|
آسيبشناسي انقلاب
از منظر امام خمينيانقلاب اسلامي يكي انقلاب بنيادين و فراگير بود. زيرا از يكسو داراي ايدئولوژي بوده و در تمامي عرصههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، صاحب نظريه و طرح بوده و از سوي ديگر تمامي اجزاء ضروري يك انقلاب پايدار يعني رهبري توانا، ارتباط عميق با توده مردم، انگيزه براي براندازي رژيم گذشته و قدرت خلق نظام سياسي تازه با همه نهادهاي مرتبط با آن را در خود داشته است. به همين دليل اين انقلاب توانست به سرعت، سرفصلي از تاريخ تحولات ايران، منطقه و جهان قرار گيرد و تمامي روشها، هنجارها و مفاهيم رايج در مناسبات بينالمللي را تحتالشعاع اراده خود قرار دهد. طبعاً چنين انقلابي نميتواند به دور از گزند هجمهها و آسيبهاي آن قرار گيرد.
براي شناسائي ماهيت خطراتي كه همواره مي تواند انقلاب را مورد تهديد قرار دهد، ابتدا بايد به يك سؤال پاسخ گفته شود: رژيم شاه به چه دلائلي در معرض انقلاب مردم قرارگرفت و سقوط كرد؟
گرچه دلائل وقوع انقلاب اسلامي را از منظرها و ديدگاههاي مختلفي ميتوان برشمرد ولي از آنجا كه شكلگيري، هدايت و رهبري انقلاب را امام خميني برعهده داشتند، تلاش ميكنيم اين دلائل را از زاويه ديد امام مورد بررسي قرار دهيم.
از سه دهه عمر انقلاب، امام خميني تنها در دهه اول آن در قيد حيات بودند. اما رهنمودها، تأكيدات و هشدارهاي ايشان درمورد خطراتي كه انقلاب را تهديد ميكند، منحصر به آن يك دهه نبوده و همواره مصداق خواهد داشت.
ارزيابي ديدگاههاي امام نشان ميدهد كه رژيم شاه به خاطر عوامل زير سقوط كرد.
1ـ استبداد وسلب آزادي از مردم. از نظر امام يكي از مهمترين دلائل شكلگيري انقلاب، اختناق شاهنشاهي و شيوه حكومتي شاه بود: «آنچه اساس اين انقلاب است و آنكه اساس اين انفجارهاست، خود اين آقا (محمدرضا پهلوي)1 است.» و «يكي از چيزهائي كه موجب پيروزي شماها شد، همين زيادي ظلم و اختناق بود. اين اختناق وقتي زياد شد، انفجار پيدا ميشود. دنبال يك اختناق طولاني، هي عقدهها زياد ميشود و منتظرند يك صدائي درآيد فريادي درآيد، ديگران دنبالش بروند.» 2
و سپس نتيجه ميگيرند «حكومتها بايد عبرت بگيرند از اين وضعي كه در ايران پيشآمد و بدانند اختناق، انفجار ميآورد.» 3
2ـ ماهيت طاغوتي رژيم شاه. اعتقاد امام همواره اين بوده كه حكومت شاه طاغوتي است و بايد از بين برود:
«ما اميدواريم كه با پيوستن به هم بتوانيم اين طاغوتها را تا آخر از بين ببريم و به جاي آن يك حكومت عدل اسلامي كه مملكت ما براي خودمان باشد و همه چيزمان به دست خودمان باشد.... 4 و «اين تحولي كه الان در كشور ما هست همهاش روي اين مقصد است كه از اول فريادشان بلند بود كه ما اسلام را ميخواهيم، طاغوت را نميخواهيم.» 5
3 ـ ترويج فساد: امام معتقد بودند يكي از مسائلي كه مردم ايران را به ستوه درآورد فساد دامنگير نهادهاي رژيم شاهنشاهي بود. البته به زعم امام خود نهاد سلطنت فساد برانگيز و ريشهي مفاسد بود. «همهي فسادها زير سر رژيم شاهنشاهي بود. در تاريخ از اولي كه رژيم شاهنشاهي پيدا شده است تا حالا كه ما مشاهده ميكنيم، هر چه مفسده بوده رژيم شاهنشاهي اين مفاسد را ايجاد كرده.» 6
و «انقلاب ايران در اثر مفاسدي است كه در هيأت حاكمه وجود دارد»7
4ـ جدائي از ملت: رژيم شاه چون برخاسته از آراء مردم نبود، هيچگونه تعلق خاطري به ملت نداشت. به قول امام «اگر اين مرد (شاه) بين مردم پايگاهي داشت، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود براي رضاي ملت، هرگز اين قدرت به وجود نميآمد.» 8 و «بزرگترين خطاي اينها همين بودكه ملت را چيزي نميدانستند. ملت هم، همه با هم شدند براي اينكه همه ناراضي بودند.» 9
5 ـ وابستگي به بيگانه: يكي از دلائل مهم شكلگيري انقلاب عليه رژيم شاه كه منجر به سقوط اين رژيم شد اعتراض مردم به وابستگي رژيم به بيگانگان بود. ملت ايران به دليل برخورداري از هويت اسلامي و ايراني ديرينه، وابستگي به بيگانه را بر نميتابد، از اين رو اين وابستگي، محرك انقلاب است. در نظر امام خميني علاوه بر تأثير عامل مذكور در قيام ملت ايران، تأثيرات منفي وابستگي از جمله به يغما رفتن ثروتهاي ملي و آگاهي ملت از اين امور، در پيدايش انقلاب ايران دخيل بودند: «در عصر ما ملت پيبرد كه شاه به واسطهي پيوندي كه با غرب خصوصاً با امريكا دارد و همين طور با شرق، تمام مخازن ما را به باد داده بلكه نيروهاي انساني ما را به هدر داده است و فهميدند جنايات فوقالعادهاي كه مرتكب ميشود به واسطهي پيوندي است كه شاه با ابرقدرتها دارد از اين جهت ملت ما به پا خاست.» 10
امام خميني آسيبهاي انقلاب را عمدتاً داراي ريشههاي دروني ميدانند و خطر دشمنان خارجي را به شرط اتحاد ملت و حفظ محورهاي اساسي انقلاب بيتأثير ميدانستند و هيچگونه خطري از اين ناحيه احساس نميكردند. امام در اين رابطه فرمودند:
«از هيچ يك از اين قدرتهائي كه در عالم هستند و ارعاب ميكنند ملت مارا، نميترسيم ملتي كه براي خدا قيام كند، از هيچ چيز نميترسد و آسيب نميبيند.» 11 امام حتي وجود دشمن خارجي را عامل انسجام ملت ارزيابي كرده ميگويند: «وقتي يك جنگي شروع ميشود، ملت ما بيدار ميشود،بيشتر متحرك ميشود.» 12
امام در آسيبشناسي انقلاب، ترور فيزيكي را بيتأثير دانسته و معتقد بودند با ترور اشخاص نميتوان انقلاب را ترور كرد. 13
به طور خلاصه مهمترين نقاط آسيبزاي انقلاب از ديدگاه امام خميني عبارتند از:
1ـ تفرقه: امام خميني به كرات، زيانهاي تفرقه و فوائد وحدت حول محور اسلام را مورد تأكيد قرار داده و سلامت و رفاه و سعادت كشور را در گرو وحدت مردم دانستهاند. «ما اگر اختلاف سليقه داريم، اختلاف بينش داريم بايد بنشينيم و در يك محيط آرام صحبت كنيم و مسائل خودمان را حل كنيم با تفاهم مسائل را حل كنيم نه اينكه جبههگيري كنيم. يكي يك طرف بنشيند با دار و دستهي خودش كوشش كند در تضعيف يكديگر و كوشش كنند در تضعيف كشور اسلامي... شماها اگر مسلم هستيد، با احكام اسلام عمل كنيد اگر خداي ناخواسته تعهد اسلامي را قبول نداريد با ديد سياسي مسائل را حل كنيد. و «من اميدوارم كه تمام برادرهاي ما در اطراف ايران چه برادرهاي اهل سنت و چه برادرهاي اهل تشيع و تمام كساني كه در اين ملت هستند از اقليتهاي مذهبي همه با هم مجتمع باشند تا رفاه همهي مسلمانها و همهي كساني كه در كشور اسلامي سكونت دارند، حاصل بشود.» 15
2ـ نگرش طاغوتي: امام خميني معتقد بود انقلاب ايران به لحاظ ماهوي از ساير انقلابهاي دنيا متمايز است و وجه تمايز آن اسلامي بودن آن است. همانگونه كه در تعريف طاغوت از ديدگاه امام اشاره شد هر حكومتي كه محتواي آن اسلامي نباشد طاغوت است. خواه متوليان آن پهلوي باشد يا ديگران .«اگر اعمال ما هم يك اعمال طاغوتي باشد، براي خود باشد، نه براي ملت، دعوا بكنيم سر خودمان، نه براي مصالح ملت. اين همان طاغوت است. منتها به يك صورت ديگري درآمده اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد. يك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضا و يك طاغوت هم مثل كارتر و امثال آنهاست يك طاغوت هم مثل ماهاست.» 16
3ـ وارونهنگري: وارونه نشان دادن چهرهي اسلام يكي از آسيبهاي تهديد كنندهي نظام اسلامي است كه امام دربارهي آن هشدار ميدادند. زيرا كنار گذاشتن ظاهر اسلامي در ايران ناممكن است ولي وارونه به تن نمودن آن آسان است. وانگهي اگر اسلام وارونه به تن شود نه تنها كارگزاران نظام ضربه مي بينند كه از ديدگاه امام مكتب (اسلام) از همهي امور مهمتر است: «اگر روحانيون كه در اين جامعه هستند روي موازين مقررات به طور دقيق عمل نكنند، اگر دولت به طور دقيق عمل نكند... و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام، يك صورت قبيحي از اسلام در خارج منعكس ميشود... الان يك تكليف بسيار بزرگي به عهدهي همهي ماست. من يك طلبه هستم و اين تكليف را دارم. آقايان [روحانيون] اين تكليف را دارند. ساير قشرها هم دارند كه كوشش كنيم وجههي اسلام را آن طور كه هست نمايش بدهيم نه آن طور كه خلفايي مثل معاويه و يزيد... جلوه ميدادند... و اسباب اين ميشد كه يك وقت وجههي اسلام را در دنيا دگرگون كنند.» 17
4ـ سوءاستفاده از آزادي: يكي از چهار ستون نظام اسلامي در انديشهي امام، آزادي است. هر حكومتي كه ميل به استبداد كند، طاغوت است زيرا خلاف موازين اسلامي عمل كرده است: «اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتوري بكنيم. ما تابع آراي ملت هستيم. ملت ما هر طوري رأي داد ما هم از آن تبعيت ميكنيم. ما حق نداريم خداي تبارك و تعالي به ما حق نداده است پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه به ملتمان يك چيزي را تحميل كنيم.» 18
5 ـ وابستگي اقتصادي: امام خميني تقويت بنيه اقتصادي كشور را از اهم ضروريات براي تحكيم استقلال كشور دانسته و معتقد بودند بدون استقلال اقتصادي و خودكفائي، استقلال در ساير زمينهها نيز ممكن نيست. «اگر مملكت در اقتصاد نجات پيدا نكند، و وابستگي اقتصادي داشته باشد همه جور وابستگي دنبالش ميآيد و وابستگي سياسي هم پيدا مي كنيم.» 19
6 ـ تجملگرائي: اشرافيگري و تجملگرائي نيز از آسيبهاي عمده نظام بشمار ميرود. امام در اين رابطه ميفرمايند: «آن چيزي كه مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطهي آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترويج نموده و جمهوري اسلامي را به پا كردند و طاغوت را از ميان بردند، كيفيت زندگي اهل علم است. اگر خداي نخواسته مردم ببينند كه آقايان وضع خودشان را تغيير دادهاند، عمارت درست كردهاند و رفت و آمدهايشان مناسب شأن روحانيت نيست و آن چيزي را كه نسبت به روحانيت دردلشان بوده است از دست بدهند از دست دادن آن همان و از بين رفتن اسلام و جمهوري اسلامي همان.» 20
بنابراين اگر چه امام خميني در دو سوم از عمر انقلاب و نظام جمهوري اسلامي در قيد حيات نبودند اما آنچه كه ايشان به عنوان نقاط آسيبرسان به انقلاب و نظام برشمردند، اكنون نيز «عوامل اصلي تهديد» شمرده ميشوند.
پينوشتها:
1. امام خميني، صحيفه نور، ج 2، ارشاد اسلامي، ص 57.
2. همان، ج 7، ص 279.
3. همان، ج 7، ص 73.
4. همان، ج 5، ص 58.
5. همان، ج 10، ص 233.
6. همان، ج 3، ص 66.
7. همان، ص 168.
8. همان، ج 7، ص 5
9. همان،ج 11، ص 128.
10. همان، ج 4، ص 183.
11. همان،ج 13، ص 29.
12. همان، ج 13، ص 157.
13. همان،ج 7، ص 1.
14. همان، ج 14، ص 38.
15. همان، ج 13، ص 27.
16. همان، ص 75.
17. همان، ج 7، ص 33.
18. همان، ج 10، ص 181.
19. همان، ج 11، ص 117.
20. همان، ج 19، ص 188.
سردبير
|
|