وزیر دربار از وضع زندگی مردم درعصر پهلوی میگوید | نگاهی به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر سابق و وزیر دربار شاه ، نشان از فقر و فلاکت گسترده مردم و بی توجهی شاه به این مصیبت ها داشته است.
اسدالله علم در روز نوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: «شرفیابی: شاهنشاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملکت را آشفته کرده است. آسفالت خیابانها در حال از هم پاشیدگی است، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکتهای زیادی رو به ورشکستگی میروند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه ها به او هشدار دادم . شاهنشاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت : وقتی پولی به دستمان نمی رسد چه می توانیم بکنیم؟ پاسخ دادم هر بار که توجه اعلیحضرت را به کمبود پول جلب کرده ام پاسخ این بوده که این طور نیست. دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد و گزارش های من نادرست است. اما همین دیروز بود که اعلیحضرت درباره ولخرجیهای شرکت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت کردند... »(1)
افزایش 70 درصدی قیمتها
چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند همین سال تذکر خود را تجدید می کند و در شرح این تذکر در روز نوشت خود می نویسد : شرفیابی: یک بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح کردم، شاهنشاه گفت : تا کی مردم می توانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول می خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمتها پیشرفت نیست، بلکه فقط بی عدالتی است..گاهی بی اعتنایی او مرا آزار می دهد و ناچار می شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی کنیم؟ »(2)
اگر نگاهی به خاطرات 5 دی ماه سال 1348 اسدالله علم بیندازیم عمق مصیبت را بهتر درک خواهیم کرد. علم مینویسد: « دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه میخورند کثیف و خاکی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی در پی سیگار می کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میکرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند ... گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند. مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشهی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زبالهها میلولیدند...سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بیریخت در کنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند»
علم پسر از تشریح کامل آن چه دیده است مینویسد « هم کسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنهای از جامعه رو به توسعه ...هیچ مقدار خوشبینی، زندگی را در این خیابانها تغییر نمیدهد.» (3) طبیعی است که وقتی وضعیت پایتخت و خیابانهای آن در دوره پهلوی این گونه باشد وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه خواهد بود؟!
اختلاف فاحش طبقاتی و اقتصادی
انتقاد دیگر علم به اختلاف فاحش طبقاتی و اقتصادی در ایران بود. وی ضمن مقایسه اختلاف سطح دستمزدها در ایران با کشورهای توسعه یافته و نتایج وخیم آن برای کشور مینویسد:«در ایران بین پایین ترین تا بالاترین حقوق صد مرتبه اختلاف است. در صورتی که در ممالک پیشرفته خیلی کم و حتی در اسرائیل فقط سه مرتبه است. یعنی اگر پایین ترین حقوق 100 تومان است بالاترین 300 تومان میشود. در صورتی که در ایران 10 هزار تومان است، این که نمیشود....»(4)
اسدالله علم که از نارضایتی های عمومی و سنگینی جو سیاسی و اجتماعی کشور آگاه بود این پدیده را تهدیدی برای دوام عمر رژیم پهلوی میدانست. او در 26 دی 1355 در نامه ای به شاه ضمن برشمردن مشکلات عدیده کشور از وی خواست تا قبل از اینکه بحران فراگیر و غیر قابل کنترل شود به اقدامی موثر دست بزند. در بخشی از این نامه چنین میخوانیم :
«...قطع طولانی برق در سراسر کشور، وضعیت اسفبار ارتباطات، کمبود انواع مواد غذایی ضروری، بی توجهی کامل نسبت به احتیاجات مردم، تورم روزافزون، وضع قوانین جدید بدون ایجاد کوچکترین آمادگی یا هشدار قبلی ... همه ناشی از بی کفایتی محض دولتی است که به سیا یا سازمان مشابه وابسته است. خود دولت است که سزاوار است به آن برچسب خرابکار زده شود. ما در وضع مالی وخیمی به سر میبریم... تا ده شاهی آخر را به هدر دادهایم . برای نجات از این وضعیت کمربندهایمان را باید محکم کنیم. به عنوان چاکر فدایی اعلیحضرت عاجزانه تقاضا دارد قاطعانه علیه افراد خائن و نالایقی که به ما خیانت کردهاند اقدام کنید»(5)
از فقر مردم تا دین ستیزی دربار
کافی است به بخشی از اظهارات اسدالله علم دقت کنیم که دیانت مردم را تشریح می کند بخصوص حجاب زنان ایرانی را که به گفته او خانواده مقامات بلند پایه این گونه نبوده و نیستند.
زمانی که مقامات یک کشور بی دین باشند و به مقدسات ملت اهمیتی قائل نشوند مصائب دیگربرای مردم عادی خواهد شد. نگاهی به نوشتههای علم نشان از آن دارد که نه او و نه شاه به این مقدسات هیچ اهمیتی قائل نبودند. به عنوان نمونه علم در خاطرات روز 20 دی 1348 مینویسد « در شام شاهانه حضور به هم رساندم، ملکه مادر پیشنهاد کرد که بهتر است امسال مراسم سلام نوروز لغو شود چون با دهه عاشورا مصادف شده، پیشنهاد چرتی بود ولی ترسیدم مبادا جدی تلقی شود. معمولا در این قبیل مراسم سکوت اختیار می کنم ولی امشب با گستاخی دخالت کردم. پرسیدم، منظور علیا حضرت چیست ؟ ما که نمیتوانیم سنت های ملی را بابت مراسم بی معنی کنار بگذاریم . حتی اگر نوروز با روز عاشورا مصادف شود، مراسم سلام باید همچنان برگزار شود...شاهنشاه از فضولی من راضی بود...» (6)
احساس حقارت در برابر اسرائیل!
اسدالله علم هر گاه وضعیت کشور را با کشورهای درجه چندم جهان و حتی رژیم های نامشروع مقایسه میکند احساس حقارت به او دست میدهد. اگرنگاهی به تعاملات رایج علم با مقامات اسرائیلی بیندازیم واقعیت این نکته را درخواهیم یافت؛ علم در خاطرات 23 دی 1348 می نویسد «ملاقات با رئیس کارخانجات تسلیحاتی اسرائیل: می گفت تا دوسال دیگر اسرائیل پیشرفتهترین هواپیماهای دنیا را تولید خواهد کرد، هم اکنون موشکهای کوتاه برد آن ها در دنیا رقیب ندارد. در تمام مدتی که او شرح موفقیت هایشان را می داد بغض گلویم را میفشرد، اسرائیل را در نظر بگیرید و با ایران مقایسه کنید، چه مقایسه افسرده کنندهای. » (7)
فقر مردم و سفر تفریحی شاه
با وجود فقر و عقب ماندگی مفرط مردم و کشور در دوره پهلوی، شاه بی هیچ نگرانی به سفرهای تفریحی خارج از کشور میرود. اسدالله علم در خاطرات روز 30 بهمن 1348 مینویسد «امروز بعد از ظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت کردیم. عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می کنند ...به تذکرم خندید ...بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بوده ایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این بود که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می کند که به اطلاع برسانم که پادشاه ایران نمی تواند 45 روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمی بگذراند . مردم این چیزها را تحمل نمی کنند» (8)
در شرایطی که شاه همچنان در خارج از کشور است قیمت برخی اقلام سه برابر می شود، اسدالله علم در خاطرات جمعه 2 تا چهارشنبه 7 اسفند ضمن تشریح سفر درمانی خود به ژنو که صرفا بابت معاینه چشم هایش صورت گرفته بود مینویسد:«از تهران خبرهای بد میرسد، بلیط اتوبوسها ناگهان سه برابر شده است که باعث اعتراض شدید مردم شده، دانشجویان از حاضر شدن سرکلاس ها خودداری کرده اند و چند اتوبوس را آتش زدهاند. آن ها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید ...»
شاه برای حفظ سلطنت دستور لغو افزایش قیمت ها را صادر می کند ولی تنها مصیبت افزایش قیمت بلیط اتوبوسها نبوده و با توقف آن حل نمیشد ؛ علم مینویسد « من ذاتا آدم صبوری هستم، ولی وقایع اخیر حسابی بدن مرا به لرزه درآورده است، هر یک از وزرا جداگانه به شاه گزارش میدهد و شاه نیز در نهایت دستورهایش را بدون کمترین مشورت با نخست وزیر بیچاره صادر میکند. چه بسا رمز دوام نخست وزیری اش در شش سال گذشته هم همین بوده است» (9)
بی شک مرور خاطرات اسدالله علم کدهای فراوان دیگری را نیز در اختیار پژوهشگران قرار میدهد که در این نوشتار به بررسی برههای از خاطرات وی پرداختیم. اسدالله علم و دیگر رجال عصر پهلوی در خاطرات و نوشتههای خود همه به گونهای سخن می گویند که گویی آنان از فساد بری بوده و دیگران با فساد خود زمینه زوال رژیم شاه را فراهم کرده بودند ولی دقت در همه این خاطرات که همه همدیگر را به فساد متهم می سازند و همه هم برای این ادعاهای خود سند و مدرک محکمه پسند دارند نشان می دهد که رجال عصر پهلوی همه فاسد بوده اند .
پی نوشت :
1 - گفت و گوهای من و شاه ، جلد یک ، صفحه 52
2 - همان ، جلد یک ، صفحه 58
3 - همان ، صفحه 178 و 179
4 - اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 1 ، ص 248
5 - گفت و گوهای من و شاه ، جلد 2 ، صفحه 858
6 - همان ، ج 1 صفحه 191
7 - همان ، صفحه 192
8 - همان ، صفحه 204
9 - همان ، صفحه 207
منابع :
-خبرگزاری فارس، به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
-مردی برای تمام فصول، اسدالله علم و سلطنت محمد رضا پهلوی، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی این مطلب تاکنون 3224 بار نمایش داده شده است. |
|
|
|