقش خاص خويش را در شكلگيري درس و بحث داشته باشد. فراهم ساختن امكان خلاقيت و بروز استعداد و نشان دادن علاقه در برخورد با مباحث، موجب نشاط و شوق وافر در تدريس و تلاش مضاعف در تفهيم خواهد شد. در نظر گرفتن ارزشيابيهاي خاص معلم و سهيم ساختن او در فراهم آوردن مواد درسي، در نيل به اين مقصود كمك بسياري خواهد كرد.
2. معلم تاريخ بر اساس فطرت خويش مانند هر انسان خداجو، خداترس، حقيقتطلب و كوشا، در طريق توسعة معارف ديني و استواري ايمان دانشآموزان خويش سهيم است. سهم عمدهاي از مباحث تاريخي، اخبار انبياي الهي و شرح رسالت آنان و سرنوشت اقوامي است كه با آنان مرتبط شدهاند، نتايج ديني و اخلاقي حاصل از چنين مباحثي در توسعه و تعميق انديشه و ايمان ديني نقش مهمي دارد. به منظور پند و عبرت گرفتن از تاريخ به عنوان اساس بينش فلسفي تاريخ، معلم تاريخ لازم است كه سير پيروزمندانه حق پرستان و حقيقتطلبان در تاريخ را مدنظر قرار دهد.
2. معلم تاريخ بازگوكنندة سرگذشت ملتي است كه گذشتهاي طولاني، پر فراز و نشيب و پرافتخار دارد. تاريخ، سند هويت يك ملت و سنگر استوار دفاع از ارزشهايي است كه يك ملت براي بقاي خويش و كسب تعالي و طي مدارك عالي انساني و اخلاقي و دستيابي به سعادت اخروي و دنيوي مدنظر داشته است. در درس تاريخ لازم است استحكام وحدت ملي، پاسداري از انقلاب اسلامي و تقويت مباني وفاق عمومي و پروراندن عشق به ميهن و مهر ورزيدن به همنوع مورد توجه باشد. پاسداري از ميراث فرهنگي و تاريخي كشور، تقويت حس علاقهمندي به ميهن و آماده شدن براي خدمت و فداكاري براي آن را ميتوان از درس تاريخ انتظار داشت.
ادامه مطلب...
|