ساواک، بزرگترین دستاورد كودتاي 28 مرداد | اگر بتوان مقدمهای براي روند تشكيل ساواك قايل شد، كودتاي انگليسي ـ امريكايي 28 مرداد 1332 نقطه عطف اين جريان است. امروزه ديگر كسي در نقش مستقيم انگليس و امريكا در كودتاي 28 مرداد ترديدي روا نميدارد. كرميت روزولت عامل اصلي كودتا صراحتاً به نقش خود، امريكاييها و انگليسيها در كودتاي 28 مرداد اعتراف دارد. بدين ترتيب بايد سازمان سيا و اينتليجنس سرويس را طراح و مجري اصلي كودتاي 28 مرداد دانست كه با همراهي عوامل ايراني، دربار و وابستگان به محافل خارجي در ايران، دولت در حال احتضار مصدق را به سقوط كشانيدند و چنانكه دلخواهشان بود، مهرههاي سر به راهي جايگزين آن ساختند تا هر آنچه را كه ميخواهند در فضاي سياسي مطلوب و بدون مشكل كسب كنند.
كودتاي 28 مرداد 1332 اهداف كوتاه مدت و بلندمدتي براي امريكا و سپس انگليس دنبال ميكرد. آنيترين هدف كودتا از ميان برداشتن دولت مصدق بود كه بر سر راه نفوذ آنان مشكلآفريني كرده بود. با نيل به اين مقصود، هدف مهمتر تسلط دوباره بر سر پلهاي نفتي ايران، در انتظار آنان بود. در اين ميان امريكا بيش از انگليس سود برد كه تا آن هنگام به طور جدي از عايدات سرشار نفت ايران بهرهمند نشده بود. ضمن اينكه با كودتاي 28 مرداد 1332 انگليس هم بخش عمدهاي از منافع از كف داده را بار ديگر صاحب شد. عقد قرارداد كنسرسيوم نفت در دوره نخستوزيري سپهبد زاهدي، سرآغاز نيل به اين هدف استراتژيك اقتصادي و سياسي بود. اما هدف امريكا صرفاً كسب عايدات و منافع نفت نبود. اين بار آنان به جدّ بر آن بودند تا به عنوان تنها قدرت برتر خارجي در ايران نفوذ كرده، جاي پايي استراتژيك كه هدف دائمي و بلندمدت آنان را دنبال كند، به دست آورند. بدين ترتيب هر چه از كودتاي 28 مرداد 1332 ميگذشت، نفوذ و قدرت امريكا در ايران پررنگتر ميشد تا جايي كه طي يك دهة آتي، اين كشور بر بسياري از اهداف اقتصادي ـ سياسي و فرهنگي موردنظر در ايران دست يافته بود و به سرعت در حال تثبيت موقعيت بلامنازع خود در ايران بود. به دليل مرزهاي طولاني ايران با شوروي سوسياليستي كه در آن روزگار رقيبي جدي براي امريكا محسوب ميشد، سياستگزاران اين كشور به گسترانيدن هر چه بيشتر حوزههاي نفوذ خود در ايران احساس نياز تمام نشدني داشتند. بدين ترتيب خيلي زود محمدرضا و نظام حكومتي آن براي امريكا اهميت استراتژيك بيبديلي يافت. با چنين اهدافي بود كه امريكا پس از مدتي احساس كرد نيازمند دستگاهي اطلاعاتي ـ امنيتي است تا علاوه بر پايان دادن به مخالفتهاي داخلي در كشور، ياريگر اهداف استراتژيك سياسي و اطلاعاتي و امنيتي در مرزهاي ايران و نيز ساير نقاط جهان باشد. بنابراين امريكا از تأسيس ساواك به مراتب بيش از حاكمان ايران و نيز رقبا و دوستان خارجي خود سود ميبرد. امريكا، به ويژه پس از تشكيل ساواك، اميد داشت تا از طريق اين تشكيلات جديد، مخالفان ايراني حضور اين كشور را در ايران كه تعداد آنان رقم پرشماري از جمعيت چند ده ميليوني را شامل ميشد، سركوب و به انزوا بكشاند. امريكا پس از كودتاي 28 مرداد به سرعت تلاش كرد با وابستگي هر چه بيشتر حكومت پهلوي به خود، حضور ساير رقباي سياسي ـ اقتصادي را در ايران تحتالشعاع قرار داده، احساس نياز هميشگي به حضور امريكا را در ايران به شاه و حكومت او بقبولاند. روند رو به افزايش كمكهاي مالي، تسليحاتي و اقتصادي امريكا به دولتهاي ايران (پس از كودتا) در راستاي نيل به همين مقصود بود. بدين ترتيب امريكا به رژيم كودتا كمك كرد تا :
1 - مخالفان خود را سركوب كرده و آنان را تا مدتي منزوي سازد.
2 - با حل مسئله نفت و كمكهاي اقتصادي متعدد مشكلات اقتصادي رژيم را مرتفع سازد.
3 - سياست خارجي ايران را در راستاي اهداف و خواستههاي منطقهاي و جهاني خود سوق دهد.
4 - با تضعيف و اعمال فشار بر گروههاي مختلف سياسي، ديني و اسلامي، زمينههاي داخلي مخالف با حضور خود در ايران را كاهش دهد.
5 - ساختار اقتصادي كشور را در مسير وابستگي هر چه بيشتر تغيير جهت دهد.
6 - با سركوب و تضعيف شديد حزب توده و گروههاي چپ، زمينههاي داخلي نفوذ احتمالي شوروي را در ايران به حداقل برساند.
7 - با اعمال نفوذ در انتصاب نخستوزيران مطيع و طرفدار سياست امريكا در ايران، با انعطاف عمل بيشتري طرحهاي خود را اجرا كند.
8 - با وارد كردن ايران به پيمانهاي منطقهاي (نظامي و اقتصادي) كمربند امنيتي قابل اعتنايي براي تحكيم نفوذ و سلطة خود در منطقه ايجاد كند.
9 - با اعمال سياستهاي فرهنگي ـ اجتماعي دلخواه، ايرانيان را به تبعيت از روش زندگي غربي و به ويژه امريكاييها سوق دهد.
بدين ترتيب با تمهيد اين مقدمات و اهداف ريز و كلاني كه امريكا در ايران داشت، تأسيس ساواك و به تبع آن تجهيز و راهبري آن توسط سيا و عوامل پيدا و پنهان امريكا در ايران، ميتوانست نقش قابل توجهي در موفقيت اين اهداف بر عهده گيرد. ضمن اينكه پس از تشكيل ساواك، امريكا باز هم حيطه نفوذ و قدرت خود را در ايران گسترش داد.
هارولد ايرنبرگر كه كتابي هم دربارة ساواك نوشته، تأسيس ساواك را از پيامدهاي كودتا برشمرده است. وي امريكا را از عوامل اصلي تشكيل ساواك معرفي ميكند كه اميدوار بود با قدرت و اعتباربخشي به آن، منابع ريز و درشتشان در ايران از تجاوز مصون بماند. او ساواك را «دوست شكنجهگر غرب» لقب داده و نقش سيا را در زمينهچيني براي تأسيس ساواك بيبديل ارزيابي ميكند.
نقش سيا و امريكا در تشكيل ساواك
ساواك اساساً در پاسخ به هيچ نياز مغفول در كشور پديد نيامد. عملكرد آتي ساواك هم نشان داد كه هدف عمده آن تقويت بنياني نهادهاي مدني سياسي، اطلاعاتي ـ امنيتي كشور نبود. و اصولاً هم طرح تشكيل ساواك ابتكاري از سوي دولتمردان و هيئت حاكمه كشور نبود. حسين فردوست تشكيل ساواك را به سيا و امريكا نسبت ميدهد. وي معتقد است اين سازمان در راستاي توسعه شبكههاي اطلاعاتي ـ امنيتي منطقهاي سيا تشكيل شد.
محمد حسنين هيكل روزنامهنگار برجسته مصري هم كه كتابي دربارة انقلاب ايران و ريشههاي آن نوشته، با برشمردن علايق و خواستههاي سياسي، اقتصادي و استراتژيك امريكا در ايران پس از كودتاي 28 مرداد 1332، تشكيل ساواك را مؤثرترين اقدام امريكا و سيا پس از این کودتا ارزيابي ميكند كه جهت تقويت علايق و منافع آني و بلندمدت آن كشور در اين منطقه احساس نياز ميشد. او ساواك را «بيش و كم شاخهاي از سيا» به شمارآورده كه عمده فعاليتهايش در راستاي اهداف امريكا شكل گرفته و هدايت شد. برخي ديگر از پژوهشگران نيز تحليل كردهاند كه بخشي از اهداف امريكا و سيا در تأسيس ساواك، به طرح آن كشور براي ريشهكن سازي كمونيسم و گروههاي چپ در ايران معطوف بود تا از طريق اين تشكيلات جديد، بر مشكلات احتمالي كه گمان ميرفت از ناحيه اين گروهها بر منافع امريكا در ايران وارد شود، جلوگيري كند و موقعيت سياسي شاه را نيز در رأس هرم قدرت تضمين نمايد. علاوه بر گروههاي چپ، ساواك بايد مخالفان سياسي، مذهبي او را نيز سركوب كند.
قرينه ديگري كه محققان را به نقش سيا در تشكيل و راهبري ساواك هدايت ميكند عملكرد بعدي آن است به طوري كه همزمان با تغيير و تحولاتي كه در سياستهاي دولتهاي احزاب دموكرات و جمهوريخواه امريكا بروز ميكرد و به تبع آن سياستگذاري و نگرش اين كشور در مناطقي نظير ايران دچار دگرگونيهاي مشابهي ميشد، در نوع عملكرد ساواك هم كه اقدامات و فعاليتهاي آن تابعي از سياستها و خواستههاي سيا بود، تغييراتي همسو رخ ميداد. چنانكه وقتي دموكراتها سياست ويژهاي پيش روي دولتمردان پهلوي قرار ميدادند، به تبع آن رفتار ساواك نسبت به مخالفان و ساير وظايفي كه بر عهده داشت در چارچوب همان طرحهاي اعلام شده شكل ميگرفت؛ هنگامي نيز كه جمهوريخواهان اعمال سياستهاي خشنتري را به شاه توصيه ميكردند، همزمان با آن، سيا هم ساواك را به همان مسير سوق ميداد.
احمد فاروقي و ژان لووريه كه فصلي از كتاب مشتركشان ـ ايران بر ضد شاه ـ را به ساواك اختصاص دادهاند و از آن تحت عنوان چشم و گوش شاه نام ميبرند، تصريح ميكنند كه اين سازمان پليسي ـ اطلاعاتي اساساً تابعي از دستگاه اطلاعاتي امريكا «سيا» بود و سيا بر آن بود تا از طريق اين سازمان جديد، اهداف اطلاعاتي، امنيتي و سياسي خود را در ايران و ساير كشورهاي منطقه تسهيل بخشد. جان. دي. استمپل كارمند بخش سياسي ـ اطلاعاتي سفارت امريكا در تهران هم ديدگاهي مشابه دربارة نقش سيا در تشكيل و تجهيز ساواك دارد. وي تأكيد ميكند كه «سازمان امنيت و اطلاعات كشور [ساواك] ... آميزهاي از اف. بي. آي [F.B.I] و سي. آي. ا [CIA] امريكا بود.»
ويليام سوليوان آخرين سفير امريكا در تهران هم بر اين نكته تأكيد دارد كه تشكيل ساواك از ابتكارات سيا بود. وي معتقد است همين سازمان بود كه طرح تشكيلاتي و چگونگي تأسيس و فعاليت ساواك را در اختيار حاكمان ايران قرار داد. به اعتراف سوليوان:
«در سال 1957 سازمان سيا طرح و چارچوب تشكيلاتي يك سازمان جديد اطلاعاتي را به شاه داد و خود در تأسيس و سازمان دادن آن مشاركت كرد. اين تشكيلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنيت كشور ناميده ميشد به زودي به نام مخفف آن يعني ساواك شهرت يافت.»
دلايل داخلي تشكيل ساواك
دلايل داخلي تشكيل ساواك، از علل و دلايل خارجي شكلگيري آن قابل تفكيك نيست. مجموعه علل و عواملي كه بر شكلگيري سياست و رويكرد خارجي حكومت اثرگذار بود، با سلسله تحولات سياسي ـ اجتماعي داخلي پيوند نزديكي داشت. از آنجا كه رويكرد كلي سياست داخلي و خارجي ايران در راستاي اهداف و استراتژي منطقهاي و جهاني در حال شكلگيري غرب و به ويژه امريكا بود، تشكيل نهادها و سازمانهايي نظير ساواك نيز نميتوانست جداي از اين مجموعه تحولات صورت گيرد. سركوب و منزوي ساختن گروههاي مختلف سياسي، اجتماعي و مذهبي كشور صرفاً خواسته محمدرضا شاه نبود، بلكه حاميان خارجي او و در رأس آنها امريكا نيز براي حفظ، تداوم و تحكيم موقعيتشان در ايران خواستار از ميان برداشتن اين گونه مخالفتها بودند. ضمن اينكه اگر امريكا و سيا در طرح تشكيل ساواك نقش كليدي بر عهده داشته باشند، ميشود گفت كه سركوب مخالفان رژيم نيز، توسط امريكا صورت گرفته است. بيمورد نبود كه برخي محققان تصريح كردهاند ساواك به گونهاي عمل ميكرد كه گويا شاخه و زيرمجموعهاي از سيا است.
منوچهر هاشمي آخرين مديركل اداره هشتم ساواك (ضدجاسوسي) كه پس از سقوط شاه كتابي دربارة كارنامه ساواك منتشر كرده، با برشمردن روند سركوب مخالفان سياسي رژيم پهلوي پس از كودتاي 28 مرداد 1332 توسط فرمانداري نظامي، ضرورت ادامه سياست سركوب مخالفان در سالهاي آتي حيات رژيم پهلوي را به دست سازماني كارآمدتر، از دلايل مهم تشكيل ساواك برميشمارد.
منوچهر هاشمي خطرات متعددي كه مخالفان داخلي رژيم پهلوي را تهديد ميكرد، برشمرده و معتقد است كه اين خطرات نيازمند تأسيس سازماني پليسي ـ اطلاعاتي بود كه بر اين مخالفتها پايان دهد. وي تصريح ميكند كه امريكا مدتها قبل از تأسيس ساواك دست به سازماندهي و تجهيز مجدد واحدهاي اطلاعاتي ارتش زده بود و هنگامي كه نتايج دلخواه از آن حاصل نشد، تشكيل سازمان جديدي را مورد توجه قرار داد كه در هيئت ساواك ظهور و بروز يافت. به گفته او:
«هيچكدام از سازمانهاي ياد شده، اعم از فرمانداري نظامي و واحدهاي ضداطلاعات در ارتش و شهرباني و ژاندارمري، واجد آن خصوصيات جامعي كه يك سازمان اطلاعات و امنيت بايد داشته باشد نبودند. فرمانداري نظامي بنا به ذات نظامي خود از جامعه فاصله داشت و خود را به عنوان يك قدرت فائقه براي مقابله با حركتهايي كه بر ضد نظام و رژيم برخاسته بودند يا احتمال به وجود آمدن آنها در آينده بود، شناسانده بود. در حاليكه يك سازمان اطلاعاتي بنا به طبيعت كار و اصل پنهانكاري، ميبايستي در يك چهارچوب جدا از هياهو، و حتي به صورت نامرئي عمل ميكرد، نه به صورت سازمان شناخته شده پرهياهو. وظيفه ضداطلاعات واحدهاي نظامي و انتظامي هم محدود به حوزة كار خود بود، لذا با در نظر گرفتن تمام جوانب امر، تصميم مقامات كشور، باز هم با صلاحديد كارشناسان غربي، و عمدتاً امريكا، بر آن شد كه در ايران هم مانند تقريباً همه كشورهاي پيشرفته دنيا، به منظور جمعآوري و تمركز اطلاعات مورد نياز كشور از لحاظ امنيت داخلي، و تأسيس واحد اطلاعات خارجي و ضدجاسوسي در آن، سازماني به وجود آيد و كليه فعاليتهاي ذكر شده در آن سازمان متمركز شود. با اين قصد و نيت بود كه سازمان اطلاعات و امنيت كشور در ماههاي پاياني سال 1325 تولد يافت و مجوز تأسيس آن از تصويب مجلس شوراي ملي گذشت.»
آنچه مسلم بود و برخلاف نظري كه برخي طرفداران رژيم پهلوي ابراز كردهاند تشكيل ساواك گامي در تحكيم و تقويت پايههاي امنيت ملي و استقلال سياسي كشور نبود و اين سازمان مشابهتهاي بسياري با نظام پليسي ـ امنيتي شهرباني دوره رضاشاه داشت كه صرفاً در جهت تقويت پايههاي نظام استبدادي او فعاليت ميكرد. آنچه هيچگاه موردتوجه قرار نگرفت احترام و حمايت از حقوق اساسي ملت و تقويت پايههاي نظام حكومت مشروطه بود. بنابراين، به لحاظ داخلي ساواك سازماني بود كه اساساً براي رودررويي با مردم پا به عرصه وجود نهاد. هدف از تأسيس آن تقويت پايههاي قدرت استبدادي حكومت، كه نشانههاي آشكار وابستگي خارجي نيز در آن ديده ميشد، در برابر ميليونها مردمي بود كه از حقوق اساسي اجتماعي، سياسي و فردي خود محروم شده بودند.
منصور رفيعزاده تصريح دارد كه دلايل داخلي تشكيل ساواك تابعي از طرحهاي بلندمدت سيا و امريكا در ايران بود. او معتقد است ساواك در داخل كشور جز سلب امنيت اجتماعي، سياسي و فردي كه كشور را به زنداني بزرگ تبديل كرده بود وظيفه ديگري نداشت و در حيطة خارجي هم جز تبعيت از طرحها و خواستههاي امريكا و سيا وظيفه ديگري نميشناخت. رفيعزاده كه نمايندگي ساواك را در امريكا به عهده داشت، به درستي تأكيد ميكند كه ساواك در عرصه داخلي كارنامهاي سياه از خود به نمايش گذاشت و با از ميان برداشتن مخالفان حكومت به مثابه شعبهاي از سيا در ايران و خاورميانه عمل ميكرد.
هنگامي كه ساواك در اواخر سال 1335 تشكيل شد بيش از سه سال بود كه از كودتاي 28 مرداد 1332 ميگذشت. در اين فاصله تقريباً تمامي مخالفان سياسي حكومت سركوب شده بودند. طرفداران مصدق و گروههاي سياسي تشكيل دهنده جبهه ملي، ديگر جايي در عرصه سياسي نداشتند. نهضت مقاومت ملي هم كه از بقاياي اين گروهها تشكيل شده بود، ديگر رمقي نداشت. در همان حال حزب توده و گروههاي چپ به شدت سركوب شده، بسياري از اعضاي برجسته آن زنداني، اعدام و يا از كشور فرار كرده بودند. روحانيون و علماي مذهبي كه در رأس همه آنها آيتالله كاشاني جاي داشت، گوشه عزلت گزيده بود و فرمانداري نظامي كنترل شديدي بر اعمال و رفتار او داشت. فدائيان اسلام نيز كه در اعتراض به سياستهاي غيراصولي رژيم دست به تحركات جدي زده و حتي بر آن بودند حسين علاء ـ عاقد قرارداد بغداد ـ را به قتل برسانند، از سوي فرمانداري نظامي تحت شديدترين فشارها قرار گرفتند و رهبران آن اعدام شدند. در همان حال، حكومت با كنسرسيوم نفت، پيمان بغداد، برگزاري انتخابات فرمايشي، مردم كشور را از نشاط سياسي ـ اجتماعي عاري ساخته، نظمي قبرستاني جايگزين آن ساخت. در همان حال با تقسيم غنايم نفت ايران و روند رو به گسترش نفوذ امريكا در اين كشور، دور جديدي از وابستگي سياسي، نظامي، اقتصادي و اطلاعاتي ايران به اردوگاه غرب، تحت رهبري امريكا، در حال تكوين بود. بدين ترتيب وقتي طرح تشكيل ساواك مورد توجه قرار گرفت، حاكمان داخلي و حاميان خارجي آنان بر آن بودند تا سياستهاي در پيش گرفته شده پس از كودتاي 28 مرداد 1332 را به گونهاي گستردهتر ادامه دهند. كارنامه ساواك طي سالهاي آتي آشكارا اين نظريه را اثبات ميكند:
«پس از 28 مرداد حكومت نظامي در كشور ما دائمي شد و از همان فرداي كودتا كشتار زير شكنجه، ترور در خيابان، ربودن مخالفين، حبس و تبعيد غيرقانوني و اعدام سياسي جزء لاينفك كشورداري گشت. و اين ترور متشكل و سازمان يافته با تشكيل ساواك (سازمان اطلاعات و امنيت كشور) وارد مرحله نويني گشت. در كشور ما دستگاه تروريستي و گانگستري عظيمي به وجود آمد كه در پيوند با سياهترين سازمانهاي جاسوسي و تروريستي امپرياليستي و صهيونيستي، از دست يازيدن به هيچ جنايت و هيچ عمل پليدي باك ندارد. اصول «اخلاقي» آن مافيايي است و مقياس جنايات آن به طور باورنكردني گسترده و وسيع. زندانهاي اين سازمان تروريستي ديگر بينام و نشان است. دادگاههاي نظامي فرمايشي هم ديگر برايش ايجاد مزاحمت نميكند. ربودن پنهاني هزاران نفر و نگاهداري آنان در شرايط دلخواه و به مدت دلخواه، تلاش براي سلب حيثيت و اعتبار و خدشهدار كردن شخصيت انساني زندانيان، كشتن زير شكنجه، و با گلوله از قفا، پنهان كردن اجساد قربانيان و دزديدن اموال مردم و در يك كلمه دست زدن به كثيفترين اعمالي كه با حيثيت و شرف انساني و با حرمت جامعه بشري تناقض دارد ـ همه و همه اينها شيوههايي است كه ساواك موجوديت خود را وابسته به وجود و اعمال آنها ميبيند وهر چه زمان ميگذرد بهيميت اين سازمان فرونتر ميشود و استغراق آن در باطلاق [باتلاق] جنايت و فساد عميقتر ميگردد.
ما را قصد برشماري فهرست جنايات رژيم نيست. چنين كاري به چندين كتاب نيازمند است. ترديدي هم نيست كه اين كتابها به موقع خود نوشته خواهد شد. قصد ما تنها يادآوري اين واقعيت است كه در درون دستگاه دولتي ضدملي و ضددموكراتيك كنوني ـ كه در مجموع خويش «طبق قانون» به زبان مردم ميچرخد ـ دستگاه ترور سازمان يافتهاي وجود دارد كه بر هيچ قانوني متكي نيست، جز خدمت به مرتجعترين و هارترين محافل دربار پهلوي و امپرياليسم. در حال حاضر دولت واقعي كه بقيه دستگاه دولتي را هم زير چكمه خود ميكوبد، همين دستگاه ترور و آدمكشي است.»
شخص شاه نيز درباره علل تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) اظهارنظر كرده است. او ضمن اينكه ساواك را سازماني نظير دستگاههاي اطلاعاتي كشورهايي چون امريكا، انگليس، فرانسه و غيره ميداند، مبارزه با كمونيسم و گروههاي مختلف چپ را دليل اصلي شكلگيري ساواك اعلام ميكند. شاه تصريح دارد كه ايران به خاطر داشتن مرزهاي طولاني با شوروي، همواره در معرض خطر بود و ساواك مأموريت يافت با سركوب حزب توده و ساير گروههاي چپ، خطر سلطه شوروي را در ايران از ميان بردارد:
«ساواك پس از ماجراي مصدق، به منظور مبارزه با عمليات براندازي كمونيستها در ايران تشكيل شد. من نميخواستم نسبت به روية دول غربي در برابر كمونيستها، اظهارنظر و قضاوت كنم ولي فراموش نكنيم كه ايران داراي يك مرز مشترك طولاني با اتحاد جماهير شوروي است. گرچه ما موفق شديم با اين كشور روابط مودّتآميز حسن همجواري و همكاري اقتصادي برقرار كنيم، با اين وجود بايد بگويم كه پس از جنگ جهاني دوم، مناسبات ما خالي از اشكال و نشيب و فراز نبود. زيرا در سالهاي جنگ و تا 1325 قسمتي از خاك ايران در اشغال نيروهاي شوروي بود و سپس در آخرين ماههاي حكومت مصدق حزب توده چنان قدرت يافته بود كه اميد داشت ايران را تحت سلطة خود درآورد. پس ما ناچار شديم نه به خاطر دفاع از رژيم، بلكه به خاطر حفظ تماميت ملي، اين حزب را غيرقانوني و ممنوع اعلام كنيم.»
شاه در جايي ديگر، تشكيل ساواك را براي جلوگيري از اقدامات براندازانهاي ميداند كه پس از كودتاي 28 مرداد 1332 در حال شكلگيري بود. وي تصريح ميكند كه براي تشكيل و تجهيز ساواك از سيا بهره گرفته شده بود:
«ايجاد ساواك، به منظور مبارزه با فعاليتهاي براندازي خارجي و داخلي عليه استقلال و تماميت ارضي ايران بود. مسئوليت بنيانگذاري ساواك در سال 1332 به سپهبد تيمور بختيار تفويض شد. وي در اين كار از «سيا» كمك خواست. تعداد زيادي از كارمندان ساواك براي طي دورههاي آموزشي به امريكا رفتند و در ادارة مركزي «سيا» به كارآموزي پرداختند. همچنين دورههاي كارآموزي و بازآموزي انفرادي و دستهجمعي، براي كارمندان سازمان اطلاعات و امنيت كشور در غالب سازمانهاي اطلاعاتي اروپاي غربي ترتيب يافت تا با روشهاي آنان آشنايي حاصل كنند.»
كريستين دلانوا در كتاب «ساواك» با برشمردن موارد بسياري از سلطه نظامهاي كمونيستي طرفدار شوروي در خاورميانه و قاره امريكا، تشكيل ساواك را در ايران توسط امريكا، اقدامي جهت جلوگيري از رخنه كمونيسم ارزيابي كرده است:
«... استدلال امريكاييان چنين بود. البته، آنان از تار و مار شدن كمونيستها در ايران خشنود بودند. اما محدوديت سرويسهاي امنيتي ايران را كه منحصراً براي داخل كشور سازمان يافته بود به خوبي ميشناختند. از بعد از كودتاي 28 مرداد 32، مستشاران امريكايي در سرويسهاي امنيتي ايران كار ميكردند. آنها بودند كه تصميم گرفتند ادارات مختلف امنيتي را در يك سازمان واحد جمع كنند كه وظيفهاش اساساً فعاليت ضدجاسوسي در جهت اتحاد جماهير شوروي باشد. امريكاييان ميان تهديد شوروي و خطر كمونيسم داخلي تفاوتي نميديدند. لذا، به جاي ايجاد دو سازمان مستقل، يكي براي مراقبت درون مرزي و ديگر براي مراقبت برون مرزي، هر دو وظيفه را درون سازمان واحدي متمركز كردند. مادة اول قانون تأسيس ساواك، گردآوري اطلاعات براي امنيت كشور بود و ماده دوم آن، تعقيب عمليات جاسوسي از هر سنخ.»
محسن مبصر از رؤساي شهرباني دوره پهلوي هم، ضمن اينكه تأسيس ساواك را در راستاي مبارزه با كمونيسم و حزب توده ارزيابي ميكند، تصريح دارد كه اين هدف هيچگاه از سوي ساواك جدي گرفته نشد و اقدام مؤثري در مبارزه با حزب توده و گروههاي چپ صورت نگرفت. منوچهر هاشمي هم با ارائه تاريخچهاي از فعاليت كمونيستها و حزب توده در ايران دوره پهلوي و اقداماتي كه براي جلوگيري از گسترش مرام كمونيستي در ايران صورت گرفته بود، تشكيل ساواك را در راستاي تداوم اين مبارزه و از ميان برداشتن گروههاي چپ و حزب توده ارزيابي ميكند.
مروري گذرا به كارنامه ساواك در طول حدود بيست و دو سال فعاليت آن، نشان ميدهد كه نميتوان مبارزه با حزب توده و كمونيسم را تنها علت تشكيل ساواك دانست. شايد به دلايل عديدهاي، امريكا فكر مبارزه با كمونيسم را به حاكمان وقت ايران القا كرده باشد، اما آنچه شد آني نبود كه ادعا ميشد. البته ساواك در طول دوران فعاليت خود گروههاي چپ را نيز به شدت تحت تعقيب قرار ميداد، اما اين تنها مأموريت و يا حيطه عمل آن نبود، بلكه ساير گروههاي سياسي، مذهبي، فرهنگي و ... نيز هيچگاه از تيررس حملات اين سازمان در امان نماندند. روحانيون و علماي مبارز، گروههاي سياسي طرفدار مصدق (جبهه ملي ـ نهضت آزادي) و دهها گروه و تشكل ديگر، از سوي ساواك تحت تعقيب قرار گرفتند كه هيچيك با گروههاي چپ همسويي نداشتند. بنابراين نميتوان پذيرفت كه تشكيل ساواك صرفاً براي مبارزه با كمونيسم و از ميان برداشتن گروههاي چپ و حزب توده در ايران بنيان نهاده شده باشد.
روند تشكيل ساواك
از اواسط 1335، اخبار و گزارشاتي در نشريات و روزنامهها منتشر ميشد كه حاكي از تلاش دولت علاء براي تشكيل سازمان اطلاعاتي ـ امنيتي بود. گفته ميشد كه با تشكيل اين سازمان، بر فعاليت فرمانداري نظامي پايان داده خواهد شد و تركيبي از افسران و نيروهاي آن، سازمان جديد را اداره خواهند كرد. چهارشنبه 11 مهر 1335 اعلام شد كه هيئت وزيران طرح تشكيل سازمان امنيت را تصويب كرده است و براي تأسيس آن نيازي به تأييد و تصويب مجلس شوراي ملي و سنا وجود ندارد، «زيرا يك اداره عمومي است كه اجازه تشكيل آن با هيئت وزيران است». با اين حال تصريح شده بود حيطه فعاليت و اختيارات آن را بايد مجلسين تعيين، تصويب و تأييد كنند. همچنين وعده داده شده بود كه به زودي در همين رابطه، لايحهاي تقديم مجلس شوراي ملي خواهد شد. چند روز بعد نيز گفته شد كه محل استقرار سازمان امنيت در خيابان ايرانشهر خواهد بود و جهت اداره و سازماندهي آن در مرحلة اول، 35 تن از افسران و درجهداران ستاد ارتش در نظر گرفته شدهاند. از همان آغاز نگرانيهاي فرايندهاي در ميان مردم پديدار شد كه به درستي پيشبيني ميكردند با پاي گرفتن سازماني از اين نوع، سركوبها بيش از پيش ادامه خواهد يافت و سلب امنيت سياسي، اجتماعي، فرهنگي و فردي مردم به نهايت خواهد رسيد. برخي مخالفتها نيز به طور جسته و گريخته در نشريات انعكاس يافت، اما دولت اعلام كرد كه نگرانيهاي پيش آمده بيمورد است و اين سازمان جديد جانشين فرمانداري نظامي نخواهد شد. اين اظهارات كه از سوي وزير جنگ دولت علاء بيان شد، به دليل رعب و وحشت زايدالوصفي بود كه فرمانداري نظامي در طول بيش از سه سال (پس از كودتاي 28 مرداد 32) در سراسر كشور ايجاد كرده و مخالفان سياسي حكومت را به شدت سركوب كرده بود. بدين ترتيب براي رفع نگراني مردم، كه البته از ميان هم نرفت، گفته شد كه «مانند همه سازمانهاي مشابه در دنيا، فعاليت آن جلوگيري از عمليات خرابكارانه و اقداماتي است كه مخالف مصالح كشور است.» با اين حال مردم، به ويژه آگاهان به امور سياسي به درستي واقف بودند كه مقصود از عمليات خرابكارانه و نيز مصالح كشور، سرپوشي براي سركوبهاي شديدي است كه در آينده، مخالفان حكومت پهلوي را نشانه رفته بود.
اگر اظهارات عيسي پژمان، آخرين نماينده ساواك در عراق قرين با واقعيت باشد، مأموريت تدوين طرح اوليه ساواك برعهده سرلشكر حسن پاكروان رئيس سابق ركن 2 ارتش نهاده شده بود. گويا اين طرح اولين بار توسط وي تهيه و تدوين شد. عيسي پژمان، به گفته خود، از سوي رياست ركن 2 ارتش ـ سرهنگ مصطفي امجدي ـ مأموريت يافته بود با حسن پاكروان ملاقات كرده و در امر مهمي (كه گويا خود او نيز از جريان آن بياطلاع بود) او را ياري كند. اين طرح همان طرح تشكيلات ساواك بود كه پاكروان در دست تهيه داشت.
چنانكه از نوشتههاي پژمان برميآيد گويا در همان هنگام تدوين مقررات مربوط به حيطه فعاليت و عمل ساواك نيز ترديدهايي به وجود آمده بود. نگراني اين بود كه مقررات وضع شده، امكان فراواني براي سوءعملكرد تشكيلات در دست تأسيس فراهم خواهد آورد و موجب خواهد شد اعضاي آن با بهرهگيري از امكانات و اختيارات وسيع به انحراف كشيده شده و در نتيجه خود عامل فساد و ناامني شوند.
سپهبد محسن مبصر هم در خاطرات خود، اظهارات عيسي پژمان را تأييد ميكند و مينويسد كه وقتي آشكار شد با پايان تدريجي دوران فعاليت فرمانداري نظامي هنوز مخالفان سياسي رژيم (و عمدتاً حزب توده و كمونيسم) چنانكه بايد ريشهكن نشدهاند و در همان حال ركن 2 ارتش هم نخواهد توانست جانشين مناسبي براي فرمانداري نظامي باشد، طرح تشكيل ساواك مورد توجه جدي قرار گرفت و حسن پاكروان عهدهدار تدوين مقررات مربوط به تشكيل ساواك شد.
شواهد و قرايني هم وجود دارد كه حاكي از همكاري نزديك برخي افسران ارشد سيا با دولت كودتا و فرمانداري نظامي تيمور بختيار، براي طرح و تشكيل يك واحد اطلاعاتي ـ امنيتي كارآمد است. بدين ترتيب ميشود استنباط كرد كه ميان اقدام حسن پاكروان در تدوين طرح اوليه تشكيل ساواك با فعاليتهاي همزمان مأموران سيا در ايران، هماهنگي و ارتباط مستقيمي وجود داشته است. بنابراين بايد گفت امريكا و سيا در همان آغازين مراحل طرح تشكيل ساواك در جريان امور قرار داشتهاند و اين كه در گزارشات و اسناد متعدد از سيا به عنوان طراح و مؤسس اصلي ساواك ياد ميشود مؤيد همين موضوع است. مارك. ج. گازيورووسكي كه كتابي دربارة روابط شاه با امريكا دارد، دربارة حضور مأموران اطلاعاتي ـ امنيتي سيا در ايران پس از كودتا و تلاش آنان براي تشكيل واحد اطلاعاتي ـ امنيتي در كنار فرمانداري نظامي چنين نوشته است:
«سيا تعليم نيروهاي اطلاعاتي ايران را نيز آغاز كرد. در سپتامبر 1953 [1332] يك سرهنگ ارتش امريكا كه سالها براي سيا در خاورميانه كار كرده بود و پيشزمينة وسيعي در كار پليسي و كارآگاهي داشت در پوشش وابستة نظامي به ايران اعزام شد. مأموريت او سازمان دادن و فرماندهي يك واحد جديد اطلاعاتي بود كه در آن زمان زيرنظر فرمانداري نظامي تهران تأسيس شد كه در دسامبر 1953 زير فرماندهي سرتيپ تيمور بختيار قرار گرفته بود. سرهنگ همكاري نزديكي با بختيار و زيردستانش داشت، اين واحد را فرماندهي ميكرد، و به اعضاي آن فنون پايهاي اطلاعات از قبيل روشهاي مراقبت و بازجويي، عمليات شبكههاي اطلاعاتي و ا منيت سازماني را ياد ميداد. واحد اطلاعاتي بختيار نخستين سازمان اطلاعاتي امروزي و كارآمد بود كه در ايران عمل ميكرد.»
گازيورووسكي در جايي ديگر از همين كتاب چنين نوشته است:
«سرهنگي از ارتش امريكا كه اندكي پس از كودتاي 1953 [1332] براي آموزش و فرماندهي واحد اطلاعاتي جديد سرتيپ بختيار به ايران فرستاده شده بود تا مارس 1955 [1334] در ايران ماند و در اين زمان با دستة ثابتتري از پنج افسر سيا جايگزين شد. در 1965 [1335] شاه پس از مشورت با مقامهاي امريكا تصميم گرفت اين واحد اطلاعاتي را تجديد سازمان كند و گسترش دهد. سازمان جديد كه ساواك نام گرفت زير فرماندهي بختيار قرار گرفت كه معاون نخستوزير شد و امكان دسترسي مستقيم به شاه به او داده شد.
نخستين هدف شاه از تأسيس ساواك ايجاد دستگاه اطلاعاتي امروزي كارآمدي بود كه قادر باشد تهديدهاي داخلي و خارجي عليه سلطه او را شناسايي و با آنها نبرد كند و از رقابتهاي خرد و ريز و لختي ديوانسالارانهاي كه واحدهاي اطلاعاتي موجود (مثلاً واحدهاي ارتش، ژاندارمري و شهرباني) گرفتار آن بودند رها باشد. [...] بختيار در [سال] 1956 [1335] به امريكا سفر كرد تا با مقامهاي امريكايي مشاوره كند و نحوة كار سيا و اف. بي. آي را بررسي كند. [...] رايزني و آموزش امريكاييها در تبديل ساواك به يك سازمان اطلاعاتي كارآمد حياتي بود.»منبع:ساواک، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی این مطلب تاکنون 2160 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|