كمك وليعهد قاجار به «امور خيريه»! | «آرتور هاردينگ» ديپلمات انگليسي در سالهاي خدمت خود در وزارت امور خارجه كشورش مأموريتهايي در روسيه، تركيه، مصر، هندوستان و ايران داشته است. او كه در دوران مظفرالدين شاه وزيرمختار كشورش در تهران بود، در كتاب خود تحت عنوان «خاطرات سياسي سر آرتور هاردينگ» خاطرهاي از محمدعلي ميرزا پسر بزرگ مظفرالدين شاه نقل كرده كه خواندني است. وي مينويسد:
شاهزاده محمدعلي ميرزا مردي بود چاق و سنگين وزن كه قيافهاي گندمگون و چشماني سياه داشت. در ضمن نخستين ملاقاتم با وي (در تبريز) به اين نتيجه رسيده بودم كه اين شاهزاده قاجار، جواني است سنگدل و خشن كه از حيث تربيت و شئون اكتسابي ابداً به پاي پدر نميرسد. اولين داستاني كه درباره خوي و خصلت جبلي والاحضرت پس از ورودشان به تهران شنيدم اين بود كه شاهزاده در حين استحمام در كاخ سلطنتي، موقعي كه وارد خزانة حمام ميشده پايش لغزيده و به زمين خورده بود. با اينكه عوارض ناشي از اين تصادف خيلي جزئي بوده و از يكي دو خراش مختصر تجاوز نميكرده است، درباريان چاپلوس كه فرصت را براي تقرب به اين خورشيد طالع سرير سلطنت مغتنم ميديدهاند فوراً شروع به جمعآوري صدقه به شكرانة دفع بلا از وجود والاحضرت كرده بودند و وجوه گردآوري شده قرار بود بعداً ميان مساجد، تكايا و مستمندان پايتخت، توزيع شود. به قراري كه از راويان موثق شنيدم، هر يك از اعضاي دربار سلطنتي به فراخور امكان خود پولي به اين صندوق اعانه پرداخت كرده بود، به طوري كه مجموع پرداختيها سر به رقمي هنگفت ميزد. هنگامي كه صدقة درباريان را در خورجيني بزرگ به حضور نايبالسلطنه ميآوردند تا از ايشان كسب تكليف كنند كه وجوه جمعآوري شده به كدام يك از مساجد يا بقاع متبرك بايد فرستاده شود، يا اينكه اگر نظر شاهزاده بر اين تعلق گرفته كه همه آن پولها ميان فقرا و مستمندان تقسيم شود نام و محل گيرندگان را شخصاً تعيين فرمايند، والاحضرت به محض ديدن خورجين ضخيم پول، تكليف همگان را در جملهاي كوتاه روشن و امر صادر ميفرمايند كه: «... شما كار نداشته باشيد. همه اين پولها را در اختيار من بگذاريد تا خودم به نحو مقتضي ترتيبش را بدهم كه در كجا بايد مصرف بشود و مطمئن باشيد كه همه آنها در محلي كه بيشترين احتياج را به اين وجوه دارد خرج خواهد شد...» و لااقل اين مضمون روايتي بود كه من شنيدم.
بنا به شايعاتي كه در تهران رواج داشت، پس از آنكه خورجين را تمام و كمال تسليم وليعهد كرده بودند، ديگر كسي چيزي دربارهاش نشنيد. اما اطرافيان والاحضرت متفقالقول بودند كه معظمله خود را براي دريافت آن شكرانه مناسبتر و مستحقتر از همه تشخيص ميداده، زيرا با آن حرص و ولع جبلي كه خداوند در وجودش به وديعه نهاده بود تقريباً امكان نداشت ديناري از آن پولها به «مصارف غيرلازم» برسد و مثلاً نصيب فقرا يا مستمندان تهران شود.
تجربة شخصي من از اين شاهزاده قاجار، كه به علت بيماري مزمن پدرش ميبايست در آتيهاي نزديك وارث تاج و تخت ايران شود، چندان مطبوع و خوشآيند نبود.
منبع: خاطرات سياسي «سر آرتور هاردينگ»، دكتر جواد شيخالاسلامي،
انتشارات كيهان، صص 277-275.
این مطلب تاکنون 3563 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|