«فروغ جاویدان» و «مرصاد» | به محض پذیرش قطعنامه 598 جلسهای به ریاست صدام در کاخ ریاست جمهوری عراق با حضور مسعود رجوی رئیس سازمان مجاهدین خلق، سرلشکر فاضلالبراک تکریتی رئیس سرویسهای اطلاعاتی عراق و سپهبد صابرالدوری به منظور بحث و بررسی در باره چگونگی پیشروی سریع و عمیق نیروهای سازمان مجاهدین خلق از خانقین به سمت تهران برای دردست گرفتن قدرت در ایران با پشتیبانی محدود نیروهای مسلح عراق تشکیل شد. همچنین در این جلسه ابعاد این عملیات و پیامدهای احتمالی آن مورد بحث و تبادلنظر طولانی قرار گرفت.
در این جلسه رئیس سرویسهای اطلاعاتی عراق چندان تمایلی به اجرای این عملیات نداشت. زیرا نسبت به تحقق نتایج قطعی آن مطمئن نبود. او مایل بود از هرگونه عملی که موجب تحریک طرف مقابل و از سر گرفته شدن آتش جنگ شود، خودداری گردد. ولی واقعیت دیگری نیز وجود داشت که تا هنگام اعدام وی در سال 1993 در پردهای از ابهام ماند. در این جلسه مسعود رجوی به صدام گفت: مطمئن باشید سازمان من ظرف چند ساعت وارد شهر همدان در 250 کیلومتری مرز خواهد شد. صدام موافقت خود را با اجرای این عملیات اعلام کرد و با بیان اینکه شاید این یک فرصت طلایی برای نابودی رژیم فعلی ایران باشد، انگیزه خود را از این عملیات مشخص ساخت.
بر این اساس سازمان منافقین با تکیه بر تجربه حملات گذشته به مواضع نیروهای ارتش در جبهههای جنگ، عملیات جدیدی را با نام «فروغ جاویدان» به منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران برنامهریزی کرد. قرار بود منافقین این عملیات را در مهر 1367 همزمان با هفته دفاع مقدس اجرا کنند اما پذیرش قطعنامه 598 موجب غافلگیری منافقین و ناباوری آنان شد. بنابراین بر اساس دستور رئیس جمهور عراق، منافقین عملیات خود را جلو انداختند و آن را در بعد از ظهر روز 3 مرداد 1367 آغاز کردند.
نیروهای منافقین از سه بخش تشکیل میشدند؛ بخش اول، نیروهایی که به طور ثابت و سازمان یافته، هسته اصلی ارتش منافقین را تشکیل میدادند. بخش دوم نیروهایی بودند که با به کارگیری اسرای ایرانی در جنگ، سازماندهی شده بودند. منافقین مجموعاً از 700 اسیر ایرانی در این عملیات استفاده کردند. بخش سوم نیروهایی بودند که از هواداران سازمان در کشورهای اروپایی فراخوان شده بودند. در سال 1365 حدود 900 نفر از منافقین که به دلیل دستداشتن در ترور مردم، در زندانهای ایران به سر میبردند مورد عفو قرار گرفتند و اکثر آنها به عراق فرار کردند و به منافقین پیوستند. البته در زمان تهاجم منافقین به خاک ایران در مرداد 1367 حدود پنج هزار زندانی گروهکی در زندان بودند که یک سوم آنها بر سر موضع خود بودند. در جریان این تهاجم قرارگاه عملیاتی سپاه دوم عراق واقع در جاده بغداد – خانقین در اختیار رهبری سازمان منافقین قرار گرفت تا عملیاتشان را از آنجا هدایت کنند. در این قرارگاه علاوه بر رهبران سازمان منافقین، رئیس سرویسهای اطلاعاتی عراق و سپهبد صابرالدوری نیز مستقر شدند.
برای بازشدن مسیر عملیات منافقین ابتدا توپخانه دوربرد ارتش عراق یک آتش تهیه سنگین روی مواضع ایران در نواحی مرزی اجرا کرد. سپس تعدادی از یگانهای ارتش عراق به منطقه اسلامآباد غرب و سرپل ذهاب حمله و این دو شهر را تصرف کردند و در اختیار منافقین گذاشتند. همچنین هواپیماهای عراقی به تنگه چهارزبر و به پایگاه نوژه همدان و پادگان لشکر 28 حمله کردند و پوشش هوایی لازم را برای منافقین برقرار ساختند. عملیات نظامی ارتش عراق در جبهه جنوب به منظور جلب توجه عمده قوای نظامی ایران به استان خوزستان و کمک به منافقین برای اجرای تک اصلی بود.
پس از ناکامی ارتش عراق در تصرف بخشهایی از سرزمینهای جنوب اهواز، رژیم عراق به عملیات نظامی منافقین امید زیادی بست. سازمان منافقین در سالهای جنگ عملاً به عنوان یک ارتش محهز شده صدام کمک شایانی در ابعاد جاسوسی و عملیاتی به رژیم بعث عراق کرد. ارتش منافقین مجهز به تانکهای سبک و نفربرهای پرسرعت چرخدار و نیز خودروهای تویوتا بود. نیروهای رزمی منافقین به عنوان افرادی کارآزموده توانسته بودند بخشی از ضعفهای ارتش عراق را در مقابله با ایران جبران کنند. نیروهای این سازمان قبلاً به شهر مهران حمله کرده بودند و شعار «امروز مهران فردا تهران» را سر میدادند. البته رزمندگان اسلام آنها را از مهران عقب راندند ولی به هر حال ارتش عراق آنها را تکیهگاه خوبی برای خود به شمار میآورد.
در روزهای پایانی جنگ نیز سازمان منافقین با تمام قوا به کمک صدام و رژیم بعثی عراق شتافت. تصور سران منافقین این بود که سوار بر تانکها و نفربرهای خود میتوانند بدون مواجه شدن با مقاومت در خور توجه نیروهای مسلح ایران، به سرعت خود را به تهران برسانند. آنها فکر میکردند مردم ایران نه تنها در برابر ارتش منافقین وارد عمل نخواهند شد بلکه از نظامیان آنها استقبال نیز خواهند کرد. سران منافقین به نیروهای خود وعده داده بودند که با رسیدن به تهران جشن پیروزی را در میدان آزادی برگزار خواهند کرد.
تهاجم نظامی منافقین به استان کرمانشاه با عدم انتظار و در نتیجه غافلگیری مسئولان ایرانی همراه بود. اگرچه بعضی از فرماندهان سپاه احتمال حمله آنها را داده بودند، ولی هیچکس نمیدانست منافقین از کدام نقطه مرزی به خاک ایران حمله خواهند کرد. منافقین قصد داشتند در یک برنامه زمان بندی شده 33 ساعته خود را به تهران برسانند و نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون سازند و حکومت ایران را به دست بگیرند. در ابتدای عملیات منافقین، ارتش عراق ارتفاعات و شهرهای مرزی را تصرف کرد و نیروهای منافقین را به سوی کرمانشاه فرستاد. همچنین عراق با بمباران هوایی برخی پایگاههای هوایی ایران در مسیر تهاجم منافقین و نیز با استفاده از آتش توپخانه، عملیات منافقین را پشتیبانی کرد. شرایط به گونهای بود که باور حمله نظامی سازمان منافقین به جبهههای جنگی و شهرهای ایران دشوار بود. به همین دلیل برخی مسئولان کشور خبر حمله منافقین را یک جنگ روانی و تبلیغاتی ارزیابی کردند.
در ساعت 18:30روز 3 مرداد 1367 نخستین تانکها و نفربرهای منافقین به شهر کرند غرب وارد شدند و دو ساعت بعد شهر اسلام آباد را به تصرف خود درآوردند. منافقین با تصرف این دو شهر از طریق رادیوی خود تلاش کردند با فراخوان هواداران خود در ایران نیروهای جدیدی جذب کنند و بر تعدا قوای خود بیفزایند.
در مسیر حرکت منافقین در پادگان ابوذر مقاومتهایی صورت گرفت و عدهای از فرماندهان و سربازان این پادگان به دست منافقین به شهادت رسیدند. سرانجام در 4 مرداد 1367 رزمندگان تیپ نبی اکرم (ص) توانستند حمله منافقین به پادگان ابوذر را دفع کنند. تعدادی از مردم شهرهای کرند و اسلام آباد غرب با دیدن حمله نظامی دشمن، خانههای خود راترک کردند و به طرف کرمانشاه رفتند. شهر کرمانشاه نیز به حالت نیمه تعطیل در آمد و برخی مردم این شهر نیز تخلیه خانههای خود را آغازکردند. بدین ترتیب منافقین توانستند پس از یک شب و بدون معطل شدن در مسیر خود تا 30 کیلومتری شهر کرمانشاه پیش بیایند و حدود 200 کیلومتر طولی در عمق کشور وارد شوند.
دو گردان از نیروهای لشکر بدر که راه خود را گم کرده بودند نخستین رزمندگانی بودند که با منافقین در تنگه چهارزبر به طور اتفاقی برخورد کردند و با آنها قاطی شدند و مقاومت در چهارزبر را شکل دادند. نیروهای تیپ 12 قائم سمنان نیز به نیروهایی از لشکر بدر پیوستند و جلوی پیشروی منافقین را گرفتند. البته پیش از رسیدن این نیروها که به طور اتفاقی صورت گرفت، انبوهی از خودروهای مردم که در حال فرار از مناطق مرزی بودند، حرکت زرهپوشهای منافقین را کند کرده بود. در واقع این مردم بودند که امکان پیشروی در مسیر جاده کرمانشاه را نیروهای منافقین از سلب کردند.
پس از اینکه جدی بودن عملیات منافقین روشن شد و گزارشهایی مبنی بر پیشروی آنها به عمق کشور رسید، فرمانده کل سپاه و ستاد عملیاتی وی از جبهه جنوب عازم منطقه عملیاتی منافقین در غرب کشور و در کرمانشاه شدند. فرماندهان لشکرها و تیپهای سپاه در منطقه غرب کشور در جریان عملیات منافقین قرار گرفته بودند و خود را برای مقابله با آنها آماده کردند. تیپ 12 قائم سمنان نیز در اردوگاه صادقین در 10 کیلومتری تنگه چهارزبر مستقر بود. پس از پیام امام خمینی در مورد پذیرش قطعنامه 598، چهار هزار نفر از رزمندگان استان سمنان به همراه امام جمعه و برخی مسئولان این استان در این اردوگاه مستقر شده بودند. به همین دلیل تیپ 12 قائم نخستین یگان منظمی بود که توانست از اوایل بامداد 4 مرداد 1367 عبور منافقین از تنگه چهارزبر را سد کند. 1600 رزمنده این تیپ ظرف مدت 60 ساعت به مقابله با منافقین پرداختند و در مجموع 67 شهید و 228 زخمی دادند. در پایان درگیریها رزمندگان تیپ قائم توانستند مجموعاً 80 خودرو منافقین را به غنیمت بگیرند.
در تنگه پاتاق که 25 کیلومتر طول داشت نیز درگیریهای شدیدی آغاز شد. با همت فرمانده کل سپاه در ساعت 4 بعد از ظهر4 مرداد 1367 یک گردان از لشکر 71 روحالله از استان مرکزی با چند بالگرد وارد باند اضطراری شهر اسلام آباد شدند. در انتهای این باند تعدادی از افراد نیروی هوایی ارتش هنوز باقی مانده بودند. رزمندگان لشکر 71 روحالله در حالی که 100 نفر از افراد کمیته انقلاب اسلامی بروجرد به آنها کمک میکردند، حدود 1/5 کیلومتر از جاده پلدختر و سه راهی اسلامآباد را به تصرف خود درآورده و به منافقین کمین زدند.
نیروهای منافقین که اطلاعی از استقرار رزمندگان اسلام در این منطقه نداشتند و از اسلام آباد به سمت تنگه حسن آباد در حال حرکت بودند، به کمین رزمندگان لشکر 71 روحالله برخورد کردند و منهدم شدند. این کمین به مدت 2 ساعت ادامه یافت و پس از آن بود که منافقین متوجه حمله نیروهای خودی شدند.
در ساعت 9 صبح 5 مرداد 1367 یک گردان از نیروهای لشکر 27 محمد رسولالله به این منطقه آمدند و ارتفاعات اطراف سه راهی اسلامآباد را تصرف کردند. نیروهای لشکر روحالله مجموعاً 64 نفربر و خودرو منافقین را منهدم کردند. 28 نفر از نیروهای این لشکر نیز به شهادت رسیدند. از ارتش نیز سرتیپ علی یاری در عملیات ارتفاعات اسلامآباد حضور داشت. از سوی دیگر یک گردان از نیروهای لشکر بدر نیز به گردنه حسن آباد رفتند و در آنجا با منافقین درگیر شدند. مجموعاً لشکر بدر در عملیات مرصاد حدود 150 نفر شهید داد. چهار گردان از تیپ قائم و تعدادی از نیروهای سپاه ولی امر نیز در اطراف تنگه چهار زبر و نیروهای لشکرهای 71 و 27 در جاده کرمانشاه با ستون نظامی منافقین به زد و خورد پرداختند.
ارتباط بین واحدهای منافقین از طریف بی سیم صورت میگرفت و آنها نیازی نمیدیدند که با کد و رمز صحبت کنند. از این رو به راحتی سخنان آنان شنود میشد و رزمندگان ما از مقاصد آنها مطلع میشدند. این در حالی بود که آقای هاشمی رفسنجانی در ظهر روز سوم مرداد 1367 به قرارگاه مقدم فرماندهی سپاه در شهر کرمانشاه رسید و در جریان عملیات منافقین قرار گرفت. وی میکوشید هماهنگیهای لازم را با کمک فرماندهی سپاه برای مقابله با منافقین و ارتش بعثی عراق انجام دهد. شرایط به گونهای وخیم بود که برخی فرماندهان به آقای هاشمی رفسنجانی توصیه میکردند شهر کرمانشاه را ترک کند. زیرا این احتمال جدی بود که نیروهای منافقین شهر را تصرف کنند. به هر حال همه نیروهای سپاه در منطقه وارد عمل شدند و در 4 مرداد 1367 از جاده ایلام وارد شهر اسلامآباد شدند. نیروهای تیپ نبی اکرم(ص) نیز عصر همان روز از پشت سر منافقین به سوی گردنه حسنآباد پیشروی خود را ادامه دادند. اوایل شب دوباره منافقین وارد اسلامآباد شدند و نیروهای سپاه عقب نشستند.
در روز 5 مرداد 1367 فرماندهان سپاه و ارتش عملیاتی به نام «مرصاد» را برای دفع تهاجم منافقین طرح ریزی کردند. بر اساس این طرح عملیاتی، رزمندگان یگانهای رزمی سپاه و تعدادی از بالگردهای هوانیروز به کمک دیگر رزمندگان مستقر در تنگه پاتاق شتافتند و مقابله با منافقین را آغاز کردند. سرهنگ صیاد شیرازی نیز که در نیمه شب چهارم مرداد خود را به کرمانشاه رسانده بود با اینکه مسئولیتی در نیروی زمینی ارتش نداشت داوطلبانه یک تیم آتش بالگردهای جنگی را هدایت کرد.
عملیات مرصاد در صبح روز 5 مرداد با رمز یاعلی(ع) آغاز شد تا عملیات فروغ جاویدان را بی فروغ سازد. با حمله پر قدرت رزمندگان اسلام، تنگه چهار زبر به جهنمی برای این یاران وفادار صدام و دشمنان ملت ایران تبدیل شدو واحدهای سپاه از مسیر جاده به قوای منافقین حمله کردند و عقبه آنها را بستند. بالگردهای هوانیروز هم از هوا بر ستون نظامی منافقین آتش گشودند. در این درگیریها یک بالگرد کبری هوانیروز هدف قرارگرفت و ساقط شد اما دو خلبان آن نجات یافتند.
خلبانان پایگاه هوایی شهید نوژه همدان هم علیه منافقین وارد عمل شدند که باعث حمله جنگنده های عراقی به این پایگاه با بمبهای خوشهای شد و رادار پایگاه نیز منهدم گردید. علاوه بر آن جنگندههای عراقی از صبح روز 5 مرداد 1367 در چند نوبت سایت مرکز پدافند هوایی همدان موسوم به سوباشی در 36 کیلومتری پایگاه هوایی شهید نوژه همدان را بمباران کردند. این سایت رادار هوایی کنترل عملیاتی و آتش پدافند 37 شهر را بر عهده داشت. در حمله بعد از ظهر یک هواپیمای عراقی به این سایت که با بمب لیزری انجام شد، اتاق عملیات رادار این سایت که بتنی بود هدف قرار گرفت و از کار افتاد و شش افسر و درجهدار آن به طرز فجیعی به شهادت رسیدند.
با پشتیبانی جنگندههای عراقی، منافقین تلاش زیادی کردند تا از تنگه چهار زبر عبور کنند و خود را به کرمانشاه برسانند. آنها حتی موفق شدند با سه خودرو تویوتا استیشن در همان روز 5 مرداد از تنگه چهار زبر بگذرند. اما در مسیر راه کرمانشاه به طور اتفاقی با خودرو محافظین امام جمعه سمنان برخورد کردند و درگیر شدند. در این درگیری یک زن منافق کشته شد و یک خودرو منافقین نیز به غنیمت در آمد. حتی گفته میشد برخی خودروهای منافقین به حواشی شهر کرمانشاه نیز رسیدند. ولی مجموعاً عمده قوای منافقین امکان عبور از تنگه چهار زبر را پیدا نکردند و در آنجا زمینگیر شدند.
در چنین وضعیتی منافقین چاره را در فرار دیدند. تعدادی از آنها در حین فرار به خاک عراق کشته شدند. تعدادی هم با خوردن قرصهای سیانور به زندگی خود پایان دادند و تعدادی نیز به روستاهای اطراف فرار کردند که 60 نفر از آنان با کمک رزمندگان اسلام و مردم دستگیر شدند. در بین دستگیرشدگان برخی سران شاخص منافقین مانند سعید شاهسوندی، فرهاد الف، و مهدوی نیز حضور داشتند. گفتنی است بر اثر برخورد خوب رزمندگان با منافقین دستگیر شده برخی از آنها مانند سعید شاهسوندی دست به افشاگری علیه سازمان منافقین زدند و سپس آزاد شدند. بعضی هم که بر سر موضع خود باقی ماندند برای سالهای طولانی به زندان رفتند.
ذکر این نکته لازم است که تا آخرین لحظه عملیات، مسعود رجوی رئیس منافقین وارد صحنه عملیات نشد. بعد از پایان عملیات، در جاده کرمانشاه به اسلامآباد غرب، اجساد تعداد زیادی از منافقین به همراه تجهیزات جنگی آنها و تانکها و نفربرهای سوخته شان باقی مانده بود. منافقین در این عملیات 72 تانک، 21 نفربر، 51 توپ 106 و بیش از 600 خودرو خود را از دست دادند. همچنین نزدیک به نیمی از کادرهای اصلیشان ضربه خورد.
به این ترتیب عملیات منافقین با ناکامی و شکست به پایان رسید و عملیات رزمندگان اسلام به نام مرصاد به پیروزی انجامید. در این عملیات بیش از 30 درصد از منافقین یعنی به دو هزار نفر از آنان کشته و 1100 نفر نیز مجروح شدند و نیروهای اسلام دوباره خود را به مرز عراق رساندند. 994 نفر از منافقین هم که زنده ماندند توانستند فرار کنند. پس از پایان عملیات، در مسیر جاده کرمانشاه حدود 1100گذرنامه آمریکایی و اروپایی از منافقین پیدا شد.
عملیات مرصاد با همدلی و همکاری گسترده سپاه پاسداران و ارتش ایران و نیز مردم منطقه غرب کشور به نتیجه رسید. البته در این راه بیش از 700 شهید تقدیم شد. از جمله فقط از تیپ قائم استان سمنان 67 نفر شهید شدند. صدام تصور میکرد با به کار گیری منافقین در وضعیتی قرار خواهد گرفت که برای رهایی از آن، ایران حاضر خواهد شد چک سفید بدهد و پای هر قراردادی را امضا کند. ولی چنین نشد و یکبار دیگر مردم مشتاقانه به جبهههای جنگ روی آوردند و توانستند دشمن را بار دیگر از خاک خود بیرون برانند.
بنابراین میتوان گفت جنگ تحمیلی روزی خاتمه پیدا کرد که ارتش بعثی عراق نتوانست مجددا در محورهای اهواز و کرمانشاه به پیشروی خود ادامه دهد. هنگامی که رزمندگان اسلام، ارتش بعثی صدام را پس از تصرف مجدد جاده اهواز – خرمشهر در اول مرداد 1367 به عقب راندند و حمله منافقین را در تنگه های پاتاق و چهار زبر در نزدیکی کرمانشاه در روز 5 مرداد 1367 در عملیات مرصاد شکست دادند، آنگاه صدام مجبور به پذیرش عملی قطعنامه 598 شد و جنگ به سوی خاتمه رفت. بنابراین صدور و پذیرش قطعنامه 598، دلیل پایان جنگ نبود، بلکه پیروزی مجدد نیروهای اسلام بر مزدوران ارتش بعثی در سال 1367 بود که توانست به جنگ خانمانسوز صدام علیه انقلاب اسلامی خاتمه دهد. منبع:دکتر حسین علایی، تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، نشر مرز و بوم، 1395، ج 2، ص 466 تا 476 این مطلب تاکنون 2231 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|