نقد كتاب « روزگاری شد... » | حسین روحانی صدر، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی و پژوهشگر پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران چکیده: وزارت امور خارجه ایران از بدو تأسیس تاکنون، جای خالی وزیر به خود ندیده است. هر کدام از وزیران خارجه ایران به نوبه خود از جایگاه خاصی برخوردار بوده اند. متأسفانه اغلب آنها، یا یادداشت مستقلی از خود به جا نگذاشتهاند و یا نقاط ضعف فراوانی در آثار جای مانده از آنها به چشم میخورد.
این نوشته، نقد کتاب روزگای شد... یادداشتهای دوره وزارت امور خارجه به قلم دکتر علی اکبر ولایتی، از آذرماه سال 1360 تا آبان ماه 1364 است. ایشان بیست و پنجمین هدایتگر سیاست خارجی ایران و پنجمین وزیر امور خارجه پس از پیروزی انقلاب است. این کتاب را مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی در 393 صفحه، همراه با فهرست اعلام و تصاویر در سال 1388 منتشر کرده است.
مقدمه:
پس از رنسانس خاطره نویسی جایگاه ممتازی برای تصمیم گیری در آینده پیدا کرد و به تدریج این ضرورت به یک وظیفه نانوشته برای شخصیتهای حقیقی و حقوقی بدل شد. اما این امر در شرق، چندان اهمیتی نداشته و ایران نیز محروم از برخی یادداشتها و خاطرهگوییها مانده است؛ سید فخرالدین شادمان از دیپلماتهای عالی رتبه ایران در لندن، حدود هشتاد سال پیش خطاب به برخی از جوانان گفت: "هر سیاست مدار و شخصیت حقیقی و حقوقی اروپایی که برای مأموریت اداری و غیره از 400 سال پیش به ایران سفر کرده، یادداشت و خاطرهای از دوران کاری خویش به یادگار برای نسلهای بعدی به جا نهاده است"؛ اما تا کنون هیچ یک از ما، از محل مأموریتهایمان که بازگشتیم، به جمع آوری ثبت و انتشار خاطراتمان نپرداختهایم. البته خاطره نویسی، تاریخ شفاهی و یادداشتهای روزانه دوره قاجاریه، جای خود را در زیر مجموعههای علوم اجتماعی مانند تاریخ، مردم شناسی، روابط بین المللی و علوم سیاسی پیدا کردهاند و از دوره قاجار تا کنون، این کار نسبت به دورههای قبل منظم تر شده است. شاید بتوان گفت برخی رجال ایران به امید آنکه اشتباهات و خطاهای خود دارند در صحنههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هنری را از دید همگان پنهان کرده و یا به گردن دیگران اندازند، با زیرکی سعی در انتشار آثار خود از ذکر برخی مطالب مهم طفره رفته و یا از آنها به طور حاشیهای، جانبی و بی اهمیت یاد کنند و یا، بار منفی قضایا را به دوش دیگر شخصیتها بگذارند. در هر صورت این عیب بزرگ در میان ایرانیان همیشه وجود داشته و دارد. از سوی دیگر، یکی از نگرانیهای روزنامه نویسی یا خاطره نویسی، جایگزین شدن نثر روان فارسی با جملات خشک اما با اهمیت است. به سخن دیگر، نثر شیرین و روان فارسی جای خود را به مطالب مهم و نقل حوادث داده و از اینرو افراد عادی چندان میلی به خواندن کتابهای روزنامه نویسی ندارند. این مهم یعنی حفظ جایگاه ادبیات در این نوع کتابها از وظایف نویسندگان آنها است؛ تا با نثر شیرین فارسی، بتوانند علاقه مندان بیشتری را به خاطره خوانی جذب نمایند.
برخی رجال سیاست خارجی ایران، با درک حساسیتهای زمانی و مکانی مأموریت خود، یادداشتهایی به میزان بضاعتشان عرضه نمودهاند، ولی هیچ گاه حق مطلب را ادا نکردهاند. متأسفانه در این نوع یادداشتها، خودسانسوری یکی از مشکلاتی است که شخصیتها را در طرح مسائل محدود نموده است. از این رو، این محدودیت، خدشه جبران ناپذیری به تاریخ وزارت امور خارجه از گذشته دور تا کنون وارد آورده است .
مشکل دیگر آنکه، این یادداشتها دچار پراکنده گویی و عدم انسجام هستند؛ ولی تا کنون هیچ راهکاری عملی برای کاهش این لطمه و بازسازی این کتابها صورت نگرفته است. این بیتوجهی، فرصتی ایجاد کرده تا برخی با پراکنده گویی، مطالب مهم را حذف نمایند؛ و این مغایر با واقعه نگاری و حفظ امانت است.
دکتر ولایتی گفته است، داستان بی توجهی در ثبت و ضبط وقایع از سوی دست اندر کاران در امور مختلف وجود دارد ؛ از این رو، وزرا، سفرا، نظامیان، دولتیان، دیوانیان کشور از درج هر آنچه که از اوضاع و احوال میدانستهاند ؛ به دلایل مختلف سر باز زده و یا حق مطلب را ادا ننمودهاند.
کتاب، خاطرات دوره اول وزارت امور خارجه دکتر علی اکبر ولایتی، شاید یکی از اولین خاطرات مستقل وزرای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی باشد ؛ او یکی از شخصیتهای فرهنگی و علمی قبل و بعد از انقلاب است که تا کنون آثار زیادی از وی در حوزههای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و پزشکی (حرفه اصلی وی) منتشر شده است. او در دورهای، وزیر امور خارجه شد که رئیسان رده بالای حکومت پیشین، یا ایران را ترک نموده، دستگیر شده و یا در حال پاکسازی شدن بودند؛ ایران در آن زمان، تنها دارای 9 سفارت خانه فعال بود. ایشان با حمایتهای رهبری به مدت شانزده سال (از تاریخ 24 آذر 1360 تا31 مرداد1376 ) وزیر امور خارجه و پس از آن مشاور امور بین الملل رهبری بوده است.
نقد
پیشگفتار هر اثر، هدف تنظیم هر کتابی را باید در خود جای دهد، اما در این کتاب، روشن نیست هدف از آن، تنظیم خاطرات وزیر خارجه بوده است و یا شرح یادداشتهای روزانهی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی(رئیس مجس وقت)، یا شرح سیاست خارجی و برنامه ریزی جمهوری اسلامی ایران؟ از سوی دیگر، دلیل درست تنظیم نشدن یادداشتهای روزانه وزیر خارجه به صورت یک توجیه لفظی مطرح شده است. بنابراین، توضیحات موجود در این قسمت، مغایر با عنوان روی جلد "یادداشتهای دوره وزارت خارجه" است. در این کتاب، ما با یک مقدمه ی 70 صفحه ای از تاریخ روابط خارجی ایران روبهرو هستیم؛ به واقع خوانندگان، چقدر تمایل دارند در کتاب خاطرات 4 ساله وزیر خارجه دولت سوم جمهوری اسلامی ایران، از روابط خارجی ایران باستان و ایران اسلامی اطلاع یابند؟ به هر حال، این مقدمه از فراز و نشیبهای متعددی برخورداراست. در آن بندهای پراکندهای میتوان دید که برای خواننده نا آشنا و نامانوس است و ذهن خواننده را میان واقعهنگاری و تحلیلِمحتوا بر اساس شرایط روز، مشوش میگردانند. نکتهی دیگر، استفاده مکرر از برخی اشتباهات رایج است؛ مانند به کار بردن واژه دریای خزر به جای دریای کاسپین (صفحات 8-9-11-15)، مطروحه به جای مطرح شده (ص 16)؛ عدم توضیح اصطلاح "مصلحت گذار" در جمله :"اعزام دو مصلحت گذار روانه حاجی طرخان وتفلیس"(ص18)؛ همچنین برای "اداره تحریرات خاصه" و "اداره مأمورین فوق العاده"( ص21). نکتهی دیگر، طرح برخی حوادث تاریخی با زبان طعنه و تحقیر شخصیتهای مرتبط با آن موضوع است، مانند تجدید نظر در قرارداد مفصل میان ایران و انگلیس به نفع آن کشور(ص14)؛ معاهدهی شوم گلستان(ص14)؛ قهر و غلبه ژنرال پاسکویچ؛ انعقاد قرارداد اثرات سوء نا مطلوب به واسطهی قرارداد ترکمانچای، یا رفتار گستاخانه گریبایدوف.
درباره تأسیس وزارت خارجه به بسیاری از موارد که چندان ارتباطی با وزارت خارجه ندارد، اشاره شده است، اما موضوع تغییر نظام اداری و دیوانی کشور در نیمهی دوم سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و تأسیس وزارتخانهها به سبک نظامهای جدید اروپایی مورد اشاره قرار نگرفته و وزارت خارجه میرزا سعیدخان انصاری، بدون نتیجه رها شده است.
در آغاز زیرفصل "دیپلماسی در عصر پهلوی"، در مقدمه و در بیان انواع شیوههای اداره فکری و سیاست گذاریهای خارجی؛ اگر روش مطالعهی سیاسی و اندیشههای مدیریتی در سیاست خارجی در یک کتاب مستقل به جامعهی علمی ارائه میشد، هم این موضوع به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته و هم این مقدمه به حاشیه رانده نمیشد. در ادامه از سیاست سنتی انگلیسیها، در تضعیف حکومت مرکزی و تقویت مخالفان و تجزیه طلبی سخن رفته که این مطلب باید با شواهد مختلف بدون حب وبغض، مطرح شود(ص23)، البته در بند دیگری از صفحهی 24، به نقل قولی از کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات منتسب به حسین فردوست استناد شده که باید این کتاب را نقطهی اوج شیادی در خاطره نویسی نامید. همچنین در ادامه به کشف رضاخان برای رهبری کودتا در شمال کشور، توسط عمال انگلیس به ویژه آیرونساید اشاره شده است.
امیدوارم نادرستی این قول با خواندن کتابهای تاریخ کودتای سیاه و یا خاطراتی که از سوی فرزندان و وابستگان فرمان فرما منتشر شده؛ شفافیت لازم را آشکار نماید. اگر این نوع مسائل، مبنای قضاوت تاریخی باشد، پس رفت و آمدهای مکررخانم انالم تن، مستشار فرهنگی سفارت انگلستان درتهران به محافل، مدارس و اماکن مذهبی تهران و قم در سالهای 1320تا 1332خورشیدی، چه معنا خواهد داشت؟ درباره این دست نوشتهها، به خصوص وقتی در ادامه یکی از خصوصیات منفی دوره پهلوی اول، قرارگرفتن شاه در کانون تصمیم گیری کشور شناخته شده؛ باید پرسید: " از ابتدای تاریخ تا کنون در سیاست خارجی کدام کشور، بدون در نظر گرفتن نظریات شخص اول کشور عمل شده است؟ " همچنین در این کتاب، رشوه سیاسی به دولتمردان میراث شوم استعمار انگلیس در ایران دانسته شده است. اگر رشوهای وجود داشته، باید با مصادیق کامل عرضه میشد؛ میراث شوم یک عبارت احساسی است نه تعبیر تاریخی. سیاست خارجی در دنیا سلسله تعاملات و مناسبات منطبق با نیازهای جوامع است، رشوهخواری نه یک نیت شوم؛ بلکه یک بیماری داخلی است.
متأسفانه در صفحات مختلف از جمله صفحه 16 تا 21 و32؛ تاریخچه ی وزارت امور خارجه، و دیپلماسی در عصر پهلوی، صفحات 42- 33 و از صفحات 52-42 ، به طور مختصر و گاه مفصل تکرار شده است.
در این مجموعه، خوانندگان با دو جملهی متضاد مواجهاند. به طور مثال درصفحه 42-48 ، به استبدادی بودن محمد رضا شاه در حوزهی سیاست خارجی اشاره شده است، ولی در صفحهی 50 در مورد شاه نقل شده است که :"شاه و دربار او در واقع نقش کمرنگ وحاشیهای بازی کردند". همچنین در مورد حضور نیروهای خارجی در 12سال نخست سلطنت محمدرضاشاه آمده است:"اعمال خارجی نیز با وجود حضور در ارکان اجرایی وتصمیم گیری، فرصتی مناسب برای اجرای مقاصد خود نیافتند یا اقداماتشان بدون نتیجه ماند." دراین مورد، باید آن دوره بار دیگر مرور شده و تجدید نظر شود. نتیجه آنکه، تأمین منافع دولتهای قدرتمند، نه قبل و پس از این تاریخ، دچار تغییر قابل ثبتی نشده اند، جا داشت دست کم در ادامه جملهی فوق، با ذکر چند نمونه موضوع برای خوانندگان به طور ملموس توضیح داده میشد.
در ادامه زیرفصلِ "از دولت کودتا تا ترور منصور" این دوره یکی از سرفصلهای شوم تاریخ ایران نامیده شده است. باید پرسید قضاوت کردن چقدر میتواند در فرایند تاریخ نویسی مؤثر باشد؟ این مطلب، خود، پاسخی مجزا می خواهد. آیا همان ایرانیانی که صنعت نفت شان را ملی اعلام کردند؛ کودتا کردند؟ و یا این حادثه با توجه به تغییرات و شرایط (کرات و سیارات دیگر) ناگهانی رخ داده است؟
در صفحه 52، درمورد دیدگاهها و نوشتههای آقای گازیوروسکی، از محققین حوزهی تاریخ معاصرایران با توجه به مصاحبههایی که با وی انجام شده ؛ ثابت شده است که او یک سیاست مدار خیالباف، دروغگو، سلطه جو و منطبق با دیدگاههای مداخله گرانه است.
درصفحهی 57، از اصطلاح "دوفاکتو" به جای واژه "بالقوه" یا "غیرمستقیم" و "دوژور" به جای شناسایی؛ بی قید وشرط" مطرح شده است که این اصطلاح نامأنوس برای خواننده نامفهوم است.
در ابتدای متن اصلی، به اخراج شمار زیادی ازکارمندان وزارت امورخارجه دردورهی کوتاه؛ و تصدی دکترکریم سنجابی اشاره شده است. طبق مستندات موجود درکتاب «انقلاب در بحران» نوشته هاشمی رفسنجانی، پاکسازی پس از ریاست جمهوری بنی صدر و در دوره نخست وزیری شهید رجایی آغاز و تا سال 62 ادامه داشت. در بیان چرایی نبود درک سیاسی از شعار "نه شرقی نه غربی"، فقدان نظریه پردازی درست، نبود تدبیر و اراده قوی برای تدوین مبانی و راهکارهای مناسب برای شکل دهی به سیاست خارجی متناسب با دیدگاهها و شرایط انقلابی حاکم بر کشور، نقطهی ضعفی برای وزرای خارجهی پیشین ثبت شده است (صفحه 73-76)؛ حال آنکه، باید پرسید آقای دکتر ولایتی چگونه آن را درک و اجرا نموده است که تاریخ در انتظاردرج آن بوده است !
در صفحهی 74، یکی از اشکالات آقای قطب زاده، پیش بینی نکردن جنگ ایران و عراق در آینده، با توجه به اشاره برخی مقامات عربی به وی آورده شده است. البته تنها مقامات کشورهای عربی نبودند که پیش بینی جنگ را به مقامات ایرانی گوشزد کرده بودند؛ گزارشهای تخریب کننده روابط دو کشور از سوی مخالفین صدام در خوزستان و همچنین پیگیری سید محمود دعایی، سفیر ایران در بغداد، به طور صریح، پیش بینی وقوع جنگ را بسیار شفاف و دقیق تر از مقامات عربی نشان میداد.
انتخاب لحن تند در برخورد با کشورهای عربی توسط قطب زاده، و ویژگیهای روحی وی در لذت بردن از بحران آفرینی در ملاقاتها و برخوردهای دیپلماتیکی، از جمله عوامل بروز جنگ درمنطقه؛ ابتدا به این نکته اشاره دارد که منظور از منطقه، آیا منطقه خاورمیانه بوده و یا اختلافات مرزی ایران و عراق؟ این مسئله مشخص و روشن مطرح نشده است؛ دیگر اینکه آیا استفاده از لغت خنازیرالخلیج (خوکهای خلیج [فارس]) توسط ائمه جمعه، به ویژه امام جمعه تهران درخطبه عربی، تأثیری در تشویش و بحران در منطقه نداشته است !؟
پس از 80 صفحه، خوانندگان با ورود دکتر علی اکبر ولایتی به صحنه سیاست خارجه کشور، روبرو می شوند. با توجه به فعالیتهای سیاسی دکتر ولایتی - به ویژه در تدوین سیاست خارجی حزب جمهوری اسلامی- او از شخصیتهای فعال حزبی است ولی نشانی از دیدگاههای سیاسی حزب جمهوری اسلامی که او توضیح داده باشد؛ موجود نیست. او همچنین از جو حاکم در مجلس و چرایی عدم رأی اعتماد نمایندگان مجلس به نخست وزیری وی، سخنی به میان نیاورده است. او همچنین از بیان وضعیت معاونین و عزل و نسبهای داخلی وزارت خارجه ازسوی خود چشم پوشیده و بلافاصله به فعالیتها، سخنرانیها و مصاحبههای خود پرداخته است.
اولین سفر وزیرخارجه با اهمیت خاصی بیان شده است؛ اما این اهمیت خاص که بیش از 15صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده است، فاقد هر نوع نتیجه گیری است. حال آنکه یکی از موارد ذکر شده در اولین مصاحبه ایشان، سفر به باکو و دیدار با هیأت نمایندگان نیکاراگوئه است، اما با توجه به تاریخ مصاحبه 3 دی ماه، یعنی چیزی کمتر از یک هفته پس از انتصاب وی به وزارت خارجه تاریخ این سفر روشن نیست و نیز اینکه در زمان وزارت ایشان صورت گرفته یا خیر. از اعضای هیأت همراه نیز به جز سرهنگ کتیبه، نامیدیگری ذکر نشده است. مواردی چون قتل سادات، مشکلات شخصی هادی مدرسی در بحرین، پیشنهاد فهد برای صلح فلسطین، موضع گیری عرفات درباره آن، نقشهانی الحسن و ملاقات وی با مسعود رجوی و برداشت برائت از مشرکین حجاج ایرانی اهمیت خاصی در سرنوشت روابط ایران با دولتهای عربی-اسلامیداشته؛ علیرغم آنکه در سفر وزیر خارجه به آنها اشاره شده، اما فاقد توضیحات برای آشنایی نسل جدید و همچنین ثبت در تاریخ هستند.
در دوره دوم سفرهای وزیر امور خارجه، سخن از ملاقات با وزیر امور خارجه آلمان فدرال(گشنر) و رئیس جمهور یوگسلاوی و ابلاغ درخواست نشست کشورهای عدم تعهد است، اما پاسخ مقام اروپایی به درخواست ایران روشن نیست.
صفحههای 102 تا 136، سفر سوم وزیر امور خارجه به شمال آفریقا را به خود اختصاص دادهاند، در جریان این سفر از نام اعضای هیات اعزامی ایرانی به آفریقا، موضوع تأمین سلاح از طرف لیبی، مجاب نبودن شوروی از این فعالیتها، نهضت آزادی بخش، جبهه متحد پایداری، اهداف ملاقات با سوآپو و البرا اطلاعی در دست نیست.
درباره سفر چهارم وزیر امور خارجه به پاکستان (که باید بسیار زودتر از این زمان و دردوران وزیران خارجه پیشین انجام می شد)، پرسش پیش رو این است که: "پس چرا دستاوردهای این سفر تنها چند سخنرانی و مصاحبه است؟" چرا جزئیات تفاهم و مطالب مطروحه آورده نشده است. و یا اینکه چرا در مورد عباس آقا زمانی (سفیر وقت)، ابوشریف وکارکنان دفتر نمایندگی، مطلبی، خاطرهای یا گزارشی نقل نشده است؟
درصفحه 140، به ملاقات با امام خمینی همراه با رئیس جمهور و نخست وزیر در 14 فروردین 1361 اشاره دارد، اما اینکه این ملاقات برای چه کاری صورت گرفته است؟ این مسئله بدون توضیح باقی مانده است.
در صفحه 144 کتاب، ذیل تاریخ 16 اردیبهشت 1361؛ مطلبی درباره تحویل جنازه وزیر امور خارجه الجزایر توسط همتای ایرانیاش، آمده است اما توضیحی درباره دلایل سانحه و نقش ایران در تحویل جنازه آن ارائه نشده است.
در صفحه 146، در جریان هشتمین سفر، به ملاقاتهای حاشیهای وزیر امور خارجه در نشست وزرای خارجه غیر متعهد هاوانا در 12 خرداد1361، به تفصیل پرداخته شده است. ولی به خود نشست، موضوع آن و سخنرانی وزیر اشاره ایی نشده است.
در صفحه 148، از اختلافات دانشجویان انجمنها ی اسلامی با سفیر و دفاتر نمایندگی کشور، سخن به میان آمده است که نیاز به تحلیل دقیقتری در ثبت خاطرات دارد؛ ولی متأسفانه در حد یک خبر، آن هم در حاشیه ملاقات با آقایهاشمیرفسنجانی قرار گرفته است.
در صفحه 149، از برخورد بد صدام با شیخ زاید هنگام حضور در مراسم تشییع خالد مطلبی آمده ولی درباره اینکه خالد چه کسی است و اینکه آیا فرد مهمی است، یا هئیتی برای شرکت در مراسم تشییع وی فرستاده شده است یا خیر مطلبی ذکر نشده است. در واقع خوانندگان از فوت خالد تنها به عنوان یک مطلب حاشیه ای با خبر می شوند.
متأسفانه از تاریخ 29 /2 تا 12/3، 12/3 تا 27/3، 14/4 تا 24/4، 26/4 تا 15/5، 17 /5 تا 14 /6 و در نهایت از 22/6 تا 13/7 سال 1361 ؛ هیچ اشاره ای به رخدادهای حوزه سیاست خارجی نشده است. دیگر آنکه، بزرگترین موفقیت جنگی آن مقطع، یعنی فتح خرمشهر، در 3 خرداد1361 در این مقطع اتفاق افتاد، و به طور قطع در همه منابع و فعالیتهای دیپلماتیک کشور به آن پرداخته شده ولی در این جت ردی از آن نیست!!
در مورد ربوده شدن دیپلماتهای ایرانی، باید پرسید :"چرا پس از 13 روز(!) وزیر خارجه برای دولت لبنان یادداشت می فرستد؟" درباره حوادث قبل از آن و سفر هیأت ایرانی به سوریه نیز مطلبی نیامده است.
در صفحه 153، مطالبی درباره کنفرانس سران عرب در فاس(مراکش) و سفر احمد اسکندر احمد، وزیر اطلاعات سوریه، به تهران و ارائه گزارش حمایت سوریه از مواضع ایران ارائه شده؛ که در آن نه تاریخ این اجلاس و نه دیدگاه ایران در آن مطرح نمیشود.
در صفحه 161، از دیدار وزیر امور خارجه ایران با آقایهاشمی ارائه و گزارشی به صورت شفاهی درباره ملاقات با هیأتهای بلغاری، نیوزلندی، پاکستانی و یوگسلاوی سخن به میان آمده؛ اما توضیحی قبل و بعد از این گزارش وجود ندارد.
تاریخ 21 آذر ماه تا 13 دی ماه سال 61 هیچ رخداد سیاسی مطرح نشده است!
دیگر آنکه در صفحه 162 کتاب، در آستانه شرکت در سومین نشست اجلاس غیر متعهدها در ملاقات با آقایهاشمی، اشاره ایی به وضعیت نیروهای حزب الله در دولت شده است که توضیح کاملی ندارد و موضوع برای خواننده تشریح گنگ میماند.
در صفحات 162- 166، در توضیح ملاقات و مذاکره وزیر خارجه ایران با همتای اسپانیایی خود، نویسنده از سفیر ایران تجلیل کرده و با آنکه او را یکی از افراد نزیک خویش معرفی نامی از او نبرده است.
صفحههای 182-176، به ملاقات وزیر خارجه با وزیر کشاورزی نیکاراگوئه و اهمیت هیأت همراه وی اختصاص دارد؛ اما به چگونگی این هیأت اشاره ایی نشده است. وزیر کشاورزی نیکاراگوئه، چندین بار از حمایتهای مالی جمهوری اسلامی تقدیر نموده است، ولی برای خواننده از چگونگی این کمکها روشن نیست.
در ملاقات وی با وزیر خارجه یوگسلاوی(صفحات 182-186)، به علاقهمندی ایران به تأمین اسلحه ی مورد نیاز سپاه پاسداران از بلوک شرق اشارهای نشده است، حال آنکه از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
صفحات 192 تا195، به ملاقات با وزیر امور خارجه یمن جنوبی اختصاص دارد، و به مطالبی چون شورای همکاری خلیج فارس، جنبش وحدت آفریقا، اعطای کمک مالی به یمن، سطح روابط با یمن جنوبی پرداخته شده است، حال آنکه هر کدام از این موضوعات به توضیح و ارائه مقدمات لازم دارد، و دیگر آنکه روشن نیست دولت در چه تاریخی، لایحه ی اعطای کمکهای مالی را تسلیم مجلس نموده و یا میزان این کمک مالی چه قدر است.؟
در بیان ملاقات با علی طریقی، نماینده دائم لیبی در سازمان ملل، مطالبی بی مقدمه، همچون نشستهای چند جانبه ایران، یمن، لیبی، الجزایر و سوریه برای کاهش اتحاد کشورهای عربی با عراق مطرح شده؛ که متأسفانه ناتمام است. هنگام بروز اختلاف در هیأت تصمیم گیری ساف که در جریان آن گروههای مختلف هم پیمان عرفات از یگدیگر تفکیک می شود. رابطه ایران با این سازمان نیز در سرنوشت مبارزین فلسطینیبسیار مؤثر بوده است؛ اما متأسفانه به دلیل عدم تشریح صحیح این مطالب، وضعیت مناسبات بین المللی در این باره روشن نیست.
در صفحه 204، ذکر شده است که وزیر خارجه در ملاقات با آقای احمد گورا ابراهیم، نماینده جنبش آزادی بخش "کنگره پان آفریقایی آزانیا"، به نیاز نفتی این گروه و درآمدهای نفتی (ایران) اشاره کرده است؛ اما خواننده از گذشته تاریخی گروه مورد نظر و مسائل مورد مذاکره در این حوزه چیزی نمیداند.
در صفحه 220 مطلبی آمده است : "به آقایهاشمی رفسنجانی تلفن کردم وگفتم که سوریها می گویند سفر من به سوریه باید کاملاً سری انجام شود، قرار شد با سری بودن مذاکرات موافقت کنیم، نه اصل سفر". این جمله چه معنایی میتوانست داشته باشد که نتیجه آن نیز بسیار مثبت و مفید بوده است؟
همچنین اشاره ای به موافقت ایشان برای حضور هیأتی متشکل از نمایندگان حقوق بشر برای بازدید از ایران دارد، اما دلیل درخواست آنها برای این بازدید روشن نیست؛ همچنین به ملاقات با امام (ره) و مشکلات پیش آمده برای آقای صادق طباطبایی و دستور امام برای حل مشکل وی پرداخته شده است؛ اما درباره مشکل آقای طباطبایی و اصرار امام برای حل آن چیزی مطرح نمیشود.
در صفحه ی 239، در سفر وزیر امور خارجه ایران به یوگسلاوی و دیدار وی با همتایش آقای مایسوف، و قطعنامه شورای امنیت که یک روز قبل از این سفر تصویب شده اشاره شده است، اما هیچ اشارهای به مفاد این قطعنامه نشده، و تنها به ناکافی بودن آن از سوی وزیر خارجه اشاره شده است؛
در ادامهی همین سفر، هنگام بازگشت به ایران، نویسنده توقفی کوتاه در آنکارا(!) و در آنجا با با معاون سیاسی امور خارجه، دیدار می کند در این دیدار به عدم موافقت شوروی برای تأسیس کنسولگری ایران در جنوب این کشور و تعطیلی کنسولگری در بلگراد اشاره شده است که نیاز به توضیح کاملتری دارد.
نکته مهم دیگری که باید در اینجا ذکر شود این است که سفر به یوگسلاوی آخرین سفر ایشان در سال 1361 است و تا 16 مرداد سال 62 ، (حدود 5 ماه)، هیچ رفت و آمد و یا رویداد سیاسی ذکر نشده است.
صفحه 242، سخن از ملاقات وزیر امور خارجه ژاپن و سفیرآن کشور همراه با هیأتی ایرانی دردفتر ریاست جمهوری، سفر بیست روزه وزیر امور خارجه به نه کشورههای آفریقایی وآسیایی، سفر وزیر امور خارجه لیبی به تهران برای ارائه گزارشی از ملاقات فهد با قزافی درباره جنگ ایران وعراق، و حضور مسئولین صلیب سرخ برای رسیدگی به امور اسرا در تهران رفته است؛ همه این موارد تنها به صورت خبری کوتاه ذکر شدهاند و هیچ توضیحی پیرامون مفاد این ملاقاتها، نتایج سفرها و ملاقاتها ارائه نشده است. حال آنکه تمام موارد مطرح شده با اهمیت و شاید سرنوشت ساز بودهاند.
بار دیگر از 9 مهر تا 10 آبان 1362، دستگاه دیپلماسی هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته است و علت آن روشن نیست. در 10 آبان، تنها به ملاقات سفرا با آقایهاشمیو گلهمندی رئیس مجلس از نهضت آزادی، اشاره ای کوتاهی شده است، اما دلایل این نارضایتی نامعلوم ویا محرمانه است؟.
در ملاقات سفیر رومانی با وزیر خارجه نیز که در تاریخ 17 آبان ماه انجام شده دلیل آن دیدار نامعلوم است و تنها چند جمله حماسی از وزیر در کتاب نقل شده است.
در جلسه ای که با حضور چند تن از شخصیتهای عالی رتبه نظام، برای تصمیم درباره جنگ داخلی لبنان و تشییع 13 شهید ایرانی در این کشور تشکیل میشود همانند موارد مشابه دیگر در این کتاب از محتوای تصمیمات چیزی برای خواننده آشکار نمیشود؛ درباره شهادت 13 ایرانی نیز خبری قبل و یا بعد دیده نمیشود.
از صفحه 259 تا صفحه 267، به متن سخنرانی وزیر امور خارجه در نشست کنفرانس اسلامی در داکای بنگلادش اختصاص داده شده است؛ اما به قضیه ترک کردن این جلسه توسط وزیر امور خارجه ایران به نشانه اعتراض به تصویب قطعنامهای از سوی کمیته سیاسی این سازمان تنها اشارهای در چند جمله وجود دارد. حال آنکه خروج سکاندار سیاست خارجی کشوری از یک نشست بین المللی، نمیتوانسته بیدلیل بوده باشد و باید محتوای قطعنامه و دلایل خروج وزیر از جلسه مورد نظر ثبت میشد.
در 7 اسفند، وزیر امور خارجه به ارائه اوراقی درباره مسائل مخابراتی و ارتباطی عراق به آقایهاشمیرفسنجانی اشاره کوتاهی میکند و توضیح بیشتری در این باره داده نشده است. از نحوه رسیدن این اوراق به وزارت خارجه و شیوه انتقال این اوراق به تهران نیز بحثی به میان نیامده است!
از 9 بهمن تا 7 اسفند جاری، از 18 اسفند سال 62 تا 12 فروردین سال 63، از 20 فروردین تا 26 اردبیهشت، از 2 خرداد تا 12 خرداد و از 22 خرداد تا 27 تیر ماه 1363، هیچ رویکرد، رویداد و اتفاقی در عرصه سیاست خارجی برای ثبت در تاریخ ارائه نشده است.
در صفحه 268، از جلسه ای با حضور آقای محتشمیپور که دچار سانحه شده در دفتر رئیس مجلس مطالبی آورده شده است، اما هیچ مطلبی درباره سوء قصد آقای محتشمیپور ذکر نشده است. همچنین در مورد روابط شوروی و صدام و مأموریت آقای محتشمیپور در مذاکره با عربستان، نیز هیچ توضیحی وجود ندارد. در صفحه 269، از حضور وزیر خارجه در جلسه هیأت دولت در تاریخ 26 اردیبهشت خبر میدهد، ولی اینکه موضوع بحث در هیئت دولت چه بوده؛ جای سوال دارد! همچنین به درخواست فهد و تهدید کویت به حمله به کشتیهای نفتی در جلسه سران سه قوه اشاره شده و این که در این باره تصمیم گرفته شد؛ اما این که تصمیم گرفته شده چه بوده برای خواننده نامعلوم است.
در صفحه 271 در بند سوم، سطر دوم از ملاقات گشنر، وزیر امورخارجه آلمان غربی و رئیس جمهور مطلبی آمده و در بند بعدی، هم از ملاقات ایشان زیر عنوان آلمان فدرال نام برده شده است. ای کاش این دو بند، تحت عنوان آلمان فدرال (غربی) ذکر میشد تا خواننده اشتباه نکند.
در صفحه 275، از رأی اعتماد مجلس به کابینه و وزیر امور خارجه سخن به میان آمده و به پاسخ وزیر به انتقادات مخالفانش اشاره شده است، این بخش نیز کامل ارائه نشده و اشاره به نام منتقدین، ساختار کابینه، تاریخ رأی اعتماد، مسائل مطرح شده و اعضای این جلسه، نشده است. در همین صفحه، به صحبتهای آقای هاشمی رفسنجانی درباره درگیری کردهای ترکیه و وارد شدن آنها به خاک ایران، اشاره شد که نیازمند توضیحات بیشتری است. همچنین به سخنان آقای هاشمی خطاب به وزیر امور خارجه، با این مضمون اشاره شد که: "به وزیر علوم تذکر بدهیم که با دانشجویان عضو ستاد انقلاب فرهنگی بسازد". در این اشاره کوتاه، نام وزیر مربوطه، نوع رابطه وزیر خارجه با وی و دانشجویان عضو ستاد انقلاب فرهنگی مشخص نیست تا بتوان دلیل منطقی برای این موضوع پیدا کرد؛ این که به چه دلیل وزیر علوم باید با دانشجویان ستاد انقلاب فرهنگی سازش و مصالحه داشته باشد!؟
باز میبینیم که از 3 شهریور تا 21 شهریور وزارت امور خارجه هیچ واقعهای را ثبت نکرده است.
در صفحه 276، اشاره ای به نگرانی آقایهاشمیاز درخواست آقای موسوی خوئینیها، برای برگزاری تظاهرات در عربستان اشاره شده که جای توضیحی درباره برائت از مشرکین حجاج ایرانی و مسائل مربوط به آن خالی است.
از 18 مهر تا 2 آبان ماه، نیز هیچ رویداد خارجی و سیاسی در کشور رخ نداده است که وزیر امور خارجه به آن بپردازد؟!
در صفحه 290، به سفر وزیر خارجه یمن شمالی - بدون ذکر نام وی- به تهران برای دعوت از وزیر امور خارجه ایران، برای نشست کنفرنس سران کشورهای اسلامیدر صنعا اشاره شده است، بدون آنکه اشارهای به قطع بودن روابط دیپلماتیک ایران با یمن شمالی بشود. یمن شمالی از کشورهای عربی و حامیصدام بود و ایران روابط دیپلماتیکیاش را با آن کشور قطع کرده بود.
در صفحه 304، از مخالفت وزیر خارجه با پخش سریالی درباره اشغال مجارستان به دست شوروی مطلبی آمده است، اما درباره این فیلم، و دلایل در اختیار قرار گرفتن آن توسط صدا و سیما آورده توضیحی نشده است! در همان صفحه، زیر عنوان سفر به مجارستان، هدف از این سفر روشن نیست.
درباره ربوده شدن هواپیمای کویتی و مصدوم شدن برخی مسافران آمریکایی آن هواپیما توضیحات ناقص و نامعلوم هستند.
از 20 آذر تا 2 دی و همچنین از 6 دی ماه تا 6 بهمن سال 63 باز شاهد ذکر هیچ اتفاقی در حوزه روابط خارجی ایران نیستیم!
در صفحه 305 و 306 از ارسال نامهای به دبیر کل سازمان ملل با مضمون پایبندی به یک توافق گفته شده، اما جزئیات و شرایط تنظیم این نامه روشن نیست و برای خواننده بسیار گنگ مینماید.
از 29 بهمن تا 11 اسفند، هیچ رویداد خارجی که با وزیر امور خارجه مرتبط باشد ثبت نشده است.
در صفحه 307 جملهای درباره امام از آقای هاشمی آمده است: "که در صورت پیروزی در عملیات، امام دستور بدهند که شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی از موضع قدرت حذف شود" این که این جمله به چه منظور ذکر شده است و قصد نویسنده از طرح آن چیست، روشن نیست. خبری و یا مطلبی هم در مورد آن ارائه نشده است!
در صفحه 308، نتیجه سفر وزیر امور خارجه و آقای رفیق دوست به لیبی، مدت اقامت آنها در آن کشور، سفرشان به الجزایر و چگونگی پیام رئیس جمهور ایران (کتبی و یا شفاهی) برای آن کشور نامعلوم است. در همان صفحه به پیشنهاد دبیرکل وقت سازمان ملل آقای دکویار، در مورد قطع حمله به شهرها و کشتیها و کاربرد اسلحه شیمیایی از سوی عراق اشاره شده که نیازمند توضیحات بیشتری است.
در صفحه 309، از واژه "پارتی" در این جمله استفاده شده است: "پارتی جدید را از لیبی درخواست کنیم" که بهتر بود معادل فارسی آن ذکر میشد.
در صفحه 323، از نتایج نشست خلع سلاح ژنو، سفر هند و سرقت هلیکوپتر ایرانی چیزی ثبت نشده است.
از تاریخ 9 اردیبهشت تا 19 اردیبهشت سال 64 باز شاهدیم که هیچ مسالهای در حوزه روابط خارجی که وزیر امور خارجه در آن شرکت داشته باشد، ذکر نشده است.
در صفحه 324، درباره سفر مهم سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی به تهران 28 اردیبهشت، فقط به تعداد جلسات ایشان با مقامات علی رتبه اشاره شده و از محتوای مذاکرات این سفر که از جایگاه خاصی برخوردار است، مطلبی ارائه نشده است.
در ادمه باز، از تاریخ 29 اردیبهشت تا 29 خرداد به مدت 1 ماه هیچ رویداد خارجی که وزیر امور خارجه در آن شرکت داشته باشد و بخواهند آن را درا ین کتاب ثبت کند، دیده نمیشود.
در صفحه 325، روشن نیست که دلایل آقایهاشمیرفسنجانی، رئیس مجلس وقت در مورد دلایل نپذیرفتن آتش بس چیست؟
در صفحه 325 به سفر آقای هاشمیرفسنجانی رئیس مجلس با هیأت همراهش به شماری از کشورها اشاره دارد، اما ماهیت هیأت همراه روشن نیست.
در بیان سفر رئیس مجلس و هیأت همراهش به چین و ژاپن در صفحات 330 تا 333، مطالب حاشیه ای بیشتر از مطالب راهبردی ذکر شدهاند.
در صفحه 336، اشاره مختصری به کنگره حزب جمهوری شده است، که به نظر میرسدبا توجه به اینکه این کنگره از اهمیت خاصی برخوردار بوده حق آن ادا نگردیده است و باید بیشتر به آن پرداخته میشد.
در صفحه 337، به پیشنهاد رئیس مجلس، به نخست وزیری دکتر ولایتی اشاره شده است. این مسئله از موارد جنجالی و تشویش برانگیز در آن دوره بوده است که بر روابط میان گروههای سیاسی تأثیر جدی گذاشت. ولی متأسفانه فقط در یک بند کوتاه و به طور مختصر و بریده بریده آورده شده است، درباره معرفی کابینه توسط نخست وزیر نیز مطالب حاشیه ای آمده که چندان کاربردی ندارند. جالب آنکه به تعداد موافقین و مخالفین وزیر امور خارجه در رأیگیری اشارهای نشده است.
از تاریخ 19 مرداد تا 30 مردادماه، مطالب سیاسی و رخدادهای مربوط به آن ثبت نشدهاند.
در صفحه 338، که به سخنرانی نویسنده در نشست وزرای امور خارجه در نشست غیر متعهدها در لوآندا (آنگولا) میپردازد که فقط گفته شده در شهریوماه سال 64، رخ داده و روز آن مشخص نیست و رخداد بعدی که 26 شهریور ماه است نمیدانیم چند روز از اتفاقات سیاست خارجی کشور توسط وزیر امور خارجه ثبت نشدهاند!.
از 26 شهریور ماه تا 4 مهرماه، حدود 10 روز باز هم رویدادی ثبت نشده است.
در صفحه 348، که به سخنرانی وزیر امور خارجه در مجمع عمومیسازمان ملل درنیویورک در 11 مهر میپردازد؛ مطالب مهم از قلم افتادهاند.
از 11 مهرماه تا 26 مهرماه و از 27 مهرماه تا 2 آبان مسائل رویدادی ثبت نشده است.
نتیجه گیری:
باید گفت که شأن محقق توانا و وزیر امور خارجه 16 ساله بالاتر از تنظیم این کتاب است. نقاط ضعف این اثر فهرست وار ارائه شده و در نتیجه گیری نیز به موارد و مطالبی که باید به آن اهتمام میشد فهرست وار اشاره میشود.
به طور طبیعی 70 صفحه پیش گفتار و مقدمهای برای بر یک کتاب 393 صفحه ای غیر استاندارد است و انگیزه خوانندگان را برای مطالعه کاهش خواهد داد. به کار بردن عنوان آیت الله برای شخصیتهایی چون سید علی حسینی خامنهای، و اکبرهاشمیرفسنجانی، علیاکبر ناطق نوری، در فرازهای مختلف کتاب نادرست است و باید عنوان این افراد در همان روزها به کار میرفت. عکسهای مناسبی در خور شان آقای دکتر ولایتی استفاده نشده است و دست آخر اینکه، این کتاب فاقد فهرست منابع و ماخذ است. منبع:تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری این مطلب تاکنون 2216 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|